تاریخ مصرف نهجالبلاغه تمام شده است
1401/02/02
حجتالاسلام سروش محلاتی:روحانیت نباید توجیهگر فقر باشد/ تاریخ مصرف نهجالبلاغه تمام شده است؟
حجتالاسلام محمد سروش محلاتی، استاد حوزه قم گفت: جامعه اسلامی ما وقتی به عیار حکومت علوی میرسد که اول این تفکرات اموی از ذهنها پاک شود؛ همین چند روز قبل یکی از ائمه جمعه گفت که فقر امتحان الهی است، اگر خدا با فقر امتحان میکند با چیزهای دیگر هم میکند پس چرا آنها را نمیپذیرید؟
محمد سروش محلاتیبه گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی، استاد درس خارج حوزه قم، شامگاه اول اردیبهشت ماه در نشست علمی «فقیهِ شهر در فقیرشهر» از سلسله نشستهای معیشت و عدالت که با همکاری کانون توحید، انجمن اندیشه و قلم و بنیاد اندیشه و احسان توحید برگزار میشود، به نقش فقها در وضعیت فقیرشهر پرداخت.
گزیده مهمترین بخشهای سخنان وی به شرح زیر است:
مقصود از عنوان جلسه این است؛ در شرایطی که فقر فراگیر شده و ما جامعه و شهر فقیر داریم و نه صرفا اشخاص فقیر، فقها چه نقشی باید ایفا کنند. ما دو جریان فقهی در اینباره داریم؛ گروهی پیرو مکتب فکری امام علی(علیه السلام) هستند و گروهی پیرو مکتب اموی، لذا نام آنها را فقهای اموی میگذاریم. فقیرشهر در شرایطی رخ میدهد که فقر جنبه عمومی دارد و از حاشیه به متن رسیده است. در این شرایط فقر کمکم جنبه طبیعی و عادی به خود میگیرد و پذیرفته میشود که باید با آن بسازیم. در اینجا برای اینکه ببینیم چهره فقر خواستنی و تحمل کردنی است یا نخواستنی و تحملنکردنی چند نکته از امیرالمؤمنین(علیه السلام) بخوانم.
فقیرشهر؛ گورستان بزرگ
ایشان در نهجالبلاغه مواردی را فرمودهاند، از جمله سنگینترین و دشوارترین تعبیر از ایشان درباره فقر این است: الفقر الموت الاکبر. فقر مرگ است ولی نه یک مرگ عادی بلکه مرگ کبیر است. وقتی تعبیر امیرالمؤمینن(علیه السلام) را بخواهیم در یک جامعه فقیر معنا کنیم به فقیرشهر باید بگوییم «گورستان بزرگ» و شهر مردگان. اما چرا مرگ بزرگ؟
فقیه بزرگوار آقا جمال خوانساری از فقهای عصر صفوی در شرح کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) توضیح بهجایی دارد که چرا حضرت فرمود بزرگترین مرگ. ایشان آورده؛ انسان در زندگی خود یکبار به دنیا آمده و یکبار هم میمیرد و تمام میشود و تکرارشدنی هم نیست ولی فقیر هر روز مرگ را تجربه میکند که مرگ عادی، در برابر آن چیزی نیست.
وقتی فرزند عزیز او بیمار است و نمیتواند برای او دارو تهیه کند و فرزندش پیش دیدگان او پرپر میشود، آن وقت که میخواهد لوازم آموزش را برای او فراهم کند تا در آینده فرد باسواد و ارزشمندی باشد و نمیتواند به دلیل فقر کاری بکند و هزاران نمونه دیگر. چنین فردی هر روز میمیرد. باز نمیتوان گفت فقیرشهر، شهر مردگان است بلکه به مراتب سختتر و تحملناپذیرتر و دشوارتر است.
تعبیر دیگر در خطبه ۱۰۸ نهجالبلاغه است که حضرت به دوره بنی امیه اشاره و فرمودهاند: سلاطینه سباعا و اوساطه اکالا و فقرائه امواتا؛ حاکمان درنده هستند و مردم طعمه هستند و فقرا مردگان هستند که هیچ کسی به آنها اعتنا ندارد و حالی از آنها نمیپرسد و فراموش شده هستند. سراغ مردم میروند تا آنها را بدوشند ولی اینها چیزی ندارند که سلاطین آنها را بدوشند. اینها قبح و زشتی فقر در کلام مولا علی(علیه السلام) است.
فقر انسان زیرک را زمینگیر میکند
همچنین امام(علیه السلام) فرمودهاند: و الفَقرُ یُخرِسُ الفَطِنَ عَن حُجَّتِهِ وَ المُقِلُّ غَریبٌ فی بَلدَتِه؛ انسانهای زیرک و فتن به خاطر فقر لکنت زبان میگیرند و نمیتوانند حرف خودشان را بزنند. شخصیت آنان مورد هتک قرار میگیرد و اعتنایی به حجت و دلایل آنها وجود ندارد، حضرت فرمود: والمقل غریب فی موطنه؛ اگر در وطن خود هم زندگی کند باز غریب است زیرا فقیر است.
