نظریه حکمرانی خوب از دیدگاه نهج البلاغه
مشخصات نویسنده : دانشیار دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی دانشگاه بوعلی سینا، همدان - کارشناسی ارشد علوم اقتصادی دانشگاه بوعلی سینا
1. مقدمه
یکی از مباحث مهم و در عین حال جدید که از دهه ی ١٩٨٠ به بعد در ادبیات توسعه مطرح شده موضوع «حکمرانی خوب»[1] میباشد. این موضوع به خصوص در کشورهای در حال توسعه و در راستای استقرار و نهادینه سازی جامعه مدنی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. حکمرانی در لغت به معنای اداره و تنظیم امور و به رابطه میان شهروندان و حاکمان اطلاق میشود. موضوع محوری حکمرانی خوب، چگونگی دست یافتن به حکومتی است که بتواند زمینه ساز توسعه ای عادلانه و مردم سالار باشد. به عبارتی ماهیت حکمرانی با تسلط و اعمال قدرت تفاوت دارد و از نوعی تنظیم گری نشأت میگیرد. در فرهنگ دینی اسلام بارها به پدیده ی حکمرانی خوب اشاره شده است . دستورات صریح دین مبین اسلام در سال ها قبل از طرح ایده ی حکمرانی خوب، در قرآن روایات و سیره ی پیامبران و امامان مبانی حکمرانی خوب بیان شده است و بعد از گذشت قرن ها فلسفه غرب به تازگی آن را به عنوان دستاورد بشری و پیش نیاز توسعه همه جانبه ارائه نموده است. بی توجهی به این منابع که همان حلقه مفقوده ی حکمرانی خوب در جوامع اسلامی است بیش از پیش مشهود می باشد. این در حالی است که اصول حکمرانی خوب کاملا با ارزش های دینی تطابق دارد. یکی از منابع جامع درباره حکمرانی، نهج البلاغه میباشد. بدون تردید نهج البلاغه کتابی حیات بخش و ارمغانی الهی برای جامعه بشری است . این کتاب جاوید در عین آنکه بخشی از سخنان و گفتارهای امام علی (علیه السلام) را در بر میگیرد، به حق حاوی معارفی است که آن را در جایگاهی والا پس از قرآن کریم قرار داده است. ازآنجا که خطبه ها، نامه ها و سخنان حضرت از سیره ی ایشان در دگرگونی اوضاع امت اسلامی و تحقق سعادت مطلوب برای آنان جدا نیست؛ لذا نهج البلاغه شکل اسناد سیاسی به خود گرفته که جهت گیریهای حکومت اسلامی، روش های اداره کشور و نحوه ی برخورد با دشواری ها را تبیین میکند و در برگیرنده خط مشی های سیاسی است که باید در حکومت اسلامی از آنها پیروی کرد. به بیانی دیگر نهج البلاغه گنجینه نفیسی از دستورات و معارف ارزشمندی است که در آن به مؤلفه های حکمرانی خوب پرداخته شده است؛ نکته قابل تأمل آنکه این نکات ارزشمند درباره ی حکمرانی در چهارده قرن پیش، دورانی که اکثر حکومت ها مستبد و به صورت دیکتاتوری اداره میشدند، مطرح شده است . امام علی (علیه السلام) با تلاش فکری و عملی به بررسی مشکلات و مسائل حکومت پرداخته و شیوه های حکمرانی خوب را عملا در جامعه پیاده میکرد. تا آنجا که در دوران حکومت و حکمرانی ایشان عدل و عدالت برای همه به صورت یکسان برقرار میشد. هدف پژوهش حاضر بررسی نظریه حکمرانی خوب از دیدگاه نهج البلاغه میباشد. بنابراین در ادامه ضمن مرور نظریه ی حکمرانی خوب، به بررسی دیدگاه امام علی (علیه السلام) درباره ی حکمرانی و تطبیق شاخص های حکمرانی خوب ارائه شده توسط کافمن و همکاران (٢٠٠٩) با نظرات امام علی (علیه السلام) خواهیم پرداخت در پایان نیز سایر شاخص های حکمرانی خوب از دیدگاه امام به صورت خلاصه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
٢. نظریه حکمرانی خوب و تطابق آن با حکمرانی خوب از دیدگاه نهج البلاغه
٢-١. نظریه حکمرانی خوب و پیشینه آن
افزایش شدید فقر و نابرابری و تورم در اواخر دهه ی ١٩٨٠ که از پیامدهای الگوی حداقل دخالت دولت بود، باعث شد تا بانک جهانی به این نکته دست یابد که مسأله حکمرانی- یعنی شیوه مدیریت و اداره کشور یا رابطه شهروندان با حاکمان - موضوع کلیدی توسعه است (میدری،١٣٨٣: ٢٥٩). طی یک فرآیند طولانی ولی رضایت بخش، اجماع گسترده ای از طرف نهادهای بین المللی و اقتصاددانان در مورد بازتعریف وظایف حاکمیتی دولت شکل گرفت. مجموعه این تلاش ها به این نتیجه منجر شد که برای آنکه یک دولت مشخص بتواند وظایف اصلی خود را در زمینه اصلاح نواقص بازار و حذف موارد شکست آن، افزایش رقابت پذیری، اصلاحات نهادی، دستیابی به بازارهای آزاد و بهبود سرمایه اجتماعی به درستی انجام دهد، باید از چندین ویژگی برخوردار باشد که در قالب «حکمرانی خوب» تعریف می شود. حکمرانی خوب با رویکردی هنجاری و ارزش مدارانه به شیوه صحیح مفهوم جدیدی از دولت را در نظر می گیرد که به فرآیند نوین اداره امور جامعه اشاره دارد. تغییراتی در نقش دولت ایجاد می نماید و روش جدیدی برای اداره ی جامعه ارائه می کند و سرانجام اینکه حکمرانی مطلوب الگویی است در جهت اصلاح بخش عمومی، تقویت جامعه مدنی و تسریع مشارکت بخش خصوصی (قلیپور، ١٣٨٣: ٨٦). حکمرانی در لغت به معنای اداره و تنظیم امور است و به رابطه ی میان شهروندان و حکومت کنندگان اطلاق میشود.
براساس تعریف برنامه عمران سازمان ملل حکمرانی خوب عبارت است از «مدیریت امور عمومی بر اساس حاکمیت قانون، دستگاه قضایی کارآمد و عادلانه و مشارکت گسترده مردم در فرایند حکومت داری». به عبارت دیگر هر اندازه حاکمیت قانون بیشتر و دستگاه قضایی کارآمدتر و عادلانه تر و میزان مشارکت در یک کشور بیشتر باشد، حکمرانی در آن کشور خوبتر است (میدری، ١٣٨٣: ٢٥٨). در تعریف دیگری از یونسکو در سال ٢٠٠٢ حکمرانی خوب به معنای سازوکارها، فرآیندها و نهادهایی است که به واسطه ی آنها شهروندان، گروه ها و نهادهای مدنی، منافع مدنی خود را دنبال می کنند، حقوق قانونی خود را به اجرا در می آورند و تعهدات خود را برآورده می سازند (میدری، ١٣٨٣: ٢٥٩ ). بنابر تعاریفی که از حکمرانی خوب شده است، موضوع محوری حکمرانی خوب چگونگی دست یافتن به حکومتی است که بتواند زمینه ساز توسعه اقتصادی مردم سالار و برابرخواهانه باشد. بر اساس سندی که در سال ٢٠٠٦ از سوی بانک جهانی و توسط کافمن،[2] کرای[3] و ماسترازی،[4] ارائه شد حکمرانی خوب دارای شش شاخص میباشد که عبارتند از:
١) پاسخگویی و حق اظهار نظر[5]، ٢) ثبات سیاسی و نبود خشونت [6]، ٣) اثربخشی دولت [7]، ٤) کیفیت قوانین،[8] ٥) حاکمیت قانون [9] و ٦) کنترل فساد[10] (کافمن، کرایو ماسترازی، ٢٠٠٩: ١٧).
