جزيرة العرب
خاستگاه اسلام و دربرگيرنده حرمين شريفين
جزيرة العرب نامي است كه براي سكونتگاه پهناور قوم عرب در جنوب غربي آسيا در منطقه ميان 12 تا 32 درجه عرض شمالي و 40 تا 58 درجه طول شرقي به كار رفته است.[1](تصوير شماره 38)
اين سرزمين از آن جهت كه خاستگاه دين اسلام بوده و نيز كعبه، حرم امن خداوند، شهر مدينه و مزار پيامبر اسلام (ص) در آن قرار دارد و بخشهاي گوناگون آن شاهد رويدادهاي دوره آغاز اسلام بودهاند، از اهميتي ويژه برخوردار است؛ به گونهاي كه شناخت آن مورد اهتمام بسياري از اسلامشناسان شرقي و غربي و نيز مسلمانان مشتاق مطالعه در حوزه دين اسلام و به ويژه فريضه حج بوده است.
اين منطقه با آبهاي خليج فارس و درياي عمان از سمت شرق، اقيانوس هند از جنوب، و درياي سرخ ازجهت غرب احاطه شده است و بر اين اساس، بايد شبه جزيره نام گيرد؛ ولي به دليل قرار داشتن رودهايي چون فرات در شمال آن، جزيره خوانده شده است.[2]جزيرة العرب با مساحت تقريبي 1200000 مايل مربع (3100000 كيلومتر مربع)[3]بزرگترين شبه جزيره جهان است.[4]
در مرزبندي جزيره كه سازگار با ويژگيهاي طبيعي منطقه انجام گرفته، اختلاف فراوان به چشم نميخورد.[5]در باره مرز شمالي آن، سه ديدگاه در ميان است: بر پايه ديدگاه نخست، مرز شمالي جزيرة العرب، خطي فرضي است كه از خليج عقبه در غرب تا منطقه اُبُلَّه در كرانه شمال غرب خليج فارس در شرق امتداد يافته است. صحراي نَفود شمالي، ميان نجد شمالي و بيابان شام، مرزي طبيعي را براي شمال جزيرة العرب تشكيل داده است.[6]گروه ديگر بخشي گسترده از باديه شام را جزء جزيرة العرب دانستهاند. با اين ديدگاه، مرزهاي شمالي تا كرانههاي جنوبي فرات امتداد دارد.[7]بعضي به يابان شام و فلسطين و صحراي سينا را در قلمرو جزيرة العرب شمردهاند.[8]
برخي از محققان شبه جزيره را از بخشهاي جدا شده از قاره افريقا در دوره سوم زمينشناسي دانستهاند و شواهدي در تأييد فرضيه خود به دست دادهاند.[9]
بطلميوس، جغرافيدان يوناني، جزيره را به سه بخش سنگي، صحرايي و خوشبخت تقسيم كرده بود.[10]جغرافيدانان مسلمان به تقليد از ابن عباس، شبه جزيره را به پنج بخش تقسيم كردهاند. از آنجا كه اين بخشها در منابع كهن نمودي ويژه دارند، به اختصار به معرفي آنها ميپردازيم:
ِتهامَه:سرزميني پست و كمارتفاع در امتداد ساحل شرقي درياي سرخ و در غرب رشته كوه سرات كه به غَور يا سافله نيز مشهور است. مناطق گوناگون تهامه به نام مناطق مجاور شهرت يافتهاند. تهامه يمن[11]و عسير و حجاز از آن جمله هستند.[12]
نجد:سرزمين مرتفع مركزي عربستان كه در ميان مناطق عروض و حجاز قرار گرفته است. صحراي رُبع الخالي در جنوب شرق در نجد جنوبي و نيز صحراي بزرگ نَفود در شمال غرب در نجد شمالي، دو مرز طبيعي نجد را شكل دادهاند.[13]
حجاز:در شرق رشته كوههاي سرات قرار گرفته و از جهت غرب تا منطقه نجد ادامه يافته است. شماليترين بخش آن، خليج عقبه و جنوبيترين بخش آن، مناطق جنوبي شهر طائف است.[14]
عروض:بر سرزمين مجاور نجد در شرق عربستان اطلاق ميشود و بخش عمدهاي از آن را كرانههاي جنوبي و غربي خليج فارس تشكيل ميدهد.[15]
يمن:در جنوب غربي شبه جزيره قرار دارد و در گذشته بر مناطق جنوب مكه اطلاق ميشد. منطقه غربي آن، كوهستاني و داراي بارندگي فراوان بوده است و از همين رو به آن يمن الخضراء نيز گفتهاند.[16]عربستان «خوشبخت» نامي است كه يونانيان به يمن دادهاند.[17]
جغرافيدانان متأخر مبناهاي گوناگون چون نزديكي و دوري به دريا، حكومتها، و تفاوتهاي طبيعي را براي تقسيمبندي شبه جزيره برگزيده و بر همين اساس، نتايج گوناگون به دست دادهاند.[18]
بيشتر مناطق شبه جزيره را بيابانهاي بسيار بزرگ مانند صحراي سوريه يا بادية الشام در شمال، صحراي بزرگ نُفُود در شمال عربستان كنوني، صحراي دَهنا در شمال شهر رياض پايتخت عربستان، صحراي جافوره در ساحل خليج فارس و جنوب غرب كشور قطر، و صحراي بزرگ ربع الخالي در جنوب عربستان فراگرفته است.[19]
ارتفاعات شبه جزيره در غرب، جنوب، شرق و بخشهاي مياني پراكندهاند. رشته كوههاي به هم پيوسته سَرات در غرب همچون ستون فقرات از مناطق جنوبي شام و فلسطين آغاز ميشوند و به موازات ساحل درياي سرخ امتداد مييابند و نزديك شهر مكه به كمترين ارتفاع ميرسند. سپس به ارتفاع آنها افزوده ميشود؛ به گونهاي كه در يمن به بيشترين ارتفاع ميرسند.[20]بخشهاي كوهستاني عمان در شرقيترين بخش شبه جزيره، از جهت شمال غربي به سوي جنوب شرقي امتداد يافتهاند. كوههاي اخضر در شرقيترين بخش شبه جزيره (عمان) قرار دارند كه بلندترين قله آن جبل الشمس به ارتفاع حدود2980متر از سطح دريا است. در بخش شمالي نجد، رشته كوه اَجَأ به طول تقريبي100 كيلومتر از جنوب غربي به شمال شرقي كشيده شده و در جنوب شرقي آن رشته كوه سلمي قرار دارد. اين دو رشته كوه اكنون با نام كوههاي شمر شناخته ميشوند.[21]رشته كوه بسيار طولاني طويق در بخش شرقي نجد نيز از جمله اين ارتفاعات است.[22]قعيقعان، ابوقبيس، نور، ثور، عرفات، و اُحد از ديگر ارتفاعات مشهور شبه جزيره هستند.
