نقدي بر مقاله «سيماي زن در نهج البلاغه» (1) «سيماي زن در خطبه ها»
چکیده
این نوشتار نقدی است بر مقاله «سیمای زن در نهج البلاغه». نویسنده این مقاله با نگاهی سطحی به برخی از مطالب نهج البلاغه درباره زن، از جمله خطبه هشتادم، سعی دارد که امام علی(ع) را مخالف با حقوق طبیعی زن و شکننده شخصیت او معرفی نماید. در نوشتار حاضر تأکید خواهد شد که فهم عمق کلام امیرالمؤمنین(ع) پیرامون زنان، همچون کلمات دیگر ائمه(ع) مستلزم دقت در سند و دلالت این کلمات است و به منظور فهم صحیح این خطبه تصویر جایگاه ارزشی زن در قرآن، برای تدوین چهارچوبی جهت سنجش این روایات، امری ضروری است. پس با بهره گیری از این چارچوب به بررسی سند و دلالت خطبه هشتادم نهج البلاغه می پردازیم.
مقدمه
نهجالبلاغه یکی از گنجینههای معارف الهی است که در طول تاریخ اسلام همیشه مورد توجه مسلمانان و غیرمسلمانان بوده است و شرحهای فراوانی از جانب عالمان شیعه و سنی بر آن نگاشته شده است. در این مجموعه حدیثی که شامل گفتارهایی از امام علی(ع) است به موضوعات مختلفی پرداخته شده است که یکی از آنها بیان ویژگیهای زنان است. محتوای این بخش از گفتار آن حضرت، مورد بحث و نقد و نظرهای جدی واقع شده است تا جاییکه برخی از کوتهاندیشان سعی دارند با استناد به این گفتهها نگاه فرودستانه به زن را به اسلام و حضرت علی(ع) نسبت دهند.
نویسنده مقاله «سیمای زن در نهجالبلاغه» در زمره گروه مذکور است که با نگاهی سطحی به برخی از کلمات امام علی(ع) قصد دارد در ژرفا و عمق اندیشه و کلام آن حضرت خدشه کند. ما نیز در نوشتار خود عهدهدار نقد مقاله مزبور شدهایم و سعی داریم در ضمن دو بخش به ادعاهای بیاساس نویسنده به شکلی فشرده و کوتاه پاسخ گوییم. در نوشتار حاضر که بخش اول از مقاله ما را تشکیل میدهد ابتدا بهطور مختصر به بیان چگونگی تتبع در گفتار معصومین میپردازیم و سپس با ارائه تصویری اجمالی از سیمای زن در قرآن، نگاهی گذرا به خطبه هشتادم[1] نهجالبلاغه به عنوان جنجالیترین گفتار آن حضرت درباره زنان، خواهیم داشت.
روششناسی فهم روایات
همانگونه که در محاورات عرفی باب است برای قبول و بهکار بستن یک خبر نیاز است که از دو چیز مطمئن باشیم: یکی اینکه خبر مزبور از منبعی موثق است و خبردهنده در محتوای آن دستکاری نکرده است (اطمینان به سند) و دیگر اینکه معنا و مفهوم خبر را کامل و درست فهمیدهایم (اطمینان به دلالت). از آنجا که به اعتقاد ما، امامان معصوم(ع) در ارتباط وحیانی با علم الهی هستند و در گفتار و کردار خود از هرگونه خطا و گناه مصوناند، چنانچه به سند و دلالت حدیثی که از ایشان نقل شده است اطمینان یابیم آن حدیث را میپذیریم. از اینرو عالمان اسلامی قبل از عمل به روایات، ابتدا سند آنها را بررسی میکنند تا از منتهی شدن آنها به معصوم(ع) اطمینان حاصل کنند و آنگاه نوبت به بررسی دلالت حدیث میرسد تا با اصول عقاید و آیات قرآن و روایات معتبر در تعارض نباشد و بتوان به آن استناد جست.[2]
چنانچه دلالت و سند روایت، اطمینانآور نباشد با توجه به شرایط و ضوابط حدیثشناسی، یا بهکلی رد میشود و یا مسکوت گذاشته خواهد شد. به همین دلیل، برخی از محققین در باب روایات نقصان عقل زن، معتقد به اجمال آنها شدهاند به این معنی که استفاده هیچ حکمی را از آن احادیث جایز ندانستهاند.[3]
درباره روایاتی که دستمایه مقاله مورد نقد شده است نیز باید توجه داشت که بعضی از آنها نه سند محکمی دارد و نه دلالت متقنی؛ با این حال برخلاف منش نویسنده مزبور سعی میشود نگاهی واقعبین به محتوای آنها داشته باشیم و سعی میکنیم کلمات منسوب به حضرت علی(ع) را در چارچوبی که قرآن و روایات متقن به تصویر میکشند ببینیم.
