شرايط قضات يا حاكمان درقران و نهج البلاغه؟
درقران و نهج البلاغه و احاديث و.... درخصوص قضات يا حاكمان سرزمين اسلامي چه مقدار سخن رفته و مهمترين تاكيدهاي نداي اسلام به اين افراد چيست؟ و اين افراد ميبايست چه ويژگي هايي كه خيلي مهم است را داشته باشند؟ تشكر
با سلام و احترام خدمت شما ، در قرآن مجيد و روايات و نهج البلاغه در مورد حاكم اسلامي و قضات نكات واشارات زيادي شده است قرآن مجيد كه كتاب زندگي و راهنماي زندگي فردي ، اجتماعي بشر است به مقتضاي هدايت خويش به تمامي ابعاد زندگي بشر توجه داشته و هيچ چيزي كه در سعادت او لازم و ضروري است و آنچه كه براي ساختن جامعه نمونه لازم است را بيان فرموده است كه از جمله به ويژگيهاي حاكم اسلامي و قضات اشاره نموده است. در روايات اسلامي نيز امامان معصوم عليهم السلام براي آشنا نمودن مردم و آگاهي بخشي به آنها براي اداره صحيح امور جامعه، ويژگيهاي حاكم اسلامي و قضات را به زيبايي برشمرده اند تا مردم بر اساس آن به ارزيابي حاكمان اسلامي بپردازند و افراد شايسته را براي عهده داري مسئوليت هاي حساس بگزينند و از آنها پيروي نمايند. در نهج البلاغه نيز حضرت علي عليه السلام در نامه ها وسفارش هاي خود به فرمانداران و كارگزاران خود ، ويژگي حاكمان اسلامي و قضات را بيان فرموده است كه به طور خاص مي توان به عهد نامه مالك اشتر اشاره نمود كه در حقيقت منشور حكومت اسلامي است و خطوط كلي حكومت اسلامي و وظايف و مسئوليت هاي حاكم اسلامي به زيبايي هر چه تمام تر در آن بيان شده است . در اينجا ما در هر بخش به نمونه هايي از اشارات قرآن مجيد و روايات اشاره مي كنيم .
« ويژگيها و شرايط حاكم اسلامي در قرآن مجيد »
قرآن كريم به زيبايي ويژگي هاي محوري حاكم اسلامي را در چند آيه بر شمرده شده است
1. علم و توانايي ؛ « ان الله اصطفاه عليكم و زاده بسطه في العلم و الجسم » « خداوند او را برشما برگزيده است و فزوني علم و توانايي و قدرت جسم به او بخشيده است .» ( سوره بقره، آيه 24) در اين آيه شريفه دو ويژگي علم و آگاهي و توانايي و قدرت لازم به عنوان ويژگي هاي محوري در انتخاب طالوت برشمرده شده است .
كه اين امر ريشه عقلي و عقلايي دارد زيرا با توجه به مسئوليت رهبري و حاكم اسلامي ، علم و آگاهي و توانايي لازم براي اداره امور جامعه و انجام مسئوليت ها ، ضرورتري غير قابل انكار است
2. تعهد و تخصص لازم ؛ « قال اجعلني علي خزائن الارض اني حفيظ عليم » « حضرت يوسف گفت : مرا سرپرست خزاين سرزمين ( مصر) قرار ده كه حافظ و آگاهم » ( سوره يوسف ، آيه 55)
حضرت يوسف عليه السلام درخواست خود را براي عهده داري مسئوليت را ، تعهد و تخصص برشمردند . بر اساس اين آيه شريفه ، تعهد « حفيظ» و تخصص « عليم» دو ويژگي شاخص براي حاكم اسلامي است همچنين ملاك انتخاب افراد براي مسئوليت هاي مختلف اين دو ويژگي مي باشد . اين دو ويژگي همچون دو بال يك پرنده مي باشند كه بدون هريك پرواز غير ممكن خواهد بود
3. قدرت و امانت ؛ « يا ابت استاجره ان خير من استأجرت القوي الامين » « اي پدر ( شعيب) او را به كار گير كه او بهترين كسي است كه مي تواني به كار گيري زيرا نيرومند و امين است »( سوره قصص ، آيه 26) در اين آيه شريفه دختر حضرت شعيب ملاك به كار گيري حضرت موسي را قدرت و امين بودن ايشان معرفي نمود . اين دو ويژگي نيز از ويژگي هاي محوري حاكم اسلامي و انتخاب افراد براي مسئوليت به طور كلي است قدرت و توانمندي كه شامل قدرت علمي ، فكري ، روحي و جسمي مي شود و امين بودن كه بيانگر جنبه تعهد و خدا محوري در افراد است .