در ميان تپهها و ارتفاعات، درههاي بسيار وجود دارند كه آب حاصل از بارشها در آنها جريان دارد و كشاورزي جزيره بدانها وابسته است. مهمترين درههاي شبه جزيره عبارتند از: وادي الرُمَه كه از وادي الرقوب در مدينه آغاز ميشود و تا نزديكي بصره در عراق ادامه دارد، وادي الحمض كه از خيبر تا مدينه و سرانجام درياي سرخ امتداد دارد، وادي بيشه، وادي دواسر، وادي نجران، وادي حنيفه و اليمامه، وادي التيم، وادي اذنه، وادي الكبير.[23]
واحهها يا مكانهايي كه در آنها امكان ايجاد نخلستان، باغ و كشاورزي وجود دارد، نيز در سراسر شبه جزيره پراكندهاند. مهمترين واحهها عبارتند از: جوف، سَكاكه، تَيماء، عَلا، خيبر، مدينه، ينبُع النخل، تَرَبه، خرمه، نجد، احساء.[24]
حرهها يا سرزمينهاي سنگلاخي شكل گرفته از گدازههاي آتشفشاني بيشتر در بخشهاي غربي و مياني شبه جزيره پراكندهاند. اين حرهها ويژگيهاي جغرايي متفاوت دارند. برخي از آنها خشك و كويري و بعضي داراي چشمههاي آب فراوان و پوشش گياهي مناسب هستند.[25]
جزيرة العرب حلقه مياني از رشته صحرايي پيوسته به دو قاره آسيا وافريقا است و در معرض وزش بادهاي خشك قرار دارد. به جهت قرار گرفتن نزديك خط استوا، تابش آفتاب در آن تقريبا به صورت عمود است. خشكي هوا، كمي ابر، پايين بودن رطوبت، و كمبود پوشش گياهي سبب اختلاف دماي بسيار ميان روز و شب و پيدايش آب و هواي قارهاي در اين منطقه شده است. ميزان بارش سالانه در بخشهاي عمده آن از 200 ميليمتر كمتر است و تنها در ارتفاعات جنوب غربي به 200 تا 500 ميليمتر ميرسد. روزهاي باراني در بسياري از مناطق غير كوهستاني 15 تا 25 روز در سال در فصل زمستان و آغاز بهار است.[26]در بيشتر نقاط شبه جزيره، رود دائم وجود ندارد و به دليل سرعت تبخير چاهها، چشمهها و بركهها منابع تأمين آب در اين مناطق هستند.[27]
جغرافياي انساني:نامساعد بودن وضعيت زيستمحيطي باعث شده است كه بيشتر مناطق شبه جزيره غير مسكوني يا داراي جمعيت بسيار كمي باشند. نخستين اجتماعات كنار منابع آب و مناطق قابل كشت، شكل گرفتند. با گذر زمان و ايجاد راههاي تجاري، جمعيت مناطق مجاور با اين مسيرها افزايش يافت. تأثير عوامل محيطي در فراواني جمعيت، در جنوب شبه جزيره آشكارا ديده ميشود و كهنترين نشانههاي تمدني در اين مناطق يافت شده است. كم بودن منابع مورد نياز زندگي و رقابت براي تصاحب آن، پيوند خانوادهها در نظام اجتماعي بزرگتر به نام قبيله را در پي داشت. خون، نسب، و عصبيت عوامل پيوند افراد قبيله با يكديگر بودند و منافع مشترك و دستيابي به منابع آب و چراگاهها، نسبتي مستقيم با قدرت قبيله داشت. قبيله قوانين ويژه خود را داشت و همگان ملزم به رعايت اين اصول بودند. تخلف از اين اصول، مجازات طرد از قبيله را در پي داشت. در اين صورت، وي يا بايد به قبايل ديگر پناهنده ميشد و يا به جرگه راهزنان ميپيوست. كساني كه از لحاظ خوني و نسبي پيوندي با قبيله نداشتند، براي ادامه زندگاني ناچار بودند كه زير چتر حمايت قبيلهاي ويژه قرار گيرند و به اين ترتيب، از امتيازي همسان با ديگر افراد قبيله برخوردار شوند. درگيري با ديگر قبايل و گرفتن اسير، باعث پيدايش طبقه اجتماعي ديگري به نام بردگان شده بود كه از جمعيت نسبي خوبي برخوردار بودند.[28]از مهمترين قبايل ساكن حجاز در آغاز اسلام، ميتوان به قريش، خزاعه، ثقيف، هوازن، غطفان، اوس، خزرج، عضل، قاره، خزيمه و كنانه اشاره كرد. قبايل بلي بن عمرو، جهينه، و غفار ساكنان تهامه بودند. در نجد، قبيلههاي حنيفه، تميم، طي، اسد، و كلب بن وبره سكونت داشتند. آل مُرَّه، بنو خالد، عِجمان، قحطان، سُبَيع، حرب، و عَنَزَه نيز از ديگر قبايل ساكن شرق جزيرة العرب بودند.[29]
عروض نيز سكونتگاه قبايلي چون ربيعه، بكر بن وائل، و عبدالقيس بود. از مشهورترين قبايل يمني، ميتوان حمير، خولان، مذحج، و همدان را نام برد.[30]
زبان عربي از ديگر مشتركات جامعه انساني در شبه جزيره بوده است. با وجود اختلاف در خاستگاه و چگونگي پراكندگي در نقاط گوناگون شبه جزيره، محققان در اينكه ساميها كهنترين ساكنان شناخته شده شبه جزيره هستند، توافق دارند.[31]
در منابع اسلامي، ساكنان شبه جزيره به چند گروه تقسيم شدهاند: اعراب عاربه يا اصيل كه خود به دو گروه بائده و باقيه تقسيم گشتهاند. بائده به اقوام از ميان رفته مانند عاد، جديس، طسم، ثمود، و عماليق گفته ميشد. باقيه يا قحطانيها كه به يعرب بن قحطان منسوبند، در سرزمينهاي جنوبي شبه جزيره ساكن بودند.[32]عرب مستعربه منسوب به معد بن عدنان، جد نوزدهم پيامبر (ص) و ساكن مناطق شمالي شبه جزيره بودند. زبان اصلي ايشان عربي نبود و بر اثر اختلاط با عربهاي اصيل، به اين زبان سخن گفتند.[33]
از ديگر آثار وضعيت زيستمحيطي، ميتوان به تقسيم ساكنان شبه جزيره به اهل وبر (عشاير و چادرنشينان) و اهل حضر (يكجانشينان) اشاره كرد.[34]دامداران براي يافتن مراتع مناسب بايد به كوچ ميپرداختند. در جاهايي كه امكانات زيربنايي زندگي يافت ميشد، روستاها و شهرها شكل گرفتند.
