(آنگاه كه خبر كشته شدن محمد بن ابى بكر را به او دادند فرمود) همانا اندوه ما بر شهادت او ، به اندازه شادى شاميان است، جز آن كه از آن يك دشمن ، و از ما يك دوست كم شد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  دانستنی های نهج البلاغه (اصحاب)  >   کمیل بن زیاد نخعی

کمیل بن زیاد نخعی

زندگی نامه کمیل بن زیاد
برخی از یاران و نزدیكان امام الموحدین علی بن ابیطالب به خاطر درك مفاهیم عالی اسلام و رسیدن به یقین، جامع همه فضائل عالی انسانی شده و در دوران حیات خود در راه اسلام واقعی و احقاق حق و برقراری عدالت از جان مایه می گذاشتند و همانند خاری در چشم دشمنان بوده و خواب راحت را از چشم آنان می ربودند.
كمیل پسر زیاد بن نهیك از قبیله  نخع بوده، كه رسول خدا ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ دربارة آنان دعا فرمود: اللّهم بارك فی النخع[1] خدا یا بركت را در نفع قرار بده. نیز پدر كمیل از مسلمین و مؤمنین صدر اسلام به شمار می رفت. او مردی پارسا بود كه با همسری عابد و مؤمن با رسول خدا زندگی می كرد.
گفته شده كه كمیل در سال سوم هجرت به دنیا آمده و در خانواده ای كاملاً مسلمان و مؤمن پرورش یافت. این فرزند اسلام از همان ایام كودكی و نوجوانی با مولای خود علی ـ علیه السّلام ـ ارتباط داشت و در مأموریتی كه حضرت به دستور پیامبر قبل از حجة الوداع به یمن سفر كرد از همین ایام تحت تعلیم و تربیت معنوی اسلام ناب قرار گرفته و به بركت تشرف بی شمار و قرب بسیار به مولای خویش بعد از رحلت پیامبر با دیگر فدائیان اسلام 25 سال در مدت خانه نشینی علی(ع) همراه حضرتش شجاعانه ایستاد و رسالت خویش را نسبت به خواص انجام می داد و به نشر فضائل علی می پرداخت كمیل با صحابه و تابعین در اجتماعاتی كه به وجود می‌آمد از حق علی و جایگاه علی و نسبت علی با رسول خدا سخن می گفتند.[2]
در جریان اعتراضات مردم به اعمال ناشایست عثمان، كمیل حضور داشته و از منحرف شدن اسلام از مسیر اصلی هراس داشته و زبان به اعتراض گشود كه به همین علت همراه عده ای دیگر به شام و از آنجا به حمص تبعید می شود.[3]
كمیل همچون هموطن خود مالك اشتر نخعی در روز بیعت با علی حضور داشته و در این روز بیعت خویش را تجدید كرده و در مدت خلافت علی همواره در كنار مولای خویش بوده و مدتی نیز از طرف حضرت برای حكومت شهر هیت كه در نواحی بغداد بوده انتخاب شد.[4]
به خاطر معاشرت كمیل با صحابه بزرگ پیامبر و بهره گیری از حضور آنان، رجال شناسان كمیل را از بزرگان تابعین می شناسند، كمیل چنان صادقانه و عاشقانه و عارفانه زیست كه از خواص اصحاب و صاحب اسرار علی ـ علیه السّلام ـ گردید و تا در دوران امام سجاد ـ علیه السّلام ـ به خاطر مودت و دوستی اهل بیت از جانب حجاج بن یوسف ثقفی - كه در دشمنی با اهل بیت معروف است - در سن پیری تحت تعقیب و آزار و اذیت قرار گرفت و در نهایت در سال 83 هجری به شهادت رسید.[5]
اما اگر سؤال شود که  آیا به این ظرفیت رسیده بود كه از اصحاب سرّ علی ـ علیه السّلام ـ  باشد؟ باید دید كه علما و عرفا و مورخان دربارة كمیل چه دیدگاهی دارند.