سیمای زن در قرآن
قرآن، این کتاب آسمانی، چارچوب ذهنی ما در تمامی مسائل مرتبط با هدایت دینی را شکل میدهد و منبعی مهم برای تشخیص درستی یا نادرستی احادیث است. بر این اساس بایست گفتار امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه را (گذشته از بررسی سندی) با قرآن سنجید. برای پیبردن به جایگاه ارزشی زن در قرآن، توجه به نکات ذیل راهگشاست:
الف) زن، خلیفه الهی است
این مقام والا در چند آیه بیان شده است. از جمله در سوره بقره میخوانیم:
«بهدرستی که من در زمین، جانشینی قرار خواهم داد.»[4]
برخی از مفسران معتقدند که مقام خلافتِ انسان در این آیات، متعلق به «آدمیت» است نه «شخص» پس همه انسانها (چه زن و چه مرد) را شامل میشوند. شاهد بر این ادعا نیز خطابهایی در قرآن است که عمومی و ناظر به تمامی انسانهاست؛[5] مانند:
«خداوند به كسانى از شما كه ایمان آورده و كارهاى شایسته انجام داده اند وعده مى دهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمین خواهد كرد، همانگونه كه به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید.»[6]
بنابراین مقام خلافت الهی شامل زن و مرد میشود و در این امر فرقی میان آنها نیست. دلیل دیگر بر عدم اختصاص این مقام به مردان، این است که طبق آیات قرآن، نشانه شایستگی آدم برای مقام خلافت الهی، قابلیت او بر تعلیم و تعلم علوم الهی است[7] و محور تعلیم و تعلم، روح و جان آدمی است نه تن او، و روح نه توصیف به مذکر میشود و نه مؤنث. بنابراین خلافت الهی شامل زنان نیز میشود.[8]
ب) زن، مسجود ملائکه است
خداوند به ملائکه خود دستور داد بر آدم سجده کنند:
«و (یاد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده و خضوع كنید؛ همگى سجده كردند...»[9]
آنچه موجب شد که خداوند چنین دستوری به ملائکه دهد، چیزی نیست جز مقام «آدمیت» که مشترک میان زن و مرد است. شایستگی انسان برای این مقام هم به دلیل برتری او بر ملائکه است چراکه قادر به تعلیم و تعلم اسمای الهی است. بنابراین هر کس بتواند آگاهی خود نسبت به علوم و اسمای الهی را افزایش دهد، انسانیت خود را توسعه داده و برای مقام خلافت شایستهتر خواهد بود؛[10] خواه زن باشد یا مرد.
