گزاره های هم مضمون در قرآن و نهج البلاغه
1- حمد و ستایش خداوند
قرآن مجید و نهج البلاغه ی شریف، بعد از تسمیه با کلمه «الحمدلله» آغاز می شوند که عین این کلمه بیست و دو مورد در قرآن و سی و یک مورد در نهج البلاغه آورده شده است؛ به علاوه ترکیب های دیگری که مفید این معنی باشد، بیشتر از این مقدار است تا دستوری باشد برای مردم که در ابتدای خطابه خود، منعم و رازق خویش را ستایش کنند و متذکّر عظمت و جلال او در ضمن صفاتی که بعد از این کلمه بیان می شود، بشوند؛ چنانکه علی(ع) می فرماید: «الحمدلله الذی جعل الحمد مفتاحاً لذکره.»(1) یعنی سپاس سزاوار خداوندی است که سپاسگزاری را کلیدی جهت یادآوری خود قرار داد.
و چون علمای بیان الف و لام کلمه «الحمدلله» را استغراقیه و لام جر را مفید اختصاص دانسته اند، معنی این کلمه این است: «به طور کلی هر گونه ستایش مختص خداوند است».
از بیان شیخ توسی در تفسیر تبیان پیرامون آیات اول سوره انعام، استفاده می شود که صفاتی که بعد از کلمه الحمد لله ذکر می گردد، علت امر به تحمید بندگان و مانند «دعوی الشیئ ببینه و برهان» است. شیخ جلیل بعد از ذکر آیه «الحمد لله الذی خلق السموات والارض و جعل الظلمات والنور»(2) می گوید: «اخبر الله تعالی فی هذه الآیه ان المستحق للحمد من خلق السموات والارض»(3) یعنی خداوند متعال در این آیه خبر می دهد که سزاوار ستایش کسی است که آسمانها و زمین را آفریده و تاریکی ها و نور را قرار داده است.
به طوری که در قرآن و نهج البلاغه تفحّص و استقصا نمودیم، حمد و ستایش الهی در شش مورد آورده شده است:
1- در موقع بیان نعمتی از نعم الهی مانند سه مثال سابق.
2- هنگام ذکر صفات الهی مانند آیه یی که از شیخ توسی در تفسیر تبیان بیان شد.
3- زمان تذکر نعمت و احسانی که از جانب خداوند به انسان ارزانی شده است مانند آیه «الحمد لله الذی وهب لی علی الکبر اسمعیل»(4)
4- موقعی که بلا و مصیبتی از انسان دفع شود، مانند:
فاطر/34- الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن (سپاس خدایی را سزاست که اندوه را از ما برد.)
5- در اوقات مخصوصی از شبانه روز مانند آیه:
ق/39- و سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب.
6- ستایش در همه اوقات به صورت صنعت تأیید مانند:
خطبه 48- الحمد لله کلما وقب لیل و غسق والحمد لله کلها لاح نجم و خفق.
سپاس خداوندی را سزا است تا هر زمان که شب فرا رسد و تاریکی فراگیر شود و هر گاه که ستاره هویدا و پنهان گردد.
2- دین پسندیده خدا، اسلام است.
آل عمران /19- ان الدین عندالله الاسلام.
آل عمران /85- و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین.
مائده/3-الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً.
خطبه 189- ثم ان هذا الاسلام دین الله الذی اصطفاه لنفسه واصطنعه علی عینه.
این اسلام، دین خدا است و آن را برای خود برگزیده و به نظر عنایت خویش پرورده است.
خطبه 160- فمن یبتغ غیر الاسلام دیناً تتحقق شقوته و تنفصم عروته و تعظم کبوته و یکن مابه الی الحزن الطویل والعذاب الوبیل.
کسی که غیر از اسلام دینی جوید، بدبختی و تیره روزیش ثابت می گردد و رشته او گسیخته می شود و بر او سخت می افتد و بازگشت او به اندوه بسیار و عذاب دردناک است.
بیان:
دین در لغت به معنی جزا و پاداش است، مانند آیاتی که کلمه دین در آنها مضاف الیه یوم گشته است، چون «مالک یوم الدین»(5)؛ به معنی اطاعت و انقیاد است مانند آیه «ما کان لیاخذ اخاه فی دین الملک»(6). ولی اکنون که می گوییم دین، به معنی قوانین و مقرّرات خاصی است که از جانب خداوند توسط یکی از پیغمبران برای سعادت بشر نازل گشته است؛ چنانکه در آیه شریفه: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق(7)» در این معنی به کار رفته است.