٢-٢. حکمرانی خوب از دیدگاه نهج البلاغه
شایان ذکر است در نهج البلاغه از حاکم جامعه اسلامی، با عنوان ملک یا سلطان - که به معنای تملک یا سلطه گری است - یاد نشده است، بلکه با کلماتی مانند «امام» (پیشوا و رهبر) و «والی» رو به رو هستیم.
رهبر و امام کسی است که جمعیت و امتی را به دنبال خود می کشاند و خود پیش قراول و طلایه دار حرکت است. والی و ولایت، به معنای پیوستگی است. والی امت و رعیت، کسی است که امور مردم را به عهده دارد و با آنها پیوسته است. وقتی در نهج البلاغه در مفهوم حکومت تأمل می شود؛ می بینیم کسی که در رأس حکومت است، ولی امر و متصدی کارهای مردم است و مکلف به تکلیف الهی مهمی می باشد. او انسانی است که بیشترین و سنگین ترین بار مسئولیت بر دوش اوست. در سوی دیگر، مردم قرار دارند که باید با همه ارزش های مادی و معنوی و آرمان هایشان مورد احترام قرار گیرند و دین و دنیای آنها با هم و در تعامل، ملاحظه شود (مطهری، ١٣٦٨: ١٢٧-١٢٨).
نگاه حضرت علی (علیه السلام) به حکمرانی و حکومت، نگاهی الهی است؛ نگاهی که با نگاه دنیامدارانه و قدرت محورانه تفاوت اساسی دارد. حضرت علی (علیه السلام) در آغاز حکومت خود، دلیل پذیرفتن آن مسئولیت بزرگ را گرفتن حق ستمدیده از ستمگر بر شمرده و آن را پیمانی می داند که خداوند از دانشمندان گرفته است؛ و فرمود: «سوگند به خدایی که دانه را شکافته و جانداران را آفریده است که اگر انبوه آن جماعت نمیبود، یا گرد آمدن یاران حجت را بر من تمام نمی کرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمکاران و گرسنگی ستم کشان خاموشی نگزینند، افسار شتر خلافت را بر گردنش می افکندم و رهایش می کردم و در پایان با آن همان می کردم که در آغاز کرده بودم» (نهج البلاغه دشتی:٣٠ ). لذا همان طور که از این خطبه بر می آید هدف از تشکیل حکومت و حکمرانی در اسلام ؛ تنها اعمال قدرت نیست، بلکه یکی از اهداف اصلی آن رسیدگی به حقوق محرومان و دفاع از مظلومان می باشد. هم چنین حضرت علی (علیه السلام) در جای دیگر انگیزه خود را از پذیرش حکومت ، چنین بیان می دارد: «پروردگارا! تو می دانی آنچه ما انجام دادیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم ، بلکه بدان سبب بود که نشانه های از بین رفته دینت را بازگردانیم و صلح و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستم دیده ات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقررات که فراموش شده است بار دیگر عملی شود» (نهج البلاغه، دشتی: ١٧٥). بنابراین گسترش معنویت ، ایجاد امنیت و افزایش رفاه در جامعه (به خصوص احقاق حق افراد ستمدیده) و حاکمیت قانون از جمله اهداف حکومت امام علی (علیه السلام) می باشد.
در منطق این کتاب شریف ، امام و حکمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنهاست ، اگر قرار است یکی از این دو (حکمران و مردم) برای دیگری باشد، این حکمران است که برای توده محکوم است ، نه توده محکوم برای حکمران (مطهری، ١٣٦٨: ١٢٨). امام علی (علیه السلام) در بیان دیگری، مفهوم حقیقی حکومت را پاسداری از حرمت، حقوق و آزادی های مردم میداند. «حاکمان پاسبانان خدایند در زمین او» (نهج البلاغه، دشتی: ٥٠٦). همچنین امام علی (علیه السلام) حکمرانی و حکومت را وسیله و امانتی جهت خدمت به خدا و بندگانش میداند. به طوری که در قسمتی از نامه خود به اشعث بن قیس «استاندار آذربایجان» فرموده است: «فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نیست ، بلکه امانتی است که به عهده ات واگذار شده است» (نهج البلاغه، دشتی: ٣٤٥). امام علی (علیه السلام) در نامه ای که در سال (٣٨ ه. ق) برای مالک اشتر به مناسبت برگزیدن وی به فرمانداری مصر نوشته است ، تقریبا تمام اصول و مؤلفه هایی را که برای حکمرانی خوب لازم است، بیان کرده است. کمتر موضوعی مربوط به حکومت، اداره جامعه، مدیریت، فرماندهی و تعامل و برخورد با مردم را میتوان یافت که در این نامه اشاره ای به آن نشده باشد. جامعیت این نامه در واقع مانند یک منشور حکومتی است که تمام اصول حکمرانی خوب در آن مشهود میباشد.
مواردی نظیر: مردم گرایی، هشدار به ریختن خون ناحق، خودپسندی، منت گذاری، شتاب زدگی، امتیازخواهی، عفو و صلح مردم، شادی نکردن برای مجازات و شتاب نداشتن در خشم، خود را امیر ندانستن، قطع ریشه هر دشمنی، وادار نکردن اطرافیان به ستایش و تملق گویی، یکسان قرار ندادن نیکوکار و بدکار، خشکاندن ریشه هر گونه خودخواهی، چپاولگری و بیانصافی خواص و خویشتن، اجتناب از خونریزی و غیره، که به خوبی نمایانگر شیوه ی حکمرانی و اهداف حکومت در اندیشه و سیره عملی آن حضرت می باشد. بنابراین، در اندیشه سیاسی امام علی (علیه السلام) در مفهوم حکومت و حکمرانی هیچ نشانه ای از تسلط و خودکامگی نیست و اگر زمامداران خود را مسلط بر مردمان ببینند و احساس کنند که بر هر تصمیمی و بر هر عملی مجازند، بی گمان به خودکامگی و سلطه گری کشیده میشوند؛ بلکه مفهوم حکومت و حکمرانی مدیریت، امانت داری، خدمت گزاری و مهرورزی، هدایت و پاسداری از حقوق و آزادی های مردم میباشد.
٣. شاخص های حکمرانی و انطباق آنها با دیدگاه امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه
٣-١. پاسخ گویی و حق اظهارنظر
مقصود از این شاخص میزان مشارکتی است که شهروندان می توانند در انتخاب دولت و نظام سیاسی داشته باشند. این شاخص هم چنین بیانگر میزان آزادی بیان، آزادی احزاب و تشکل ها و اجتماعات ، و آزادی رسانه های جمعی است. بر اساس این شاخص هر چه مردم در یک جامعه نقش بیشتری در تعیین زمامداران و هیأت حاکمه داشته باشند، حضور و نقش احزاب و تشکل ها و انجمن ها و نظایر آنها در جامعه بیشتر باشد، و رسانه های جمعی و افراد مختلف بتوانند آزادانه فعالیت نموده و نظرات خود را بیان کنند، نشان دهنده وضعیت بهتری از حکمرانی خوب است.