4. حكم به حق و پرهيز از پيروي از هواي نفس؛ « يا داود انا جعلناك خليفه في الارض فاحكم بين الناس بالحق ولا تتبع الهوي » « اي داود ما تو را در روي زمين مقام خلافت و حكومت داديم تا در ميان خلق خدا به حق حكم كني و هرگز هواي نفس را پيروي نكني » ( سوره ص ، آيه 26)
ويژگي تبعيت و پيروي از حق و پرهيز از دنباله روي از هواي نفس دو ويژگي مهم حاكم اسلامي است كه سلامت وي و جامعه را تضمين خواهد نمود.
5. توجه به معنويت و ارزشها و مقابله با ضد ارزشها ؛ « الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبه الامور » « كساني كه آنگاه كه در روي زمين امكانات مي دهيم ، نماز را به پا مي دارند و زكات مي پردازند و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند و سرانجام كارها به دست خداوند است .» ( سوره حج ، آيه 41) در اين آيه شريفه به پا داشتن نماز و توجه به معنويت و توجه به زكات و مستحقان و محرومان جامعه و امر به معروف و نهي از منكر كه شاخص اجرا و عمل به ارزش ها و جلوگيري از ضد ارزش هاست به عنوان خط مشي كلي حاكم اسلامي بر شمرده شده است .
« ويژگي قضات در قرآن مجيد»
در قرآن مجيد ويژگي هاي متعددي براي قضات برشمرده شده است كه به نمونه هايي اشاره مي كنيم .
1- علم وآگاهي ؛ « و ان احكم بينهم بما انزل الله و لا تتبع اهوائهم و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما انزل الله اليك »« و در ميان آنها مطابق آنچه خداوند نازل كرده داوري كن و از هوسهاي آنها برحذر باش كه تو را از بعضي از احكام كه خداوند بر تو نازل كرده است ، منحرف سازند » ( سوره مائده ، آيه 49) لازمه داوري و حكم در ميان مردم بر اساس دستور خداوند ، علم و آگاهي از مسائل دين مي باشد .