اما اسلام به معنی دخول در سلامت است زیرا شخص به برکت اسلام، عقاید و حیثیات خود را در دنیا و آخرت در حصار محکم و استوار الهی از گزند و شرور، سالم نگه می دارد؛ یا به معنی تسلیم و انقیاد است و این معنی از آیات بسیاری استیناس(8) می شود مانند:
حج/34- فالهکم اله واحد فله اسلموا و بشر المخبتین.
خدایتان خدای یگانه است، مطیع او شوید و فروتنان را مژده بده.
و به ملاحظه همین معنی شریعتهای گذشته را قرآن مجید، اسلام نام نهاده است مانند:
بقره /131- اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمین و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا و انتم مسلمون.
زمانی که پروردگار ابراهیم به او گفت: اسلام آور.گفت: به پروردگار جهانیان اسلام آوردم و ابراهیم همین طریقه را به پسران خویش و یعقوب سفارش کرد ای فرزندان من خدا این دین را برای شما برگزید، نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید.
3- پیغمبر اسلام در زمان فترت، مبعوث شد.
مائده /19- یا اهل الکتاب قد جائکم رسولنا یبین لکم علی فتره من الرسل.
ای اهل کتاب فرستاده ما در دوران فترت پیغمبران، به سوی شما آمد که حق را برای شما روشن کند.
خطبه 88و157- ارسله علی حین فتره من الرسل و طول هجعه من الامم.
خداوند پیغمبرش را در زمان فترت رسولان و خواب طولانی امّتها فرستاد.
بیان:
«فترت» در لغت به معنی انقطاع و سستی در کار است و در آیه شریفه به اتّفاق جمیع مفسّرین مراد انقطاع وحی و فاصله ای ست که بین آمدن پیغمبران حاصل می شود و در اینجا مقصود فاصله یی ست که بین حضرت عیسی و پیغمبر خاتم (ص) رخ داد که حدود 600 سال بوده است.
4- قرآن را با ترتیل قرائت کنید.
مزمل /4- و رتل القران ترتیلاً.
خطبه184- اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القران یرتلونه ترتیلاً.
چون شب شود برای نماز برپا می ایستند، آیات قرآن را با ترتیل می خوانند.
بیان:
«ترتیل» را مفسرین شمرده شمرده و بدون شتاب خواندن، معنی می کنند به طوری که کلمات و حروف از یکدیگر جدا و متمایز باشد. ولی با تأیید روایات دیگر می توان گفت که مقصود از «ترتیل» خواندن با اندیشه و تأمّل است که در صورت عجله و تند خواندن میسّر نمی شود.
5- خلقت انسان، بیهوده نیست.
مؤمنون /115-افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم الینا لاترجعون؟
مگر پنداشتید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما بازگشت نمی کنید؟
خطبه 85- فان الله سبحانه لم یخلقکم عبثاً و لم یتر ککم سدًی.
خداوند شما را بیهوده نیافریده و مهمل رها نکرده است.
6- شکر نعمت، نعمتت افزون کند.
ابراهیم /7- و اذا تاذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید.
زمانی که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاسگزاری کنید، افزونتان دهم و اگر ناسپاسی کنید، عذاب من بسیار سخت است.
حکمت 85- اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلاتنفروا اقصاها بقله الشکر.
هر گاه نمونه ها و اوایل نعمت به شما رسید باقیمانده آن را به کمی سپاس، دور نسازید.
حکمت 236- ان لله فی کل نعمه حقاً فمن اداه زاده منها و من قصر فیه خاطر بزوال نعمته.
همانا خدای را در هر نعمتی حقّی است که هر کس آن را به جا آورد، خدا از آن نعمت او را فراوان دهد و هر کس در انجام آن حق، کوتاهی کند در خطر زوال آن نعمت افتد.
علی(ع) در خطبه ای که بعد از برگشتن از جنگ صفین قرائت نموده، می فرماید:
خطبه 2- احمده استتماماً لنعمته.
خدا را برای تمام گردانیدن نعمتش، سپاس می گزارم.
7- اندازه گیری روزی مخلوق به دست خدا است
نحل /71- والله فضل بعضکم علی بعض فی الرزق.
