ره آورد بعثت از منظر نهج البلاغه(3)
آذر سوكي
خصوصيات پيامبران الهي
بعد از اين سلسله مباحث دريافتيم كه وجود پيامبران براى انسان امرى لازم و واجب مى باشد و انسان بدون وجود اين رسولان قادر نمى باشد كه راه سعادت را بپيمايد. حال بايد به اين نكته بپردازيم كه انبياء الهي داراى چه خصوصيتى هستند كه مى توانند در فراز و فرود راه زندگى انسان، هادى ومشعلدار باشند.
الف- اوصاف و وظايف پيامبران
حضرت على عليه السلام در توصيف انبياء و وظايف آنها در نهج البلاغه فرازهايى را ذكر نموده اند كه در اينجا به آنها اشاره مى نماييم.
" فاستودعهم في أفضل مستودع ... قام منهم بدين الله خلف."؛ پيامبران را در بهترين جايگاه به وديعت گذارد، و در بهترين مكان ها استقرارشان داد. از صلب كريمانه پدران به رحم پاك مادران منتقل فرمود، كه هرگاه يكى از آنان درگذشت، ديگرى براى پيش برد دين خدا به پاخاست.(27)
" و لقد كان في رسول الله (ص) كاف لك فى الأسوة ... دابته رجلاه و خادمه يداه."؛ براى تو كافى است كه راه و رسم زندگى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را اطلاعت نمايي، تا راهنماى خوبى براى تو در شناخت بدى ها و عيب هاى دنيا و رسوايى ها و زشتى هاى آن باشد، چه اين كه دنيا از هر سو بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بازداشته و براى غير او گسترانده شد، از سينه دنيا شير نخورد، و از زيورهاى آن فاصله گرفت. اگر مى خواهى دومى را، موسى عليه السلام و زندگى او را تعريف كنم، آنجا كه مى گويد:
" پرورگارا! هرچه به من از نيكى عطا كنى نيازمندم."
به خدا سوگند، موسي عليه السلام جز قرص نانى كه گرسنگى را برطرف سازد چيز ديگرى نخواست، زيرا موسي عليه السلام از سبزيجات زمين مى خورد، تا آنجا كه بر اثر لاغرى و آب شدن گوشت بدن، سبزى گياه از پشت پرده شكم او آشكار بود. و اگر مى خواهى سومى را، حضرت داوود عليه السلام صاحب نى هاى نوازنده، و خواننده بهشتيان را الگوى خويش سازي، كه با هنر دستان خود از ليف خرما زنبيل مى بافت، و از همنشينان خود مى پرسيد چه كسى از شما اين زنبيل را مى فروشد؟ و با بهاى آن به خوردن نان جوى قناعت مى كرد. و اگر خواهي از عيسى بن مريم عليه السلام بگويم، كه سنگ را بالش خود قرار مى داد، لباس پشمي خشن به تن مى كرد، و نان خشك مى خورد، نان خورش او گرسنگى و چراغش در شب ماه، و پناهگاه زمستان او شرق وغرب زمين بود، ميوه و گل او سبزيجاتى بود كه زمين براي چهارپايان مى روياند، زنى نداشت كه او را فريفته خود سازد، فرزندى نداشت تا او را غمگين سازد، مالى نداشت تا او را سرگرم كند، و آز و طمعى نداشت تا او را خوار و ذليل نمايد، مركب سوارى او دو پايش، و خدمتگزار وي، دستهايش بود. (28)
خداوند در برخى از آيات قرآن كريم به شرح وظايف پيامبران پرداخته است كه اينجا به چند وظيفه ايشان اشاره مى كنيم.