2- رعايت قسط و عدالت ؛ « و ان الله يأ مركم ان تؤ دوا الامانات الي اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل » « همانا خداوند به شما امر مي كند كه امانت را به صاحبانش برگردانيد و چون بين مردم حكم و قضاوت مي كنيد ، داوري به عدالت كنيد .» ( سوره نساء ، آيه 58)
3- محور قرار دادن حق و پرهيز از پيروي از هواي نفس؛ « يا داود انا جعلناك خليفه في الارض فاحكم بين الناس بالحق ولا تتبع الهوي » « اي داود ما تو را در روي زمين مقام خلافت و حكومت داديم تا در ميان خلق خدا به حق حكم كني و هرگز هواي نفس را پيروي نكني » ( سوره ص ، آيه 26)
« ويژگي حاكم اسلامي در نهج البلاغه »
حضرت علي عليه السلام در نهج البلاغه ويژگيهاي اصلي حاكم اسلامي را اين گونه بر شمرده اند :
1. ايمان و تقوا:
اصلي ترين ويژگي حاكم اسلامي است كه در قالب خصوصياتي مانند زهد، پرهيز از دنيا گرايي، حامي دين و تارك هواي نفس بودن و... متجلي مي گردد. امام علي عليه السلام در جاهاي مختلف نهج البلاغه به مناسبت هاي گوناگون در قالب نامه ها، خطبه ها يا حكمت ها اين ويژگي را به بيان هاي زيبا و بليغ عنوان نموده اند. مثلاً در مورد اين كه حاكم اسلامي پاسدار خدا و ارزش هاي او در روي زمين مي باشد؛ مي فرمايد: «حاكم اسلامي پاسبان خدا در زمين اوست.»( نهج البلاغه، حكمت 332)
- زهد و پرهيز از دانيا گرايي: حضرت در نامه اي كه براي حارث همداني يكي از كارگزاران خود مي فرستد چنين مي نويسد: «نفس خود را در واداشتن به عبادت فريب ده و با آن مدارا كن و به زور و اكراه به چيزي مجبورش نساز، و در وقت فراغت و نشاط به كارش گير و جز در آن چه كه بر تو واجب است، و بايد آن را در وقت خاص خودش به جا آوري، بپرهيز از آن كه مرگ تو فرا رسد در حالي كه از پروردگارت گريزان و در دنياپرستي غرق باشي.»(نهج البلاغه ، نامه 69)
- دفاع از دين و پرهيز از هواي نفس : حضرت در نامه به «محمدبن ابي بكر»، هنگام اعزام ايشان به مصر فرمودند: «اي محمدبن ابي بكر! بدان كه من، تو را سرپرست بزرگ ترين لشكرم يعني لشكر مصر، قرار دادم. بر تو سزاوار است كه با خواسته هاي دل مخالفت كرده، از دين خود دفاع كني؛ هر چند، ساعتي از عمر تو باقي نمانده باشد. به خاطر راضي نگه داشتن مردم، خدا را به خشم نياور، زيرا خشنودي خدا جايگزين هر چيزي بوده اما هيچ چيز جايگزين خشنودي خدا نمي شود»(همان ، نامه 27) يا در نامه اي ديگر، مسأله مخالفت حاكم با هواي نفس و تحت كنترل داشتن آن را به مالك اشتر چنين تأكيد مي فرمايد: «پس نيكوترين اندوخته تو بايد اعمال صالح و درست باشد. هواي نفس را در اختيار گير و از آنچه حلال نيست بپرهيز؛ زيرا بخل ورزيدن به نفس خويش، آن است كه در آنچه دوست دارد يا براي او خوشايند است، راه انصاف پيمايي.»(همان ، نامه 53)
2. ساده زيستي: يكي ديگر از ويژگي هايي است كه امام علي، به اشكال مختلف بر آن تأكيد مي نمايد. ايشان اين ويژگي را در مصاديقي از قبيل پرهيز از دنياپرستي و هواپرستي، پرهيز از سرمايه داري و همنشيني دائم با سرمايه داران و اجتناب از اسراف و رفاه زدگي تبيين مي نمايد.