خدا بعضی از شما را بر بعضی دیگر در روزی برتری داد.
رعد/26- الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر.
خدا روزی را برای هر که خواهد گشایش دهد یا تنگ گیرد.
زخرف/34- نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات.
ماییم که معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردیم و بعضی از آنها را بر بعضی دیگر به مرتبت بالا بردیم.
خطبه 90- و قدر الارزاق فکثرها و قللها و قسمها علی الضیق والسعه فعدل فیها.
روزی ها را اندازه گیری کرد و به تنگی و فراخی قسمت کرد و در این قسمت به عدالت رفتار نمود.
بیان:
کم و زیاد روزی در مقام تقدیر و تقسیم غیر از مقام ایصال آن به مخلوق است زیرا رتبه ی تقدیر، مقدّم و رتبه ی ایصال(9)، مؤخّر است و از قرآن و نهج البلاغه استفاده می شود که این اندازه گیری در رتبه اول می باشد وبرای رتبه دوم علّت و موجب دیگری لازم است که طلب و سعی و کوشش باشد. پس اگر دو نفر با وجود طلب مساوی، روزی مختلف بدست آوردند، کاشف از این است که در مرحله تقدیر و تقسیم روزی این دو نفر مختلف بوده است.
و اما راجع به علّت این اختلاف در رتبه تقدیر در قرآن بیان شده است:
زخرف /32- لیتخذ بعضهم بعضاً سخریاً.
تا بعضی از آنان بعض دیگر را مسخّر خود گرداند.
مقصود این است که چون انسان حوایجی دارد که به تنهایی از عهده انجام آنها بر نمی آید، به کمک روزی بیشتر و ثروت زیادتری که دارد، می تواند دیگران را برای انجام آن حوایج مسخّر خود کند. در نهج البلاغه علّت این اختلاف چنین بیان شده است:
خطبه 90- لیبتلی من اراد میسورها و معسورها و لیختبر بذلک الشکر والصبر من غنیها و فقیرها.
تا به آسانی و دشواری روزی هر که را بخواهد، آزمایش نماید و به همین طریق، سپاسگزاری را از ثروتمند و صبر و بردباری را از فقیر و مستمند بیازماید.
8- خدا هر گناهی را به یک و هر حسنه یی را به ده حساب می کند.
انعام /160- من جاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون.
هر کس کار نیکی را انجام دهد، ده برابر آن اجر دارد و هر کس گناهی را مرتکب شود جز مثل آن سزایش ندهند و ستمشان نکنند.
نامه 31- و لم یوئسک من الرحمه بل جعل نزوعک عن الذنب حسنهً و حسب سیئتک واحدهً و حسب حسنتک عشراً.
ترا از رحمت خود ناامید نکرده، بلکه بازگشت ترا از گناه حسنه یی قرار داده و گناه ترا یکی و کار نیکت را ده برابر حساب کرده است.
9- گناه شرک، آمرزیده نمی شود.
نساء/48- ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء و من یشرک بالله فقد افتری اثماً عظیماً.
محققاً خدا نمی آمرزد که به او شرک آورند و جز این، هر که را بخواهد می بخشد و هر کس به خدا شرک آورد، گناهی بزرگ مرتکب شده است.
خطبه 175- فاما الظلم الذی لا یغفر فالشرک بالله قال الله سبحانه: «ان الله لا یغفر ان یشرک به».
اما ظلمی که بخشیده نمی شود، شرک به خدا است و خدا فرموده است: « محققاً خدا نمی آمرزد که به او شرک آورند».
10- ترغیب و تشویق به دعا
غافر /60- و قال ربکم ادعونی استجب لکم.
پروردگار تان گفته است، مرا بخوانید تا اجابتتان کنم.
بقره /186- و اذا سئلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان.
و اگر بندگانم درباره ی من از تو پرسند، من نزدیک هستم و چون صاحب دعا مرا بخواند، دعای او را اجابت می کنم.
خطبه 89- و من سئله اعطاه.
و هر کس که چیزی از او خواست، عطا فرمود.
نامه 31- واعلم ان الذی بیده خزائن السموات والارض قد اذن لک فی الدعاء و تکفل لک بالاجابه و امرک ان تساله لیعطیک و تسترحمه لیرحمک.