یکی از مهم ترین ویژگیهای حکومت اسلامی، احترام گذاشتن به آرای عمومی و عملی ساختن خواسته های مردمی است. از این روست که حضرت علی (علیه السلام) هرگز حاضر نبود حکومت را به هر شکل ممکن به دست آورد؛ زیرا معتقد بود، حکومتی میتواند مصداق حکمرانی خوب باشد که از اساس، مبتنی بر رعایت ضوابط عقلی و شرعی و مقبولیت مردم باشد. با اینکه بر اساس مبانی کلامی شیعه، علی (علیه السلام) خلیفه ی بلافصل و منصوص رسول خدا (ص) و امام واجب الاطاعه بود، ولی هرگز درصدد تحمیل حکومت خود بر مردم نبود. از این رو وقتی با دعوت مردم برای قبول خلافت مواجه شد، رفتاری از خود نشان داد که در طول تاریخ بی نظیر است، آن حضرت حتی با اصرار از مردم خواست که در صورت امکان او را از قبول خلافت معاف دارند و فرمود: «مرا واگذارید و دیگری را طلب کنید، اگر مرا رها کنید، من هم مانند یکی از شما هستم، شاید من شنواتر و مطیع تر از شما نسبت به رئیس حکومت باشم و اگر در چنین شرایطی من وزیر و مشاورتان باشم بهتر از آن است که امیر و رهبرتان گردم »(نهج البلاغه، دشتی: ١٢٣).
امام علی (علیه السلام) در این باره سخنان فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
در نامه ای به مالک اشتر میفرماید: «در سیاست گذاری ها شیوه میانه را برگزین، که به حق نزدیک تر و عدالت را فراگیرتر است و بیشتر مایه خشنودی همگان (عمدم مردم ) میگردد و همین باید مدنظر تو باشد، نه خشنودی خواص...» (نهج البلاغه دشتی: ٤١٧).
امام علی (علیه السلام) مالک اشتر را از اینکه امارت و قدرت را وسیله ای برای تحمیل دیدگاه های خود بر جامعه قرار دهد، نهی میکند و می فرماید: «و هرگز مگو که مرا بر شما امیر ساخته اند و باید فرمان من اطاعت شود، زیرا چنین روشی موجب فساد دل و سستی دین و نزدیک شدن زوال قدرت است» (نهج البلاغه، دشتی: ٤٠٥). امام علی (علیه السلام) در نامه ای به «قثم بن عباس» فرماندار مکه مینویسد: «و نباید بین تو و مردم واسطه و سفیری جز زبانت و حاجب و پرده ای جز چهره ات باشد و هرگز افراد حاجت مندی که با تو کار دارند از ملاقات خود محروم مساز که اگر آنها از آغاز از در خانه ات رانده شوند حل مشکل آنها بعدا جبران نخواهد شد» (نهج البلاغه، دشتی: ٣٨٥).
حضرت علی (علیه السلام) حق سؤال از تمامی ارکان حکومت را برای مردم به رسمیت شناخته و پاسخگویی در قبال سؤالات مردم را بر حکومت واجب دانسته و در این زمینه خطاب به مالک اشتر فرموده است: «و اگر رعیت بر تو گمان ستم برد، آشکارا به مردم توضیح ده و عذر خود را نزد آنان بیان کن و با این کار آنها را از بدگمانی بیرون بیاور، که اگر چنین کنی، این کار تو برای تو ریاضت (و تمرین اجرای عدالت ) است و برای مردم رفتاری به مدارا و محبت، و صراحت گویی در بیان عذر، و در نتیجه، استوار داشتن توده ها در راه حق» (نهج البلاغه، دشتی:٤١٧ ). امام علی (علیه السلام) به صراحت می فرماید: «برای من است آنچه که برای شماست و بر من است آنچه که بر شما است» (ری شهری، ١٤٢١ه.ق: ٤٠٤). این حدیث، برابری همگان در برخورداری از امکانات جامعه و لزوم پاسخگویی ایشان در برابر وظایف را روشن ساخته است. البته، از سایر فرموده های مولا استفاده می شود که حاکم جامعه اسلامی هرچند در حقوق با دیگران برابر است و زیاده از دیگران حقی بر خود قائل نیست؛ از نظر تکلیف، خود را بیش از دیگران برای خدمت به جامعه و اعلای کلمه حق و اقامه عدل مسئول و مکلف می داند.
٣-٢.ثبات سیاسی و نبود خشونت
این شاخص به معنای آن است که چه میزان احتمال دارد یک حکومت و نظام سیاسی از راه های غیرقانونی یا ابزارهای خشونت آمیز در معرض بیثباتی و سرنگونی و براندازی باشد. براساس این شاخص، هر چه احتمال عدم ثبات سیاسی در یک کشور بیشتر باشد نشان دهنده حکمرانی ضعیف است و هر چه کشوری از ثبات سیاسی بیشتری برخوردار باشد در زمینه حکمرانی خوب امتیاز بالاتری را کسب میکند.
حضرت علی (علیه السلام) چه در دوران برکناری از قدرت در زمان خلفای سه گانه و چه در دوران حکومت پنج ساله خویش ، هرگز دست به خشونت نزد و همواره می کوشید که اختلافات را از طریق گفت وگو و روش های مسالمت آمیز حل کند. حکومت ها طبق روش های مادی و دنیامدارانه ، سعی می کنند از هر ابزاری برای جلب توجه مردم بهره برند، بدون اینکه در حقیقت مردم را به حساب آورند. اما روش حکومت امام علی (علیه السلام) مهربانی و مهرورزی عاطفی و معنوی با مردم، توجه به نیازها و مشکلات آنان و تلاش برای خدمت به خلق خدا بود؛ چنان که در نامه خود به مالک اشتر چنین نوشت: «دلت را برای رعیت پر از لطف و مهر و محبت کن و بر آنها درنده آزار دهنده ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری» (نهج البلاغه، دشتی: ٤١٥). از نظر حضرت علی (علیه السلام) مهربانی و محبت با مردم در جذب دل ها و اداره کردن انسان ها نقش ارزنده ای دارد و باعث میشود زمامدار بر قلوب مردم حکومت کند. این یک اصل اسلامی است که امام سخت به آن وفادار بود و به آن به عنوان یک اصل مهم در حکمرانی می نگریست. امام علی (علیه السلام) خونریزی و خشونت را موجب کیفر الهی و سبب زوال نعمت و کوتاهی عمر حکومت معرفی می کنند، و آن را نه تنها سست کننده پایه های حکومت ، بلکه از بین برنده آن می دانند(نهج البلاغه، دشتی: ٤١٩). نیز در جایی دیگر میفرماید: «درحکومت اسلامی، ظلم حتی بر مورچه پذیرفتنی نیست» (نهج البلاغه ، دشتی: ٣٢٩). از فرموده ها و سیره ی حضرت علی (علیه السلام) کاملا مشخص است که ایشان حتی در مورد دشمنان خود نیز هرگز به ناحق دست به خشونت نزدند و پایه های حکومت ایشان بر مبنای مهرورزی و عدالت بود.