كوچنشيني و سفرهاي پياپي، برخي از صفات ممتاز ساكنان شبه جزيره را تقويت ميكرد. كرم و سخاوت از مهمترين ويژگيهاي عربها بوده و هست. آثار ادبي و تاريخي بر جاي مانده از دورههاي گوناگون، سرشار از داستانهاي مرتبط با اين ويژگي و افراد دارنده آن است. دليري نيز از ديگر صفاتي است كه به سبب باديهنشيني و وضعيت سخت زيست محيطي، نمودي ويژه در زندگي عربها يافته است. با وجود تغزلات عاشقانه و وصفهاي ناشايست در باره مسائل جنسي در اشعار جاهلي و آثار پسين، عفت و پاكدامني از صفات مورد احترام جامعه بوده و افراد پاكدامن از بزرگان به شمار ميرفتند. وفا به عهد نيز مورد اهتمام عربها بود و به افراد داراي اين صفات با ديده احترام مينگريستند.[35]
گسترش اسلام در دورههاي متمادي و افزايش جمعيت باورمند به اين دين در نقاط گوناگون جهان، افزايش جمعيت حاجيان را در پي داشت و همين سبب ميشد كه مهاجرت به حرمين شريفين بيشتر گردد. مجاوران ارائه دهنده خدمات به حاجيان و نيز تاجران مهاجر در اين زمره بودند. با وجود اين، جهش جمعيتي در اين دورهها چشمگير نيست.
كشف نفت به سال 1925م. مهمترين عامل رشد نسبي جمعيت در سدههاي اخير بوده است. وجود حدود40% ذخاير نفتي جهان در شبه جزيره، تحولات بسيار در منطقه خاورميانه ايجاد كرد. نفت به عنوان اصليترين منبع درآمد شبه جزيره شناخته شد و درآمدهاي هنگفت را روانه اين كشورها كرد و تغييرات بسيار در عرصههاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و بافت جمعيتي كشورهاي شبه جزيره ايجاد كرد و مهاجرتهاي فراوان را در پي داشت. جمعيت شهرهاي داراي نفت و صنايع وابسته به آن و بنادر حمل و نقل، رو به افزايش نهاد و درآمد آن نيز به بهبود امكانات رفاهي در نقاط گوناگون شبه جزيره انجاميد.[36]
بر پايه سرشماري سال 2000م. شبه جزيره جمعيتي افزون بر 77983936 تن را در خود جاي داده است.[37]با وجود مليت عربي بيشتر ساكنان عربستان، مهاجراني از مليتهاي گوناگون وغير عرب نيز به آن جا مهاجرت كردهاند.[38]10% جمعيت عربستان سعودي، 83% امارات متحده عربي، 80% قطر، 15% عمان، 55% بحرين، و 66% كويت را غير بوميها تشكيل دادهاند.[39]
دين در جزيرة العرب:با توجه به تفاوتهاي فراوان در جغرافياي طبيعي شبه جزيره، دين يكي از مهمترين عوامل وحدتبخش بوده است.