خدایی که خزانه های آسمان و زمین به دست اوست به تو اجازه دعا داده و اجابت آن را برای تو ضامن گشته و به تو فرموده که از او بخواهی تا عطا کند و مهربانی طلبی تا مهربانی کند.
حکمت 427- و لا لیفتح علی عبد باب الدعاء و یغلق عنه باب الاجابه.
نمی شود که خدا بربنده یی در دعا را بگشاید و در اجابت را بر او ببندد.
11- نتیجه خوبی و بدی کار انسان به خود او باز می گردد.
اسراء/7- ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها.
اگر نیکی کنید به خویش نیکی کرده اید و اگر بدی کنید برای خودتان است.
یونس /23- یا ایها الناس انما بغیکم علی انفسکم.
ای مردم سرکشی کردن شما به ضرر خودتان است.
زمر /41- فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانما یضل علیها.
هر که هدایت یابد برای خویشن است و هر که گمراه شود به ضرر خویش گمراه می شود.
روم /44- من کفر فعلیه کفره و من عمل صالحاً فلا نفسهم یمهدون.
هر که کافر شود، زیان کفرش بر خود اوست و کسانی که عمل شایسته یی انجام دهند برای خودشان آماده می کنند.
نامه 33- و لن یفوز بالخیر الا عامله و لا یجزی جزاء الشر الا فاعله.
و هرگز به خیر و نیکی نرسد مگر نیکوکار و هرگز کیفر بدی نبیند مگر بدکردار.
12- متاع دنیا چیست و ذخیره آخرت کدام است ؟
کهف/46- المال والبنون زینه الحیوه الدنیا والباقیات الصالحات خیر عند ربک ثواباً و خیر املاً.
مال و فرزندان زیور زندگی این دنیا است و کارهای شایسته ی ماندنی نزد پروردگارت، از نظر پاداش بهتر و امید آن بیشتر است.
خطبه 23- ان المال والبنین حرث الدنیا والعمل الصالح حرث الاخره.
همانا مال و فرزندان کشت دنیا وکار شایسته، کشت آخرت است.
13- کم فروشی نکنید.
اسراء/35- و اوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و احسن تاویلاً.
و چون به وزن کردن پرداختید، پیمانه را تمام دهید و با ترازوی درست وزن کنید که این بهتر و سرانجام آن نیکوتر است.
نامه 53- و لیکن البیع بیعاً سمحاً بموازین عدل.
داد و ستد باید آسان و به ترازوهای بی کم و زیاد باشد.
14-انسان، بسیاری از چیزها را نمی داند.
اسراء/85- و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً.
از تو درباره ی روح می پرسند، بگو روح مربوط به پروردگار من است و شما جز اندکی از علم، داده نشده اید.
احزاب /72- انه کان ظلوماً جهولاً.
همانا انسان ستم پیشه و بسیار نادان است.
نامه 31- فان اشکل علیک شیء من ذلک فاحمله علی جهالتک به فانک اول ما خلقک جاهلاً ثم علمت و ما اکثر ما تجهل من الامور و یتحیر فیه رایک و یضل فیه بصرک ثم تبصره بعد ذلک.
پس اگر چیزی از این مطالب بر تو مشکل شد، آن را بر نادانی خود حمل کن زیرا تو در ابتدای آفرینش ات نادان بودی و سپس دانش آموختی و چه بسیار است آنچه را که نمی دانستی و اندیشه ات در آن سرگردان و بیناییت، گمراه بود و سپس بینا گشتی.
15- خداوند برای بعضی دنیا و آخرت را جمع می کند.
قرآن مجید بعد از آنکه گفتار سربازان غزوه احد را نقل می کند که آنها دعا می کردند خدایا قدمهای ما را استوار کن و بر گروه کافران پیروزمان ساز، می فرماید:
آل عمران /148- فاتاهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخره.
خدا پاداش دنیا و پاداش نیک آخرت را به آنها داد.
نساء /134- من کان یرید ثواب الدنیا فعندالله ثواب الدنیا والاخره و کان الله سمیعاً بصیراً.
هر کس پاداش دنیا را می خواهد پس پاداش دنیا و آخرت نزد خداست و خدا شنوا و بینا است.
خطبه 23- ان المال والبنین حرث الدنیا و العمل الصالح حرث الاخره و قد یجمعها الله لاقوام.
