صدقه دادن دارويى ثمر بخش است ، و كردار بندگان در دنيا ، فردا در پيش روى آنان جلوه گر است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  دانستنی های نهج البلاغه (اصحاب)  >  خزيمه بن ثابت (ذو شهادتين)

خزيمه بن ثابت (ذو شهادتين)

معرفي خزيمه بن ثابت (ذو شهادتين)

 خُزَيْمَة‌ فرزند ثابِت بن فاکِه ‌بن ثَعْلَبَة بن ساعده انصاري. که مادرش، كبيشة دختر اوس بن عدى بن امية بن عامر بن خطمه است.
خزيمه با جميله دختر زيد بن خالد بن مالك از خاندان قوقل، ازدواج کرد و از او دو فرزند به نام؛ عبد الله و عبد الرحمان به دنيا آمد.
همچنين او از اصحاب برجسته پيامبر اسلام (صلي‌اللّه‌عليه ‌وآله ‌وسلم) و از ياران مشهور حضرت علي (عليه‌السلام) بوده است.
او از نخستين مردم مدينه بود که به اسلام گرويد و در سلک اصحاب خاص رسول اکرم درآمد.(1) او را ذو شهادتين لقب دادند از آن جهت که مي گفتند: که پيامبر (صلي الله عليه و آله) اسبى از مردى اعرابى خريد، در اين هنگام گروهى از مردم به اعرابي ‏رسيدند و بدون آنكه بدانند آن اسب را پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) خريده ‏اند با او درباره قيمت اسب گفتگو ‏كردند و برخى از آنان قيمتى بيشتر از قيمتى كه پيامبر خريده بودند پيشنهاد كردند.
آن مرد عرب همين كه چنين ديد منکر فروختن اسب به پيامبر (صلي الله عليه و آله) شد و گفت: اگر خريدار اين اسبى آن را به اين قيمت بخر و گر نه هم اكنون به ايشان مى‏ فروشم. پيامبر فرمودند: مگر من اين اسب را از تو نخريده‏ ام؟
اعرابي گفت: نه!، من آن را به تو نفروختم.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمودند: چنين نيست من آن را از تو خريده‏ ام.
مرد عرب مى‏ گفت: گواهى بياور كه من آن را به تو فروخته‏ ام.
آن گاه خزيمة بن ثابت آمد و گفتگوى پيامبر(صلي الله عليه و آله) و آن مرد عرب را شنيد؛ و چون شنيد كه آن مرد عرب به پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى‏ گويد گواهى بياور تا گواهى دهد كه من اين اسب را به تو فروخته‏ ام. خزيمه گفت: من گواهى مى‏ دهم كه آن را به ايشان( پيامبر) فروخته‏ اى.
پيامبر (صلي الله عليه و آله) روى به خزيمه كردند و فرمودند: «به چه دليل گواهى مى‏ دهى در حالي که تو همراه ما نبودي؟».
خزيمه گفت: به دليل آنكه شما راست مى ‏گوييد. و در آن ماجرا بود که پيامبر(صلي الله عليه و آله) گواهى و شهادت خزيمه را به جاى گواهى دو مرد مقرر داشتند.(2)
خزيمة در غزوه بدر و پس از آن در غزوات حضور داشت.(3)
او همچون برخي ديگر از اصحاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، پس از رحلت پيامبر به همراه اکثر بني هاشم در امر خلافت به علي (عليه‌السلام) رجوع کرد و خلافت ابو بکر را نپذيرفت و در اين‌باره با ابوبکر محاجه کرد.
و از ياران خاص امام علي محسوب مي شد؛ و در جنگ جمل، براي ياري علي (عليه‌ السلام ) اعلام آمادگي کرد و براي جنگ با پيمان شکنان، همراه امام علي (عليه السلام) از مدينه عازم بصره شد(4).
وي در جنگ صفين از بزرگان سپاه امام علي (عليه السلام) به شمار مي رفت؛ او در ماجراي جنگ صفين با ايمان به حقانيت امام علي(عليه السلام)، سرسختانه با سپاهيان معاويه جنگيد و از فريب کاري معاويه سستي به خود راه نداد و پس از آنکه عمار بن ياسر به شهادت رسيد، خزيمة به چادر خويش رفت و غسل کرد و سپس به ميدان جنگ آمد و با ياران معاويه نبرد کرد تا آنکه به شهادت رسيد.(5).(6)

پی نوشتها:
(1). الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن‌حجر عسقلانی، ج۲، ص۲۷۸.
(2). طبقات الكبرى، ترجمه، ج‏4، ص 341.
(3). الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن‌عبدالبر، ج۲، ص۴۴۸.
(4). مروج الذّهب، مسعودی، ج۳، ص ۱۰۳و۱۰۴؛ الکامل فی‌التاریخ، ابن‌اثیر؛ ج۳، ص۲۲۱و الجمل، شیخ مفید، ص21-۵۱.
(5). تاريخ‏ ابن‏ خلدون، ترجمه، ج‏1، ص 234؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۴۸۵؛ طبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۳، ص۳۲ و263 و تاریخ مدینة دمشق، ابن‌عساکر، ج۱۶، ص۳۷۰.
(6). گرد آوری از: دانش نامه امیرالمؤمنین، محمّد محمّدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، قم، 1386هـ ش، چاپ اوّل، ج6، ص69.