ج) ویژگیهای اساسی انسان و تساوی زن و مرد
در نگرش اسلام، زن همچون مرد، انسان است و سه ویژگی مهم انسانی یعنی اختیار، مسؤلیتپذیری و توان ارتقایابی و کمال را داراست. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که به اشتراک زن و مرد در تکلیف، مسؤلیت پذیری، ثواب و عقاب در اعمال مشابه، شناخت اصول دین و اشتراک در مؤلفههایی مانند: اختیار، ادراک خوبیها و بدیها و نیروی انگیزشی به سمت خوبی و بدی، رسیدن به زندگی پاک و ... اشاره دارد.[11]
د) زن و آیات خلقت از «نفْس واحده»
«اى مردم! از [مخالفت] پروردگارتان بپرهیزید. همان كسى كه همه شما را از یك انسان آفرید و همسر او را [نیز] از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى [در روى زمین] منتشر ساخت.»[12]
طبق این دست از آیات، زن و مرد از «نفْس واحده» آفریده شدهاند و همانطور که بسیاری از مفسران اشاره کردهاند مقصود از «نفس واحده» گوهر وجود آدم است که نه مؤنث است و نه مذکر. همچنین طبق آیاتی از قرآن، مرد یا زن بودن به بُعد جسمانی انسان مربوط میشود نه روح و جان او:
«آیا انسان گمان مى كند بى هدف رها مى شود؟ آیا او نطفه اى از منى نبود كه در رحم ریخته مى شود؟ سپس بهصورت خون بسته در آمد، و خداوند او را آفرید و موزون ساخت، و از او دو زوج مرد و زن آفرید.»[13]
همانطور که ملاحظه میشود این آیه، تذکیر و تأنیث را به بخش جسمانی نسبت میدهد[14] و از اینرو میان مرد و زن در روح و جان فرقی نیست و همین روح و جان مشترک، سکوی کمال انسان است.
از آنچه گذشت، بهدست میآید که از نظرگاه قرآن کریم، زن و مرد از جایگاه ارزشی و انسانی یکسانی برخوردارند. امیرالمؤمنین(ع) که مفسر حقیقی قرآن است نگاهی غیر از این به جایگاه زن نداشته است. در نتیجه کلمات این بزرگوار باید در سایه این نگاه بررسی گردند تا معنای حقیقی آنها بدست آید.
تحلیل و بررسی خطبه 80 نهجالبلاغه
«اى مردم! بی تردید زنان از نظر ایمان، بهره وری و خرد در كاستی اند. امّا كاستی آنان در ایمان بدان جهت است كه در «ایام عادت» از نماز و روزه بركنارند؛ و امّا كاستی در خرد، بدان سبب است كه شهادت دو زن همسنگ شهادت یك مرد است؛ و امّا كاستی در بهره ها، بدان دلیل است كه میراث آنان نیمِ مردان است. پس، از زنان شرّ بپرهیزید و نیكانشان را واپایید، و در خوبیها فرمانشان مبرید تا در زشتی ها طمع نكنند.»
سندشناسی خطبه
این خطبه از نظر سندی، روایتی مرسل است. راویان این خطبه همچون دیگر مطالب نهجالبلاغه، توسط سیدرضی نقل نشده است و کتابهای دیگری که این خطبه را نقل نمودهاند نیز آنرا به عنوان یک روایت مرسل[15] نقل کردهاند و به سند خطبه دست نیافتهاند. در نتیجه چنین روایتی معتبر محسوب نمیشود.[16]
مفهومشناسی خطبه
گرچه خطبه مورد نظر روایتی مرسل است؛ اما نمیتوان از این واقعیت چشمپوشی نمود که نهجالبلاغه با تمامی مطالب آن همواره مورد توجه عالمان اسلامی در طول قرنها بوده است و شخصیتی بزرگ همچون سیدرضی به جمعآوری آن پرداخته است. پس شایسته است با قطع نظر از ضعف سند این خطبه، محتوای آن را بررسی نماییم تا ببینیم آیا این محتوا میتواند توجیه قابل قبولی داشته باشد یا خیر؟ در این خطبه به پنج مطلب درباره زن اشاره شده است:
1) نقصان در ایمان زن
2) نقصان در بهره و نصیب زن
3) نقصان در خرد و عقل زن
4) برحذر بودن از زنان خوب
5) عدم پیروی از گفتار و کردار نیک زن
نقصان ایمان
بنابر آنچه از تبیین جایگاه ارزشی زن در قرآن بدست آوردیم، روشن است که نقص ایمان زن در این خطبه نمیتواند به معنای ارزشی آن یعنی تصدیق و اعتقاد قلبی باشد؛ بعلاوه به نص قرآن کریم، تمامی مراتب رشد و کمال معنوی میان زن و مرد مشترک است و در صورت اکتساب این درجات معنوی، خداوند اجر و مغفرت بزرگی را نصیب آنها میکند:
«به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكیبا و زنان صابر و شكیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسیار به یاد خدا هستند و زنانى كه بسیار یاد خدا مى كنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.»[17]
این آموزه قرآنی کاملا منطبق بر فهم عقلانی است چراکه با وجود یکسان بودن اطاعت و عصیان و پاداش و کیفر در بین زن و مرد، چگونه ناتوانی زن برای رسیدن به حد کامل ایمان با عدالت قابل جمع است؟ بر این اساس، ایمان از فضایل اکتسابی است که هر مرد و زن برای کسب درجات آن باید تلاش کند و در این صورت خصوصیات بیولوژیکی نباید مانعی بر سر راه رسیدن به آن قرار گیرند.[18]
توجه به این نکته نیز ضروری است که اکثر روایاتی که به این نقص اشاره کردهاند از عبارت «نقصان دین» استفاده نمودهاند و فقط در یک یا دو روایت، عبارت «نقصان ایمان» آمده است. به نظر میرسد مقصود حضرت علی(ع) نیز «نقصان دین» باشد و این مطلب با علتی که امام درباره این فراز آورده همخوانی دارد. به عبارت روشنتر زنان نسبت به مردان نقص در دین دارند به خاطر اینکه در برخی اوقات از انجام تکالیف و دستورات دینی معاف شدهاند. نقص دین نقص ارزشی نیست بلکه نوعی تسهیل و تخفیف بر گروهی از مکلفین است که تبعیت از این دستور، خود، عین اطاعت است و نقصان ایمان که عبارت از نقص در باور و اعتقاد قلبی است را به دنبال ندارد. پس این سخن نویسنده مزبور درست نیست که: «[امام] علی، علت کمی ایمان زنان را در این میداند که آنها مدتی از ماه را نمیتوانند نماز بخوانند و روزه بگیرند؛ یعنی تنها کمیّت را عامل بالا رفتن کیفیت دانسته، گویی که هر کس بیشتر نماز بخواند و ساعات بیشتری به عبادت اختصاص دهد، همین کافی است تا ایمان او قوی و محکم گردد.» همچنین این قضاوت وی که عادت ماهانه زنان اگر (همانطور که امام علی گفته است) علت نقص ایمان باشد حکمی ظالمانه است چراکه «زنان در این باره هیچ دخالتی نداشتهاند و تنها در برابر قانون طبیعت سر تعظیم فرود آوردهاند» نیز بدون دقت کافی انجام گرفته است؛ زیرا در دیدگاه اسلام، عبودیت و بندگی پروردگارِ در سایه اطاعت از دستورات اوست؛ دستوراتی که هر یک بر اساس شرایطی صادر شده است. برای نمونه نماز ظهر و عصر در شرایط عادی چهار رکعت است ولی در سفر، اصطلاحاً شکسته شده، هر کدام دو رکعت میشوند. در این صورت اگر مسافری نمازش را در سفر، کامل بخواند، این عصیان پروردگار است. در بحث ما نیز عبودیت و بندگی خداوند توسط زن در زمان حیض به این است که عبادت ترک شود و این عین اطاعت از خدا و در نتیجه، کمال ایمان است. البته ناگفته نماند که در اسلام راهکارهایی برای جبران این نقص دینی (نه ایمانی ) تعیین شده است. طبق این آموزهها زنانی که در عادت ماهانه هستند، میتوانند با انجام دعا و ذکر، این نقیصه را جبران نمایند تا همانگونه که با اطاعت از پروردگار در مراتب ایمان اوج گرفتهاند با خواندن این ادعیه و ذکرها از کمال دینی نیز برخوردار باشند.[19]
به نظر میرسد با جمعبندی نهایی مطالب پیش گفته و با صرف نظر از اشکال سندی خطبه 80، نتیجهای که حاصل میشود چیزی نیست جز توافق محتوای این خطبه با قرآن. به عبارت دیگر این نقص تنها به جنبه تشریعی دین بر میگردد که زن هیچ دخالتی در آن ندارد. بنابراین با نقصان ایمانی که در خطبه هشتاد طرح شده، هیچ نقص ارزشی و به دنبال آن هیچ ایرادی به سیمای زن وارد نخواهد بود.
