(مردمى را در مرگ يكى از خويشاوندانشان چنين تسليت گفت) مْردن از شما آغاز نشده ، و به شما نيز پايان نخواهد يافت. اين دوست شما به سفر مى رفت، اكنون پنداريد كه به يكى از سفرها رفته ؛ اگر او باز نگردد شما به سوى او خواهيد رفت.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  مقالات (اجتماعی)  >  سیمای مدیران در آیینه نهج البلاغه

سیمای مدیران در آیینه نهج البلاغه

در جهان متحول و متغیر کنونی، حیات ملت ها، بدون اتکا به سلاح تخصص و در راس آن «مدیریت صحیح و مدرن » امکان پذیر نیست.
به نظر می رسد مساله نخست انسان امروز در این جهان متحول توسعه پایدار و همه جانبه و رها ساختن گریبان از جهل و فقرآموزشی و تربیتی است. بدیهی است رهایی از مشکلات و دست یابی به سطح قابل قبولی از پیشرفت، امکان پذیر نیست مگر با اندیشه،تفکر و مدیریت صحیح در روابط انسانی. در واقع بدون مدیریت صحیح و سرمایه گذاری کافی در آن هرگونه تلاشی بیهوده خواهدبود. امام علی(ع) می فرماید: «حسن التدبیر ینمی قلیل المال وسوء التدبیر یفنی کثیر المال » تدبیر و مدیریت خوب سرمایه اندک را افزون می کند، اما تدبیر و مدیریت سوء سرمایه انبوه رانابود می سازد. [حال چه سرمایه مادی باشد چه سرمایه انسانی] وباز می فرماید: «رجعت و سیر قهقرایی چهار علت عمده دارد که مهم ترین آن عدم مدیریت صحیح است ».
آلفرد مارشال اقتصاددان انگلیسی نیز در این مورد می گوید:
«اگر تمام سرمایه ها و ابزار تکنیکی و وسایل فنی موجود درجهان، یکباره دستخوش تباهی شود، ولی دانایی مدیران وسیاست گزاران در رده استراتژیک وجود داشته باشد در مدت کوتاهی نظام جامعه پویا می شود. با توجه به اهمیت ذکر شده نگارنده سعی کرده است با استفاده از منابع اصیل اسلامی؛ به ویژه نهج البلاغه و با تاکید بر «عهدنامه مالک اشتر» ویژگی ها و وظایف مدیر وکارگزار نظام اسلامی را به تصویر بکشد.
امام علیه السلام در ابتدای نامه خویش به مالک هدف ازگماشتن وی به حکومت مصر را در چهار وظیفه عمده خلاصه می کند. به عبارت دیگر فلسفه عملی حکومت در اسلام به بیان امام در این چهار مقوله خلاصه می شود: «جبایه خراجها» فراهم آوردن خراج(مالیات) «جهاد عدوها» پیکار با دشمنان «استصلاح اهلها»
آموزش و تربیت مردم و «عماره بلادها» عمران و آبادانی شهرها.
اینک هر یک از موارد فوق را به اختصار مورد بررسی قرارمی دهیم:
فلسفه مدیریت کلان:
1 جبایه خراجها، اقتصادی پویا
فراهم آوردن مالیات مبتنی بر پیش فرض های اساسی است که بدون درنظر داشتن اصول و مبانی آن جلب مالیات امکان پذیر نیست. تلاش های اقتصادی انسان همواره برای کسب حداکثر بازده از حداقل منابع موجود است. تمام ابداعات و اختراعات بشر از ابتدایی ترین ابزارتا پیشرفته ترین فن آوری ها برای این است که بشر می خواهدبیشترین بهره وری را از منابع طبیعی و انسانی داشته باشد.
شکوفایی و رشد اقتصادی و به تبع آن، رشد سایر بخش های اجتماعی و فرهنگی در گرو بهره وری بالا از منابع کشور است.