- پرهيز از سرمايه داري و رفاه زدگي: امام عليه السلام در مورد لزوم پرهيز حاكم از سرمايه داري و سرمايه داران، در نامه اي به فرماندار بصره عثمان بن حنيف انصاري كه دعوت مهماني سرمايه داري از مردم بصره را پذيرفته بود چنين مي فرمايد: «پس از ياد خدا و درود، اي پسر حنيف به من گزارش دادند كه مردي از سرمايه داران بصره، تو را به مهماني خويش فرا خواند و تو به سرعت به سوي آن شتافتي؛ خوردني هاي رنگارنگ براي تو آوردند و پي در پي، كاسه هاي پر از غذا جلوي تو نهادند. گمان نمي كردم مهماني مردمي را بپذيري كه نيازمندان شان با ستم محروم شده و ثروتمندان شان بر سر سفره دعوت شده اند. انديشه كن در كجايي و بر سر كدام سفره مي خوري؟ پس آن غذايي كه حلال و حرام بودنش را نمي داني دور بيفكن و آن چه را كه به پاكيزگي و حلال بودنش يقين داري مصرف كن.»(همان ، نامه 45)
- پرهيز از دنياپرستي و تجمل گرايي: امام علي عليه السلام مي فرمايد حاكم اسلامي بايد از ملزومات دنيا به حداقل آن اكتفا نمايد و مواردي را كه جنبه دنياپرستي و تجمل گرايي دارد كنار بگذارد، از نظر ايشان، چنين حاكمي است كه مي تواند جامعه را به سوي عدالت اقتصادي اجتماعي سوق دهد و فقر را از ميان ببرد در صورتي كه اگر خود، دنياپرست و تجمل گرا باشد همّ و غمّ او در رياسَت، جمع آوري اموال و امكانات براي خود و عدم توجه به بي عدالتي هاي اقتصادي در جامعه خواهد بود كه در نهايت جامعه به زوال و انحطاط سوق مي نمايد. در اين مورد به فرماندار خود در بصره عثمان بن حنيف انصاري مي فرمايد: «آگاه باش هر پيروي را امامي است كه از او پيروي مي كند و از نور دانشش روشني مي گيرد، آگاه باش امام شما از دنياي خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضايت داده است، بدانيد كه شما توانايي چنين كاري را نداريد اما با پرهيزكاري و تلاش فراوان و پاكدامني و راستي مرا ياري دهيد. پس سوگند به خدا كه من از دنياي شما طلا و نقره اي نيندوخته و از غنيمت هاي آن چيزي ذخيره نكرده ام. بر دو جامه كهنه ام جامه اي نيفزودم و از زمين دنيا حتي يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياي شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است!»(همان ، نامه 45) در ادامه اين نامه در ضرورت پرهيز حاكم از تجملات و زرق و برق دنيا مي فرمايد: «من اگر مي خواستم، مي توانستم از عسل پاك و از مغز گندم و بافته هاي ابريشم براي خود، غذا و لباس فراهم آورم. امّا هيهات كه هواي نفس بر من چيره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام هاي لذيد برگزينم، در حالي كه در «حجاز» يا «يمامه» كسي باشد كه به قرص ناني نرسد و يا هرگز شكمي سير نخورد يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم هايي كه از گرسنگي به پشت چسبيده و جگرهاي سوخته وجود داشته باشد... آيا به همين رضايت دهم كه مرا اميرالمؤمنين خوانند و در تلخي هاي روزگار با مردم شريك نباشم و در سختي هاي زندگي، الگوي آنان نگردم؟ آفريده نشده ام كه غذاهاي لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد.»(همان ، نامه 45)
3- مهرباني و محبت نسبت به مردم:
امام عليه السلام در نامه به فرماندار خود در مصر، محمدبن ابي بكر، مي گويد: «با مردم فروتن، نرمخو، مهربان، گشاده رو و خندان باش، در نگاه هايت و در نيم نگاه و خيره شدن به مردم به تساوي رفتار كن تا بزرگان در درستكاري تو طمع نكنند و ناتوان ها از عدالت تو مأيوس نگردند.»(همان ، نامه 27) همچنين به مالك اشتر مي فرمايد: «مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش»(همان ، نامه 53) در مورد پنهان نشدن از مردم، به مالك اشتر مي فرمايد: «هيچ گاه زياد از مردم پنهان مشو كه پنهان بودن رهبران، نمونه اي از تنگ خويي و كم اطلاعي در امور جامعه مي باشد. نهان شدن از رعيت، زمامداران را از داشتن آنچه بر آنان پوشيده است باز مي دارد.»(همان ، نامه 53)
- فروتني و تواضع حاكم نسبت به مردم: حاكم اسلامي در ديد امام علي عليه السلام بايد نسبت به مقامش حالت امانت دار، و در برابر مردم فروتني و تواضع داشته باشد. در اين مورد به مالك اشتر مي فرمايد: «بپرهيز كه خود را در بزرگي همانند خداوند پنداري و در شكوه خداوندي همانند او داني زيرا خداوند هر سركشي را خوار مي سازد...»(همان ، نامه 53) در جاي ديگر به مالك مي نويسد: «اگر با مقام و قدرتي كه داري، دچار تكبر يا خودبزرگ بيني شدي به بزرگي حكومت پروردگار كه برتر از تو است بنگر كه تو را از سركشي نجات مي دهد...»(همان ، نامه 53)
- صداقت با مردم و قانون مداري با آن ها: امام عليه السلام به مالك اشتر مي فرمايد: «و هر گاه رعيت بر تو بدگمان گردد، عذر خويش را آشكارا با آنان در ميان بگذار و با اين كار از بدگماني نجاتشان ده، كه اين كار رياضتي براي خودسازي تو و مهرباني كردن نسبت به رعيت است و اين پوزش خواهي تو آنان را به حق وا مي دارد»(همان ، نامه 53)
4 - استفاده از مشاوران و همكاران شايسته :
- انتخاب مشاورين و همكاران خوب: امام علي عليه السلام به مالك اشتر مي فرمايد: «با دانشمندان، فراوان گفتگو كن و با حكيمان، فراوان بحث كن كه مايه آباداني و اصلاح شهرها و برقراري نظم و قانوني است كه در گذشته نيز وجود داشت.»(همان ، نامه 53) امام توصيه مي نمايد كه مشاور و اعوان و ياران حاكم بايد از افراد پاك، شايسته و داراي صفات پسنديده باشند؛ بنابراين بايد از انتخاب افراد بخيل، ترسو، حريص، شرور، گناهكار، سبك سر، دروغگو، چاپلوس، مرفه و از خودراضي پرهيز كند و افراد نيكو، خوش نام، خانواده دار، مؤمن، مردم دار، بخشنده، شجاع و عالم... را به مشاوره و معاضدت برگزيند.( ر.ك: علي اكبر ذاكري، سيماي كارگزاران علي عليه السلام ، قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1373)در همين رابطه به مالك اشتر مي نويسد: «هزينه اين گونه افراد بر تو سبك تر و ياريشان بهتر و مهربانيشان بيشتر و دوستي آنان با غير تو كمتر است. آنان را از خواص و دوستان نزديك و رازداران خود قرار ده، سپس از ميان آنان افرادي را كه در حق گويي از همه صريح ترند و در آن چه كه خدا براي دوستانش نمي پسندد تو را مددكار نباشند انتخاب كن، چه خوشايند تو باشد يا ناخوشايند.»(همان ، نامه 53)