مال و فرزندان متاع دنیا و کار شایسته، متاع آخرت است و گاهی خداوند هر دو را برای گروهی جمع می کند.
نامه 27- واعلموا- عبادالله- ان المتقین ذهبوا بعاجل الدنیا و اجل الاخره... سکنوا الدنیا بافضل ما سکنت و اکلوها بأفضل ما اکلت فحظوا من الدنیا بما حظی به المترفون و اخذوا منها ما اخذه الجبابره المتکبرون ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ والمتجر الرابح... و تیقنوا انهم جیران الله غداً فی اخرتهم لا ترد لهم دعوهً و لا ینقص لهم نصیب من لذه.
ای بندگان خدا، بدانید پرهیزگاران دنیا و آخرت را به دست آوردند... در دنیا در بهترین منزل جا گرفتند و نیکوترین خوردنی را خوردند پس از دنیا بهره یی بردند که مردم خوش گذران بردند و کامی گرفتند که گردنکشان گرفتند؛ سپس از دنیا رفتند با توشه یی که به مقصد می رساند و تجارتی که سود دارد... یقین دارند که فردا در آخرت در جوار خدا هستند، درخواستشان رد نشود و بهره شان از لذّت کم نشود.
و نیز در کلمات قصار آن حضرت چنین می فرماید:
و دیگر کسی است که در دنیا برای آخرت کار می کند. برای او آنچه از دنیا مقدر است، بی آنکه کار کند، می رسد. پس او هر دو بهره را بدست آورده و هر دو سرا را مالک شده است.
16- امتحان خداوند از مخلوق، مسلّم است.
عنکبوت /2و3- احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم.
مگر این مردم پنداشته اند، به صرف اینکه گویند ایمان آوردیم، رها می شوند و امتحان نمی شوند؛ در حالی که کسانی را که پیش از ایشان بودند، امتحان کردیم.
علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید:
خطبه 102- ایها الناس... ان الله قد اعاذکم من ان یجور علیکم و لم یعذکم من ان یبتلیکم.
ای مردم... همانا خدا شما را پناه داده است از اینکه بر شما ستم کند، ولی پناه نداده از اینکه امتحان کند.
17- فرستادن پیغمبران، برای اتمام حجّت است.
قرآن بعد از اینکه دوازده نفر از پیغمبران را به نام یاد می کند، می فرماید:
نساء/165- رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل.
اینها پیغمبرانی بودند نوید آور و بیم رسان تا مردم را پس از آمدن این پیغمبران، بر خدا دست آویزی نباشد.
مولی الموحّدین نیز در نهج البلاغه می فرماید:
خطبه 144- بعث رسله بما خصهم به من وحیه و جعلهم حجه له علی خلقه لئلا تجب الحجه لهم بترک الاعذار الیهم.
خداوند پیغمبرانش را با اختصاص وحی، برانگیخت و ایشان را بر مخلوقش، حجّت گردانید تا آنها را بر خدا دستاویزی و عذری نباشد.
18- حسرت در قیامت و تقاضای برگشت به دنیا
قرآن کریم بعد از آنکه به متابعت و پیروی از اوامر خویش دستور می دهد و از عذاب ناگهانی برحذر می سازد، می فرماید:
زمر/ 58-56- ان تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله و ان کنت لمن الساخرین... او تقول حین تری العذاب لو ان لی کره فاکون من المحسنین.
تا، کسی نگوید دریغا از آنچه من درباره خدا کوتاهی کردم و از مسخره کنان بودم... یا هنگامی که عذاب را ببیند بگوید: ای کاش برای من بازگشتی بود تا از نیکوکاران می شدم.
نامه 41- فکانک قد بلغت المدی و دفنت تحت الثری و عرضت علیک اعمالک بالمحل الذی یناری الظالم فیه بالحسره و یتمنی المضیع فیه الرجعه.
به آن ماند که تو به آخرت رسیده یی و زیر خاک پنهان گشته یی و کردارت به تو نمایانده شده است در جایی که ستمگر به صدای بلند، دریغ می گوید و تبهکار آرزوی برگشت به دنیا می کند.
19- نیکی را به نیکی بهتر، تلافی کنید.
نساء/86- و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها ان الله کان علی کل شیء حسیباً.
چون شما را درود گفتند، درودی بهتر از آن بگویید یا همان درود را باز گویید، همانا خدا همه چیز را حسابگر است.
