ذکر عثمان در نهج البلاغه
عثمان:
ذکر عثمان در نهج البلاغه از دو خلیفه پیشین بیشتر آمده است،علت آن روشن است.عثمان در جریانی که تاریخ آن را فتنهء بزرگ نامید و خود خویشاوندان نزدیک عثمان یعنی بنی امیه بیش از دیگران در آن دست داشتند کشته شد و مردم بلافاصله دور علی(ع)را گرفتند و آن حضرت طوعا او کرها بیعت آنها را پذیرفت و این کار طبعا مسائلی را برای حضرتش در دورهء خلافت بوجود آورد. از طرفی داعیه داران خلافت شخص او را متهم می کردند که در قتل عثمان دست داشته است و او ناچار بود از خود دفاع و موقف خویش را در حادثهء قتل عثمان روشن سازد و از طرف دیگر گروه انقلابیون که علیه حکومت عثمان شوریده بودند و قدرتی عظیم بشمار میرفتند جزو یاران علی(ع)بودند و مخالفان علی از او می خواستند آنها را تسلیم کند تا به جرم قتل عثمان قصاص کنند و علی(ع)می بایست این مسئله را در سخنان خود طرح کند و تکلیف خود را بیان نماید.
به علاوه،در زمان حیات عثمان آنگاه که انقلابیون عثمان را در محاصره قرار داده بودند و بر او فشار آورده بودند که یا تغییر روش بدهد یا استعفا کند؛ یگانه کسی که مورد اعتماد طرفین و سفیر فی ما بین بود و نظریات هریک از آنها را علاوه بر نظریات خود به طرف دیگر می گفت،علی بود. از همه اینها گذشته در دستگاه عثمان فساد زیادتری راه یافته بود و علی(ع)برحسب وظیفه نمی توانست در زمان عثمان و یا در دوره بعد از عثمان در باره آنها بحث نکند و به سکوت برگزار نماید.
ولی چشم تیزبین علی دست نامرئی معاویه را میدید و جریانات پشت پرده را میدانست اینست که رسما معاویه را مقصر و مسئول در قتل عثمان معرفی میکند.
در نهج البلاغه نامه مفصلی است که امام در جواب نامه معاویه نوشته است، معاویه در نامه خود امام را متهم میکند بشرکت در قتل عثمان و او اینطور پاسخ میگوید:
ثُمَّ ذَکَرْتَ ما کانَ مِنْ امْری وَ امْرِ عُثْمانَ، فَلَکَ انْ تُجابَ عَنْ هذِهِ لِرَحِمِکَ مِنْهُ، فَایُّنا کانَ اعْدی لَهُ وَ اهْدی الی مَقاتِلِهِ، امَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَ اسْتَکَفَّهُ؟ امْ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ فَتَراخی عَنْهُ وَ بَثَّ الْمَنونَ الَیْهِ حَتّی اتی قَدَرُهُ عَلَیْهِ؟! ... وَ ما کُنْتُ لِاعْتَذِرَ مِنْ انّی کُنْتُ انْقِمُ عَلَیْهِ احْداثاً، فَانْ کانَ الذَّنْبُ الَیْهِ ارْشادی وَ هِدایَتی لَهُ، فَرُبَّ مَلومٍ لا ذَنْبَ لَهُ وَ قَدْ یَسْتَفیدُ الظِّنَّةَ الْمُتنَصِّحُ وَ ما ارَدْتُ الَّا الْاصْلاحَ مَااسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقی الّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْت 1
یعنی اما آنچه درباره کار مربوط به من و عثمان یاد کردی،این حق برای تو محفوظ است که پاسخ آن را بشنوی،زیرا خویشاوند او هستی.کدامیک از من و تو بیشتر با او دشمنی کردیم و راههائی را که به قتل او منتهی میشد بیشتر نشان دادیم؟کدامیک؟ آن کس که بدریغ درصدد یاری او برآمد اما عثمان به موجب یک سوء ظن بیجا خود طالب سکوت او شد و کناره گیری او را خواست یا آن کس که عثمان از او یاری خواست و او بدفع الوقت گذراند و موجبات مرگ او را برانگیخت تا مرگش فرا رسید.