٣-٣. اثربخشی دولت
در این شاخص، کیفیت خدمات عمومی، خدمات شهروندی و میزان استقلال آنها از فشارهای سیاسی مدنظر است. همچنین کیفیت تدوین و اجرای خط مشیهای عمومی و دولتی، و میزان تعهدی که دولت نسبت به این سیاست ها دارد، در این شاخص مورد ارزیابی قرار میگیرد. هر چه کیفیت خدمات عمومی و شهروندی بهتر باشد و خط مشی های عمومی به دور از جنجال های سیاسی وضع و اجرا شوند و تعهد نظام سیاسی در قبال آنها بیشتر باشد، نشان دهنده وضعیت بهتر حکمرانی است. به عبارت دیگر مفهوم اثربخشی به توانایی دولت در قانون گذاری، داوری دادگاه ها، تصمیم های مدیریتی درباره ی حاکمیت قانون ، عدالت مدیریتی و قضایی اشاره میکند. افزون بر آن کیفیت تهیه و تدارک خدمات عمومی و استقلال آنها از فشارهای سیاسی و صلاحیت و شایستگی کارگزاران را بیان میکند (عجم اقلو و همکاران، ٢٠٠٣: ٥٨).[11]
حضرت علی (علیه السلام) در صدر منشور خود خطاب به مالک اشتر میفرمایند: «این فرمانی است از علی امیرالمؤمنین به مالک اشتر فرزند حارث در پیمانی که با او می بندد، هنگامی که او را به حکومت مصر می گمارد تا خراج آن دیار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح، و شهرهای مصر را آباد سازد» (نهج البلاغه دشتی: ٤٠٣). از نظر امام علی (علیه السلام)، مملکتی که از جهت دریافت مالیات، از نظر هزینه و بودجه تأمین است، از لحاظ دفع دشمن نیز قدرت جهادی و توان دفاعی قوی را دارد و در این صورت هم کار مردم اصلاح می شود و هم شهرها آباد میگردد. بنابراین مالک اشتر، به عنوان والی و حاکم مصر، نباید برای خود عنوان و قدرتی کسب کند، یا به دنبال سود و بهره مادی باشد، بلکه باید اداره امور کشور را به عهده گیرد و مالیات بستاند و با دشمنان مردم مبارزه کند و ملت را در مقابل دشمنانشان مصونیت بخشد و آنها را به صلاح مادی و معنوی نزدیک کند و شهرها و حیطه حکومت را آباد کند؛ یعنی انسان ها را بسازد، سرزمین را آباد کند و اخلاق و ارزش های معنوی را ارتقاء دهد. با استناد به این فرمان میتوان بخشی از آرمان های اساسی حکومت را نظم اقتصادی جامعه، تأمین امنیت، توجه به رشد و اصلاح و تربیت و بالندگی افراد، آبادانی مملکت و تأمین رفاه عمومی دانست. امام علی (علیه السلام) در مبحث جمع آوری مالیات و اخذ خراج، در عهدنامه مالک ، تأکید بسیاری بر توجه حکومت به تولید و عمران دارد.
امام علی (علیه السلام) در خطبه ی چهلم که خطاب به خوارج ایراد شده، به مباحث مهمی درباره حکومت و ضرورت آن و از جمله هفت وظیفه حاکم عادل الهی اشاره می کند: «به وسیله او اموال بیت المال جمع آوری میگردد، تا هزینه های دفاعی و عمرانی و انتظامی فراهم شود، به کمک او با دشمنان مبارزه میشود، به وسیله او جاده ها امن میگردد و حق ضعیفان به کمک او از زورمندان گرفته می شود» (نهج البلاغه دشتی: ٦٥). ایشان به نظارت و بازرسی کارگزاران خویش برای اثربخشی بیشتر دستورات خود توجه بسیاری داشتند به طوری که آن حضرت همیشه به فرمانداران خود توصیه مینمودند که افرادی خبره و متعهد و امین به عنوان بازرس به صورت آشکار و پنهان ، کار عاملان و کارمندان حکومتی را مورد بررسی قرار دهند و آنچه را که مشاهده نموده اند، به فرمانداران گزارش دهند (نهج البلاغه دشتی، نامه ٥٣: 411).
از فرمایشات امام علی (علیه السلام) در خصوص وظایف حاکم میتوان به این نکته دست یافت که ایشان به اصل اثربخشی اقدامات دولت پایبند بودند و تمام تلاش خود را برای تحقق عدالت، تأمین سعادت مادی و معنوی و توجه به رشد و بالندگی مردم به کار میبست؛ به طوریکه تاریخ مؤید این امر میباشد، چرا که در دوران حکومت و حکمرانی ایشان توزیع بیت المال به صورت کاملا عادلانه صورت میگرفت و شکاف طبقاتی به کمترین میزان خود رسید.
٣-٤. کیفیت قوانین
منظور از این شاخص، توانمندی دولت در تدوین و اجرای سیاست ها و مقررات و نظام هایی که موجب گسترش نفوذ و دامنه فعالیت های بخش خصوصی میگردد. هر چه دولت بتواند با تدوین و اجرای سیاست ها و نظام های مختلف ، امکان توسعه فعالیت های بخش خصوصی و تأثیرگذاری بیشتر آن بر اداره ی جامعه را فراهم نماید، شاهد سطح بالاتری از حکمرانی خواهیم بود. عادلانه بودن و فراگیر بودن قوانین نمایانگر کیفیت تنظیم کنندگی می باشد که از اصول اساسی حکمرانی خوب محسوب می شود.
امام علی (علیه السلام)، عدالت را برترین اصلاح می داند. زیرا ضعف ها، بینظمیها، ناکارآمدیها و...، همه ناشی از خروج امور از موضع خود می باشد و سیاست عادلانه، سیاستی است که هر کاری را بر موضع خود بنشاند: «عدل و عدالت هر چیزی را در جای خود می نهد» (نهج البلاغه، دشتی: ٥٢٧ ). بنابراین، ماهیت و روح اصلاحات ، پافشاری بر عدالت و تحقق آن است. حضرت علی (علیه السلام) قوام و پایداری هر نظام سیاسی را رعایت عدل و انصاف در بین آحاد مردم و دوری از هر گونه تبعیض در بین طبقات مختلف جامعه می داند و به کارگزاران حکومتی خود توصیه های لازم را می نماید: «با افراد تحت حکومت خود با عدل و انصاف رفتار کن، که اگر چنین نکنی، بر آنها ستم روا داشته ای »(نهج البلاغه، دشتی: ٤٠٥). در جای دیگر فرموده است: «عدالت را به کار گیر و از بی انصافی و بی عدالتی بر حذر باش که بی انصافی کردن با مردم آنان را آواره می کند و بی عدالتی به قیام مسلحانه وا می دارد» (نهج البلاغه، دشتی: ٥٣١). امام علی (علیه السلام) معتقد به ضرورت حذف مقررات اضافی و دست و پاگیر و مقابله با چاپلوسی و تملق گویی بود؛ به طوریکه در نامه های خود به کارگزاران حکومتی؛ رسیدگی به امور مردم، هم نشینی با آنها و پرهیز از تملق و چاپلوسی را مورد تأکید قرار می دهد. امام علی (علیه السلام) همچنین در خصوص رسیدگی به امور مردم بدون قوانین اضافی می فرماید:«در هر بامداد و شام ساعتی برای رسیدگی به امور رعیت معین کن و به سؤالات آنها شخصا جواب ده» (نهج البلاغه، دشتی: ٤٣٣). با این توصیفات مشخص میشود امام علی (علیه السلام)، رسیدگی به مشکلات مردم به طور مستقیم و از نزدیک و بدور از هرگونه برتریجویی حکام و قوانین اضافی و دست و پاگیر را یک اصل اساسی در حکمرانی می دانست و همواره آن را به کارگزاران خود خاطرنشان می ساخت.