ایشان همچنین فرمودهاند: ان الفقر منقصة للدین؛ فقر دین را آسیب میرساند و نباید توقع داشت فقیر دین خود را حفظ کند. فقر خرد و عقل را هم به زانو در میآورد، فردی که متفکر است وقتی در فشار فقر قرار گرفت راه به جایی ندارد و مردم را روبروی هم قرار میدهد. زن و شوهر و فرزند و والدین و... در ترافیک و اداره و ... دعوا میکنند و این همه به خاطر فشار اقتصادی است و مردم با کمترین جرقه آمادهاند گریبان یکدیگر را بگیرند.
ما امروز در شرایطی در جامعه هستیم که برخی افراد در جهت توجیه وعادیسازی آن تلاش میکنند و میگویند اینکه مسئلهای نیست و باید تحمل کرد. برخی از این افراد که برای تبرئه مسئولان این حرفها را به خورد جامعه میدهند و افتخار میکنند در مکتب علامه طباطبایی درس خواندهاند؛ علامه طباطبایی در جلد نهم المیزان و در سوره توبه آورده است: ان اهم ما یقوم بالمجتمعه الانسانی ...؛ مهمترین بنیان هر جامعه جنبه مالی و اقتصادی آن است چون پایه زندگی را خدا بر مال قرار داده است و اکثر گناهان و بداخلاقیها و جنایات و تعدیات و مظالم یا ریشه در فقر زیاد یا در رفاه زیاد دارد؛ اینها سخنان مارکس نیست سخنان علامه طباطبایی است.
خلاهای اقتصادی جامعه با موعظه رفع نمیشود
آنهایی که دنبال جرمشناسی هستند باید این مسئله را تحلیل کنند. البته عدهای مسرف و مطرب و دنبال بی بندوباری هستند. مگر میشود جامعهای فقیرشهر باشد و توقع داشته باشیم اخلاق و دین در آن رعایت شود ولی فکر میکنیم جای همه چیز را در جامعه، موعظه میگیرد و با پند میتوان همه خلاها را حل کرد.
چرا امام علی(علیه السلام) حکومت را پذیرفت
حضرت هنگام پذیرش خلافت فرمودند که من به دو دلیل حکومت را پذیرفتم؛ اول به خاطر حضور حاضران و دیگری پیمانی است که خدا از علما گرفته است (اخذ اللّه على العلماء ان لا يقارّوا على كظّة ظالم، و لا سغب مظلوم) ایشان روی پرخوری عدهای و فقر شدید گروه دیگر دست گذاشتهاند. عدهای آنقدر میخورند که نفسشان بالا نمیآید و برخی اینقدر ندارند که نمیتوانند نفس بکشند. حضرت در اینجا یکی را «ظالم» و دیگری را «مظلوم» میدانند یعنی اختلاف طبقاتی دو طرف ظالم و مظلوم دارد؛ حضرت نفرمود گرسنگی فقیر و پرخوری غنی.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) عدم تعادل طبقاتی در جامعه را ناشی از ظلم میداند. در شرح ابن میثم بر نهجالبلاغه به این نکته اشاره دارد. و اما تعبیر لا یقاروا، از ماده قرار است؛ خدا از علما پیمان گرفته که در صحنه گرسنگی یک عده و پرخوری عده دیگران بی قرار باشند و تحمل نکنند و آرامش نداشته باشند. فقر برای ما امروز در زشتترین صورت خود رخ میدهد و ما هیچ بی قراری نمیبینیم.
زنان و مردانی تا کمر در سطل زباله خم میشوند تا لقمهای بیابند و بخورند. حداکثر کار ما این است که نان و پنیری در مسجد توزیع کنیم که خوب است ولی سخن امام علی(علیه السلام) چیز دیگری است و اگر کمیته امداد و مؤسسات خیریه هم درست کنیم ربطی به فرمایش مولا ندارد. بحث درباره فاصله طبقاتی است و مگر این مؤسسات میتوانند فاصله کشنده کنونی را کم کنند؟ امام علی(علیه السلام) فرمودهاند من قدرت گرفتهام تا این وضع را بهم بزنم و خدا از علما این پیمان را گرفته است. آیا تاریخ مصرف بیانات امیرالمومنین(علیه السلام) و نهجالبلاغه تمام شده و باید آنرا را کنار بگذاریم؟
انواع فقر
ما دو نوع فقر داریم؛ یک فقر ناشی از مسائل شخصی است. فردی ناتوانیهایی دارد و به تبع مشکلات اقتصادی هم دارد یا مثلا سیل آمده و ورشکست شده است. اینها فقیرشهر درست نمیکند، فقیرشهر وقتی است که سیاستهای حاکمان برخی را بالا و برخی را پایین ببرد. صدقاتی که مطرح است جوابگوی سنخ اول است ولی وقتی جریان کلی به این سمت و سو میرود اینجا چه باید کرد؟ اینجا امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که باید قدرت را به دست بگیرد.