در چنین وضعیتی است که می توان انتظار داشت مالیات جلب و باطیب خاطر از سوی تولیدکنندگان پرداخت گردد به نظر می رسد آن چه امام بر آن تاکید دارند تنها جمع آوری مالیات بدون در نظرگرفتن شرایط اقتصادی مردم نیست، زیرا مهم این است که مردم توان پرداخت مالیات را داشته باشند و امام(ع) نیز، صراحتا این مساله را تاکید می کند. نمونه های فراوانی وجود دارد که حاکمان جور، در گذشته بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی مردم،همت خویش را صرف گرفتن مالیات کرده و البته عواقب سوء این اقدام نیز گریبانگیر خودشان بوده است. امام(ع) با دوراندیشی ودرایت به مالک توصیه می کنند:
«ولیکن نظرک فی عماره الارض ابلغ من نظرک فی استجلاب الخراج لان ذلک لایدرک الا بالعماره و من طلب الخراج بغیر عماره اخرب البلادو اهلک العباد و لم یستقم امره الا قلیلا» ابتدا باید در آبادکردن زمین بکوشی تا بتوانی مالیات را دریافت کنی، زیرا مالیات به دست نمی آید مگر از راه عمران و آبادانی و کسی که مالیات بگیرد بدون این که کشور را آباد کند، مملکت را خراب کرده،بندگان خدا را هلاک ساخته و حکومت او نیز مدت زیادی دوام نخواهد داشت.
بدیهی است منظور حضرت از آبادانی زمین تنها افزایش تولیدات کشاورزی نیست، بلکه اشاره ای است به هر آن چه در زمین وجود دارداز منابع زیرزمینی و روزمینی.
ایشان در جمله شیوای دیگر می فرمایند: «فان العمران محتمل ماحملته و انما یوتی خراب الارض من اعواز اهلها و انما یعوزاهلها لاشراف انفس الولاه علی الجمع، و سوء ظنهم بالبقاء و قله انتفاعهم بالعبر».
در کشور آباد و با زیربنای اقتصادی محکم (کشوری که در آن مردم ثروتمند هستند) هر اندازه مالیات بخواهی می توانی بگیری، اماچنان چه مردم فقیر باشند و نتوانند در امور اقتصادی سرمایه گذاری کنند، مدیریت نظام نیز قادر نخواهد بود چیزی به عنوان مالیات از آن ها دریافت کند. فقر مردم نیز به علت جمع آوری ثروت و پول از سوی زمامداران است علت جمع آوری مال ازسوی مدیران نیز این است که به بقای خود امید ندارند و به قول محمد عبده برای روز پس از سئولیت خود اندوخته می سازند و نیزبه علت این که از عبرت ها درس نمی گیرند. بنابراین لازم است مدیران جامعه فرصت هایی مناسب برای همه مردم فراهم آورند تاآن ها با تلاش و کوشش سرمایه های هر چند اندک خود را به کاراندازند و در جهت پویایی اقتصاد گام بردارند.
2 جهاد عدوها، ایجاد امنیت:
نیروهای مسلح قوی همیشه ضامن استقلال، تمامیت ارضی و پشتیبان مستحکم توسعه اقتصادی در جوامع اند. تا در کشوری امنیت وجودنداشته باشد و مرزها تثبیت نشده و ایمن نباشند هیچ گونه سرمایه گذاری قابل درک نیست. مردم در یک محیط ناامن ، اقدام به سرمایه گذاری و فعالیت های اقتصادی نخواهند کرد بلکه بازارشغل های کاذب و سودهای بادآورده رونق می گیرد، تا هرگاه امنیت سرمایه به خطر افتد به سرعت قابل جمع آوری باشد.
از آن جا که دشمن همیشه در کمین تجاوز و دست اندازی به ذخایرمادی و انسانی است هر آینه باید آماده دفاع و دفع تجاوز بودچرا که در صورت تجاوز و پیروزی دشمن هر آن چه هست از دست می رود و...