جزيرة العرب زيستگاه حضرت آدم (ع) و فرزندان ايشان بوده و بر پايه پارهاي از روايات، بناي كعبه به دست وي انجام گرفته است.[40]بازسازي كعبه به دست حضرت ابراهيم و سكونت خاندان ايشان در مكه و نقاط ديگر حجاز، در قرآن (بقره/2، 127) و ديگر منابع اسلامي بازتاب يافته است.[41]نيز اين سرزمين محل زندگي دو قوم كهن ثمود و عاد در بخش شمالي بوده كه پيامبراني چون صالح و هود به سوي آنها فرستاده شدند. نيز سرزمين اردن در مرز شمالي شبه جزيره، ميعادگاه بسياري از انبياي خداوند بوده است.[42]بدين سان، اديان توحيدي را بايد نخستين جلوههاي ديني اين سرزمين دانست. حضور پيامبران در دورههاي گوناگون، از انحراف اقوام ساكن در مناطق گوناگون شبه جزيره حكايت دارد. بتپرستي عموميترين باوري بوده كه در شبه جزيره نمودي ويژه داشته است. قبايل بتهاي ويژه خود داشتند و به نام برخي از بتهاي مشهور آنها در قرآن اشاره شده است. (النجم/53، 19-20) پيش از اسلام، بتپرستي در شبه جزيره بسيار گسترش يافت و هر خانهاي بتي ويژه خود داشت. كساني كه توان تهيه بت نداشتند، به نصب سنگي در مكان دلخواه و طواف پيرامون آن بسنده ميكردند.[43]كعبه در همه اديان آسماني در كانون توجه قرار داشته و مظهر يكتاپرستي بوده و حج به عنوان فريضهاي ديني در دورههاي گوناگون شمرده ميشده است. در دوره نزديك به ظهور اسلام، چند عامل در رونق كعبه و مراسم حج نقش داشتند كه از جمله آنها ميتوان به اين عوامل اشاره كرد: تبديل كعبه به بتخانهاي بزرگ و حاوي بتهاي قبايل گوناگون به دست عمرو بن لحي خزاعي، ايجاد نظم نو در مكه و تقسيم وظايف مرتبط با حج (كليدداري، غذارساني و آبرساني به حاجيان) به دست قصي بن كلاب جد چهارم پيامبر (ص)، اعلام ممنوعيت نبرد و غارت در ماههاي ذيقعده و ذيحجه و محرم و رجب. حج نيز به آميزهاي از سنت ابراهيمي و سنتهاي جاهلي تبديل شد. گزارشهايي از بيتوجهي و تحريف در ماههاي حرام در دورههاي بعد در دست است.[44]حجگزاري قبايل با هم تفاوت داشت و هر قبيله تلبيه ويژه خود را داشت.[45]حجگزاران به دو گروه اهل حمس و اهل حل تقسيم ميشدند كه اختلافاتي در شيوه حجگزاري داشتند.[46]
تقديس موجودات نامرئي يا خيالي مانند غول، جن و شيطان و نيز پرستش نياكان در برخي نقاط شبه جزيره وجود داشته است.[47]برخي از مستشرقان به پشتوانه قرائني مانند نامهاي قبايل و افراد، به تقديس برخي از حيوانات و گياهان در شبه جزيره اشاره كردهاند.[48]گروهي ديگر اين نظريه را نپذيرفته و با ارائه ادلهاي به رد آن پرداختهاند.[49]نگهداري سگي سياه در معبد رئام در صنعا و تقديس درختي بزرگ از جانب اعراب به نام ذات الانواط[50]و پيدا شدن نقش گوزن در بسياري از آثار بر جاي مانده از دوره سبئيان[51]، نميتواند نشان پايداري اين سنت در دورهها و مناطق گوناگون شبه جزيره باشد.
توجه به اجرام آسماني و پرستش ماه و خورشيد و زهره، پيشينهاي كهن در جنوب شبه جزيره داشته و در اين ميان، ماه از تقدس بيشتر برخوردار بوده است[52]؛ به گونهاي كه در سده پنجم ق. م. ماه داراي معبدي ويژه نزديك شهر مأرب بوده كه بقاياي آن اكنون نيز موجود است.[53]
دينهاي مسيحيت و يهوديت در شبه جزيره اصالتي نداشتند و به احتمال، ورود آنها در دوره دوم حكومت حميريان (حك: 378-525م.) انجام گرفته است. مسيحيت از طريق مبشران نسطوري سوريه و حيره و نيز يعقوبيهاي حبشي وارد شبه جزيره شد و كليساهايي در عدن، ظفار، و نجران ساختند. امپراتور قسطنطين رومي نيز با هدف نفوذ سياسي ديني و دستيابي به منافع تجاري و براي رويارويي با نفوذ پارسيان با دو روش حمله نظامي و فرستادن مبشران، در ترويج مسيحيت در اين مناطق مؤثر بود.
سكونت يهوديان مهاجر در مناطقي چون يثرب، طائف، مكه، خيبر، فدك و تيماء گزارش شده است. حمله ابرهه به كعبه نيز با انگيزه تجاري و ديني صورت گرفت.[54]
حنفاء نيز از ديگر گروههاي ديني در شبه جزيره، به ويژه حجاز، بودند. پيشينه اين آيين به زمانه حضرت ابراهيم بازميگردد. برخي از مردم در آن دوره، خود را پرستنده خداي ابراهيم ميدانستند. از تفصيل باورهاي اين گروه گزارشي در دست نيست. به علل تفاوتهاي بنيادين ميان افراد منتسب به اين گروه، وجه مشترك اين افراد را ميتوان در مواردي از اين قبيل يافت: ترك بتپرستي و باور به خداي يگانه، در پيش گرفتن رفتارهاي ممتازي چون تفكر در آفرينش و خودداري از رفتارهاي ناپسند اجتماعي همچون شرب خمر، زنا، خوردن گوشت ميته و خون.[55]
در حدود سال 610م. رسالت جهاني پيامبر (ص) در نفي بتپرستي و دعوت به آموزههاي آسماني اسلام، از شهر مكه در شمال شبه جزيره آغاز شد. با وجود روند كند گرايش به اسلام در شهر مكه در دوره تبليغ 13 ساله پيامبر، مردم يثرب اقبالي مناسب به آيين تازه نشان دادند. با هجرت پيامبر و مسلمانان مكي به اين شهر در سال 623م. مدينه به مركز مهم حكومت اسلامي تبديل گشت. در طول اقامت 10 ساله پيامبر در مدينه، به تدريج قلمرو اسلام به مناطق مهم شبه جزيره مانند مكه، طائف، يمن، عمان، بحرين، يمامه، ومناطق گوناگون نجد گسترش يافت و با پيروان آيينهاي ديگر پيماننامههايي نوشته شد.[56]عمر بن خطاب به پشتوانه حديثي از پيامبر (ص)، يهوديان و مسيحيان حجاز را وادار به كوچ كرد.[57]به اين ترتيب، اسلام بر بيشتر نقاط شبه جزيره حكمفرما شد. در دورههاي بعد، همچنان اسلام دين رسمي نقاط گوناگون شبه جزيره بوده است.
امروزه تقريباً همه ساكنان شبه جزيره مسلمان هستند. وجود شماري اندك از مسيحيان و هندوان در برخي از سواحل شبه جزيره، رهاورد مهاجرت به اين مناطق است. در عربستان سعودي و قطر، وهابيت حاكم است. بيشتر ساكنان كويت و امارات متحده عربي، سني مذهب هستند. با وجود رواج فقه مالكي در اين كشورها و نيز ميان اهل سنت بحرين، فقه حنبلي در اين مناطق رسميت دارد.
