(مردمى را در مرگ يكى از خويشاوندانشان چنين تسليت گفت) مْردن از شما آغاز نشده ، و به شما نيز پايان نخواهد يافت. اين دوست شما به سفر مى رفت، اكنون پنداريد كه به يكى از سفرها رفته ؛ اگر او باز نگردد شما به سوى او خواهيد رفت.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  معارف نهج البلاغه (مباحث علمی)  >  علوم طبيعي در نهج البلاغه (1)

علوم طبيعي در نهج البلاغه (1)

 

امام علي (علیه السلام)به عنوان يکي از برجستگان اين امّت و قهرمانان جهاد و به عنوان خليفه اي که از بهترين هاديان اين امّت بوده است، از چه جايگاه ارجمندي برخوردار است! ايشان عليه السلام براي مسلمانان امامي راهنما و الگويي بودند که مردم برمسير وي قدم مي گذاشتند و چراغي که از نور علمش طلب روشنايي مي کردند.

امّا در مورد ما، ايشان، فقط امامي نبودند که به وي اقتدا کنيم يا الگويي که از او پيروي نماييم، يا چراغي که از افکارش روشني جوييم. بلکه ايشان شهدي بودند که در خون ما جريان داشتند و چراغي که در قلبهايمان روشنايي ايجاد مي کرد...نور و ايمان را از درون خودمان به ما اعطا کرد...از درون عقلها و نفسهايمان، از عمق قلبها و دلهايمان. بنابراين، جزئي جدايي ناپذير از هستي و احساساتمان شده است. در مورد شرافت و رفعت اين امام عظيم، همين بس که ايشان دست پرورده حضرت رسول هستند. ايشان تنها انساني هستند که در کنف نبوّت رشد کرده و در دامان رسالت تربيت شده است. پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)ايشان را با افکار خود تغذيه نمود و اصول و مبادي را در او دميد، همچنان که ايشان را با غذا تغذيه مي نمود و با آب و نوشيدني سيراي مي فرمود.
علي رغم قدرت شخصيّت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و طولاني بودن مدّت ملازمت امام با آن حضرت، امام عليه السلام نه صورتي برداشت شده از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)بودند و نه از لحاظ شخصيّتي در امتداد و تبعيّت از آن حضرت؛ بلکه امام داراي ساختاري منحصر به فرد و شخصيّتي قائم به ذات بودند . زماني که نمونه هايي از کلام پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را در هر موضوعي، مطالعه مي کنيم و سپس، نمونه هايي از کلام علي(علیه السلام)را در مورد مطالعه قرار مي دهيم، در مي يابيم که علي(علیه السلام)پس از فراگيري آنچه که پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به او آموخته و او را مدد داده بود، از جانب خود و افکار خود، مطالبي به آن افزوده است.
مطالبي که قوّه ذاتي و شخصيّت منحصر به فرد او پرده از آن برداشته و وي را به کشف آن مطالب نايل ساخته است. خداوند سبحان ، ايشان را به واسطه بسياري از علوم ، مختص کرده است و اين در واقع، مصداق اين سخن پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)است که :«به من جوامع سخن و به علي جوامع دانش و علم داده شده است»و با وجود اينکه امام عليه السلام نزديک ترين فرد از لحاظ مشابهت و برابري با پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)است-چرا که از درخشش آن حضرت نکته ها فراگرفته و در حقيقت نفحه اي از جلال و کمال پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)است-با اين حال مي بينيم که علم وافر و عميق خود را براي ما منتشر مي سازد؛ البته تا زماني که پيش از ايشان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)چنين تأثيري را بر روي ما نگذاشته باشند. گويا امام علي(علیه السلام)در مقايسه با علم پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)همچون چشمه اي است که آب اوّليه اش را از مخزن پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)استمداد مي کند و بعد آب گوارايي را که براي نوشندگان لذّت بخش است، جاري مي سازد...يا او در برابر نور پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به شيشه چراغي مي ماند که از نور و اندوخته آن چراغ بهره مي گيرد و بعد اشعّه هاي تابنده را براي جهانيان منتشر مي سازد. در واقع، براي چنين مطلبي تصويري صادقانه تر از اين قول خداوند متعال يافت نمي شود که در آيه نور فرمودند:«خداوند نور آسمان ها و زمين است. مثل نور او چون چراغداني است که چراغ در آن جاي دارد و چراغ در شيشه است و شيشه گويا ستاره اي تابنده است.»(1)
مشکات همان نفس حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)است که قابليّت تامّه اي در پذيرش نورالهي دارد. نوري که به صورت چراغي پرتوافکن به نورافشاني مي پردازد. «چراغ در شيشه اي است»:يعني اين نوري را که پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)داراست، در علي به وديعه نهاده است. بنابراين در يک شيشه نوراني برمردم مي تابد و پرتوافکني مي کند. پس امام عليه السلام همچون ستاره اي درخشان است که نورش را برجهانيان مي تاباند. و در تشبيهي ديگر از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)آمده است که فرمودند:«من شهر علمم و علي دروازه آن. پس هر که بخواهد وارد شهر شود، بايد از در بيايد.»(2)اين تمثيلي جالب براي منزلت علمي امام علي(علیه السلام)است. ايشان در تمامي علوم ديني و غيرديني سرآمد و در قلّه افتخار بودند.
پس از اين مطالب، عجيب به نظر نمي رسد که امام علي(علیه السلام)سخن را به آنجا برساند که بگويد:
«از من بپرسيد قبل از آنکه مرا از دست بدهيد. چرا که من به راه هاي آسمان از راه هاي زمين آگاه ترم...»(3)
شگفتا از کلمات موجزي که جوهري متعالي و اندوخته اي فراوان از حقيقت را داراست!
اين مطلب، علاوه براينکه گستردگي دانش حضرت عليه السلام را مشخّص مي سازد، نشان دهنده اين است که علوم و دانش ايشان منحصر به علوم ديني و اجتماعي نبوده و برعلوم طبيعي و هستي شناسي نيز تواناييهايي دارد که اين دانستنيها گسترده بوده و عوامل طبيعي و راههاي عروج به آسمان را نيز شامل مي شود. همه اينها از معجزات خداوند متعال است که اين معجزات، دين را به سمت معرفت خود و کشف اسرارش فرا مي خواند.
«بگو در آسمانها و زمين بنگريد که چه چيزي وجود دارد.»(4)
«به زودي آيات و نشانه هاي خود را در آفاق و در نفوس خودشان به آنها مي نمايانيم تا برايشان روشن شود که آن حق است.»(5)
از همين دريچه، سخنم را درباره نهج البلاغه آغاز مي کنم که گذر روزگار چيزي جز تازگي و رفعت بدان نيفزوده است. از جمله علوم اين کتاب، علوم طبيعي و هستي شناسي است.
با ارائه برخي نمونه ها از نهج البلاغه در زمينه علوم طبيعي، مقداري از احاطه اين امام بزرگوار و نيز گوشه اي از عروجگاههاي اين کوه استوار را نشان خواهيم داد. منظور ما از علوم طبيعي، تمامي علومي است که طبيعت و هستي را مورد مطالعه قرار مي دهند؛ نظير ستاره شناسي، رياضيّات ، فيزيک، شيمي و زمين شناسي و ...است.