3 استصلاح اهلها، آموزش:
اصلاح آموزش و تربیت نیروی انسانی، یکی از ضرورت های تکنولوژی مدیریت است. یکی از مهم ترین منابع در هر کشور منابع انسانی آن است. هرگونه تغییر و تحول کیفی منوط به کارآمدی نیروی انسانی جامعه است. نیروهای انسانی مهم ترین جزء از اجزای هرسیستم اند، تنها منبع پایان ناپذیر، انسان و ظرفیت های بالقوه او در امر خلاقیت و نوآوری است. هر معدنی هر قدر بزرگ و باارزش هم باشد سرانجام به پایان می رسد. تنها منبع پایان ناپذیر، عقل و اندیشه انسان است. معدن اندیشه انسان هرقدر بیشتر استخراج گردد، خلاق تر می گردد، لذا با ارزش ترین سرمایه گذاری برای یک کشور یا سازمان، تربیت نیروی انسانی است. مردم کشورهای صنعتی امروز، افرادی استثنایی نیستند و دارای ویژگی های خاص فطری نمی باشند، بلکه مدیران و رهبران آن جامعه ها با برنامه ریزی های دقیق توانسته اند استعدادها و نیروهای انسانی خود را بهترتربیت نموده و از ظرفیت های پایان ناپذیر انسان ها بهتر استفاده کنند. کشور ژاپن معادن زیرزمینی مهمی ندارد، تنها منبع پایان ناپذیر آن ، نیروی انسانی کارآمد آن است. در بعد سیاسی اجتماعی نیز انسانی که آموزش ندیده باشد دارای افکاری محدوداست و عموما قشری می اندیشد، او معمولا جزء را می بیند ومی پندارد که بر کل مسلط است. انسان آموزش ندیده و تربیت نشده،در برابر تغییرات مقاومت می کند و معمولا طالب وضع موجود است.
هر قدر سطح آموزش بالاتر رود مردم بیشتر در تعیین سرنوشت خویش دخالت مفید خواهند کرد و بهتر می توانند برای خود تصمیم بگیرند. در نتیجه مشارکت سیاسی و اجتماعی افزایش می یابد وضریب امنیتی کشور و یا سازمان بالا می رود. احترام به حقوق دیگران و رعایت قوانین و مقررات اجتماعی افزایش می یابد. سخن چینی و عیب جویی و بهانه جویی های بی اساس کمتر می شود. اعتمادبه نفس بیشتر و آمادگی افراد برای انجام کارهای بزرگ افزایش می یابد، تعصبات کور و خشک کم می شود. کم کاری و خیانت به حداقل می رسد. انسان به جای احساسی بودن، عقلی و منطقی می شود،استفاده از استبداد و زور کاهش می یابد و افراد خود وظایف خویش را بهتر انجام می دهند.
نکته مهم دیگر در امر آموزش و تعلیم و تربیت عدم به کارگیری زور است، با زور هیچ چیز عوض نمی شود. اگر هم تغییری حاصل شودموقتی است و با از بین رفتن عامل زور، همه چیز به جای اول برمی گردد. علاوه بر این انسان در مقابل عامل زور واکنش منفی نشان می دهد امام
(علیه السلام) به مالک توصیه می کند: «ولا تسر عن الی بادره وجدت منها مندوحه...» تا راه دیگری به جز خشم وجوددارد به خشونت و زور متوسل نشو.
4 عماره بلادها، فرآیند توسعه:
یکی از شبهات مطرح شده در جامعه ما طی دوره اخیر، تضاد بین توسعه و دین است. مساله فوق این گونه مطرح می گردد که مردم دریک جامعه دینی و مذهبی بیشتر به دنیای آخرت وپاداش معنوی فکرمی کنند و کمتر به مسائل مادی و دنیایی توجه دارند و همین گرایش، مانع بسیار بزرگی در راه توسعه است. همچنان که دراروپا برخورد خشک و متعصبانه ارباب کلیسا با هرگونه علم ونوآوری و تغییر، باعث شد فرآیند توسعه بسیار کند و عملا متوقف گردد و تا زمانی که بازنگری در مذهب مطرح نگردید توسعه، به توفیق قابل توجهی دست نیافت.