بلاغ مبين چيست؟
وظيفه اصلى همه پيامبران بلاغ مبين است ( فهل على الرسل الا البلاغ المبين) يعنى رهبران الهى نمي توانند مخفيانه به دعوت خود ادامه دهند مگر اين كه براى مدتى محدود و موقت باشد، برنامه مخفى كارى آن هم در عصر دعوت رسالت چيزى نيست كه قابل قبول و داراى نتيجه باشد، صراحت توأم با رشادت و قاطعيت، همگام با تدبير، شرط اين دعوت است.(29)
وظايف پيامبران در قرآن
"و ما انزلنا عليك الكتاب الا لتبين لهم الذى اختلفوا فيه و هدى و رحمة لقوم يومنون.( نحل/64)
آيه فوق هدف بعثت پيامبران را بيان مى كند تا روشن شود كه اگر اقوام و ملتها، هوا و هوس ها، و سليقه هاى شخصى خود را كنار بگذارند و دست به دامن راهنمايى پيامبران بزنند، اثرى از اينگونه خرافه ها، اختلافها، و اعمال ضد و نقيض باقى نمى ماند، مى گويد:
ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اين كه آنچه را در آن اختلاف دارند براى آنها تبيين كنى و مايه هدايت و رحمت است براى گروهى كه ايمان دارند.(30)
ب- اوصاف پيامبراكرم صلوات الله عليه
در مورد بعثت نبى اكرم حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله، سخنهاى بسيارى گفته شده و شاعران، اديبان، حكيمان و نويسندگان، هر يك به فراخور حال خود، اين واقعه شگرف را به نظم و نثر كشيده اند.
اما هيچ كس مانند خاندان پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله، كه در درك اسرار بعثت، يگانه همه اعصار و در شيوايى و رسايى سخن، سرآمد روزگار بوده اند، نتوانسته است حق مطلب را ادا كند و چنان كه شايسته اين رويداد عظيم است در مورد آن سخن گويد.
از اين رو گزيده اى از بيانات گل سرسبد خاندان رسالت، امير بيان مولا على بن ابى طالب عليه السلام را تقديم مى نماييم.
" فتأس بنبيك الأطيب الأطهر( صلي) فان فيه أسوة ... فعند الصباح بحمد القوم السري."؛ پس به پيامبر پاكيزه و پاكت اقتدا كن، كه راه و رسم او الگويى است براى الگوطلبان، و مايه فخر و بزرگى است براى كسى كه خواهان بزرگوارى باشد، و محبوب ترين بنده نزد خدا كسى است كه از پيامبرش پيروى كند، و گام بر جايگاه قدم او نهد.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از دنيا چندان نخورد كه دهان را پُر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر، و شكمش از همه خالى تر بود، دنيا را به او نشان دادند اما نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزى را دشمن مى دارد آن را دشمن داشت، و چيزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چيزى را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچيز مى دانست. اگر در ما نباشد جز آن كه آنچه را خدا و پيامبرش دشمن مى دارند، دوست بداريم، يا آنچه را خدا و پيامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداريم، براى نشان دادن دشمنى ما با خدا، و سرپيچى از فرمان هاى او كافى بود!. و همانا پيامبر" كه درود خدا بر او باد" بر روى زمين مى نشست و غذا مى خورد، و چون برده، ساده مى نشست، و با دست خود كفش خود را وصله مى زد، و جامه خود را با دست خود مى دوخت، و بر الاغ برهنه مى نشست، و ديگرى را پشت سر خويش سوار مى كرد. پرده اى بر در خانه او آويخته بود كه نقش و تصوير در آن بود، به يكى از همسرانش فرمود، اين پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هرگاه نگاهم به آن مى افتد به ياد دنيا و زينت هاى آن مى افتم. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با دل از دنيا روى گرداند، و يادش را از جان خود ريشه كن كرد، و همواره دوست داشت تا جاذبه هاي دنيا از ديدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زيبايى تهيه نكند و آن را قرارگاه دائمي خود نداند، و اميد ماندن در دنيا نداشته باشد، پس ياد دنيا را از جام خويش بيرون كرد، و دل از دنيا بَركند، و چشم از دنيا پوشاند.
و چنين است كسى كه چيزى را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، يا نام آن نزد او بر زبان آورده شود. در زندگانى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى تو نشانه هايى است كه تو را به زشتى ها و عيب هاى دنيا راهنمايى كند، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با نزديكان خود گرسنه به سر مى برد. و با آن كه مقام و منزلت بزرگى داشت، زينتهاي دنيا از ديده او دور ماند.