جمعيتي چشمگير از شيعيان 12 امامي در مناطق ساحلي عربستان، بحرين و كويت حضور دارند. نيز شماري محدود از شيعيان در دوبي ساكن هستند. نيمي از مردم يمن سني مذهب و نيم ديگر شيعيان زيدي هستند. اندكي از اسماعيليان طيبي (بُهرهها) نيز در اين كشور زندگي ميكنند. باورهاي خوارج اباضيه كه از اواخر سده سوم ق. در عمان نفوذ يافته بود، اكنون نيز در اين كشور رايج است.[58]
اقتصاد:اقتصاد جوامع ابتدايي در مناطق گوناگون شبه جزيره بر شغلهاي سادهاي چون كشاورزي در واحهها و پرورش دام استوار بود. با توجه به وضعيت جغرافيايي شبه جزيره و نامناسب بودن بخش فراوان اين سرزمين پهناور براي كشت و كار، تجارت و صنعت مهمترين نقش را در اقتصاد شبه جزيره داشتهاند:
1. كشاورزي:كشاورزان در مناطق مناسب براي زراعت ساكن ميشدند و دامداران در جستوجوي مرتع كوچ ميكردند. گروهي نيز به هر دو كار ميپرداختند و حالتي نيمهساكن داشتند. كشاورزي در مناطق سرسبز، به ويژه جنوب شبه جزيره، با وجود بارشهاي كافي و زمين مناسب، از ديرباز رواج داشته است. يمنيان از سالهاي دور با ساختن سد به مهار آب و استفاده از آن در كشاورزي پرداخته بودند[59]و حكومتها نيز در ساختن سدها و حفظ و نگهداري آنها ميكوشيدند.[60]سد مأرب از بزرگترين و مشهورترين سدها بود كه در شكوفايي اقتصاد جنوب شبه جزيره نقشي بسزا داشت. انواع غلات، حبوبات و دانههاي معطر در يمن كشت ميشد.[61]يمنيها با ساخت مخزنهايي زير زمين كه به مدفن شهرت داشت، به انبار كردن محصولات ميپرداختند.[62]باغداري نيز از ديگر شغلهاي رايج در جنوب شبه جزيره بود. ميوههاي اين منطقه از لحاظ تنوع و كيفيت، كممانند بودند.[63]به جهت تنوع اقليمي، مردم جنوب شبه جزيره ميتوانستند محصولات گوناگون را همزمان به بار بنشانند.[64]كندر از محصولات مهم دو شهر ظفار و حضرموت در جنوب بود.[65]خرما، گندم و ذرت از ديگر محصولات مورد توجه در حضرموت به شمار ميرفت.[66]يمامه به سرسبزي و فراواني محصولاتي چون خرما، انواع ميوه، و حبوبات شهرت داشت.[67]
كشاورزي و ايجاد نخلستان در مدينه به جهت بارش مناسب و بهرهگيري از آبانبارها و بركهها و چاهها رونق فراوان داشت. ثروتمندان و صاحبان املاك با اجاره و انواع ديگر قراردادها، به بهرهكشي از كشاورزان فقير ميپرداختند. با وجود محصولاتي چون گندم و جو و ميوههاي متنوع[68]، مهمترين منبع درآمد بيشتر ساكنان مدينه خرما بود.[69]طائف در جنوب شرقي مكه نيز از ديگر واحههاي شبه جزيره بود كه به سبب داشتن خاك و آب و هواي مناسب، محصولات كشاورزي فراوان داشت. تا محدوده چهار كيلومتري شهر را باغها و مزراع فراگرفته بودند.[70]گندم، حبوبات، روغن، عسل و نيز ميوههاي طائف به شهر مكه حمل ميشد.[71]كشاورزي در واحههاي ديگر نقاط شبه جزيره چون وادي جوف، وادي الرمه، كوه شمر، و ميانه نجد نيز كم و بيش وجود داشت.[72]
امروزه بهرهگيري از فناوري نو در مناطق گوناگون شبه جزيره با استفاده از درآمدهاي نفتي براي رشد بخش كشاورزي، مورد توجه حكومتها قرار گرفته است.[73]با وجود اين، آب و هواي نامناسب و بيابانهاي پهناور مانع رشد كشاورزي در شبه جزيره است و نميتوان آن را عاملي بنيادين در اقتصاد شبه جزيره به شمار آورد.
2. دامداري:به جهت ويژگيها و توان سازگاري شتر با محيط خشك و بيآب و علف شبه جزيره، اين حيوان نقشي مهم در زندگي و اقتصاد ساكنان شبه جزيره دارد و پرورش آن از ديرباز مورد اهتمام قبايل بدوي عرب بوده است. كوچنشيني و دامداري با رامكردن شتران در نيمه دوم سده 12 ق. م. آغاز شد.[74]بيشتر لوازم اصلي زندگي چادرنشينان از شتر تأمين ميشد. آنان از شير، گوشت، پشم، پوست و سرگين شتر استفاده ميكردهاند.[75]
پرورش اسب در شبه جزيره به جهت اهميت آن در نبردها و كوچها مورد توجه بوده است. گوسفند و بز نيز از ديگر حيواناتي بودند كه در مناطقي از شبه جزيره پرورش مييافتند.[76]پرورش زنبور عسل نيز از راههاي كسب درآمد بوده است. يمن و حضرموت به توليد عسل مرغوب شهرت داشتند.[77]
3. صنعت:با افزايش جمعيت و نيز دستيابي به معادن طلا[78]، نقره، عقيق، سرب، آهن و نمك[79]به تدريج شغلهاي مرتبط با پوست، ريسندگي و بافندگي، توليد مواد غذايي، رنگرزي، ساخت مواد خوشبو كننده، نجاري، سفالگري، شيشهگري، و زرگري رونق يافتند.[80]
تنوع شغل در بخشهايي كه از كشت و زراعت بيبهره بودند، بيشتر نمايان گشت. شغلهايي همچون اسلحهسازي و ساخت ابزار كشاورزي و ظروف سفالي در اين بخشها رواج داشت.[81]صنايع وابسته به كشتيسازي و ماهيگيري در بيشتر بخشهاي ساحلي شبه جزيره رونق دارند. ريسندگي، پارچهبافي، خيمهدوزي، بادبانسازي، عبادوزي، حصيربافي، زرگري، ساخت ظروف آهني و مسي، اسلحهسازي، و صيد مرواريد از صنايع نقاط گوناگون شبه جزيره به شمار ميروند.[82]
4. تجارت:با توجه به مشكلات كشاورزي و دامداري، تجارت مهمترين عامل اقتصادي شبه جزيره بوده است. از وجود دو راه اصلي تجارت در شبه جزيره گزارش دادهاند: راه شمالي از خليج عمان و فارس آغاز ميگشته و پس از پيمودن باديه الشام و فلسطين به بندر صور، پايتخت فينيقيه، ميرسيده و يا به قصد مصر از سوريه و فلسطين به خليج عقبه و بندر غزه ميرفته است. بابل، حيره، دومة الجندل، و تدمر بر سر اين راه قرار داشتند. راه جنوبي از بندر عمان يا يكي ديگر از بندرهاي جنوب آغاز ميشده و از مسير خشكي به موازات درياي سرخ به بندر ايله در خليج عقبه يا بندر غزه منتهي ميگشته است. شهرهاي مسير عمان تا يمن و نيز شهرهايي همچون مكه و مدينه به جهت همجواري با اين مسير تجاري، رونق يافته بودند.