٣-٥. حاکمیت قانون
شاید بتوان معروف ترین و کامل ترین بیان مدرن از مفهوم حاکمیت قانون را مفهوم تبیین شده به وسیله دایسی دانست. [12] از نظر دایسی سه تعریف کلاسیک از حاکمیت قانون وجود دارد که عبارتند از:
«١- حکومت باید مطابق قواعد عام عمل کند؛ ٢- همه شهروندان در برابر قانون برابرند و ٣- اصول بنیادین قانون اساسی نتیجه تصمیمات قضایی مربوط به حقوق فردی بر مبنای قانون عرفی است (قانون اساسی محصول قانون عرفی- سرزمینی است )» (دایسی، ١٩٢٧: ٨٩). در تعریف دیگری، حاکمیت قانون شامل حفاظت از حقوق مالکیت و استقلال قضایی و کنترل فساد می باشد(کافمن و دیگران، ١٩٩٩: ٢٣).
برقراری سیستم حکمرانی خوب نیازمند چهارچوب های قانونی عادلانه و منصفی است که از ویژگی بی طرفانه برخوردار است. در این چهارچوب باید از حقوق کلیه افراد خصوصا حقوق محرومان محافظت به عمل آید. اجرای این گونه قوانین در یک فضای بی طرفانه و مبتنی بر انعطاف، نیازمند دستگاه قضایی مستقل و نیروی پلیس بی طرف و عاری از فساد است. این که تا چه میزان قوانین در یک جامعه واقعی هستند و می توان به اجرای آنها اطمینان داشت با این شاخص ارزیابی می شود. در این شاخص به ویژه کیفیت اجرای قراردادها، عملکرد محاکم قضایی، و همچنین میزان احتمال جرم و خشونت در یک جامعه مدنظر است.
یکی از اموری که حضرت علی (علیه السلام) به آن توجه جدی داشتند، قانون مدار بودن و اجرای قانون الهی به معنای واقعی کلمه بود. اگر کسی بر خلاف قانون عملی می کرد، بدون در نظر گرفتن موقعیت و مقام وی، حدود الهی و قانونی را بر وی اجرا می کرد و هیچ واسطه و شفاعتی را نمی پذیرفت. همان طور که قبلا خاطرنشان گردید ایشان در خطبه ١٣١ اهداف بلند خویش را از به دست گرفتن حکومت؛ گسترش معنویت، ایجاد امنیت و افزایش رفاه در جامعه (به خصوص احقاق حق افراد ستمدیده ) و حاکمیت قانون، بیان می کند. نحوه برخورد حضرت علی (علیه السلام) با برادرش عقیل که سهم بیشتری از بیت المال را، درخواست کرده بود، نشان دهنده پایبندی او به قداست و حرمت قانون الهی است . در حکمرانی حضرت علی (علیه السلام) به هیچ کس ظلم و ستم نمی شود و همه در برابر قانون مساوی هستند. استواری او در برابر کسی که از راه دین وارد شده و می خواهد به ایشان رشوه بدهد به حدی است که می فرماید: «آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی یا عقلت آشفته شده یا جن زده شده ای یا هذیان می گویی؟ به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان هاست به من بدهند تا خدا را نافرمانی کنم و پوست جوی را از مورچه ای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد» (نهج البلاغه ، دشتی:٣٢٧). هم چنین آن حضرت به یکی از مدیران خود که در بهره گیری از بیت المال قانون را رعایت نکرده بود نوشت: «خدا را سوگند که اگر حسن و حسین کاری همانند تو میکردند، با آنان کمتر سازشی نمیکردم و با هیچ تصمیمی بر من چیره نمی شدند، تا این که حق را از آنان باز میستاندم و باطلی را که از ستم آنان پدید آمده بود، ناپدید می کردم» (نهج البلاغه، دشتی: ٣٨٩). در ذیل خطبه ١٠٤ میفرماید: «به خدا سوگند درون باطل را می شکافم تا حق را از پهلویش بیرون کشم» (نهج البلاغه، دشتی: ١٣٥) و در جایی دیگر به مالک اشتر میفرماید: «همیشه حق و عدالت را گرچه بر نزدیک و دور باشد اجرا کن و در این راه بردبار و شکیبا باش و عملت را به حساب خدا بگذار، اگر چه از اجرای حق به خویشان و نزدیکانت زیان برسد و همیشه به عاقبت حق بیندیش، زیرا که پایان حق ستایش انگیز است» (لنکرانی، ١٣٧٣: ١٨٧ ). حضرت علی (علیه السلام) در فرمان های خود به نمایندگانش بارها تذکر داده است که حرکت های خویش را، در مسند مدیریت بر محور قانون شکل دهند و به آنان توصیه میکرد که در جامعه اسلامی، هرگز نباید ضابطه ها در برابر رابطه ها رنگ ببازند و اگر چنین شد، صاحبان نام و نان، قانون را اسیر خواسته های نفسانی خود خواهند کرد و ضعفا و محرومین حقوقشان پایمال میشود (تقوی دامغانی، ١٣٧٧: ١٤٨).
با این اوصاف از سیره و گفتار امام علی (علیه السلام) میتوان دریافت؛ تساوی و برابری حقوق و قاطعیت در اعمال قانون از اصول اساسی حکمرانی آن حضرت بوده است که بسیار بر آن تأکید مینمود.
٣-٦. کنترل فساد
بر اساس تعریف کافمن و کرای فساد عبارت است از: «استفاده از قدرت و امکانات عمومی در جهت منافع شخصی» (کافمن و کرای، ٢٠٠١: ٢٥ ). آنچه در این شاخص مدنظر قرار میگیرد این است که قدرت عمومی و دولتی تا چه حد مورد سوءاستفاده و در خدمت تحقق منافع شخصی و خصوصی قرار میگیرد.
این شاخص، هم فسادهای جزیی و کوچک و هم فسادهای بزرگ و کلان را شامل میشود. بر اساس این شاخص هر چه نظام سیاسی و دولت در تسخیر اغنیاء و منافع خصوصی باشد، نشان دهنده ی حکمرانی ضعیف و عکس آن بیانگر رتبه ی بالاتری از حکمرانی است. حکمرانی خوب ، فساد را از طریق افزایش آگاهی و تقویت قوانین ضد فساد کاهش می دهد. همچنین فساد، توانایی حکمرانی خوب را تحلیل برده و زمینه انحراف تصمیمات و اجرای سیاست ها را میسر میکند. علاوه بر این فساد به متمرکز کردن ثروت ها گرایش دارد و نه فقط شکاف میان فقیر و غنی را افزایش میدهد، بلکه برای اغنیا ابزارهای نامشروع حفاظت از موقعیت و منافعشان را تأمین میکند. این امر به شرایط اجتماعی که دیگر انواع جرایم را تسهیل میکند، از جمله بی ثباتی اجتماعی و سیاسی و حتی تروریسم کمک میکند (پیتر لانگست و دیگران، ١٣٨٧: ٢٦ ).[13]
اما در خصوص مبارزه با فساد، امام علی (علیه السلام) در میان حاکمان تاریخ بی نظیر است . امام علی (علیه السلام) در خصوص نقش حاکمان در جلوگیری از فساد فرموده اند:«همانا زمامدار، امین خدا در زمین، برپادارنده عدالت در جامعه و عامل جلوگیری از فساد و گناه در میان مردم است» (غررالحکم و دررالکلم: ٦٠٤).