نقصان عقل
با مروری کوتاه در روایات به موارد متعددی برمیخوریم که به موضوع عقل و عقلانیت پرداخته اند. به طور کلی، عقل در روایات اسلامی وسیلهای دانسته شده است که میتوان با کمک آن در مسیر تقرب الهی گام برداشت؛ راهی که آدمی را به سعادت دنیا و آخرت میرساند. امام علی(ع) در این باره می فرماید:
«عقلت تو را کفایت میکند در آشکار ساختن راه گمراهی از راه رشد.»[20]
همچنین از ایشان روایت شده که فرمود:
«جبرئیل بر آدم(ع) نازل شد و گفت: ای آدم، من مأمور شده ام که تو را در انتخاب یکی از سه چیز مخیّر سازم؛ پس یکی را برگزین و دو تا را واگذار. آدم گفت: آن سه چیز چیست؟ گفت: عقل، حیا و دین. آدم پاسخ داد: عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما بازگردید، آن دو گفتند: ای جبرئیل، ما مأموریم هر جا که عقل باشد، با او باشیم.»[21]
از آنچه گذشت، معلوم می شود که عقل مهمترین سرمایه انسان برای حرکت در مسیر تکامل و تقرب الهی و اساسی ترین میزان در تشخیص حق از باطل است. حال اگر این مطلب را با آنچه پیرامون جایگاه انسانی زن در قرآن و یکسانی زن و مرد در ثواب و عقاب و یکسانی تکالیف در عبادات بیفزایم[22] روشن خواهد شد که نقصان عقل در زن به معنای ضعف در توانایی او در تشخیص راه رشد و ضلال و ناتوانی او در رسیدن به اجر و مغفرتی که در قرآن به زن نیز وعده داده شده نیست و در یک جمله، نقص عقل در این خطبه به معنای نقص ارزشی نیست. با توجه به تبیین امام درباره چرایی نقصان عقل در زنان، به نظر می رسد مراد از نقصان عقل، عدم تساوی زن و مرد در بهره مندی از قوه عقل نیست بلکه مراد موانعی است که به سبب خلقت خاص زن مانع از تعقل کامل در شرایط مختلف می شود. به عبارت دیگر به دلیل غلبه عواطف و احساسات در زنان که در جای خود لازمه هستی زن و از ضروریات زندگی زناشویی و ایفای نقش مادری و همسری است، قوه عاقله ایشان نمی تواند به خوبی عمل نماید؛ به عنوان مثال در بحث شهادت دادن (که در همین خطبه به آن اشاره شده است) یا قضاوت کردن، این عواطف و احساسات می تواند درصد خطا در حکم قاضی را افزایش دهد و با توجه به اهمیت ویژه شهادت دادن و قضاوت نمودن که با جان و مال و ناموس مردم در ارتباط است خردمندانه این است که تمهیداتی در این رابطه اندیشیده شود و اسلام این کار را انجام داده است. بنابراین بر خلاف این اتهام نویسنده به شرع اسلام که: «در واقع شرع اسلام چون زن را ضعیف و ناقص عقل تر از مردان می داند شهادت دو تن از زنان را معادل یک مرد قرار می دهد» زن و مرد به طور یکسان از عقل برخوردارند اما احساسات قوی زنانه در بهره گیری از عقل گاه به مثابه مانع عمل می کند و بدین منظور در باب شهادات، از آنجا که احساسات سرشار زن ممکن است مانع از اتخاذ موضعی صحیح گردد، انضمام شاهدی دیگر به منظور حصول اطمینان، در احکام اسلام پیش بینی شده است.