مردمان جنوب با آشنايي به فنون دريانوردي و دستيابي به مسير تجاري هند و ساحل افريقا[83]نقشي برجسته در صادرات كالاهاي شبه جزيره مانند بخور، كندر، عطر، سنگهاي گرانبها، و مواد ديگر و واردات كالاهايي چون طلا، بُرده، چوب، عاج، و حرير داشتند.[84]آنها نيز كالاهاي مورد نياز بازارهاي حجاز، فلسطين، و سوريه در شمال و نيز خليج فارس و عراق در شرق و مصر در غرب را تأمين ميكردند.[85]بنادر گَرها، عدن، و شَبوه لنگرگاه كشتيهاي تجاري بودند.[86]برخي از كالاهاي صادراتي، محصولات خود شبه جزيره نبودند و در صدور آنها شبه جزيره نقش واسطه را داشت؛ ولي يونانيها و مصريان آنها را محصول شبه جزيره ميپنداشتند.[87]
افزون بر تاجران، صاحبان مناصب مذهبي و سياسي نيز در تجارت و تأمين امنيت مسيرهاي تجاري فعال بودند[88]و همين به رونق تجارت جنوب ميافزود. مكه، يثرب و طائف كنار مسير تجاري يمن به شام قرار داشتند. مكه بندري ويژه به نام شعيبه داشت[89]و ينبع نيز مورد استفاده ساكنان يثرب بود و مبادله كالا ميان هند و شبه جزيره در اين دو بندر صورت ميگرفت.[90]تاجران و در رأس آنها قريش، كاروانهاي بزرگ تجاري را رهبري ميكردند و گاه به بستن معاهدات تجاري با قدرتهاي مجاور شبه جزيره همچون شاهان ايران و روم و حبشه توفيق مييافتند.[91]
وجود بازارهاي گوناگون در مكه و مدينه در دوره پيش از اسلام، نمايانگر اهميت تجاري اين دو شهر است. از بازارهاي مهم مدينه ميتوان به بازار بنيقَينُقاع (حباشه)، بازار زَباله، بازار صَفاصِف، و بازار مُزاحِم اشاره كرد.[92]بازارهاي عكاظ، مجنه، و ذيالمجاز نيز مكانهاي تجاري مهم مكه و پيرامون آن بودند.[93]
تأمين نيازهاي حاجيان باعث رونق تجارت در شبه جزيره بوده است. محصولاتي اندك چون خرما، پوست، حنا و دانههاي معطر در حجاز توليد ميشد و از اين رو، واردات بخشي عمده از تجارت در اين منطقه بوده است.[94]بندر جده كه در روزگار عثمان جايگزين بندر شعيبه شد، در دورههاي گوناگون، نقشي عمده در واردات كالاهاي گوناگون داشته و افزون بر اينكه بزرگترين ورودي حاجيان به مكه است، در غير ايام حج نيز پذيراي كشتيهاي تجاري از سراسر جهان است.[95](← جده) بندر ينبع نيز نقشي مهم در واردات كالا به مدينه و بخشهاي مركزي شبه جزيره دارد.
قرن 20م. آغاز تحولي بزرگ در شبه جزيره بود. به سال 1932م. در بحرين نفت كشف شد. جستوجوي ذخاير نفتي در عربستان نيز در سال 1938م. به نتيجه رسيد. دو سال بعد كويت نيز به جرگه كشورهاي استخراجكننده نفت پيوست. در سالهاي بعد، نفت در بخشهاي گوناگون از يمن، امارات، و قطر نيز كشف شد. با سرازير شدن كمپانيهاي بزرگ نفتي جهان به اين منطقه، منابع بزرگ نفت بهرهبرداري شد و درآمد اين كشورها با جهشي بزرگ روبهرو گشت. كشف نفت تأثيري شگرف در همه معادلات سياسي، اقتصادي، و اجتماعي شبه جزيره و آسيا و جهان داشت و كشورهاي شبه جزيره در عرصه اقتصاد، پيشرفت چشمگير يافتند.[96]تكقطبي بودن اقتصاد شبه جزيره، بزرگترين خطري است كه اين كشورها را تهديد ميكند و آنها در پي حل اين بحران هستند.
افزون بر نفت، اقتصاد بحرين بر گسترش صنايعي چون آلومينيومسازي، نوسازي كشتي، خدمات، و توريسم استوار است. كويت نيز به تجارت بسيار اهميت ميدهد و با بهرهگيري از وامهاي جهاني، در اين زمينه سرمايهگذاري فراوان كرده است. پس انداز در بانكهاي معتبر جهان نيز از تمهيدات اقتصادي آنها است. بخش صنعت نيز در قطر سخت مورد توجه قرار گرفته است.[97]
تاريخ سياسي:تاريخ سياسي شبه جزيره را ميتوان به دو بخش پيش از اسلام و دوران اسلامي تقسيم كرد.