- انتخاب مديران، قضات، كارمندان و منشي هاي خوب: امام عليه السلام در اين رابطه به مالك اشتر مي گويد: «... براي هر يك از كارهايت سرپرستي كه بزرگي كار بر او چيرگي نيابد و فراواني كار او را درمانده نسازد، بگمار و بدان كه هر گاه در كار نويسندگان و منشيان تو كمبودي وجود داشته باشد كه تو بي خبر باشي خطرات آن دامنگير تو خواهد بود.»(همان) امام عليه السلام در مورد انتخاب قاضي نيز چنين توصيه مي نمايند: «... سپس از ميان مردم، برترين فرد نزد خود را براي قضاوت انتخاب كن كساني كه مراجعه فراوان، آن ها را به ستوه نياورد و برخورد مخالفان با يكديگر او را خشمناك نسازد، در اشتباهاتش پافشاري نكند و بازگشت به حق پس از آگاهي براي او دشوار نباشد...»(همان) امام عليه السلام براي انتخاب كارمندان و منشيان توصيه هاي مشابه و كنترل و نظارت آشكار و پنهان حاكم بر آن ها را مطرح مي نمايند و مي فرمايند: «سپس در امور كارمندانت بينديش و پس از آزمايش به كارشان بگمار و باميل شخصي و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهاي مختلف وادار نكن، زيرا نوعي ستمگري و خيانت است. كارگزاران دولتي را از ميان مردمي با تجربه و با حيا از خاندان هاي پاكيزه و با تقوا كه در مسلماني سابقه درخشاني دارند، انتخاب كن. زيرا اخلاق آنان گرامي تر و آبرويشان محفوظ تر و طمع ورزيشان كمتر و آينده نگري آنان بيشتر است...»(همان) و در مورد نويسندگان مي فرمايد: «سپس در امور نويسندگان و منشيان به درستي بينديش و كارهايت را به بهترين آنان واگذار كن و نامه هاي محرمانه را، كه در بردارنده سياست ها و اسرار تو است، از ميان نويسندگان به كسي واگذار كه صالح تر از ديگران باشد...»(همان) در مورد نظارت دائم بر امور كارگزاران مي فرمايد: «... سپس رفتار كارگزاران را بررسي كن و جاسوساني راستگو و وفاپيشه بر آنان بگمار كه مراقبت و بازرسي پنهاني تو از كار آنان سبب امانت داري و مهرباني رعيت خواهد بود...»(همان)
توجه به ضرورت هاي اجتماعي و آباداني شهرها: از ديگر ويژگي هاي اساسي حاكم از ديد امام علي عليه السلام توجه او به مسائل فردي و رشد اجتماعي اقتصادي جامعه است، يعني تأمين مايحتاج اوليه براي همه، حركت جامعه به سوي كار و توليد و وفور نعمت، تقدم كارهاي توليدي بر خدماتي و واسطه اي و اخذ ماليات. از ديدگاه امام عليه السلام در جامعه اي كه كار و توليد، اساس باشد رفاه و آسايش براي همه تأمين مي گردد در همين مورد به مالك اشتر مي فرمايند: «ماليات و بيت المال را به گونه اي وارسي كن كه به صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودي (امور) ماليات و ماليات دهندگان، عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه است و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود كار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت زيرا همه مردم نان خور ماليات و ماليات دهندگانند. بايد تلاش تو در آباداني زمين، بيشتر از جمع آوري خراج باشد كه خراج جز با آباداني فراهم نمي گردد و آن كسي كه بخواهد خراج را بدون آباداني مزارع به دست آورد شهرها را خراب و بندگان را نابود مي سازد و حكومتش جز اندك مدتي دوام نمي آورد»(همان)
5 - عادل و معتدل بودن:
از ويژگي هاي اساسي حاكم از ديد امام علي عليه السلام داشتن عدالت در اداره امور و معتدل بودن در رفتار با مردم مي باشد كه لازمه آن، پرهيز از خشم و غضب در برخورد با ديگران و مخالف ظلم و حامي عدل بودن حاكم است.
عدالت حاكم:
در انديشه سياسي امام علي عليه السلام ويژگي عدالت اگر در حاكم نباشد يا ضعيف باشد او به هيچ وجه نمي تواند به تعهدات خود عمل نمايد يا پايدار بماند و بدون شك به ستم و بي انصافي و تبعيض و باندبازي و تماميت خواهي و استبداد رأي و بيدادگري كشانده مي شود .