ایشان درباره ی آن چه خلیفه قبل از بیت المال به خویشان خود بخشیده بود، و امام آن را به مسلمانان بازگرداند، فرمود: «به خدا، اگر ببینم که به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد، آن را باز می گردانم که در عدالت گشایش است و آن که عدالت را بر نتابد، ستم را سخت تر یابد» (نهج البلاغه، دشتی: ٣٩). ایشان در نامه ای به زیاد بن ابیه جانشین فرماندار بصره فرموده است: «همانا من، براستی به خدا سوگند می خورم ، اگر به من گزارش کنند که در بیت المال خیانت کرده ای، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده، و در هزینه عیال درمانی، و خوار و سرگردان شوی» (نهج البلاغه، دشتی: ٣٥٧). امام علی (علیه السلام) در ارتباط با سوء استفاده مالی شریح بن الحارث قاضی کوفه میفرماید: «به من خبر دادند که خانه ای به ٨٠ دینار خریده ای و سندی برای آن نوشته ای و گواهانی آن را امضا کرده اند. ای شریح اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران و یا پول حرام نخریده باشی که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده ای» (نهج البلاغه، دشتی: ٣٩٣). همچنین در نامه ای به مصقله بن هبیره شیبانی فرماندار یکی از شهرهای ایران فرموده است : «به من گزارش رسیده که تو غنایم مربوط به مسلمانان را که به وسیله اسلحه و اسب هایشان بدست آمده و خون هایشان در این راه ریخته شده در بین افرادی از قبیله ات تقسیم کرده ای. اگر این صحیح باشد در نزد من خوار خواهی شد و ارزش و مقدارت کم خواهد بود» (نهج البلاغه، دشتی: ٣٩٣) و ده ها جریان دیگر از جمله ماجرای برادرش عقیل، که در کتاب های تاریخی آمده است، همه نمایانگر جدیت آن حضرت در مسأله ی بیت المال و مبارزه با فساد است و روش قاطع ایشان را در حکمرانی نشان میدهد.
به طورکلی سنت و سیره و سخنان آن بزرگوار در خصوص مبارزه با فساد از چند ناحیه میباشد: نقد نسبت به گذشتگان، تبیین سیره ی پیامبر (ص)، تبیین سیره عملی خود آن بزرگوار، بر حذر داشتن از صفاتی که حاکمان و امت های گذشته گرفتار آن بوده اند، بر حذر داشتن از اخلاق رذیله و عوامل سقوط و انحراف و انحطاط که به نوعی تعریض در آن نهفته است و بیان مواعظ بالغه و نصایح حکیمانه و دستورات خردمندانه که چراغ محکم راه و قطب نمای حرکت جامعه است.
٤. سایر ویژگیهای حکمرانی خوب از دیدگاه امام علی (علیه السلام)
٤-١. توجه به فرهنگ و اصلاحات فرهنگی
امام علی (علیه السلام) در عرصه ی احیای فرهنگ اسلامی بالاترین فرد بعد از رسول خدا (ص) به شمار میروند و گواه این مدعا یکی اندیشه گران سنگ و شفاف حضرت است که در گفتار وی می درخشد و دیگری رفتار آن امام میباشد که به بخشی از تاریخ اسلام جلوه داده است. فرهنگ به یک تعبیر زیربنای مسایل اقتصادی و سیاسی است و تا فرهنگ تغییر نکند، تحول در حوزه های دیگر ممتنع مینماید. اصلاحات فرهنگی چیزی جز حاکمیت حقیقی دین (اسلام حقیقی) بر زندگی فرد و اجتماع نیست ، در حقیقت هدف از اصلاحات فرهنگی، حاکم کردن «خدامحوری» به جای «هوا محوری» است.
امام علی (علیه السلام) در راستای اصلاح فرهنگ و برقراری فرهنگ اسلامی دو اقدام اساسی انجام داد:
الف ) مبارزه با انحرافات دینی که پس از رحلت پیامبر (ص) و خلفای پیشین ایجاد شده بود
در عصر خلفاء موضوع تبلیغ اسلام و بیان معارف صحیح که از عناصر اصلی سازنده ی فرهنگ و اخلاق در جامعه است، مورد غفلت و بیمهری قرار گرفت و به بهانه حفظ قرآن و تفسیر قرآن و بیان احادیث پیامبر اسلام (ص) و کتابت حدیث را ممنوع ساختند. از مهاجرت اصحاب پیامبر (ص) و تربیت شدگان مکتب توحید و تماس آنها با ملت های تازه مسلمان به بهانه های مختلف جلوگیری کردند و فرماندهی فتوحات و لشکرها را به کسانی سپردند که نه تنها از تربیت شدگان مکتب پیامبر (ص) نبودند بلکه آشنایی با دین هم نداشتند و در پی منافع شخصی و غنیمت به جنگ میرفتند. در چنین شرایطی جامعه اسلامی به شدت دچار فقر فرهنگی و خلاء معنوی گردید. لذا میتوان ویژگیهایی نظیر تحجرگرایی و کج فهمی را از مشخصات بارز جامعه ای دانست که امام علی (علیه السلام) در آن به خلافت رسید.
امام علی (علیه السلام) با قبیله گرایی و سنت های غلط و تعصبات قبیله ای و فروریختن ارزش هایی که مردم با پایبندی و تقویت آن ها موجب قدرتمند شدن رؤسای قبایل و فرصت طلبان میشدند، به مبارزه پرداخت.
ایشان در خطبه ١٤ ابزار دست دیگران قرار گرفتن را نشانه ی سفاهت و نادانی دانسته و میفرماید: «خردهایتان اندک است و سفاهت در شما نمایان، نشانه تیر بلایید و طعمه لقمه و پایان و شکار حمله کنندگان» (نهج البلاغه، دشتی: ٣٩). امام علی (علیه السلام) افتخار قومی و قبیله ای و نسبی را به باد انتقاد گرفته و می فرماید: «ای مردم، امواج فتنه ها را با کشتی نجات در هم بشکنید و از راه اختلاف و پراکندگی بپرهیزید و تاج فخر و برتری جویی را بر زمین نهید، رستگار شد، آن کس که با یاران بپا خواست، یا کناره گیری نمود و مردم را آسوده گذاشت» (نهج البلاغه، دشتی: ٣٣).
ب ) مبارزه با جهل عمومی
امام علی (علیه السلام) فقر فرهنگی (بی سوادی و جهل ) را سرزنش و غنای فرهنگی (سواد و دانایی) را مورد ستایش قرار داده است. امام علی (علیه السلام) عقل را بالاترین غنا و بینیازی معرفی میکند و حماقت و نداشتن عقل و تدبیر را بالاترین و شدیدترین درجه فقر می دانند (نهج البلاغه: ٦٣٧). از نظر امام علی (علیه السلام) تعلیم و زمینه سازی رشد ایمان در جامعه اسلامی، یکی از وظایف حکومت اسلامی به شمار می رود: «مردم! مرا بر شما حقی است ، و شما را بر من حقی! بر من است که خیرخواهی از شما دریغ ندارم، و حقی را که از بیت المال دارید بگذارم، شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آداب آموزم تا بدانید» (نهج البلاغه، دشتی: ٦١ ).