به نظر نگارنده نه تنها بین اسلام وتوسعه هیچ گونه مغایرتی وجود ندارد بلکه شاخص ها و متغیرهای اصلی توسعه را در یک تعریف امروزی، در کلام و پیام امام علی
(علیه السلام) نیز به خوبی می توان مشاهده کرد. در یک تعریف از توسعه می خوانیم: «بهینه سازی در استفاده از نیروهای بالقوه مادی و انسانی یک اجتماع ». گرفتن مالیات آن هم بر اساس وضعیت خوب اقتصادی جامعه، ایجاد امنیت و آرامش فردی و اجتماعی، آموزش و تربیت انسان ها و بالاخره عمران وآبادانی شهرها کدامیک با مقوله توسعه ناسازگارند و آیا تعریف بسیار مناسبی از توسعه را به دست نمی دهند؟
ویژگی های مدیران اسلامی
1 رعایت تقوا، «امره بتقوی الله »،تقوا عبارت است از امتثال اوامر حق تعالی و اجتناب از نواهی او. تقوا از تجلیات ایمان واز لوازمات اصلی مناسبات صحیح انسانی است. تقوا حالت مراقبت ونگهداری از خود می باشد و در اثر آن انسان از افتادن درورطه های خطرناک گناه نجات می یابد. در مسیر زندگی انسان همواره سختی ها و دشواری هایی نمایان می شود، و این تنها تقوای الهی است که انسان را در برابر سختی ها مقاوم می سازد.
«و من یتق الله یجعل له من امره یسرا» کسی که تقوا پیشه کندخداوند سختی هایی که برای او پیش می آید آسان می سازد. مدیریت جامعه نیز بنابر وظیفه ای که بر دوش اوست سختی ها و تنگناهای بیشتری پیش رو دارد، لذا هر اندازه درجه تقوای او بیشتر باشد،استوارتر و موفق تر خواهد بود. از طرفی تقوا برای مدیران به ویژه مدیران سیاسی حیاتی تر است. دانشمندان علوم سیاسی، سیاست را علم قدرت، علم اقتدار و علم فرماندهی در جامعه های انسانی می دانند. قدرت ابزارهایی را در اختیار صاحبان آن قرار می دهدکه در صورت نداشتن تقوا بندگان خدا را به بردگی می کشانند ریاست خود را میدانی جهت انواع سوء استفاده ها قرار می دهند.
برخی از متفکران، ریشه قدرت طلبی را در نهاد انسان می دانند ومعتقدند انسان موجود نیازمندی است که خواهش ها و آرزوهای بی پایانی دارد. این خواهش ها و نیازها به دو دسته تقسیم می شوند:
الف) نیازهای اولیه یا نیازهای زیستی که فوری ترین نیازهای انسان است.
ب) نیازهای ثانویه یا نیازهای اجتماعی مانند نیاز به مقام وموقعیت، نیاز به قدر و منزلت، نیاز به عشق و محبت، نیاز به دانش و آگاهی.
نیازهای اولیه گرچه برای انسان از اولویت برخوردارند ولی محدودند؛ مثلا انسان در هر وعده غذا قادر است مقدار معینی غذابخورد، اما ارضای نیازهای روحی و معنوی و اجتماعی انسان حد ومرزی ندارد و هیچ وقت به طور کامل ارضا نمی شود. امام خمینی(ره) در نامه تاریخی خود به «گورباچف » رهبر شوروی سابق با دیدگاهی مثبت، قدرت طلبی انسان را به تصویر می کشد: «انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق می خواهد و شما خوب می دانید انسان می خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد وگفته شود جهان دیگری هم هست، فطرتا مایل است آن جهان را هم دراختیار داشته باشد.»
اندیشمند دیگری معتقد است: «به نظر من تمایل عمومی آدمیان دردرجه اول خواهشی است دایم و بی قرار در جست و جوی قدرت و در پی قدرت. و این میل فقط با مرگ فرو می نشیند.»، برتر آندراسل می گوید: «از مهم ترین آرزوهای بی انتهای بشری، عشق به قدرت وشکوه و جلال است.»
بنابراین انسان با این خواهش ها و نیازهای قوی، وقتی به قدرت دست یابد و ابزار آن را هم در اختیار داشته باشد، اگر به وسیله راه کارهای بیرونی و درونی مهار نشود، هیچ حد و مرزی برای خود قائل نیست و برای حفظ و نگهداری و گسترش دامنه قدرت خود دست به هر کاری می زند. البته عقلای جهان با دیدن مفاسدبزرگی که به دست قدرت مداران صورت گرفته راه کارهایی را پیش بینی و ارائه کرده اند. از جمله «منتسکیو» طرح تفکیک قوا راارایه داد. کسان دیگری ایجاد نهادهای نظارتی بر کار مسئولین ومدیران را پیشنهاد کردند، امروزه افکار عمومی وسایل ارتباطجمعی و... نیز اهرم های قابل قبولی به شمار می روند اما در کنارهمه این ها به نظر می رسد چنان چه تقوا به معنای واقعی آن درجان مسئولی رخنه کرد بهترین ترمز برای جلوگیری از سوء استفاده ظلم و بی عدالتی و حیف و میل اموال عمومی محسوب می گردد.
