(عبدالله بن عباس در مسئله اى نظر داد كه امام آن را قبول نداشت و فرمود) بر تو است كه رأى خود را به من بگويى، و من باى پيرامون آن بينديشم ، آنگاه اگر خلاقى نظر تو فرمان دادم بايد اطاعت كني!
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  شناخت شناسی (امیرالمومنین علیه السلام)  >  شواهدي محکم بر اراده ولايت از حديث غدير(4)

شواهدي محکم بر اراده ولايت از حديث غدير(4)

خالد عبدالرحمن العک
سليمان الأعمش از روات بخاري و مسلم است و در وثاقت وي ترديدي نيست .
أبي الحجاف :
ذهبي در باره او مي‌نويسد :
داود بن أبي عوف أبو الجحاف البرجمي مولاهم الکوفي عن أبي حازم الأشجعي وشهر وعنه السفيانان وعلي بن عابس وثقه أحمد ويحيى وقال أبو حاتم صالح الحديث قليله .
ابو الجحاف اهل کوفه است و احمد ويحيي او را توثيق کرده‌اند و ابو حاتم گفته است: صلاحيت نقل روايت را دارد.
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفاي ۷۴۸ هـ) ، الکاشف في معرفه من له روايه في الکتب السته ، ج ۱ ، ص ۳۸۱ ، رقم :‌ ۱۴۵۷ ، تحقيق : محمد عوامه ، ناشر : دار القبله للثقافه الإسلاميه ، مؤسسه علو - جده ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۳ – ۱۹۹۲ م .  
عطيه العوفي :
ابن حجر عسقلاني در ترجمه او مي‌نويسد :
وقال بن سعد خرج عطيه مع بن الأشعث فکتب الحجاج إلى محمد بن القاسم أن يعرضه على سب علي فإن لم يفعل فاضربه أربعمائه سوط واحلق لحيته فاستدعاه فأبى أن يسب فأمضى حکم الحجاج فيه ثم خرج إلى خراسان فلم يزل بها حتى ولي عمر بن هبيره العراق فقدمها فلم يزل بها إلى أن توفي سنه ۱۱۱ وکان ثقه إن شاء الله وله أحاديث صالحه.
عطيه با پسر اشعث در کوفه خروج کرد، حجاج به محمد بن قاسم در نامه اي دستور داد تا او را بر دشنام دادن به علي(عليه السلام) وادار نمايد که اگر سرپيچي کرد چهار صد تازيانه بر وي بزند و ريشش را بتراشد، محمد بن قاسم او را احضار کرد و فرمان را گوشزد نمود اما عطيه نپذيرفت و لذا دستور حجاج را اجرا کرد، عطيه از کوفه هجرت کرد و به خراسان رفت و تا زماني که عمربن هبيره والي بغداد شد در خراسان ماند سپس به عراق بازگشت تا در سال ۱۱۱ از دنيا رفت، عطيه فردي مورد اعتماد بود و احاديث شايسته اي دارد.
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي۸۵۲هـ) ، تهذيب التهذيب ، ج ۷ ، ص ۲۰۱ ، ناشر : دار الفکر - بيروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م .
ترمذي بعد از نقل روايتي که در سند آن عطيه عوفي وجود دارد مي‌گويد :
هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ .
اين حديثي است حسن و صحيح.
الترمذي السلمي ، محمد بن عيسى أبو عيسى (متوفاي۲۷۹هـ) ، الجامع الصحيح سنن الترمذي ، ج ۴ ، ص ۶۷۰ ، ح ۲۵۲۲ ، تحقيق : أحمد محمد شاکر وآخرون ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .
و أبو الحسن عجلي در باره عطيه مي‌گويد : عطيه العوفي کوفى تابعي ثقه وليس بالقوي .
عطيه عوفي کوفي از تابعان وثقه است اگر چه قوي نيست.
معرفه الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم ، ج ۲ ، ص ۱۴۰ ، رقم :‌ ۱۲۵۵ ، أبي الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح العجلي الکوفي نزيل طرابلس الغرب (متوفاي۲۶۱هـ ، ناشر : مکتبه الدار - المدينه المنوره - السعوديه - ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵ ، الطبعه : الأولى ، تحقيق : عبد العليم عبد العظيم البستوي .