پس تفكر كننده اى بايد با عقل خويش به درستى انديشه كند كه: آيا خدا، محمد صلى الله عليه و آله و سلم را به داشتن اين صفتها اكرام فرمود يا او را خوار كرد؟ اگر بگويد: خوار كرد، دروغ گفته و بهتانى بزرگ زده است، و اگر بگويد: او را اكرام كرد، پس بداند، خدا كسى را خوار شمرد كه دنيا را براى او گستراند و از نزديك ترين مردم به خودش دور نگهداشت.
پس پيروى كننده بايد از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پيروى كند، و به دنبال او راه رود، و قدم بر جاى قدم او بگذارد، وگرنه از هلاكت ايمن نمى باشد، كه همانا خداوند، محمد صلى الله عليه و آله و سلم را نشانه قيامت، و مژده دهنده بهشت، و ترساننده از كيفر جهنم قرار داد، او با شكمى گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، و كاخ هاى مجلل نساخت ( سنگى بر سنگى نگذاشت) تا جهان را ترك گفت، و دعوت پروردگارش را پذيرفت.
وه! چه بزرگ است منتي كه خدا با بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگي به ما عطا فرموده، رهبر پيشتازى كه بايد او را پيروى كنيم و پيشوايى كه بايد راه او را تداوم بخشيم. به خدا سوگند آنقدر اين پيراهن پشمين را وصله زدم كه از پينه كننده آن شرمسارم.
يكى به من گفت:" آيا آن را دور نمى افكني؟" گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستايش مي شوند.(31)
نهاد اصلى وجود پيامبر
" حتى افضت كرامة الله سبحانه و تعالى الى محمد(ص) ... و غباوة من الأمم."؛ تا اين كه كرامت اعزام نبوت از طرف خداى سبحان به حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم رسيد. نهاد اصلى وجود او را از بهترين معادن استخراج كرد، و نهال وجود او را در اصيل ترين وعزيزترين سرزمين ها كاشت و آبيارى كرد، او را از همان درختى كه ديگر پيامبران و اَمنيان خود را از آن آفريد به وجود آورد، كه عترت او بهترين عترت ها، و خاندانش بهترين خاندانها، و درخت وجودش از بهترين درختان است، در حرم أمن خدا روييد، و در آغوش خانواده كريمى بزرگ شد، شاخه هاى بلند آن سر به آسمان كشيده كه دست كسى به ميوه آن نمى رسيد. پس، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پيشواى پرهيزكاران، و وسيله بينايى هدايت خواهان است، چراغى با نور درخشان، و ستاره اى فروزان، و شعله اى با برق هاى خيره كننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال، و روش زندگى او صحيح و پايدار، و سخنانش روشنگر حق و باطل، و حكم او عادلانه است. خدا او را زمانى مبعوث فرمود كه با زمان پيامبران گذشته فاصله طولانى داشت و مردم از نيكوكارى فاصله گرفته، و امت ها به جهل و نادانى گرفتار شده بودند.(32)
طبيب دوّار
" واختاره من شجرة الأنبياء، و مشكاة الضياء و ذؤابة العلياء... متتبع بدوائه مواضع الغفلة، و مواطن الحيرة."؛ پيامبر(ص) را از درخت تنومند پيامبران، از سرچشمه نور هدايت، از جايگاه بلند و بى همانند، از سرزمين بطحاء(33) از چراغ هاى برافروخته در تاريكي ها، و از سرچشمه هاى حكمت برگزيد. پيامبر طبيبى است كه براى درمان بيماران سيار است.