حضرت همچنین فرمودند که در آینده بعد از خود، برخی بر شما حاکم خواهند شد که امنیت را از شما میگیرند و شما را تحقیر کرده و به شدت با شما برخورد میکنند و روزی خواهد آمد که شادی را از شما میگیرند و چشمان همه گریان و نشاط در بیان شما نخواهد بود و فقر خانههای شما را خواهد گرفت. این فقر، فقر طبیعی نیست و فقر سیاسی است.
نقش سیاستهای حکومت در ایجاد فقیرشهر
حال در این اوضاع علمای دین دو نقش دارند؛ نقش اول مستقیم و دیگری غیرمستقیم. نقش مستقیم برای کسانی است که در حکومت دخالت دارند و سیاستهای آنها باعث این وضع است. آیتالله صافی گلپایگانی وقتی در خبرگان بود اختلاف نظرهایی با میرحسین موسوی داشت، دولت میگفت باید از بانک مرکزی استقراض کنیم ولی آقای صافی به شدت مخالف بود زیرا آن را ظلم در حق عموم و دست بردن در جیب مردم میدانستند. فقیرشهر، شهری است که فقر براساس سیاستهای حکومت بر مردم تحمیل میشود.
چرایی درگیری ابوذر با معاویه
آیا دین در ایجاد فقر و فلاکت عمومی تاثیر دارد یا خیر؟ پاسخ این است که کدام دین؟
دین معاویه یا دین امام علی(علیه السلام)، فقر عمومی ناشی از دین معاویه است. اصلا درگیری ابوذر با معاویه و عثمان بر سر چه بود؟
مسعودی در مروج الذهب آورده که وقتی به معاویه گفتند روشهایی که تو دنبال میکنی چه توجیهی دارد؟
او دفاع دینی کرد چون کارهایش توجیه اقتصادی نداشت، گفت: زمین و همه ذخائر آن برای خداست و من خلیفه خدا هستم. خلیفه خدا در ملک خدا هر طور بخواهد تصرف میکند. من از طرف شما وکیل نیستم که بگویید چرا به این زیاد و به آن کم دادی و ندادی؛ فضولی موقوف.
اینها تئوریزه شده بود و فلسفه برای آن درست شده و حرف امروز نیست. درگیری ابوذر با معاویه همین بود. ابوذر میگفت که ثروت مال مردم است و مردم باید بدانند کجا میرود، حمدالله مستوفی هم آورده که بیت المال مسلیمن شعار ابوذر بود؛ ابوذر خطاب به معاویه گفت بدین سبب میگویی مال الله تا به دل خود خرج کنی، معاویه میگوید من خودم جواب خدا را خواهم داد. حرف ابوذر این است؛ حکومت پاسخگو یا غیرپاسخگو؟
زیر سایه نام خدا حاضر نبودند جواب بدهند که چقدر پول آمده و کجا خرج شده و به چه کسی دادهایم و آخر هم میگفتند ما خودمان جواب خدا را خواهیم داد.
حال آیا فقه و فقهای معاویه پشتیبان فقر و فلاکت عمومی مردم نبودند؟ مسلما حامی او بودند. امام حسین(علیه السلام) در سخنرانی منا به علما خطاب کردند که حق ضعفا را شما تضییع کردید. تا به اینجا میرسند که؛ شما به میدان نیامدید و مردم را تسلیم این حاکمان کردید. کسی که از صبح تا شب باید دنبال لقمه نانی برای سیر کردن زن و بچه خود بدود چه توقعی از او هست. امام حسین(علیه السلام) قصور را به گردن علما میاندازد زیرا به اعتبار سکوت و همراهی آنان است که حاکمان مرتکب این ظلمها میشوند.
فقر امتحان الهی است؟
جامعه اسلامی ما وقتی به عیار حکومت علوی میرسد که اول این تفکرات اموی از ذهنها پاک شود و تا ما فکر خود را از شام بگیریم در کوفه در سپاه امام علی(علیه السلام) نمیتوانیم باشیم.
همین چند روز قبل یکی از ائمه جمعه گفته است که فقر امتحان الهی است؛ اگر خدا با فقر امتحان میکند با چیزهای دیگر هم امتحان میکند، پس چرا آنها را نمیپذیرید. خدا در قرآن فرموده ما با خوف و جوع و ... شما را میآزماییم. بیماری ایجاد میشود و نمیگوییم بیماری تقدیر الهی است و بسازید ولی چرا وقتی به فقر رسید میگویید با فقر بسازید، اینها همان حرفهای جاهلیت است که امروز هم مورد استفاده است. وقتی قرآن نازل شد و فرمود که به مردم فقیر کمک کنید، جواب دادند اگر خدا میخواست آنها را سیر میکرد؛ این تقدیر الهی است و باید ساخت.
منبع:خبرگزاری ایکنا