نهجالبلاغه مملو از تاکید بر نظرخواهی از مردم است
به گزارش ایکنا، حجتالاسلام و المسلمین محمد سروشمحلاتی، استاد حوزه و دانشگاه شامگاه دوم اردیبهشتماه در نشست علمی «خطر خطاناپذیری در حکمرانی» به دو گونه حکمرانی که حاکم آن امام معصوم یا فردی غیر معصوم است اشاره کرد. متن سخنان وی به شرح زیر است:
حکمرانی دوگونه است؛ یکی بر مبنای خطاپذیری حاکمان و دیگری بر مبنای خطاناپذیری حکمرانان؛ گاهی فرض براین است که حاکم از عصمت برخوردار است که خطا نمیکند و گاهی مسئله این است که حاکم انسانی غیر معصوم است که امکان خطا در رفتار و گفتار و تصمیمات او وجود دارد. در این صورت حکمرانی متفاوت از شیوه قبل است.
اساس حکمرانی در دنیای جدید
اساس حکمرانی در دنیای جدید بر خطاپذیری حکمرانان است و انسانهایی که قدرت را به دست میگیرند از صنف افراد عادی هستند که امکان اشتباه دارند. بر این اساس به دنبال طرح یک نظام بر میآیند که این خطا و اشتباه به حداقل کاهش بیابد و جلوی انحراف و فساد گرفته شود، مانند اینکه مردم حق انتقاد و اعتراض دارند تا خطا و اشتباه در حکومت کم شود. چون در مکاتب مختلف سیاسی امر خطاپذیری انسان موضوعی مسلم و قطعی تلقی شده قطعا طراحی نظام هم مبتنی بر همین خطاپذیری است ولی ما به عنوان شیعه پیشوایان و ائمه(علیه السلام) خود را معصوم میدانیم بنابراین ما با الگویی روبرو هستیم که الگوی حاکم خطاناپذیر مانند پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. در حالی که ما در زمانی زندگی میکنیم که حکومت توسط انسانهای خطاپذیر اداره میشود و آن الگوی خطاناپذیر چگونه برای الگوی خطاپذیر ما قابل انطباق است؟.
مکاتب سیاسی کاری به این الگوها ندارند و بر مبنای فلسفه انسانشناسی خود که انسان را خطاپذیر میداند درصدد تعریف مدیریتی است که در آن خطا کاهش یابد لذا اقسام نظارتهای بیرونی را تعبیه کردهاند ولی ما شیعیان وضع متفاوتی داریم بنابراین برخی گفتهاند میتوانیم دو مدل حکومت را طراحی کنیم؛ حکومت در دوران حضور معصوم و حکومت در دوران غیبت امام معصوم(علیه السلام)؛ در دوره حضور ما نیازی به قانون اساسی، نهادهای مدنی، رسانه و ... نیستیم و همه آنچه را این ابزارها میتوانند برای کاهش خطا تاثیر داشته باشند قوه عصمت تاثیر بالاتری دارد و نیازی نیست با دوربین مخفی حاکم را کنترل کنیم و او از جانب خدا قدرت کنترل نفس خود را دارد ولی در دوره غیبت باید راهکار نظامهای دیگر را مورد استفاده قرار دهیم.
همه تلاش مرحوم علامه نائینی در تنبیه الامه این است. او معتقد است در دوره غیبت چون حاکم معصوم نداریم قوه نظارت لازم است حتی اگر حاکمان عادل باشند زیرا خطای در تشخیص دارند. تلاش نائینی این است که بگوید چون عصمت در دوره غیبت نیست جایگزین آن برای کاهش خطا و انضباط اجتماعی، قانون اساسی، مجلس و نظارت نمایندگان بر نهادهای مختلف و تصمیمگیریهای حکومت است.
انسان خطاپذیر اگر حکمرانی خود و خودش را خطاناپذیر معرفی و خود را در موضع عصمت قرار دهد(با اینکه واقعا معصوم نیست) تصمیم او به عنوان تصمیمی که قابل اشتباه نیست در نظام شناخته شود در این صورت اعتراض ممکن نیست یا هزینه زیادی دارد. همه مردم خطاپذیر و قابل نقد هستند ولی حاکم خطاناپذیر و غیر قابل نقد.