1. دوران پيش از اسلام:ويژگيهاي جغرافيايي شبه جزيره، شرايط ويژه سياسي را براي اين منطقه رقم زده است. بيشتر مردم منطقه به جهت كوچنشيني به پيروي از حكومت خاص دلبستگي نداشتند و آزادي در همه عرصهها را خواستار بودند. به سبب فقر اين مناطق، حاكمان نيز خواهان سيطره و دستاندازي بر اين سرزمين نبودند. دولتهاي تواناي روم و ايران به اين سرزمين پهناور دست انداختند؛ ولي فاصله بسيار آباديها و سختي مسير و كمبود منابع آب و غذا، از دليلهاي عدم توجه جدي اين حكومتها به شبه جزيره بود. وضع جنوب شبه جزيره، اندكي تفاوت داشت. نظامهاي سياسي در مناطق جنوبي شبه جزيره و حجاز و مناطق هم مرز با شام و عراق با تكيه بر نظام قبيلهاي شكل گرفته بودند. با توجه به آثار بر جاي مانده و تحقيقات تاريخنگاران، حكومتهاي سبأ (حك: 650-115ق. م.)، قَتبان (حك: 1000-50ق. م.)، معين (حك: 1300-630ق. م.)، حضرموت (450ق. م.-300م.)، و حمير (115ق. م.-525م.) از نيرومندترين دولتهاي شبه جزيره بودند.[98]
عواملي چون ضعف حكومتها، اختلاف بر اثر نفوذ يهوديت و مسيحيت در اين سرزمينها، تغيير راه تجاري و از رونق افتادن تجارت در جنوب شبه جزيره، ويراني سد مأرب[99]، و مهاجرتهاي گسترده موجب ضعف حكومتهاي جنوب شبه جزيره شدند.
در منابع بر جاي مانده به خط ميخي از دوره حكومت آشوريان، نامهاي پنج قبيله گوناگون در شمال شبه جزيره در ميان سده هشتم تا سده هفتم ق. م. به مناسبتهاي گوناگون وبدون اشاره به ويژگيها و محدوده حكومتي ايشان ياد شده است. رابطه متقابل برخي از ملوك حكومتهاي ياد شده با آشوريها و بابليان، در شماري از كتيبهها بازتاب يافته است.[100]دولت لحيان نيز از ديگر دولتهاي كهن بود كه در منطقه علاء در 325 كيلومتري شمال غربي مدينه برقرار بوده و روابطي نيز با معينيان در جنوب داشته است.[101]دولتهاي كنديان و آل منذر (حك: 288-632م.) در حيره در شمال غرب شبه جزيره[102]و نيز دولت غسانيان در جنوب شام[103]نيز از ديگر دولتهاي كهن بودند كه در منطقه ميان شبه جزيره و دولتهاي نيرومند ايران و روم تشكيل شده بودند.
2. دوران اسلامي:با بعثت پيامبر به سال 610م. تحولي شگرف در شبه جزيره آغاز شد. با هجرت به مدينه و تشكيل حكومت اسلامي در اين شهر، در كمتر از 10 سال دامنه نفوذ اين دين سراسر شبه جزيره را فراگرفت و مركز ثقل شبه جزيره از جنوب به حجاز انتقال يافت.
پس از فتح مكه به سال هشتم ق. كعبه از وجود بتها پاكسازي شد و سال بعد با نزول سوره برائت، امير المؤمنين مأمور خرافهزدايي از مناسك حج و اعلان ممنوعيت حجگزاري غير مسلمانان شد.[104]فتح مكه پيامي مهم براي ساكنان شبه جزيره داشت. در سال بعد، قبايل از نقاط گوناگون براي پذيرش اسلام نمايندگاني به مدينه فرستادند و اين سال به نام سنة الوفود شهرت يافت.[105]
كساني كه آيين تازه را نپذيرفتند، پيمانهاي صلح و پرداخت جزيه امضا كردند و به اين ترتيب، تقريبا همه شبه جزيره زير لواي اسلام درآمد. حجة الوداع با حضور افرادي از مناطق گوناگون شبه جزيره انجام پذيرفت و اندكي بعد پيامبر (ص) رحلت فرمود.
همزمان با تكيه زدن ابوبكر بر مسند خلافت، قبايلي بزرگ از نقاط گوناگون شبه جزيره همچون بنياسد به سركردگي طليحه در بخش مركزي نجد، بنيعامر و غطفان در قسمتهاي اعلاي نجد و نزديك به حجاز، بنيتميم در شمال شرقي شبه جزيره، كنديان در حضرموت، و بنو حنيفه در يمامه با بهانههاي گوناگون سر از اطاعت حكومت مركزي برتافتند و ابوبكر در نبردهاي موسوم به ردّه، آنها را شكست داد.[106]در اين دوره، مركز سياسي حكومت در مدينه مستقر بود و براي مناطق گوناگون شبه جزيره همچون مكه، طائف، يمامه، عمان، و بحرين اميراني برگزيده شده بودند.[107]در دوره خلافت عمر، حكومت مركزي بر همه نقاط شبه جزيره تسلط كامل يافت. نام واليان وي در مناطقي چون يمن، عمان، مكه، صنعاء، و بحرين در منابع ياد شده است.[108]درآمد حكومت از سرزمينهاي شبه جزيره افزايشي چشمگير يافت و ثروتي فراوان به مكه و مدينه سرازير شد.[109]اين امر پيامدهايي چون رفاهطلبي و دوري از مجاهدت را در پي داشت. در دوره عثمان، تجملگرايي اوج گرفت و عافيتطلبي در مكه و مدينه فزوني يافت. اين عوامل و نيز عصبيت حاكم بر حجاز، حضرت علي را به تغيير مركز حكومت به كوفه واداشت. اين امر كاهش اهميت سياسي شبه جزيره را در پي داشت. با روي كار آمدن معاويه و انتقال مركز حكومت به شام، حجاز در حاشيه قرار گرفت و همين موجب عصبانيت سخت مردم اين مناطق شد. معاويه با سياستهاي متنوع توانست اوضاع را به صورت موقت آرام سازد. قيام ابن زبير
نمادي از عصبيت حاكم بر حجاز و اعتراض به در حاشيه قرار گرفتن مركز سياسي اسلام در دورههاي پيشين بود كه در سال 74ق. به دست حجاج بن يوسف ثقفي در روزگار عبدالملك اموي سركوب شد. استقرار حكومت عباسيان در عراق نيز مهر تأييدي بر كار امام علي (ع) و امويان در انتقال مركز خلافت بود؛ زيرا شبه جزيره از جهت جغرافيايي و انساني و شبكه راه، امكانات لازم براي پشتيباني از يك حكومت توانمند را نداشت.
