وحدت و برادرى در نهج البلاغه (2)
امير المومنين در نهج البلاغه مي فرمايد: «و الزموا السواد الاعظم فان يد الله علي الجماعه فان الشاذ من الناس للشيطان كما ان الشاذ من الغنم للذئب الا من دعا الي هذا الشعار فاقتلوه ولو كان تحت عمامتي هذه» مي فرمايد: همراه جماعت باشيد كه خدا بالاي سر جماعت است و از افتراق و جدائي بپرهيزيد براي اين كه هر گوسفندي كه از گله جدا شود طعمه گرگ مي شود. كسي هم كه از جماعت و از سواد اعظم جدا بشود نصيب شيطان مي شود. (در انقلاب اسلامي هم ديديم اشخاصي بودند اين سخن امير المومنين عليه السلام را نشنيدند وبا 36 ميليون جمعيت و تظاهرات همراه نشدند در نماز جمعه نيامدند كنار نشستند و جدا فكر كردند و نتيجه اين شد كه شيطان آنها را گرفت و طعمه گرگ شدند و اكنون يا در زندان هستند يا جاي ديگر و با خود مي گويند: اي كاش سخن امير (علیه السلام) را شنيده بوديم.) و در آخر مي فرمايد: هر كه شعار تفرقه بدهد يا از سخنش بوي تفرقه بيايد او را بكشيد حتي اگر گوينده تفرقه زير عمامه من باشد يعني ولو من باشم اگر ثابت كرديد كه شعار تفرقه دادم مانند شعار تفرقه اي كه خوارج دادند حق داريد مرابكشيد البته روشن است كه تشخيص شعار تفرقه با فقيه عادل و مجتهد است.
مطلب هشتم و نهم: عوامل اتحاد و عوامل اختلاف.
قبل از ورود در نهج البلاغه براي اين بحث بايد توضيحي عرض نمايم: احكام اجتماعي اسلام در مواردي كه دو نفر يا بيشتر با هم رابطه دارند دستورهائي را بشكل امور وجوب و استحباب و يا حرمت و كراهت بيان فرموده است (و فرقي نمي كند كه مثلا بين همسايه با همسايه باشد ياگروهي با گروه ديگر) كه نتيجه اين دستورها اتحاد الفت و برادري بين آحاد مختلف مردم مي شود. در اينجا فقط فهرست وار مقداري از اين دستورات و آداب را ذكر ميكنم: نماز جمعه و جماعت (فكر كنيد كه چقدر در ايجاد الفت موثر است) سلام كردن مصافحه و معانقه تبسم ادخال سرور (اينها با همين عنوان در صحاح اهل سنت و كتب اربعه شيعه موجود است و براي هر يك حدود ده الي بيست روايت از پيغمبر و ائمه نقل شده است) مشاوره كردن نصيحت تعاون اصلاح ذات البين نظافت (كه 1800 روايت در كتاب او ل و دو م وسائل راجع به نظافت مو و دندان و ناخن و حمام رفتن و چگونه نگهداشتن لباس داريم) امانت عدالت صداقت مواسات ترحم احسان به والدين صله رحم مراعات حق همسايه و هم صحبت نوازش ايتام ضيافت قضاي حوائج مومنين حسن معاشرت مطايبه و مزاح بدرقه و استقبال مسافر رفتن هديه و سوغات بردن عيادت مريض تشييع جنازه مصيبت ديده را تسليت گفتن كظم غيظ زكات انفاق دعا كردن براي مومنين پرسيدن اسم رفيقي كه تا حال نديده ايد تاخير سفر تا سه روز بخاطر مريض شدن همسفر چوب و سنگ را از سر راه مسلمين برداشتن و كنار گذاشتن رفيق خود را به بهترين نام خواندن.
اينها و دهها مانند آن از اموري است كه اسلام نسبت به آن امر كرده است.
اما امور منهيه (دقت كنيد): نهي از گمان بد تجسس دروغ غيبت (ارتباط اينها را در ايجاد اختلاف مي توانيد خودتان فكر كنيد) تكبر خودخواهي تحقير استخفاف شماتت قطع رحم عاق والدين سخن چيني خدعه تزوير كم فروشي احتكار طمع ريا نفاق كينه توزي درگوشي صحبت كردن در برابر ديگران خلف وعده تعصب بيجا و دهها عنوان ديگر.