حکومت حاکم خطاناپذیر بر مبنای خطاپذیری
علی(علیه السلام) معصوم و خطاناپذیر است ولی حکومت او مبتنی بر خطاپذیری بود و او خود را تنزل داد گویی که خطاپذیر است یعنی هرکسی نقد و اعتراضی دارد آزاد است؛ یعنی من خودم را با اینکه معصوم هستم در معرض نقد مردم قرار میدهم. حضرت در نهجالبلاغه خطاپذیری را به عنوان اصل مسلم مورد تاکید قرار داده است و این در تفکر جدید یک مبناست. در خطبه ۱۴۱ فرمودهاند: در تیراندازی گاهی تیر به خطا میرود و به هدف اصابت نمیکند، انسان هم اینطور است و گاه در تشخیص خود اشتباه میکند. تعبیر دیگر این است که فرمودند: گاهی اوقات افراد بسیار باهوش خطایی میکنند که در برابر، افراد کم هوش آن خطا را نمیکنند.
ممکن است همین شخصی که ما او را بیسواد میدانیم درک درستی داشته باشد که در افراد اهل سواد این درک وجود ندارد بنابراین مراجعه به آراء عمومی در تشخیص، خودش دارای اهمیت است. تعبیر و فرمایش دیگر امام(علیه السلام) در این باره این است که همان مقداری که نظر افراد متخصص شفابخش و مؤثر است به همان میزان خطای آنها هم خطرناک هست. إِنَّ كَلاَمَ الْحُكَمَاءِ إِذَا كَانَ صَوَاباً كَانَ دَوَاءً، وَإِذَا كَانَ خَطَأً كَانَ دَاءً.
سؤالی که مطرح است این است که امام علی(علیه السلام) در حکومت ۵ ساله خودشان آیا یکبار به گروههای مختلف معترض و منتقد و مخالف فرمود که من معصوم هستم و شما سکوت کنید. خوارج بارها خیلی تند و گاهی غیرمؤدبانه اعتراض میکردند؛ خطبه ۴۰ خطاب به آنان است؛ امام علی(علیه السلام) استدلال کردند که حرف شما مبنی بر اینکه میگویید: «لا حکم الا لله» درست نیست و جامعه نیازمند حکمرانی است و این حرف که حکومت برای خداست حرف نپختهای است.
حکم اقرار به جرم
ماجرای طلحه و زبیر و بصره پیش آمد و عدهای گفتند بصره را رها کنید، حضرت استدلال کردند که ما وظیفه داریم، بجلی را قبل از درگیری با معاویه به عنوان مذاکره فرستادند، عدهای از صحابه آمدند که یا امیرالمؤمنین ما باید در برابر معاویه پیشدستی کرده و فرصت را از دست ندهیم ولی ایشان با آنها استدلال کرد و نفرمود من از موضع حاکم الهی و اینکه از غیب دستور دارم برخورد نکردند. افراد تند و تیز و کسانی مانند اشعث بن قیس غیرمؤدبانه به حضرت معترض میشدند. مثلا کسی آمد خدمت حضرت و اقرار کرد که من سرقت کردهام، امام(علیه السلام) فرمودند تو چیزی از قرآن بلد هستی؟ و حضرت فرمودند که به حرمت اینکه این سوره را بلد هستی بخشیده شدی ولی اشعث معترض شد که چرا بخشیدی؟ حضرت فرمودند اگر حکم با بینه و شهادت ثابت شد حد باید اجرا شود ولی اگر مجرم با پای خودش به محکمه آمد و اقرار کرد حق عفو دارد.
بالاتر از این فرمایش امام به مالک است که فرمودند در را باز بگذار تا مردم بیایند و حرفها را بشنوی و از اینکه در جامعه چه میگذرد مطلع شوی، شرطه و مامور امنیتی را کنار بزن و خطر را بپذیر ولی فاصله با مردم را نپذیر چرا که خطر فاصله از مردم به مراتب از مخاطرات دیگر بیشتر است، چون والی، بشر است و خطاپذیر و دارای اطلاعات محدود و وابسته به گزارشاتی است که به او میرسد.
لزوم استقبال از رسانهها
امروز جامعه اسلامی باید از رسانهها استقبال کند زیرا منطق امام علی(علیه السلام) این است که فرمود راه را برای ورود مردم باز بگذار و مگر همه افرادی که قرار بود نزد والی بروند خوب و بدون غرض و راستکار و درستکار بودند؟ آن وقت هم راست و دروغ با هم ارائه میشد و امروز هم این وضعیت وجود دارد. حضرت به مالک فرمودند همه را راه بده زیرا گاهی چیزهایی را تو بزرگ میبینی که در نزد مردم کوچک است و گاهی تو چیزهایی را کوچک میبینی که مردم بزرگ. امروز هم این مسئله در کلام برخی از مسئولان دیده میشود، گاهی چیزهایی برای مسئولان خیلی مهم است ولی برای توده مردم اهمیتی ندارد. فاصله که در نزد حکمرانان ایجاد شد مسائل مهم، پیش پا افتاده تلقی میشود و چیزهای کوچک خیلی مهم میشود. چیزهایی زشت زیبا و زیبا، زشت شده و حق و باطل درآمیخته میشود.