حکمت 59- اذا حییت بتحیه فحی باحسن منها و اذا اسدیت الیک ید فکافئها بما یربی علیها و الفضل مع ذلک للبادی.
چون کسی به تو درود فرستد، درودی بهتر از آن فرست و هرگاه دستی سویت دراز شد، آن را به زیادتر پاداش ده، چرا که فضیلت برای کسی است که ابتدا کرده است.
20- تا مردم بد نشوند، نعمت خدا از آنها بر نمی گردد.
رعد /11- ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.
و خدا نعمتی را که نزد گروهی هست، تغییر نمی دهد تا آنچه را در ضمیرشان هست، تغییر دهند.
خطبه 177- و ایم الله ما کان قوم قط فی غض نعمه من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها.
سوگند به خدا هرگز قومی در فراخی نعمت و خوشی نبوده اند که از ایشان گرفته شده باشد مگر بر اثر گناهانی که مرتکب شده اند.
21- خوف و رجا با هم پسندیده است.
اسراء/56- اولئک الذین یدعون یبتغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب و یرجون رحمته و یخافون عذابه....
قرآن مجید، مردمی را که: «به رحمت خدا امیدوارند و از عذابش بیم دارند» می ستاید و هم چنین در ضمن ستایش خانواده زکریا می فرماید:
انبیاء/90- و یدعوننا رغباً و رهباً.
و ما را با امید و بیم می خوانند.
خطبه 184- و لولا الاجل الذی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفه عین شوقاً الی الثواب و خوفاً من العقاب.
و اگر نبود اجلی که خدا بر ایشان تعیین فرموده از شوق ثواب و بیم عذاب، چشم برهم زدنی جان در بدنشان قرار نمی گرفت.
خطبه 143- اللهم انا خرجنا الیک... راغبین فی رحمتک و راجین فضل نعمتک و خائفین من عذابک و نقمتک.
رو به سوی تو آورده ایم در حالی که خواهان رحمتت و امیدوار به زیادی نعمتت و بیمناک از خشمت می باشیم.
22- در تنگدستی صدقه دهید.
طلاق /7- و من قدر علیه رزقه فلینفق مما اتاه الله لا یکلف الله نفساً الا ما اتاها سیجعل الله بعد عسر یسراً.
و هر که روزی او تنگ باشد، باید از آنچه خدا به او داده است انفاق کند. خدا، هیچکس را بیش از آنچه به او داده، مکلّف نمی کند. خدا از پس سختی آسانی قرار می دهد.
حکمت 132- استنزلوا الرزق بالصدقه و من ایقن بالخلف جاد بالعطیه.
روزی را به وسیله صدقه طلب کنید و کسی که به گرفتن عوض باور داشته باشد به بخشش جوانمردی کند.
حکمت 250- اذا املقتم فتاجروا الله بالصدقه.
چون تنگدست گشتید به وسیله صدقه دادن با خدا معامله کنید.
23- هر کسی در گرو اعمال خویش است.
طور/21- کل امری بما کسب رهین.
هر کسی در گرو کاری است که انجام داده است.
خطبه 232- فانکم مرتهنون بما اسلفتم و مدینون بما قدمتم.
شما در گرو آنچه پیش فرستاده اید، می باشید و به خاطر آنها مجازات می شوید.
بیان:
شیخ توسی در بیان آیه فوق می فرماید: «با هر انسانی طبق آنچه عملش استحقاق دارد، معامله می شود؛ اگر طاعت انجام داده است، پاداش می بیند و اگر گناه کرده، مجازات می شود و هیچکس به گناه دیگری موأخذه نمی شود و همچنان که گروگان نزد مرتهن(10) حبس می شود تا آنچه لازم است، راهن(11) بپردازد و سپس گروگان آزاد می شود، انسان هم در مقابل اعمالش محبوس است تا زمانی که معلوم شود آن اعمال را طوری که لازم بوده، انجام داده است آن گاه خلاص می شود وگرنه گرفتار می گردد.»(12)
24- نعمتهای خدا از اندازه خارج است.
ابراهیم /34- و ان تعدوا نعمه الله لاتحصوها.
و اگر بخواهید نعمت خدا را بشمارید، نمی توانید آن را شماره کنید.
خطبه 1- ولا یحصی نعماءه العادون.
و شماره کنندگان، نعمتهای او را شماره نتوانند کرد.