٤-٢. توجه به معیشت مردم
از دیدگاه امام علی (علیه السلام) دولت مؤظف است سیاست های اقتصادی خود را به شکلی تنظیم کند که حاجات اولیه و ضروری مردم برآورده شود. بدیهی است یکی از راه های رسیدن به این هدف، بازپس گیری اضافه ثروت اغنیا از راه های شرعی و حکومتی میباشد. امام علی (علیه السلام) می فرماید فقر تهیدستان در ارتباط مستقیم با ثروت اندوزی اغنیاست، و خداوند قوت فقرا را در اموال اغنیا قرار داده است.
محکم ترین گفتار امام در مورد تأمین نیازهای مردم، گفتاری است که امام علی (علیه السلام) در نامه اش به مالک اشتر هنگامی که او را به ولایت مصر منسوب کرد نوشت و به او فرمود: «سپس خدا را! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه که هیچ چاره ای ندارند و عبارتند از: زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران و دردمندان همانا در این طبقه محروم گروهی خویشتن داری کرده و گروهی دیگر دست به گدایی و دست نیاز بر میدارند پس برای خدا پاسدار حقی باش که خداوند بر این طبقه معین فرموده است »(نهج البلاغه، دشتی: ٤١٥). رسیدگی به مردم و آسایش و امنیت آنان از دغدغه های حکومتی امام علی (علیه السلام) بوده است. فقر و ضعف عمومی مردم و مشکلات و رنج های آنان، حضرت را میآزرد به گونه ای که شکوه میکرد: «چگونه من راحت بخوابم و دلخوش باشم که امیر مردم هستم در حالی که شاید در حجاز و یمامه و اطراف، افرادی باشند که گرسنه یا تشنه به سر برند» (نهج البلاغه، دشتی: ٣٩٥).
٤-٣. شایستگی کارگزاران
یکی از شاخصه های حکومت امام علی (علیه السلام)، اهتمام و دقت در شایسته سالاری است، به طوریکه ایشان ملاک و مبنای اصلی انتخاب وزیران و مشاوران و کارگزارانش را شایسته سالاری قرار داده بودند. شاید بعد از عدالت، مهم ترین اصل در حکومت آن حضرت دقت فراوان در این امر بوده است که لازمه اجرای دقیق عدالت می باشد. عدالتی پایدار و ارزشمند است که مجریان آن خود از شایستگان و نیکان باشند. از این رو، آن حضرت یکی از برنامه های اصلاحی خود را برکناری والیان فاسد و گماشتن نیروهای شایسته، مطمئن و باتقوا به جای آنها قرار داد.
امام علی (علیه السلام)، کارگزاران خود را در مسؤولیت های مختلف سیاسی، نظامی، مالی، اداری، قضایی و غیره بر اساس شاخصه هایی متناسب با سمت آنان انتخاب می کرد. علاوه بر معیارهای عمومی و مشترک در جنبه های عقیدتی و اخلاق فردی مانند عقیده به اسلام، ایمان، تقوا، حسن سابقه و این قبیل ویژگیها، معیارها و شاخصه های دیگری را در انتخاب کارگزاران رعایت میکرد تا با ایجاد نظام مدیریتی کارآمد و شایسته، امور مردم به بهترین شکل انجام شده و عدالت اجتماعی تحقق یابد. ایشان در نامه ای به محمدبن ابیبکر که به سبب عزل شدنش از حکومت مصر دلگیر شده بود، دلایل عزل او و انتخاب مالک اشتر را به جای وی بیان نموده است که شامل موارد زیر میباشد: خیرخواهی نسبت به رهبر و امام جامعه، صلابت و قدرت مقابله در برابر دشمن، عدم مسامحه و سازش با مخالفان و توانایی لازم برای انجام مسؤولیت (نهج البلاغه، دشتی: ٣٨٥).
همچنین در نامه ای به عبدالله بن عباس پس از شهادت محمدبن ابیبکر در بیان ویژگیهای آن شهید بزرگوار معیارهایی مانند: خیرخواهی، تلاش و کوشش، شجاعت و توانایی، قدرت دفاع و پاسداری را نام برده است (نهج البلاغه، دشتی، نامه ٣٥: ٣٨٥).
به طور کلی از مجموع روایات و فرامینی که از آن حضرت به ما رسیده است ملاکهای عمده شایسته سالاری در انتخاب کارگزاران امام علی (علیه السلام) عبارتند از: حکمت و مدیریت، تدبیر و تدبر، شجاعت و قاطعیت، تقوی و تقدس، عفت و سلامتی نفس، کفایت و جامعیت، حسن سابقه و سلامت خانوادگی، سیاست و معرفت، قدرت و زکاوت ، امین بودن در امانت، مهربانی و صمیمیت، عدالت و انصاف، نصیحت و خیرخواهی، سخت گیری به دشمنان و مهربانی و صمیمیت به مسلمانان.
٤-٤. ضرورت مشورت در حکومت
مشورت در حکومت از جمله مهم ترین معیارهای حکمرانی خوب از دیدگاه امام علی (علیه السلام) میباشد، به طوریکه ایشان در اکثر نامه های به کارگزاران خود بر نفی نگرش مستبدانه و تأکید بر بهره مندی از افکار و پیشنهادها و مشاوره های دیگران تأکید میکردند (نهج البلاغه دشتی، حکمت ١٦١، ٥٤، ٣٢١ و نامه ٥٣، ٢٧ و ٢٨). از امتیازات دیدگاه امام علی (علیه السلام) به حکومت، نفی نگرش مستبدانه است ؛ به طوریکه ایشان متذکر میشوند در غیر از مواردی که حکم روشن الهی وجود دارد، باید با مشورت از پیشنهادها و انتقادات مردم استفاده کرد: «پس با من چنان که با سرکشان گویند، سخن مگویید و چونان که با تیزخویان کنند، از من کناره مجویید. به ظاهرآرایی با من رفتار ننمایید و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید. و نخواهم مرا بزرگ انگارید...» (نهج البلاغه، دشتی: ٣١٧).
هم چنین ایشان به عنوان فرمانده ی نظامی خطاب به فرماندهان سپاه خود، مینویسد: «بدانید حق شماست بر من که چیزی را از شما نپوشانم جز راز جنگ که از پوشاندن آن ناگزیرم و کاری را جز در حکم شرع بدون مشورت شما انجام ندهم» (نهج البلاغه، دشتی: ٤٠١).
ایشان در جای دیگر به مالک دستور میدهند که با دانشمندان در امور مملکت و حوزه مدیریت خود مشورت کند و از دیدگاه های آنان در اصلاح امور مملکت بهره ببرد: «با دانشمندان فراوان گفت وگو کن و با حکیمان فراوان سخن در میان نه؛ در آنچه کار شهرهایت را استوار دارد و نظمی را که مردم پیش از تو بر آن برقرار بوده اند، حفظ کند» (نهج البلاغه، دشتی: ٤٠٧).