وقتی حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شروع شد در مدینه بود، طلحه و زبیر نزد ایشان آمده و گفتند ما قصد مکه داریم و حضرت البته به آنها مشکوک بود؛ آنها از مدینه به بصره آمده و فرمانداری را اشغال و خلع سلاح کردند و شیعیان را کشتند و شورشی در بصره ایجاد شد. حضرت نامهای به ابوموسی اشعری در کوفه نوشته و درخواست ارسال نیرو به بصره کردند و اشعری گفت این مسئله فتنه است و ما نه کاری به علی داریم و نه طلحه و زبیر. حضرت هیئتی تشکیل داد که خیلی عالی رتبه بود، یک عضو آن امام مجتبی(علیه السلام)، عمار یاسر و قیس بن سعد بن عباده بودند و حضرت آنها را به کوفه فرستاد با نامهای دو سطری.
نمونه مواجهه امام علی(علیه السلام) با شورش بصره
حضرت در این نامه به مردم کوفه فرمودند فتنه و شورشی در بصره رخ داده اگر حق به جانب من بود از من حمایت کنید و اگر من اشتباه میکنم مرا از این مسیر برگردانید. کدام حکومت در تاریخ سراغ داریم که قدرت در اختیار او هست و گوشهای از کشور شورش شده ولی چنین منطقی دارد که موضوع را بررسی کنید و اگر من راست گفتم حمایت کنید. امام علی(علیه السلام) معصوم است ولی او از این موضع حکومت نمیکرد. در خطبه ۵۷ فرمودند: أمّا بعْد فإنّی خرجْت منْ حيّي هذا إمّا ظالما و إمّامظْلوما و إمّا باغيا و إمّا مبْغيّا عليْه و إنّي أذكّر اللّه منْ بلغه كتابی هذا لمّا نفر إليّ فإنْ كنْت محْسنا أعاننی و إنْ كنْت مسيئا اسْتعْتبنی.
الان در نظام جمهوری اسلامی که برخی معتقدند عادلانهترین نظام در دنیای کنونی است کدام مسئله و بحران اجتماعی و سیاسی و امنیتی اتفاق افتاده که راه برای مراجعه به مردم وجود داشته باشد و پرونده مسائل باز بماند و مردم نظر دهند؟ بنده قصد تنقیص ندارم ولی امیرالمؤمنین(علیه السلام) الگویی مطرح کرده است که این الگو بر اساس این نیست که من معصوم هستم. اگر ما در دوره غیبت عالیترین مقام معنوی مانند شیخ انصاری که شبهه عصمت داشت، داشته باشیم باز باید مانند امیرالمؤمنین(علیه السلام) رفتار کنیم.
نقدی بر نظرات نائینی
به نظر بنده این سخن مرحوم نائینی درست نیست که ما یک مرتبه از حاکم معصوم داریم و اگر دوره غیبت بود حالا باید ببینیم چه کاری باید کرد، نه؛ حضرت آیت الله آقای میرزا حسین نائینی همان عصمت را الگو قرار بده جواب زمان ما را هم میدهد و نیازی به طراحی دو نوع نظام نیست و همان روش و سیره و منطق امام علی(علیه السلام) پاسخگوست. چطور برای مردم حق تشخیص در مسائل اساسی نظام قائل شده و به آنها حق میدهد که در مسئلهای که جنبه امنیتی داشته و حق سرکوب شورش را داشته مردم دخالت کرده و نظر بدهند و بررسی کنند.
آن وقت برخی میگویند نظرخواهی از مردم از کجای دین درآمده است؟ از همین کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام). اگر ما امام را راستگو میدانیم این منطق او هست. اعجاببرانگیز این است که شخصیتی در افق علی بن ابیطالب(علیه السلام) که فرمود اگر همه پردهها را کنار بزنند بر یقین او چیزی افزوده نمیشود، شخصیتی مانند علی(علیه السلام) که هر سال مدتی همراه پیامبر(ص) در غار حرا بود و صدای وحی را شنید(انک تسمع ما اسمع و تری ما اری) وقتی قدرت را به دست گرفت از چه موضعی تصمیم گرفت. خودشان مردم را دعوت کردند بیایید ببینید و بررسی کنید و از گفتن سخن حق امتناع نکنید. «انى لست فى نفسى بفوق أن اخطئ». فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی»؛ من فراتر از این نیستم که خطا کنم. در برابر کسانی که یا حق مردم یا عصمت را زیر سؤال میبرند، این فرمایشات امام(علیه السلام) مشکلات را حل میکند.
منبع:خبرگزاری ایکنا