علم توحيد و خداشناسي، دربردارنده همه علوم
 

بخش عظيمي از آنچه که امام علي(علیه السلام)در خطبه ها و رهنمودهايشان به آن پرداخته اند، همان علم الهي است که ما از آن به «علم توحيد»تعبير مي کنيم؛ علمي که بسياري از نعمتهاي خداوند را عرضه مي کند و صورتهاي قدرت او را به شکلي افزون تر تبيين مي نمايد:از آغاز خلقت انسان، ملائکه و حيوانات، تا خلقت اسمانها و سيّارگان و ستارگان و خورشيد و ماه، و نيز خلقت زمين، کوهها، ابرها و باران ها.
سپس امام عليه السلام از بيان نهايت عالم پس از به پايان رساندن وظيفه مقّرر خود، و نيز تغييراتي که دستخوش آن مي شود و اضمحلالي که آن را به سمت فنا مي برد، غفلت نمي ورزد...همه اين مطالب با اسلوبي خارق العاده از بلاغتي نادر و فصاحتي منحصر به فرد همراه است. در اين مجال اعتقادي، به بيان شواهد علمي متعلّق به ستاره شناسي و زمين شناسي اکتفا خواهيم کرد.

ستاره شناسي
 

ستاره شناسي به بررسي و مطالعه ستارگان، سيّارگان و اجرام آسماني اختصاص دارد و به ارتباط ميان اشياء مذکور مي پردازد و ما از آن به عنوان«جاذبه هستي» تعبير مي کنيم. امام علي(علیه السلام)اين ارتباط را به همراه ديگر نشانه هاي قدرت خدا در دعاي «صباح» به تصوير مي کشد و مي فرمايد:
اي آنکه زبان صبح را به بيان تابناکش بيرون آورد،
و پاره هاي شب تار را با تاريکيهاي پراکنده رها ساخت،
و آفرينش اين فلک دوّار را با اندازه هاي برجهاي آن، محکم و استوار ساخت!
امام عليه السلام ثابت مي کند که هر آنچه در آسمانهاست- از سيّارگان و ستارگان و اجرام-بر طبق نظام افلاک و برجها مي گردند و در مسيرهاي و مدارهاي خود در قالب برجها و بر طبق اندازه هايي استوار و نظمي دقيق که براي آنها تعيين شده، باقي مي مانند و اگر اين نظام لحظه اي از زمان مختل مي شد،برخي از ستارگان بربرخي ديگر سقوط کرده و از فلکهايشان فرود مي آمدند و به ويراني و نابودي مي انجاميد. پاک و منزّه است آن خدايي که آنها را استوار و محکم و بدون ستون برپاي داشته و آنها را پايدار و بدون تکيه گاه بالا برده است.
و اينک برخي اطّلاعات اساسي در مورد ترکيب هستي:
ستارگان در فضاي هستي به شکل جزايري بزرگ که کهکشان ناميده مي شوند، پراکنده اند. هرکهکشاني داراي ميليونها ستاره پراکنده است که به تنهايي يا داخل يک مجموعه، قرار دارند و همه آنها به دور يک محور مشترک تصوّري که همان محور کهکشان است، در حال چرخش هستند.
پس از تحقيقات گسترده، دانشمندان موفّق به پيش بيني تعداديي از کهکشانها در درجه (10)به توان(9×2)کهکشان شدند. هر کهکشاني داراي تعدادي از ستارگان است که در درجه (10)به توان(11)ستاره قرار دارند.
اين کهکشانها با مسافتي بسيار دور از هم فاصله دارند. مسافت متوسّط ميان دو کهکشان به اندازه هزار سال نوري است(سال نوري همان مسافتي است که نور در فضا در طيّ يک سال کامل مي پيمايد و تقريباً برابر 10کيلومتر است). و اين مساحت متوسّط ، تقريباً با ده برابر قطر يک کهکشان برابري مي کند.