2 برخورداری از تجربه و تخصص «و توخ منهم اهل التجربه »:
یکی از مهم ترین ویژگی های مدیران در دو سطح خرد و کلان ، تعهدو تخصص، یعنی امانت داری و کاردانی است. پس از تعهد و تخصص،کفایت است؛ یعنی داشتن توان انجام کار. دانش مدیریت به تنهایی کافی نیست، بینش و بصیرت نیز لازمه آن است. بینش و بصیرت نیرویی است که مدیران را قادر می سازد، حوزه مسئولیت خود رادرست هدایت کنند. اصولا علم و عمل مکمل یکدیگرند. چه خوب است مدیران تجربه ها را ثبت و ضبط کنند. اگر هرگونه اخبار واطلاعات جمع آوری گردد در واقع دست آوردها جمع آوری شده است واین امر سبب می شود تا آیندگان از تجربیات امروز استفاده کنند.
3 با حیا باشد «والحیاء»: یکی دیگر از ویژگی های مدیران جامعه اسلامی این است که باحیا باشند.
4 داشتن اصالت خانوادگی «اهل البیوتات الصالحه »: درخانواده های اصیل نجیب و باشخصیت فرزندان عقده ای و نامتعادل کمتر تربیت می شوند هرگونه کمبود روحی و روانی از درون خانواده بر شخصیت انسان تاثیر دارد. با توجه به این که شخصیت روحی روانی انسانی را دو عامل محیط و وراثت تعیین می کنند، اصولاخانواده های اصیل دارای آداب و اخلاقی هستند که فرزندان آن هاکمتر دچار لغزش و انحراف می شوند.
5 پیشگامی در دین «والقدم فی الاسلام »: سابقه و تجربه در هرکاری ملاک مهمی برای تعیین مهارت انسان در امور مربوطه است.
برای به کارگیری افراد متخصص در شغل معینی، سابقه کار آنان حتما لحاظ می شود. مدیریت در یک نظام دینی نیز سابقه وتجربه درآموزه های دینی را می طلبد.
6 داشتن خلق نیکو «اکرم اخلاقا»: از ویژگی های خوب هر مدیر،حسن خلق است. خوش خلقی در ناملایمات و مشکلات، سبب می شود تامعضل بهتر و سریع تر حل و فصل شود. در حالت عادی بشاش بودن کارسختی نیست در ناملایمات است که اخلاق حسنه زایل می شود. یک مدیربدخلق به هنگام بروز ناملایمات، همکاران و مشاوران خود را نیزدچار ناهنجاری می کند.
خداوند در قرآن کریم به حضرت رسول(ص)می فرماید:
«ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛ ای پیامبر اگر توخشن بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند». در حالی که فبمارحمه من الله لنت لهم. این لطف و رحمت الهی است که سبب شده توبا مردم مهربان باشی. بنابراین مهربانی و حسن خلق یکی ازالطاف الهی است که خداوند به عده ای اعطا می کند. در حقیقت قدرت، ناشی از پول و اسلحه نیست بلکه غالبا از اخلاق حسنه است که به آن اقتدار می گویند. اقتدار یعنی حاکمیت بر دل ها.
به دست آوردن دل ها با زور میسر نمی شود. در اثر اخلاق خوب است که نیروهای خوب جذب می شوند. نیروهای ناشایست نیز یا اصلاح می شوند و یا دفع. موارد بسیار زیادی در روایات وجود دارد که پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه هدی علیهم السلام با اخلاق ورفتار نیکو و پسندیده معاندین را به دوستان و پیروان خویش تبدیل کرده اند و در برخی موارد غلامان آن بزرگواران حاضرنبودند آزادی خود را به قیمت از دست دادن امامشان به دست آورند.
7 دارای حیثیت و آبرو «واصح اعراضا»: یعنی این که مدیرمسلمان دارای حسن شهرت باشد، بدنام نباشد.