همچنان كه گفته شد كمیل در ردیف بزرگانی همچون سلمان، ابوذر، عمار، مقداد، حذیفة و... از شخصیتهای عالی رتبه جهان اسلام كه ایمان و ایقان داشتند قرار داشت. عبیدالله بن ابی رافع صحابی بزرگوار امام ـ علیه السّلام ـ می گوید حضرت به من فرمودند: ده تن از ثقه های (افراد مورد اعتماد) مرا احضار كن عرض كردم خود شما آنها را نام ببرید پس حضرت، كمیل بن زیاد را در ردیف آن ده نفر نام برد.[6] یعنی كمیل از افراد مورد وثوق حضرت بوده و خود حضرت هم به این امر اشاره داشته اند.
علامه شوشتری بر این عقیده است كه چون علوم و اسرار در باطن حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ موج می زد می خواست كه گوهر عرفان را بیرون بریزید كمیل بن زیاد نخعی را پیش خود می نشاند و بر او جواهر اسرار می فشاند.[7]
 ابواسحاق كوفی كمیل را از عبّاد كوفه معرفی كرده[8] و همچنین اكثر دانشمندان و رجال شناسان و مورخان و عارفان، كمیل بن زیاد نخعی را از اصحاب خاص و یاران نزدیك و از اصحاب سر امام شمرده اند و حتی این دیدگاه منحصر به شیعه نیست بلكه دانشمندان اهل تسنن نیز چنین عقیده ای دارند.
 ابن ابی الحدید معتزلی معتقد است كه كمیل از شیعیان خاص امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ است.[9] و باز خود حضرت در جواب كمیل بیان می دارند كه تو از اصحاب سر من هستی. حضرت وقتی كه به بیرون كوفه می رفت كمیل را همراه خود می برد و یا زمانی كه با كمیل در جایی خلوت می كرد اسرار خویش را بر كمیل بیان می نمود و كمیل هم با طرح سؤالاتی عطش خود را نسبت به فراگیری اسرار امام نشان وقتی كه كمیل از حضرت در مورد حقیقت سؤال می كند حضرت می فرماید: ترا بر حقیقت چكار؟ آن موقع كمیل می گوید: آیا من صاحب سر شما نیستم؟ حضرت می فرمایند: بلی البته. پس كمیل بن زیاد با این جمله می رساند كه افشای اسرار به غیر اهلش جایز نیست و این ظرفیت را در خود احساس می كند و خواهان جواب این گونه سؤالات از حضرت امیر می باشد و حتی به این هم اكتفا نكرده و در نهایت می گوید: زِدْنی بیاناً یعنی از حضرت می خواهد كه مسئله را بیشتر بشكافد.[10] حدیث حقیقت بهترین مدرك این مقام كمیل است كه او ظرفیت داشت و از اصحاب سرّ بوده است چنانكه دعای پررمز و راز كمیل از او به شیعه رسیده است.

پی نوشتها:
[1] . سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریج امام حسن ـ علیه السّلام ـ، انتشارات كتابفروشی اسلامی، ج2، ص177.
[2] . حاكم نیشابوری، مستدرك صحیحین، بیروت، دارالكتب العلمیه، چاپ اول، 1411ه‍، ج3، ص483.
[3] . محمد جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، چاپ پنجم، 1375، ج6، ص2198.
[4] . شهاب الدین احمد نویری، نهایة الارب، ترجمه محمود دامغانی، تهران، امیركبیر، چاپ اول، 64، ج 7، ص 36.
[5] . قمی، عباس، منتهی الآمال، قم، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1373، ج1، ص394.
[6] . مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج2، حرف ك، ص 42.
[7] . قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، انتشارات كتابفروشی اسلامی، چاپ 65، ج2، ص11 و 10.
[8] . ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ترجمه عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد، چاپ اول، 73، ص 538.
[9] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ترجمه محمود دامغانی، نشر نی، ج4، ص164.
[10] . مجالس المؤمنین، پیشین، ج2، ص11.