پرهيز از خشم و غضب:
از ديگر ويژگي هاي حاكم، اعتدال او در رفتار با مردم است؛ يعني كنترل خشم و غضب و دست و زبان خود و اين كه به خاطر قدرت حاكميت، به ديگران تعدي و تجاوز نكند. در اين مورد در نامه خود به حارث همداني مي گويد: «خشم را فرو نشان و به هنگام قدرت ببخش و به هنگام خشم فروتن باش و در حكومت مدارا كن تا آينده خوبي داشته باشي»(همان ، نامه 69 ) در همين زمينه در نامه به مالك اشتر مي فرمايد: «باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت و تندي زبانت را در اختيار خودگير و با پرهيز از شتابزدگي و فرو خوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم تو فرو نشيند و اختيار نفس در دست تو باشد، و تو بر نفس مسلط نخواهي شد مگر با ياد فراوان قيامت و بازگشت به سوي خدا»(همان ، نامه 53) پس كنترل حاكم بر صفات شيطاني نفس، از جمله خشم و غضب، يكي ديگر از ويژگي هاي او مي باشد.
مخالف ظلم و حامي عدل و انصاف بودن: امام عليه السلام معتقد است حاكم بايد طرفدار حق و انصاف و مخالف ظلم و تعدي باشد در اين مورد مي فرمايد: «مالك بهترين امور در نزد تو بايد متوسط ترين آن ها در حق (ميانه روي در حق) و فراگيرترين آن ها در عدالت و جامع ترين آن ها در رضايت مردم باشد»(همان)
6- سعه صدر و و گشادگي روح و فكر ؛ قال علي عليه السلام : « آله الرياسه سعه الصدر » « ابزار رياست و مديريت ، سعه صدر و گشادگي روح وفكر است » ( نهج البلاغه ، حكمت 176)
« ويژگي حاكم اسلامي در روايات »
در روايات اسلامي نيز ويژگي هاي حاكم اسلامي بيان شده است كه ما به چند محور اساسي اشاره مي كنيم .
1. علم و آگاهي ؛ پيامبر اكرم صلي الله عليه واله فرمودند : « من امَ قوماً و فيهم من هو اعلم منه لم يزل امرهم الي السفال الي يوم القيامه » « كسي كه امامت و پيشوايي گروهي را بر عهده گيرد در حالي كه در ميان آنها آگاهتر از او وجود دارد ، پيوسته كار آنها رو به انحطاط مي رود تا روز قيامت » ( وسائل الشيعه ، ج5، ص 415)
2- آگاهي به مسائل زمان خويش ؛ امام صادق عليه السلام فرمودند:« العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس » « آن كس كه آگاه از وضع زمان خود باشد ، مسائل پيچيده و گمراه كننده به او هجوم نمي آورد» ( اصول كافي ، ج1، ص 27)
3- رعايت عدالت ؛ حضرت علي عليه السلام به عمر فرمود : « ثلاث ان حفظتهن و علمت بهن كفتك ما سواهن و ان تركتهن لم ينفعك شي سواهن اقامه الحدود علي القريب والبعيد و الحكم بكتاب الله في الرضا و السخط و القسم بالعدل بين الحمر و الاسود » « سه چيز است كه اگر آن را به خوبي حفظ كني و عمل نمايي تو را از امور ديگر بي نياز مي كند و اگر آنها را ترك نمايي چيزي غير از آن تو را سود نمي دهد ؛ اجراي حدود الهي نسبت به افراد دور و نزديك و حكم بر طبق كتاب الهي در خشنودي و غضب و تقسيم با عدالت در ميان سياه و سفيد .» ( بحار الانوار ، ج72، ص 349)
« ويژگيهاي قضات در نهج البلاغه »