انسان بدنام می تواند سازمان، موسسه و حتی کشوری را در نظرمردم بی ارزش نشان دهد.
8 دوری از طمع «و اقل فی المطامع اشرافا» حرص و طمع ازخصوصیات مذموم و ناپسند انسانی است و این اخلاق زشت اگر دامن مدیران را بگیرد، زیان آن به مراتب بیشتر از سایرین است، زیراامکاناتی در اختیار مدیران قرار دارد که می تواند منبع سوءاستفاده برای آنان باشد.زمامداران و مدیران بی تقوا اگر طماع هم باشند ریاست و مدیریت را فرصت مناسبی جهت جمع آوری حطام دنیا می دانند و برای روزی که در آن مقام نیستند ذخیره می سازند. امام(ع) می فرمایند: «فان البخل والجبن والحرص غرائزشتی یجمعها سوء الظن بالله؛ بخل و ترس و حرص گرچه غریزه های متفاوتی هستند اما جملگی یک ریشه دارند و آن سوء ظن به فضل وکرم الهی است.»
اگر چنین افراد بی تقوایی بر مدیریت جامعه حاکم باشند،بیت المال مسلمین را مورد تاخت و تاز خود قرار می دهند: «انمایعوز اهلها لاشراف انفس الولاه علی الجمع؛ همانا فقر مردم به خاطر مال اندوزی والیان و مدیران است.»، لذا به مالک توصیه می فرمایند: «ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم؛ توهمانند جانور حریص و درنده ای نباش که به بیت المال مردم چشم دوخته باشی.»، یعنی مسئولیت و زمامداری را فرصتی نشماری که به مال و منال برسی.
9 دوراندیشی «... و ابلغ فی عواقب الامور نظرا»: انسان هابه خاطر آینده تلاش می کنند اگر آینده را از قاموس انسان هابردارند همه حرکت ها و بالندگی ها به سکون و سکوت مبدل می شود هرسازمانی دارای اهدافی است این اهداف در آینده محقق می شوندبنابراین برنامه ریزی و آینده نگری از اصول مدیریت است. حضرت یوسف(ع) وقتی خواب پادشاه مصر را تعبیر کرد دستور داد هفت سال اول که نعمت فراوان بود برای هفت سال بعد که قحطی پیش می آیدغله ذخیر سازند.
10 تواضع و فروتنی: «و اذا احدث لک ما انت فیه من سلطانک ابهه او مخیله فانظر الی عظم ملک الله فوقک و قدرته منک ».
تواضع و فروتنی از خصلت های نیکو و پسندیده در هر انسانی است اما ممکن است کسانی در اثر به دست آوردن مقام و موقعیت مغرورشده و از حالت تواضع و فروتنی خارج شوند. از این رو امام به مالک توصیه می کنند که هرگاه مسئولیت و ولایت تو سبب غرور وتکبر گردید نگاه کن به صنعت عظیم خداوند که بالاتر از توست وقدرتش که فوق توست.
11 پاک دامنی «و انقاهم جیبا» والی و حاکم باید دامنش ازفساد مالی پاک باشد و در بیت المال امانت داری را مد نظر داشته باشد.
12 بردباری «وافضلهم حلما»: یکی از صفات اساسی و لازم برای مدیریت، بردباری و سعه صدر است. سعه صدر یعنی داشتن ظرفیت های فکری و روحی لازم برای برخورد با کارهای بزرگ و آمادگی برای پذیرش حق. حلم سبب بزرگی روح، همت عالی و اندیشه های بلند است.
حلم و شرح صدر، بی حوصلگی و بی صبری را که سبب خرابی کارهاست،از روح انسان می زداید و در عوض گشادگی و بلند فکری را به ارمغان می آورد. این خصیصه برای مدیران ابزار ریاست است.
امام علی(ع) می فرماید: «آله الریاسه سعه الصدر» انسان در هرحال باید بر خود مسلط باشد، تنگ نظری، کینه توزی، دستپاچگی،زودرنجی، سنگدلی، سستی، عصبی بودن و خشمگین شدن از حالاتی هستند که در افراد حلیم و بردبار کمتر پیدا می شود.
منبع: مهدی قاسمی ،پاسدار اسلام ؛ آذر 1378، شماره 216؛ ص  38
.