مرهم هاى شفابخش او آماده، و ابزار داغ كردن زخم ها را گداخته. براى شفاى قلب هاى كور و گوش هاي ناشنوا و زبان هاى لال آماده، و با داروى خود در پى يافتن بيماران فراموش شده و سرگردان است.(34)
گزينش خدا
" أرسله بالضياء، و قدمه فى الاصطفاء ... عن يمين و شمال."؛ خدا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را با روشنايى اسلام فرستاد، و در گزينش، او را بر همه مقدم داشت؛ با بعثت او شكاف ها را پُر، و سلطه گران پيروز را در هم شكست، و سختى ها را آسان، و ناهمواري ها را هموار فرمود تا آن كه گمراهى را از چپ و راست تار و مار كرد.(35)
پارسايى پيامبر
" قد حقر الدنيا و صغرها، و أهون بها و هونها،... و دعا إلى الجنة مبشراً و خوف من النار محذراً."؛ پيامبر(ص) دنيا را كوچك شمرده و در چشم ديگران آن را ناچيز جلوه داد. آن را خوار مى شمرد و در نزد ديگران خوار و بى مقدار معرفى فرمود و مى دانست كه خداوند براى احترام به ارزش او دنيا را از او دور ساخت و آن را براى ناچيز بودنش به ديگران بخشيد. پيامبر(ص) از جان و دل به دنيا پشت كرد، و ياد آن را در دلش ميراند. دوست مى داشت كه زينت هاى دنيا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخرى تهيه نسازد، يا اقامت در آن را آرزو نكند، و براى تبليغ احكامى كه قطع كننده عذرهاست تلاش كرد، و امت اسلامى را با هشدارهاى لازم نصيحت كرد، و با بشارت ها مردم را به سوى بهشت فراخواند و از آتش جهنم پرهيز داد.(36)
قرارگاه پيامبر(ص)
" مستقرة خير مستقر، و منبته اشرف منبت... و صمته لسان."؛ قرارگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بهترين قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد كرد، دل هاى نيكوكاران شيفته او گشته، توجه ديده ها به سوى اوست. خدا به بركت وجود او كينه ها را دفن كرد و آتش دشمنى ها را خاموش كرد. با او ميان دلها الفت و مهربانى ايجاد كرد و نزديكانى را از هم دور ساخت. انسان هاى خوار و ذليل و محروم در پرتو او عزت يافتند، و عزيزانى خودسر ذليل شدند. گفتار او روشنگر واقعيت ها، و سكوت او زبانى گويا بود.(37)
مصلح جامعه بشريت
" فصدع بما أمربه، و بلغ رسالات ربه... والضغائن القادحة فى القلوب."؛ پيامبر اسلام (ص) آنچه را كه به او ابلاغ شد آشكار كرد، و پيام هاى پروردگارش را رساند. او شكاف هاي اجتماعى را به وحدت اصلاح، و فاصله ها را به هم پيوند داد و پس از آن كه آتش دشمني ها و كينه هاى برافروخته در دل ها راه يافته بود، ميان خويشاوندان يگانگى برقرار كرد.(38)
پس از بيان اين تفاسير در باب بعثت، دريافتيم كه پيامبران با تعاليم و برنامه هاى خود، روح و روان ما را كه با يك سلسله صفات عالى روحيات و احساسات پاك، عجيبن شده است را به مقتضاى فطرت باز مى گردانند.
پبامبران وظيفه دارند كه احكام فطرت و وجدان را براى انسان بازگو نمايند و او را به صفاتى كه در خود نهفته است متوجه سازد. مربيان الهى با نور وحى و برنامه اى صحيح شرايط رشد و نمو را براى انسان فراهم مى سازند و انحرافات را تعديل مى نمايند. و در يك كلام انسان را به تكامل كه هدف خدا از خلقت بوده است، مى رسانند و او را در مسير صحيح خدايي قرار داده تا طى طريق نمايد كه سعادت بشر در آن نهفته است.
پى نوشت ها:
27. خطبه 94، ص177.
28. خطبه160، ص 299.
29. تفسيرنمونه، ج11، ص 227.
30. همان، ج11، ص 285.
31. خطبه 160، ص301.
32. خطبه 94، ص 177.
33. سرزمين بطحاء، منظور بين دو كوه ابوقبيس و احمر را كه محل زندگى قريش بود.
34. خطبه 108، ص 201.
35. خطبه213، ص 439.
36. خطبه 109، ص 209.
37. خطبه 96، ص 179.
38. خطبه 23، ص 469.