مجموعه شمسي ما، منسوب به کهکشان راه شيري مي باشد و نزديک ترين کهکشان به کهکشان ما«کهکشان ماژلان کوچک»مي باشد که (145)هزار سال نوري از ما فاصله دارد.
کهکشان ما به شکل دايره اي بيضي شکل و نسبتاً نازک است(به شکل دقّت کنيد)،قطر بزرگ آن معادل (100/000)سال نوري و قطر کوچکش برابر با(30/000)سال نوري است و اين دايره يا قرص، ضخامتي دارد که در مرکز به (15/000)سال نوري مي رسد و هر چه به سمت اطراف کهکشان که خورشيد ما و ستاره هاي آن واقع شده، پيش مي رويم، اين ارتفاع و ضخامت کمتر مي شود. منظومه شمسي ما به مسافت (30/000)سال نوري از مرکز کهکشان واقع شده است و با سرعت (260)کيلومتر برثانيه هر (225)ميليون سال نوري يک دور کامل به دور کهکشان مي زند.
ستارگان ، با نظم و ترتيبي خاص در داخل کهکشان پراکنده نشده اند؛بلکه در برخي قسمتها به شکل ابر متراکم شده و نور کمي را به وجود مي آورند که به نام کهکشان راه شيري معروف است.
کهکشان ما شامل ستارگان درخشان و منظومه شمسي مان مي باشد. دانشمندان پيش بيني مي کنند که تعداد اين مجموعه ها فقط در منطقه کهکشان راه شيري به بيش از يک ميليون مجموعه شمسي برسد. در اين مجموعه ها ستارگاني با شرايط مشابه زمين ما وجود دارند که احتمال وجود زندگي انساني يا غيرانساني در آنها هست.
با وجود اينکه ستارگان اين کهکشان به ميزان همان سرعت زاويه حرکت نمي کنند، امّا علي رغم تعداد زيادشان، هيچ ستاره اي با ديگري برخورد نمي کند و به خاطر اين اعجاز فوق تصوّر است که خداوند سبحان به ستارگان و جايگاه هاي آنها در آسمان سوگند ياد کرده و مي فرمايد:«سوگند به جايگاه هاي ستارگان، که اين سوگندي است که اگر بدانيد، عظيم است.»(6)
ستارگاني که بيننده از روي کره خاکي ناظر آنهاست، از ما بسيار دور هستند. نزديک ترين ستاره به اين مجموعه شمسي، آلفا سنتاوري است که حدود(4/3)سال نوري از خورشيد فاصله دارد. اين در حالي است که دورترين جرم اطراف هستي که رصد آن با بزرگ ترين تلسکوپ ها امکانپذير شده است، با فاصله(10)به توان(9)×(2)سال نوري واقع شده است. گاهي برخي از اين ستارگان از جاي خود محو مي شوند؛ امّا همواره حرکتشان به طرف زمين خواهد بود.
بيننده از روي زمين در مسير کهکشان راه شيري حجمي فراوان و عظيم از ستارگان را مشاهده مي کند که همان ستارگان کهکشان ما هستند. اين در حالي است که اگر در مسير مقابل به آسمان بنگريم، در واقع خارج از اين کهکشان را مشاهده کرده ايم و در آنجا تعداد کمي ستاره را مي بينيم که اغلب آنها از ستارگان کهکشاني ديگر هستند.
به عقيده من، همه کهکشانها و ستارگاني که از آنها سخن گفتيم، در آسمان اوّل قرار دارند؛ آسماني که خداوند سبحان درباره آن
مي فرمايد:«و در حقيقت، آسمان دنيا را به چراغهايي آراستيم.»(7)

پي نوشت ها :
 

1ـ سوره نور،36.
2ـ فتح الملک، بصحّة حديث باب مدينة العلم العلي، نوشته امام محدّث احمد بن محمّد صدّيق مغربي.
3ـ نهج البلاغه، خطبه231.
4ـ سوره يونس:101.
5ـ فصلت:54.
6ـ سوره واقعه:56.
7ـ سوره ملک:5.
 

منبع: نويسنده:لبيب بيضون؛ترجمه :م -علي ميرزاييسالنامه النهج شماره 12- 11