نتیجه گیری
اصطلاح حکمرانی خوب برای اولین بار در سندی از بانک جهانی با عنوان «آفریقای زیر صحرا از بحران تا رشد پایدار» در سال ١٩٨٩ مطرح شده است. منظور از حکمرانی خوب در این سند، اداره و تنظیم امور کشور و جامعه و رابطه ی دولت - شهروندان بر اساس دموکراسی (حق انتخاب مردم )، حاکمیت قانون، دستگاه قضایی مؤثر و قوانین عادلانه و همه گیر است. از جمله عوامل پیدایش نظریه حکمرانی خوب میتوان مواردی از قبیل : افزایش بحران های مالی، تحول عملکرد اقتصاد جهانی و عملکرد اقتصادی کشورهای درحال گذار را نام برد (نقیبیمفرد، ١٣٨٩: ١٣٠). هدف اصلی این مطالعه بررسی و تطابق نظریه حکمرانی خوب با دیدگاه امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه میباشد.
در نهج البلاغه حاکم، ولی امر و متصدی کارهای مردم است و مکلف به تکلیف الهی مهمی میباشد و مردم باید با همه ارزش های مادی و معنوی و آرمان هایشان مورد احترام قرار گیرند و دین و دنیای آنها با هم و در تعامل، ملاحظه شود. دیدگاه حضرت علی (علیه السلام) درباره حکومت؛ دنیامدارانه و قدرت محورانه نیست ، چرا که ایشان در خطبه ٣٠ دلیل پذیرفتن آن مسئولیت بزرگ را گرفتن حق ستمدیده از ستمگر شمرده و آن را پیمانی دانسته اند که خداوند از دانشمندان گرفته است. نتایج این مطالعه نشان میدهد نظرات و عملکرد امام علی (علیه السلام) با شش مؤلفه مطرح شده تحت عنوان حکمرانی خوب از سوی بانک جهانی نه تنها منافاتی ندارد؛ بلکه حکمرانی خوب از دیدگاه امام مؤلفه هایی را در بر میگیرد که از سوی نظریه پردازان غربی مورد غفلت واقع شده است؛ مؤلفه هایی نظیر: فرهنگ و اصلاحات فرهنگی، تأمین نیازهای اساسی مردم و فقرزدایی، شایستگی کارگزاران و ضرورت مشورت در حکمرانی. نکته ی حائز اهمیت در خصوص مؤلفه های حکمرانی از دیدگاه امام علی (علیه السلام) و بانک جهانی این است که تمامی مؤلفه های حکمرانی خوب از سوی امام علی (علیه السلام) به صورتی عملی اجرا شده است و تنها یک نظریه نیست.
به طورکلی میتوان نهج البلاغه را در برگیرنده تمام اصول و مؤلفه هایی دانست که برای حکمرانی خوب لازم است. مواردی نظیر: مردم گرایی، هشدار به ریختن خون ناحق، خودپسندی، منت گذاری، شتاب زدگی، امتیازخواهی، عفو و صلح مردم، شادی نکردن برای مجازات و شتاب نداشتن در خشم، قطع ریشه هر دشمنی، وادار نکردن اطرافیان به ستایش و تملق گویی، یکسان قرار ندادن نیکوکار و بدکار، خشکاندن ریشه هرگونه خودخواهی، چپاول گری و بیانصافی خواص و خویشتن، اجتناب از خونریزی و غیره است.
با این اوصاف مهمترین ثمره حکومت کوتاه امام علی (علیه السلام) احیای سنت نبوی و نشان دادن چهره حقیقی اسلام به مردم آن زمان و آینده است و آن حکومت مقدس میتواند الگوی همه حکومت های اسلامی در طول تاریخ باشد.
منابع
- امام علی (علیه السلام) (١٣٩٠)، نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی، مؤسسه فرهنگی تحقیقی امیرالمومنین، qا_ دوازدهم.
- پیتر لانگست و دیگران (١٣٨٧)، برنامه های جهانی مبارزه با فساد، ترجمه امیرحسین جلالی فراهانی و حمید بهره مندبگ نظر، مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، تهران، qا_ اول.
- تقوی دامغانی، سیدرضا (١٣٧٧)، نگرشی بر مدیریت اسلامی، شرکت qا_ تبلیغات اسلامی، تهران، qا_ دهم.
- خوانساری، جمال الدین محمد (١٣٤٦)، شرح غررالحکم و دررالکلم، جلد ٢، دانشگاه تهران.
- ریشهری، محمد (١٤٢١)، موسوعۀ الامام علیبن ابیطالب، موسسۀ دارالحدیث الثقافیه ، قم .
- سیدهاشم رسولی محلاتی (١٣٧٤)، زندگانی امیر المؤمنین، qاپخانه ی دفتر نشر فرهنگ اسلامی، qا_ سوم.
- قلیپور، رحمت اله (١٣٨٣ )، «نقش دولت و حکمرانی خوب در تحلیل و امکان سنجی در ایران»، دانش مدیریت، شماره ٦٧: ٨٥ -١١١.
- لنکرانی، محمدفاضل (١٣٧٣)، آئین کشورداری از دیدگاه امام علی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، qا_ qهارم.
- مطهری، مرتضی (١٣٦٨)، سیری در نهج البلاغه، انتشارات صدرا، قم.
- میدری، احمد و جعفر خیرخواهان (١٣٨٣)، حکمرانی خوب بنیان توسعه ، مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، تهران، qا_ اول.
- نقیبی مفرد، حسام (١٣٨٩)، حکمرانی مطلوب در پرتو جهانی شدن حقوق بشر، مؤسسه مطالعات و پژوهش های حقوقی، تهران qا_ اول.
- Acemoglu، D.، Johnson، S.، Robinson، J. and Thaicharoen، Y. (2003). «Institutional causes،
macroeconomic symptoms: volatility، crises and growth» ، Journal of Monetary Economics، Vol.
50، pp. 49-123.
- Dicey، A.V. (1889). «Introduction to the study of the law of the constitution »، (London:
Macmillan، Published in 1885، 8th ed، 1927)، pp. 463.
- Kaufmann، D.، Kraay، A. and Zoido-Lobatón، P. (1999). «Aggregating governance indicators»،
Policy Research Working Paperno. 2195. World Bank، Policy Research Department،
WashingtonD.C. Available at http://www.worldbank.org/wbi/governance/.
- Kaufmann. D.، Kraay، A. and Zoido – Lobaton، P. (1999). «Governance matters»، World Bank،
۱. ۱. 23.
- Kaufmann، D. and Kraay، A. (2001). «Growth without Governance»، World Bank Policy
Research، Working Paper ، pp129-229: http://econ.worldbank.org.
- Kaufmann، D.، Kraay، A. and Mastruzzi، M. (2009). «Governance matters VIII: Aggregate and
individual governance indicators 1996-2008،» World Bank Policy Research Working Paper 4978، pp. 1-103.
- Rivera -Batiz، Francisco، L. (2002)، «Democracy، governance ، and economic growth: Theory and
Evidence»، Review of Development Economics، 6(2)؛ 225-247.
پی نوشت
[1] Good Governance
[2] Kaufmann
[3] Kraay
[4] Mastruzzi
[5] Voice and Accountability
[6] Political Stability and Absence of Violence
[7] Government Effectiveness
[8] Regulatory Quality
[9] Rule of Law
[10] Control of Corruption
[11] D. Acemoglu & el
[12] A.V. Dicey
[13] Langseth & Others
منبع : مجله پژوهشنامه نهج البلاغه - تابستان 1392 - شماره 2 ، ابوالفضل شاه آبادی - آمنه جامه بزرگی
کلمات کليدي:امام علی ـ علیهالسلام ـ؛نهج البلاغه؛حکمرانی خوب؛توسعه