25- خداوند بر انسان سخت گیری نکرده است.
قرآن مجید بعد از آنکه راجع به معاف بودن مریض و مسافر از گرفتن روزه دستور داده می فرماید:
بقره /185- یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر.
خدا برای شما آسانی می خواهد و مشقت و سختی نمی خواهد.
حج/78- و ما جعل علیکم فی الدین من حرج.
خدا برای شما سختی و مشقتی در دین قرار نداده است.
حکمت 75-ان الله سبحانه... کلف یسیراً و لم یکلف عسیراً.
خداوند به کار آسان تکلیف کرده و به کار دشوار دستور نداده است.
26- تنها خردمندان پند می پذیرند.
خداوند در ذیل بسیاری از آیاتی که نعمتهای خود را شرح می دهد، می فرماید:
رعد /4- ان فی ذلک لایات لقوم یعقلون.
همانا درآنچه ذکر شد، نشانه ها و عبرتهایی برای گروه خردمندان است.
روم/28- کذلک نفصل الایات لقوم یعقلون.
این آیه ها را برای گروهی که خرد دارند، شرح می دهیم.
خطبه 105- فجعله [الاسلام]... فهماً لمن عقل و لباً لمن تدبر.
دین اسلام باعث فهم است، برای کسی که خرد خود را به کار اندازد و موجب عقل و خرد است، برای کسی که تفکّر و اندیشه نماید.
و بعد از آن راجع به مردن می فرماید:
خطبه 230- فکفی واعظاً بموتی.
و مرگ برای پند دادن خردمند، کافی است.
27-مرگ می رسد و انسان در غفلت است.
انبیاء/1- اقترب للناس حسابهم و هم فی غفله معرضون.
وقت حساب دادن مردم نزدیک شد و آنها در حالت بی خبری روی گردانند.
علی(ع) بعد از آنکه بندگان خدا را از فریب شیطان و انجام گناه به امید توبه برحذر می دارد، می فرماید:
خطبه 63- والشیطان موکل به... حتی تهجم منیته علیه اغفل ما یکون عنها.
تا اینکه ناگاه مرگ بر او حمله کند در حالتی که از آن بسیار غافل باشد.
28- فرار از جهاد، سودی ندارد.
احزاب /16و17- قل لن ینفعکم الفرار ان فررتم من الموت او القتل و اذاً لاتمتعون الا قلیلاً قل من ذاالذی یعصمکم من الله ان اراد بکم سوءًا او اراد بکم رحمه....
بگو اگر از مردن یا کشته شدن فرار کنید، فرار کردن سودتان ندهد و در این صورت جز مدّت کمی برخوردار نخواهید شد. بگو کیست که شما را در برابر خدا، اگر محنتی و یا رحمتی برایتان بخواهد، نگه می دارد؟
خطبه 124- و ایم الله لئن فررتم من سیف العاجله لا تسلموا من سیف الاخره... ان فی الفرار موجده الله والذل اللازم والعار الباقی و ان الفار لغیر مزید فی عمره و لا محجوز بینه و بین یومه.
سوگند به خدا اگر از شمشیر دنیا فرار کنید از شمشیر آخرت به سلامت نمی مانید... همانا فرار از جنگ سبب خشم خدا و ذلت و بیچارگی و ننگ همیشگی است و به عمر فرار کننده افزوده نمی شود و فرار مانع از مرگش نمی گردد.
29-در خرج کردن، میانه روی کنید.
فرقان /67- والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً.
و کسانی هستند که چون خرج کنند، اسراف نکنند و بخل نورزند و میان این دو معتدل باشند.
حکمت 32- کن سمحاً و لا تکن مبذراً و کن مقدراً ولاتکن مقتراً.
بخشنده باش ولی نه به حد اسراف و میانه رو باش و سخت گیر مباش.
30- رخسار و گفتار انسان بر ضمیرش گواهی می دهد.
قرآن مجید درباره منافقین که خلاف آنچه در دل داشتند به زبان می آوردند، خطاب به پیغمبر اکرم می فرماید:
محمد/30- فلعرفتهم بسیماهم ولتعرفنهم فی لحن القول.
آنها را به وجناتشان شناختی و آهنگ گفتارشان می توانی بشناسی.
حکمت 25- ما اضمر احد شیئاً الا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات وجهه.