حضرت در عهد نامه مالك اشتر ويژگيهاي قضات شايسته را چنين بيان فرمودند : « ثم اختر للحكم بين الناس افضل رعيتك فى نفسك، ممن لا تضيق به الامور، و لا تمحكه الخصوم، و لا يتمادى فى الزله، و لا يحصر من الفىء الى الحق اذا عرفه، و لا تشرف نفسه على طمع، و لا يكتفى بادنى فهم دون اقصاه؛ و اوقفهم فى الشبهات، و آخذهم بالحجج، و اقلهم تبرما بمراجعه الخصم، و اصبرهم على تكشف الامور، و اصرمهم عند اتضاح الحكم، ممن لا يزدهيه اطراء، و لا يستميله اغراء، و اولئك قليل ثم اكثر تعاهد قضائه، و افسح له فى البذل ما يزيل علته، و تقل معه حاجته الى النااسلام واعطه من المنزله لديك ما لا يطمع فيه غيره من خاصتك، ليامن بذلك اغتيال الرجال له عندك فانظر فى ذلك نظرا بليغا، فان هذا الدين قد كان اسيرا فى ايدى الاشرار، يعمل فيه بالهوى، و تطلب به الدنيا « سپس از ميان مردم برترين فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب كن، كسانى كه مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نياورد و برخورد مخالفان با يكديگر او را خشمناك نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نكند و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ريشه كن كند، و در شناخت مطالب با تحقيقى اندك رضايت ندهد، و در شبهات از همه با احتياطتر عمل كند، و در يافتن دليل اصرار او از همه بيشتر باشد، و در مراجعه پياپى شاكيان خسته نشود، در كشف امور از همه شكيباتر، و پس از آشكار شدن حقيقت در فصل خصومت از همه برنده تر باشد، كسى كه ستايش فراوان او را فريب ندهد، و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنين كسانى بسيار اندكند
پس از انتخاب قاضى، هرچه بيشتر در قضاوتهاى او بينديش، و آنقدر به او ببخش كه نيازهاى او برطرف گردد، و به مردم نيازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار كه نزديكان توبه نفوذ در او طمع نكنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد.
در دستوراتى كه دادم نيك بنگر كه همانا اين دين در دست بدكاران گرفتار آمده بود، كه با نام دين به هواپرستى پرداخته، و دنياى خود را به دست مى آوردند.» (نهج البلاغه ، نامه 53)
« ويژگيهاي قاضي در روايات »
در روايات ويژگيهاي متعددي براي قاضي بيان شده است كه به نمونه هايي اشاره مي كنيم .
1- علم و شناخت لازم ؛ قال الصادق عليه السلام : « لا يطمعن قليل الفقه في القضاء » « كسي كه فقه وشناخت اندكي نسبت به مسائل دين دارد ، هرگز نبايد به كار قضاوت چشم طمع داشته باشد .( ميزان الحكمه ، ج10، ص 4956)
2- رعايت عدالت ؛ قال رسول الله صلي الله عليه وآله : « من ابتلي بالقضاء بين المسلمين فليعدل بينهم في لحظه و اشارته و مقعده و مجلسه » « كسي كه قضاوت بين مسلمانان را بر عهده مي گيرد بايد در نگاهها و اشاره كردن ها و جاي نشستن و نحوه نشستن خود نسبت به آنها به عدالت رفتار نمايد .» ( ميزان الحكمه ، ج10، ص 4957) وقتي قاضي وظيفه دارد در نگاه كردن و اشاره كردن و نشستن ، عدالت را برقرار كند آيا در صدور حكم مي توان عدالت را رعايت نكند .
3- پرهيز از طمع ؛ قال علي عليه السلام : « آفه القضاه الطمع » « آفت قاضيان طمع است »( ميزان الحكمه ، ج10، ص 4971)
براي آگاهي بيشتر به منابع زير مراجعه نماييد .
1.مديريت از منظر کتاب و سنت، سيد صمصام الدين قوامي.
2.مكارم شيرازي ، ناصر ، پيام قرآن ، تهران : دار الكتب الاسلاميه ، ج10
3.مصباح يزدي ، محمد تقي ، حقوق و سياست در قرآن ،قم: مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)
4.ماندگار ، محمد مهدي ، خط مشي هاي سياسي نهج البلاغه ، قم: دفتر تبليغات حوزه علميه
5.بابا پور ، محمد مهدي ، سياست و حكومت در نهج البلاغه ، قم: تهذيب