نقصان در بهره و نصیب زن
در خصوص این فراز از خطبه نیز باید توجه داشت که مرد بواسطه ویژگی های فیزیکی و شخصیتی خود توانایی مدیریت و تامین نیازهای جامعه را بیشتر از قشر زنان داراست. از این رو در مهمترین و کوچکترین تشکل اجتماعی یعنی خانواده وظایف مشخصی متناسب با همان ویژگی ها به مرد واگذار شده است که از آن جمله، نان آوری و تأمین نیازهای اقتصادی خانواده است. بر این اساس طبیعی است که منابع مالی باید بیشتر در اختیار او قرار داشته باشد تا بتواند در این راستا گام بردارد و یکی از این منابع مالی، ارثیه است. در نظام اقتصادی اسلام به جایگاه مهم مرد در ساختار خانواده اهمیت ویژ ه ای داده شده است و این امر به مردسالار بودن اسلام و اینکه شرع اسلام زن را در مرتبه پایین تری می داند ربطی ندارد بلکه خصوصیت های بارز قشر مردان، منشاء چنین آموزه هایی است. از این گذشته باید توجه داشت که هرچند مالکیت بیشتر اموال در اختیار مردان قرار دارد اما به همین موازات مسئولیت بیشتری را عهده دار است و موظف است جامعه زنان را از منافع این اموال بهره مند سازد؛ به عنوان مثال: دادن مهریه، پرداخت نفقه و... . با این وجود اگر بخواهیم دقیق تر به این مسأله بنگریم نه تنها زنان از بهره های مادی محروم نیستند بلکه ضمن داشتن حق مالکیت در بخشی از اموال، از منافع اموالی که در مالکیت مردان است نیز بهره مند خواهند بود.[23] بنابراین عملا بهره زنان بیشتر از مردان است هرچند به ظاهر، اموال بیشتری در اختیار مردان قرار دارد.
بررسي فرازهايي از خطبه 155
امام علي(ع) در فرازي از خطبه 155 به عايشه (يکي از همسران پيامبر که جنگ جمل را بر ضد امام علي رهبري نمود) اشاره کرده، در مذمت او مي فرمايد:
«اما بر آن زن [يعني عايشه] انديشه زنان غلبه يافت و کينه در سينه او جوشيدن گرفت ...»
نکته خاصی در این خطبه که وهن تمامی زنان باشد نیست مگر همين فراز که فرمود: «اندیشه زنان بر او غلبه یافت». نويسنده با تمسک به همين جمله و قرار دادن در کنار برخي از ديگر گفتار حضرت علي(ع) همچون نامه 14، چنين مي گويد: «می توان حرف او [امام علي] را این گونه تعبیر کرد که عایشه به علت غلبه یافتن اندیشه زنان بر او، اقدام به این کار [جنگ با آن حضرت] کرد و از آنجا که رأی و اندیشه زنان سست و ضعیف است چنین نتیجه ای حاصل شد.»