کسی چیزی را در دل پنهان نمی کند مگر آنکه در سخنان بی اندیشه و پرده های رخسارش هویدا می گردد.
31- در راه خدا از سرزنش باک نداشته باش.
مائده/54- فسوف یاتی الله بقوم... یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم.
در راه خدا کارزار کنند و از ملامت ملامتگران نهراسند.
نامه 31-و جاهد فی الله حق جهاده و لا تاخذک فی الله لومه لائم.
در راه خدا جهاد کن، جهادی که شایسته اوست و در راه خدا از سرزنش ملامتگر باک نداشته باش.
32- منّت گذاشتن، احسان را باطل می کند.
بقره /264- یا ایها الذین امنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی.
شما که ایمان دارید صدقه های خویش را با منّت و اذیت باطل نکنید.
نامه 53- و ایاک والمن علی رعیتک باحسانک... فان المن یبطل الاحسان....
بپرهیز از اینکه به احسانی که می کنی بر رعیتت منّت گذاری... زیرا منّت گذاشتن احسان را باطل می کند.
33- دلیل زنده شدن پس از مرگ
قرآن مبین در پاسخ به اشکال فردی که استخوان پوسیده انسانی را نزد پیغمبر اکرم آورد و گفت که چگونه ممکن ست این دوباره زنده شود، می فرماید:
یس/78و79- و ضرب لنا مثلاً و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم؟ قل یحییها الذی انشاها اول مره.
برای ما مثلی می زند در حالی که خلقت خویش را از یاد برده است؛ می گوید چه کسی استخوانهای پوسیده را زنده می کند، بگو: همان که دفعه اول آن را ایجاد کرده است، زنده اش می کند.
حکمت 121- و عجبت لمن انکر النشاه الاخری و هو یری النشاه الاولی.
و شگفت دارم از کسی که خلقت دیگر را انکار می کند و حال آنکه خلقت اوّل را می بیند.
روم/27- و هو الذی یبدو الخلق ثم یعیده و هو اهون علیه....
اوست که مخلوق را ایجاد کرده و سپس آن را بر می گرداند و برگردانیدن برای او آسانتر است.
34- اگر خدا دست انسان را نگیرد، به گناه می گراید.
قرآن حکیم از قول حضرت یوسف(ع)نقل می کند:
یوسف/53- ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی.
همانا ضمیر انسانی پیوسته به گناه فرمان می دهد مگرآن که پروردگارم رحم کند.
علی (ع) نیز به نماینده خویش- مالک اشتر- طی نامه یی امر می فرماید:
نامه 53- و امره ان یکسر نفسه عند الشهوات و یزعمها عند الجمعات فان النفس اماره بالسوء الا ما رحم الله.
هنگام شهوات، نفس خود را فرو نشان و هنگام سرکشی ها بازش دار زیرا نفس به گناه فرمان می دهد مگر آن را که خدا رحم کند.
35- اوّلین سفارش پدر به پسر، نهی از شرک است.
قرآن عظیم، وصایای حضرت لقمان را به پسرش یادآور شده، می فرماید:
لقمان /12- و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لاتشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم.
و آن دم که لقمان به پسر خویش که پندش می داد، گفت: پسرکم به خدا شرک نیاور که شرک ستمی بزرگ است.
نامه 23- وصیتی لکم ان لاتشرکوا بالله شیئاً.
سفارش من به شما این است که چیزی را شریک خدا نسازید.
خطبه 149- اما وصیتی فالله لاتشرکوا به شیئاً.
اما سفارش من به شما درباره خدا است که چیزی را شریک او قرار ندهید.
پی نوشت ها :
1- خطبه 156.
2- انعام/1.
3- تفسیر تبیان، شیخ توسی، ج4، ص76، چاپ مکتب الاعلام الاسلامی، 1409هـ.
4- ابراهیم/39.
5- فاتحه الکتاب/4.
6- یوسف/76.
7- فتح/28.
8- استیناس: انس گرفتن، مأنوس شدن.
9- ایصال: رسانیدن، پیوند دادن.
10- مرتهن: وام دهنده.
11- راهن: وام گیرنده.
12- تبیان فی تفسیر القرآن، شیخ توسی، ج9، ص 409.
منبع: مصطفوی، سید جواد، (1301)، رابطه نهج البلاغه با قرآن، تهران: انتشارات بنیاد نهج البلاغه ، 1386، چاپ چهارم.