و ملا علي قاري در باره او مي‌گويد : عطيه بن سعد العوفي ، وهو من أجلاء التابعين .
عطيه از بزرگان تابعان است.
ملا علي القاري ، علي بن سلطان محمد (متوفاي۱۰۱۴هـ) ، شرح مسند أبي حنيفه ، ج ۱ ، ص ۲۹۲ ، ناشر : دار الکتب العلميه ـ بيروت .
نتيجه : سند روايت صحيح و روات آن‌همگي موثق هستند .
جمع بندي بحث سندي ، و قاعده : يقوي بعضها بعضا :
با چشم پوشي از صحت سند روايت ابن عساکر و ... حتي اگر فرض کنيم که سند همه اين روايات ضعيف باشد ، بازهم نمي‌توانيم از حجيت آن دست برداريم ؛ زيرا بر مبناي قواعد علم رجال اهل سنت ، اگر سند روايت از سه عدد گذشت ، و اگر همه آن‌ها ضعيف باشند ، يکديگر را تقويت کرده و حجت مي‌شود ؛ چنانچه العيني در عمده القاري به نقل از نووي مي‌نويسد :
وقال النووي في ( شرح المهذب ) : إن الحديث إذا روي من طرق ومفرداتها ضعاف يحتج به ، على أنا نقول : قد شهد لمذهبنا عده أحاديث من الصحابه بطرق مختلفه کثيره يقوي بعضها بعضا ، وإن کان کل واحد ضعيفا .
نووي در شرح مذهب گفته : اگر روايتي با سند‌هاي مختلف نقل شود ؛ ولي بعضي از روات آن ضعيف باشند ؛ بازهم به آن احتجاج مي‌شود ، علاوه بر اين که ما مي‌گوييم : تعدادي احاديث از صحابه و از راه‌هاي گوناگوني نقل شده است که بعضي از آن بعضي ديگر را تقويت مي کنند ؛ اگرچه هريک از آن احاديث ضعيف باشند .
العيني ، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي ۸۵۵هـ) ، عمده القاري شرح صحيح البخاري ، ج ۳ ، ص ۳۰۷ ، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .
و ابن تيميه حرّاني در مجموع فتاوي مي‌نويسد :
تعدد الطرق وکثرتها يقوى بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا فکيف إذا کانوا علماء عدولا ولکن کثر في حديثهم الغلط .
زيادي و تعدد راه‌هاي نقل حديث بعضي بعض ديگر را تقويت مي‌کند که خود زمينه علم به آن را فراهم مي‌کند ؛ اگر چه راويان آن فاسق و فاجر باشند ؛ حال چگونه خواهد بود حال حديثي که تمام راويان آن افراد عادلي باشند که خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد .
ابن تيميه الحراني ، أحمد عبد الحليم أبو العباس (متوفاي ۷۲۸ هـ) ، کتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيميه ، ج ۱۸ ، ص ۲۶ ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي ، ناشر : مکتبه ابن تيميه ، الطبعه : الثانيه .
و محمد ناصر الباني در ارواء الغليل بعد از نقل طرق يک روايت مي‌گويد :
وجمله القول : أن الحديث طرقه کلها لا تخلو من ضعف ولکنه ضعف يسير إذ ليس في شئ منها من اتهم بکذب وإنما العله الارسال أو سوء الحفظ ومن المقرر في " علم المصطلح " أن الطرق يقوي بعضها بعضا إذا لم يکن فيها متهم .
خلاصه آن که : تمام سند‌هاي اين حديث بدون ضعف نيست ؛ اگر چه ضعف مهمي نيست ؛ زيرا کسي که متهم به دروغ باشد ، در طرق حديث وجود ندارد و علت ضعف يا ارسال آن است و يا کم حافظه بودن راوي . از مسائل ثابت شده در علم رجال اين است که سند هاي متعدد درصورتي که در سلسله سند فرد متهمي نباشد يکديگر را تقويت مي کنند .
الباني ، محمد ناصر ، إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل ، ج ۱ ، ص ۱۶۰ ، تحقيق : إشراف : زهير الشاويش ، ناشر : المکتب الإسلامي - بيروت - لبنان ، الطبعه : الثانيه ، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵ م .
در نتيجه ، حتي اگر سند تمامي اين روايات ضعيف نيز باشد‌ ، بازهم حجت و قابل استدلال هستند .
شاهد سوم : نزول آيه اکمال ، بعد از قضيه غدير :
يکي از قرائني که ثابت مي‌کند مراد رسول خدا صلي الله عليه وآله از جمله «من کنت مولاه فعلي مولاه» ولايت و إمامت آن حضرت بوده ،‌ نزول آيه إکمال است که خداوند مي‌فرمايد :
الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي‏ وَرَضيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دينا . المائده / ۳ .
امروز ، دين شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم‏ .
نزول اين آيه کريمه بعد از خطبه غدير ، دليل واضحي است بر اين که مراد رسول خدا صلي الله عليه و آله اثبات ولايت و امامت امير المؤمنين عليه السلام بعد از خودش بوده است ؛ زيرا چيزي در خطبه غدير ديده نمي‌شود که صلاحيت اکمال دين و اتمام نعمت را داشته باشد ؛ جز ولايت امير مؤمنان عليه السلام .
بنابراين آيا اعلام محبت و دوستي امير مؤمنان عليه السلام مي‌تواند إکمال دين و إتمام نعمت پروردگار لقب بگيرد ؟ مگر دوست داشتن مؤمنان نخستين بار بود که اعلام مي‌شد ؟
روايات صحيح السندي در کتاب‌هاي اهل سنت وجود دارد که ثابت مي‌کند ، اين آيه بعد از إتمام خطبه غدير ، نازل شده است که ما فقط به يک روايت اشاره مي‌کنيم :
خطيب بغدادي در ترجمه حبشون بن موسي مي‌نويسد :
أنبأنا عبد الله بن علي بن محمد بن بشران أنبأنا علي بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال حدثنا علي بن سعيد الرملي حدثنا ضمره بن ربيعه القرشي عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبي هريره قال :
من صام يوم ثمان عشره من ذي الحجه کتب له صيام ستين شهرا وهو يوم غدير خم لما أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب فقال ألست ولي المؤمنين قالوا بلى يا رسول الله قال من کنت مولاه فعلي مولاه .
فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى کل مسلم فأنزل الله اليوم أکملت لکم دينکم .
اشتهر هذا الحديث من روايه حبشون وکان يقال إنه تفرد به وقد تابعه عليه أحمد بن عبد الله بن النيري فرواه عن علي بن سعيد أخبرنيه الأزهري حدثنا محمد بن عبد الله بن أخي ميمي حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النيري إملاء حدثنا علي بن سعيد الشامي حدثنا ضمره بن ربيعه عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبي هريره قال من صام يوم ثمانيه عشر من ذي الحجه وذکر مثل ما تقدم أو نحوه .
ومن صام يوم سبعه وعشرين من رجب کتب له صيام ستين شهرا وهو أول يوم نزل جبريل عليه السلام على محمد صلى الله عليه وسلم بالرساله .
از ابوهريره نقل شده است که گفت : کسي که روز هجدهم ذي حجه را روزه بگيرد ثواب روزه شصت ماه براي وي نوشته مي‌شود ، اين روز ، روز غدير خم است ، روزي که رسول خدا صلي الله عليه و آله دست علي را گرفت و فرمود : آيا من رهبر مؤمنان نيستم ؟ گفتند : چرا اي رسول خدا. فرمود : هر کس من مولاي او هستم علي مولاي او است .
عمر گفت : تبريک ، تبريک اي پسر ابوطالب ، تو اکنون مولاي من و مولاي هر مسلماني ، سپس اين آيه نازل شد : امروز دين شما را کامل کردم .
اين روايت را حبشون بن موسي نقل کرده است که گفته مي‌شود تنها راوي او است سپس ديگران از او تبعيت نموده و با سند آن را نقل کرده‌اند .
الخطيب البغدادي ، أحمد بن علي أبو بکر (متوفاي ۴۶۳هـ) ، تاريخ بغداد ، ج ۸ ، ص ۲۸۹ ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت .
همين روايت را الشجري الجرجاني (متوفاي۴۹۹ هـ) در کتاب الأمالي با همين سند در سه جاي از کتابش نقل کرده است :
الشجري الجرجاني ، المرشد بالله يحيى بن الحسين بن إسماعيل الحسني ، کتاب الأمالي وهي المعروفه بالأمالي الخميسيه ، ج ۱ ، ص ۱۹۲ ، و ج۱ ، ص ۳۴۳ ، و ج۲ ، ص۱۰۲ ، تحقيق : محمد حسن اسماعيل ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۲۲ هـ - ۲۰۰۱م
بررسي سند روايت :
عبد الله بن علي بن محمد بن بشران :
وي استاد خطيب بغدادي و ثقه است ؛ چنانچه در باره او گفته است : کتبت عنه وکان سماعه صحيحاً .
از عبد الله بن علي بن محمد بن بشران رواياتي را نوشته ام و شنيده هاي او صحيح بود.
تاريخ بغداد ، ج ۱۰ ، ص ۱۴ ، رقم : ۵۱۳۰ .
علي بن عمر الحافظ :
علي بن عمر ، همان دار قطني معروف و صاحب سنن است که در وثاقت او ترديدي نيست ؛ چنانچه ذهبي در باره اومي‌گويد:‌
قال أبو بکر الخطيب کان الدارقطني فريد عصره وقريع دهره ونسيج وحده وامام وقته انتهى اليه علو الاثر والمعرفه بعلل الحديث واسماء الرجال مع الصدق والثقه و صحه الإعتقاد و الاضطلاع من علوم سوى الحديث منها القراءات .
دار قطني يگانه روزگار و پهلوان ميدان بود و مانندي نداشت اوپيشواي زمانش بود، دانش و معرفت اسباب شناسائي حديث و شناخت نامهاي راويان به او ختم مي شد، راستگو و مورد اعتماد و داراي اعتقادي صحيح بود و در ديگر علوم غير از حديث مانند دانش قراآت نيز قوي بود.
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفاي۷۴۸هـ) ، سير أعلام النبلاء ، ج ۱۶ ، ص ۴۵۲ ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط ، محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسه الرساله - بيروت ، الطبعه : التاسعه ، ۱۴۱۳هـ .
أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال :
خطيب بغدادي در باره او مي‌گويد : وکان ثقه يسکن باب البصره .
حبشون مورد اعتماد بود و در باب البصره سکونت داشت. تاريخ بغداد ، ج ۸ ، ص ۲۸۹.
و بعد از نقل روايت إکمال نيز روايت ديگري را نقل کرده و مي‌گويد :
الأزهري أنبأنا علي بن عمر الحافظ قال حبشون بن موسى بن أيوب الخلال صدوق ... .
علي بن عمر الحافظ گفته است: حبشون بن موسي راستگو است. تاريخ بغداد ، ج ۸ ، ص ۴۳۹۱ .
علي بن سعيد الرملي :
۵۸۳۹ [ ۵۸۵۷ ] علي بن أبي حمله شيخ ضمره بن ربيعه ما علمت به بأسا ولا رأيت أحدا الآن تکلم فيه وهو صالح الأمر ولم يخرج له أحد من أصحاب الکتب السته مع ثقته .
علي بن ابي حمله بزرگ قبيله ضمره است، من در او ايرادي نمي بينم وکسي را هم نديده ام که در باره او سخني گفته باشد، او کارهايش خوب بود ولي با اين که ثقه است صاحبان کتب سته از وي روايت نقل نکرده‌اند.
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفاي ۷۴۸ هـ) ميزان الاعتدال في نقد الرجال ، ج ۵ ، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴ ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود ، ناشر : دار الکتب العلميه - بيروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۹۹۵م .
وإذا کان ثقه ولم يتکلم فيه أحد فکيف نذکره في الضعفاء
علي بن سعيد رملي ثقه است و کسي در باره وي سخني نگفته است ، پس چرا بايد نام وي را در رديف افراد ضعيف بياوريم؟.
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي۸۵۲هـ) لسان الميزان ، ج ۴ ، ص ۲۲۷ ، تحقيق : دائره المعرف النظاميه - الهند ، ناشر : مؤسسه الأعلمي للمطبوعات - بيروت ، الطبعه : الثالثه ، ۱۴۰۶هـ – ۱۹۸۶م .
ادامه دارد...
منبع: نشر دار المعرفه - بيروت