اما از ديدگاه نهج البلاغه: يكي از مطالبي كه خود عامل اختلاف است مطرح كردن مطالب اختلافي است نام بردن از اشخاصي است كه سابق بوده اند و مرده اند و حساب آنها با خداست. «خطبه شقشقيه» را در نظر آوريد. امير المومنين (عليه السلام) در چند جمله متن تاريخ را بيان ميكند. گله و شكايت ميكند از كساني كه از ابتدا نسبت به اسلام و مسلمين كم لطفي كردند. در بين سخنراني يك نفر برمي خيزد و نامه اي بدست امير المومنين (عليه السلام) مي دهد. حضرت مشغول خواندن نامه شده و از سخن منصرف مي شوند ابن عباس برخاسته تمنا ميكند كه سخن را ادامه دهيد. حضرت مي فرمايند: «شقشقه هدرت ثم قرت» چند كلمه بر خلاف سبك و روش هميشگي سخن گفتم ديگر تعقيب مكن. در باره عثمان بن عفان قضاوتي ميكند و حتي قاتلينش را مجرم و گناهكار ميداند و مي فرمايد: «استاثر فاسا الره و جزعتم فاساتم الجزع و لله حكم واقع في المستاثر و الجازع» روز قيامتي هست كه خدا بين عثمان و قاتلين او حكم ميكند. شما بهشت و دوزخ آنها را معين نكنيد.
در باره عايشه قضاوتي مي فرمايد و در آخر اضافه ميكند: «و لها بعد حرمتها الاولي و الحساب علي الله» بهر حال بعد از همه حرفها فراموش نميكنم كه او چند سالي همسر پيامبر بوده است (و بعد با كمال احترام او را فرستاد) و حسابش با خداست. شما بهشت و دوزخ او را معين نكنيد از اين روشنتر خطبه اي است كه حضرت در پاسخ فردي كه مي گويد: با وجود اين كه شما استحقاقتان براي خلافت بيشتر بود چرا شما را عقب زدند مي فرمايد: تو عنان زبان از كف داده اي سوال بيجا ميكني حالا وقت اين سوال نيست وقت جنگ صفين است اما چون سوال كردي برايت مي گويم: خلافت چيزي است كه همه دوستش دارند. يك عده بخل ورزيدند عده اي سخاوت كردند عده اي هم گفتند نمي خواهيم و در آخر مي فرمايد: «و الحكم لله و المعود اليه يوم القيمه» روز قيامتي هست و تو بفكر آنجا باش. امروز سخن از جنگ صفين است. در اين باره كن نه موضوعي كه سي و پنج سال پيش بوده است. اين خطبه كوتاه را لازم است مراجعه نمائيد.
به عقيده من اگر امروز امير المومنين (علیه السلام) تشريف بياورند در ميان ما و ما از ايشان سوال كنيم قضيه جنگ شما در صفين چه بود مي فرمايد: آن قضيه گذشت خداوند در روز قيامت به حسابها رسيدگي ميكند. آنچه كه امروز مهم است موضوع روز شما يعني ذلت مسلمين بعد از عزتشان است خيانتها و جنايتهاي عده اي صهيونيست و اخراج مسلمين از كشورشان است شما نشسته ايد و نگاه مي كنيد شما كه بهترين منابع ثروت را داريد بهترين مراكز سوق الجيشي مثل كانال سوئز باب المندب تنگه داردانل مالاكار هرمز و جبل الطارق را داريد بهترين كتاب يعني قرآن را داريد روح زندگي در دست شماست. چرا بايد ذليل باشيد من از آن جواب امير المومنين عليه السلام اين طور مي فهمم كه به قضيه روز خود بپردازيد. به اين فكر باشيد كه يك عده در رياض مي نشينند و كارشان اختلاف اندازي بين شيعه و سني است. اين را كوچك نگيريد. آنها شيطان مجسم هستند. پنجاه سال درس شيطنت سياي آمريكا را خوانده اند و حالا مي بينند منافع آمريكا اين طور حفظ مي شود. اما آن رحمت مجسم خدا يعني حضرت امام خميني (ره) بارها به اتحاد توصيه فرموده اند. اتحاد بين دانشگاه و فيضيه بين ارگانها و نهادها و بين همه اقشار مردم. اين مسئله را هم نبايد به سادگي از كنارش گذشت.
من فكر ميكنم از زماني كه نوجوان بوده اوضاع تاسف بار مسلمين را مي ديده و غصه مي خورده و بعد از هفتاد سال فكر به اين نتيجه رسيده كه عامل عزت مسلمين اتحاد است. لذا مي فرمايد:
«اگر اتحاد داشته باشيد هيچ صدمه و آزاري بشما نمي رسد و آمريكا نمي تواند هيچ غلطي بكند.»
مطلب دهم:
در مورد سيره و اخلاق علي (علیه السلام) در زمان حكومت حضرت
از بعد اتحاد بين مسلمين. از آنجا كه بررسي و بحث بيشتر مي خواهد در گنجايش اين مقال نيست و نياز به فرصت ديگري دارد.