در پاسخ به نويسنده و با تمسک به آنچه در بخش پيشين بيان شد مي توان گفت منظور امام نقص ارزشي انديشه و تعقل در زنان نيست بلکه مقصود این است که جنبه عواطف و احساسات در زنان بيش از مردان است و همين امر موجب مي شود که نيروي تعقل در او بيشتر تحت تأثير احساس وي باشد. به اين ترتيب اگر عایشه به تهذیب نفس و مقابله با حس حسادت زنانه و کينه ورزي خود مي پرداخت شرايط حساس آن زمان را درک و حق را از باطل تشخيص مي داد و فتنه جنگ جمل را دامن نمي زد.
نتیجهگیری
با توجه به آنچه بيان شد روشن مي شود که در هیچ یک از فرازهاي خطبه هاي ذکر شده نقص ارزشي به زنان نسبت داده نشده است و آنچه موجب وهن شخصيت زن باشد در گفتار حضرت علي(ع) وجود ندارد.
فهرست منابع
قرآن کریم
نهج البلاغه
1) جوادی آملی، عبد الله؛ تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، 1378.
2) جوادی آملی، عبد الله؛ زن در آیینه جلال و جمال، قم، مرکز نشر اسراء، 1377.
3) خزعلی، کبری [و دیگران]؛ «زن، عقل، ایمان، مشورت»، تهران، سفیر صبح، 1380.
4) طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1393هـ - 1973م.
5) طباطبایی، سید محمد حسین؛ زن در قرآن، مصحح و محقق: محمد مرادی، قم، دفتر تنظیم و نشر علامه طباطبایی، 1384.
6) علاسوند، فریبا؛ جایگاه ارزشی و انسانی زن، دانشنامه فرهنگ فاطمی (در دست چاپ).
7) کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق؛ اصول کافی، بیروت، دار الاضواء، 1413هـ – 1992م.
8) مهریزی، مهدی؛ زن و فرهنگ دینی، تهران، هستی نما، 1382.
[1]. در برخی از نسخههای نهجالبلاغه، این محتوا در خطبه 79 آمده است.
[2] . بحث سندی روایات، مربوط به علم رجال و علم درایه است و بحث از دلالت حدیث نیز در ضمن علومي همچون فقه و اصول فقه انجام ميگيرد که بحثی تخصصی و خارج از عهده مقاله حاضر است.
[3]. زن و فرهنگ دینی، ص 56 و 74.
[4]. بقره: 30.
[5]. المیزان، ج1، ص116 و تسنیم، ج3، ص41-42.
[6]. نور: آيه55.
[7]. به آيات 30 تا 33 از سوره بقره قرآن مراجعه فرماييد.
[8]. زن در آیینه جلال و جمال، ص 115.
[9]. بقره: آيه 34.
[10] . دانشنامه فرهنگ فاطمی (در دست چاپ)، جایگاه ارزشی و انسانی زن، ص11.
[11]. دانشنامه فرهنگ فاطمی (در دست چاپ)، جایگاه ارزشی و انسانی زن، ص12-11.
[12]. نساء: آيه1.
[13]. قیامت: آيه 36 - 39.
[14]. زن در آیینه جلال و جمال، ص 78 - 79.
[15]. حدیث مرسل حدیثی است که راوی و محدّث آن با حذف واسطه های قرار گرفته در زنجیره سند، آن را مستقیماً به شخص معصوم(ع) برساند. حدیث مرسل از احادیث ضعیف به شمار می رود.
[16]. کتاب های «وافی» و «قوت القلوب» به عنوان منابع گفتار امير المومنين(ع)، فاقد این خطبه هستند.
[17]. احزاب: آيه 35.
[18]. دانشنامه فرهنگ فاطمی (در دست چاپ)، جایگاه ارزشی و انسانی زن، ص33.
[19]. زن در آیینه جلال و جمال، ص379.
[20]. نهج البلاغه، حکمت 413.
[21]. اصول کافی، ج1، ص11.
[22]. زن، عقل، ایمان، مشورت، ص 166.
[23]. زن در قرآن، ص473 .
منبع:سایت پژوهه؛تاریخ : 1390/03/01؛نویسنده: پریسا راد