البته من هرگز از اینکه خیرخواهانه در بسیاری از بدعتها و انحرافات بر عثمان انتقاد میکردم پوزش نمیخواهم،پشیمان نیستم. اگر گناه من این بوده است که او را ارشاد و هدایت کرده ام آنرا می پذیرم،چه بسیارند افراد بیگناهی که مورد ملامت واقع می شوند. آری گاهی ناصح و خیرخواه نتیجه ای که از کار خود میگیرد بدگمانی طرف است. من جز اصلاح تا حدی که در قدرت دارم قصدی ندارم جز از خدا توفیقی نمیخواهم و بر او توکل میکنم.
در یک نامه دیگر خطاب به معاویه چنین می نویسد:
فَامّا اکْثارُکَ الْحِجاجَ فی عُثْمانَ وَ قَتَلَتِهِ فَانَّکَ انَّما نَصَرْتَ عُثْمانَ حَیْثُ کانَ النَّصْرُ لَکَ، وَ خَذَلْتَهُ حَیْثُ کانَ النَّصْرُ لَه 2اما اینکه تو فراوان مسئله عثمان و کشندگان او را طرح میکنی،تو آنجا که یاری عثمان به سودت بود او را یاری کردی و آنجا که یاری او به سود خود او بود او را واگذاشتی.
علی مورد سوء ظن عثمان بود،عثمان وجود علی را در مدینه مخل و مضر به حال خود میدید،علی تکیه گاه و مایه امید برای آینده انقلابیون به شمار میرفت خصوصا که گاهی انقلابیون بنام علی شعار میدادند و رسما عزل عثمان و زمامداری علی را عنوان میکردند لهذا عثمان مایل بود علی در مدینه نباشد تا چشم انقلابیون کمتر به او بیفتد ولی از طرف دیگر بالعیان می دید خیرخواهانه میان او و انقلابیون وساطت میکند و وجودش مایه آرامش است از این رو از علی خواست از مدینه خارج شود و موقتا بمزرعه خود در«ینبع»که در حدود ده فرسنگ یا بیشتر با مدینه فاصله داشت برود.
اما طولی نکشید که از خلاء ناشی از نبود علی احساس ناراحتی کرد و پیغام داد که به مدینه برگردد. طبعا وقتی که علی برگشت شعارها به نامش داغتر شد،لهذا بار دیگر عثمان از علی خواست مدینه را ترک کند.ابن عباس پیغام عثمان را آورد که تقاضا کرده بود بار دیگر مدینه را ترک کند و بسر مزرعه اش برود.علی از این رفتار توهین آمیز عثمان ناراحت شد و فرمود: یا ابن عباس ما یرید عثمان الا ان یجعلنی جملا ناضحا بالغرب او قبل و ادبر بعث الی ان اخرج ثم بعث الی ان اقدم ثم هو الان یبعث الی ان اخرج و الله لقد دفعت عنه حتی خشیت ان اکون آثما. پسر عباس!عثمان جز این نمیخواهد که حالت من حالت شتر آبکش باشد که کارش اینست در یک مسیر معین هی برود و برگردد، عثمان فرستاد که از مدینه خارج شوم سپس فرستاد که برگردم اکنون بار دیگر تو را فرستاده که از مدینه خارج شوم.بخدا قسم آنقدر از عثمان دفاع کردم که میترسم گنهکار باشم.
از همه شدیدتر آنچیزی است که در خطبهء شقشقیه آمده است:«الی ان قام ثالث القوم نافجا حضنیه بین نثلیه و معتلفه و قام معه بنوابیه یخضمون مال الله خضم الابل نبتة الربیع الی ان انتکث علیه فتله و اجهز عمله و کبت به بطنته»تا آنکه سومین آن گروه بپاخواست آکنده شکم میان سرگین و چراگاهش، خویشاوندان وی نیز قد علم کردند و مال خدا را با تمام دهان مانند شتر، علف بهاری را،خوردن گرفتند تا آنگاه که رشته اش بازشد و کارهای ناهنجارش مرگش را رساند و شکم پرستی،او را بسر درآورد.
ابن ابی الحدید در شرح این قسمت میگوید:«این تعبیرات از تلخترین تعبیرات است و به نظر من از شعر معروف حطیئه که گفته شده است هجو آمیزترین شعر عرب است شدیدتر است» شعر معروف حطئیه اینست:
دع المکارم لا ترحل لبغیتها
و اقعد فانک انت الطاعم الکاسی
پی نوشت ها:
1.نهج البلاغه،نامه 28
2.نهج البلاغه،نامه 37
منبع : مجله درسهایی از مکتب اسلام » مهر 1350، سال دوازدهم - شماره 9 ، شهید مرتضی مطهری ؛