وضعيت طبيعي شبه جزيره و دوري آن از مركز خلافت در اين دورهها مشكلاتي ديگر نيز براي حاكمان رقم ميزد. قيامهاي گوناگون در دوره امويان و عباسيان مانند شورش خوارج به سركردگي ابوحمزه خارجي در حضرموت و جنوب شبه جزيره و تسلط وي بر مكه و مدينه[110]، قيام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علي ملقب به نفس زكيه در حجاز به سال 145ق.[111]، شورشهاي دامنهدار قرمطيان به رهبري ابوسعيد جنابي و بازماندگان وي[112]، و تسلط فرقهاي از خوارج بر بحرين و بخشهايي از حجاز[113]در اين سمت و سو شكل گرفتند.
با وجود اين، توجه به شبه جزيره از دو جهت براي حاكمان اسلامي اهميت داشت: نقش حرمين شريفين و خراجهاي مناطق گوناگون شبه جزيره. نقش حرمين شريفين، به ويژه مكه، در مشروعيتبخشي به حاكمان بسيار مهم بود. از اين رو، توجه حاكمان در دورههاي گوناگون به حج و حرمين در زمينههاي مختلف همچون حجگزاري، تعيين امير الحاج، كوششهاي عمراني در حرمين و مسير حجاج، و تأمين امنيت راههاي حج را شاهد هستيم.
فاطميان پس از تصرف بخشهاي غربي شبه جزيره بر سر تسلط بر شبه جزيره با عباسيان به رقابت پرداختند و پس از روي كار آوردن اشراف حسيني در مدينه، در مكه نيز حكمراني اشراف حسني (حك: 358-1343ق.) را تأييد كردند.[114]
اين كوششها در حكومتهاي داراي خاستگاه حجازي منحصر نبود. ديگر حكومتهاي جهان اسلام نيز براي دستيابي به مشروعيت، توجهي خاص به حرمين شريفين داشتند. مملوكيان مصر (حك: 648-923ق.) كه در قرنهاي هفتم تا نهم ق. در حجاز نفوذ داشتند[115]، به حج و حرمين شريفين توجهي ويژه داشتند و برخي از حاكمان آنها مانند سلطان ناصر محمد بن قلاوون چندين بار به حج رفتند و خدماتي براي تأمين رفاه زائران انجام دادند. كوششهاي فراوان اين حاكمان در تعمير و گسترش مسجدالحرام و مسجدالنبي و شهرهاي مكه و مدينه و نيز ارائه خدمات رفاهي به زائران و برداشتن مالياتهاي سنگين وضع شده بر حاجيان، صفحاتي بسيار از كتابهاي تاريخ مكه و مدينه را به خود اختصاص داده است.[116]سلطان سليم عثماني به سال 923ق. با برانداختن حكومت مملوكيها، بر حجاز و يمن و احساء چيره شد و جانشينان او در دورههاي بعد بيشتر مناطق شبه جزيره را تصرف كردند. در اين دوره كه از سال 923 تا 1337ق. ادامه داشت، تعيين واليان حجاز از سوي حكومت انجام ميگرفت. براي مكه نيز اميري از اشراف انتخاب ميشد تا بر امور عربها نظارت كند. اين حكمران نخست در جده ساكن بود تا آن گاه كه مقر آن در سال 1278ق. به مكه انتقال يافت. نيز مجلسي مركب از قاضي مكه، دفتردار، نايب حرم، كليددار كعبه، مفتي حنفي، قائم مقام شريف مكه، و نقيب سادات حسيني در امور مهم تصميمگيري ميكردند. تركيب ولايات نيز گاهي از سوي واليان تغيير مييافت.[117]عثمانيها نيز كوششهاي عمراني بسيار در حج و حرمين شريفين انجام دادند كه از جمله آنها تعمير و گسترش مسجدالحرام، كعبه، مسجدالنبي، ساخت مدارس علميه، كاروانسراها، و تأمين امنيت راههاي حج بود.[118]
در ميانه سده دوازدهم ق. محمد بن عبدالوهاب با احياي تفكر
ابن تيميه
و با پيوند با محمد بن سعود، حاكم دُرعيه از شهرهاي شرق جزيرة العرب، افرادي از منطقه نجد را جذب كرد. آنان با فراهم كردن نيروي نظامي و با يورشهاي گسترده، بخشهايي عمده از جزيرة العرب را به تصرف درآوردند. كشمكش ميان عثمانيها و وهابيان سرانجام به نفع وهابيان تمام شد و پس از فراز و نشيبهاي فراوان، به سال 1343ق. كشور مستقل عربستان سعودي شكل گرفت. با روي كار آمدن وهابيان تغييرات بسيار در بخشهاي گوناگون حج پديد آمد. باورهاي متفاوت اين گروه و سختگيري در شيوه حجگزاري، مشكلات فراوان براي حاجيان شامي ومصري و يمني در برخي از سالها فراهم آورد.[119]ويراني قبرها و آثار تاريخي بر جاي مانده از آغاز اسلام با وجود مخالفتهاي سخت در سراسر جهان اسلام، با شدت پيگيري شد و پيامدهاي منفي در حجگزاري مسلمانان بر جاي نهاد.[120]از سوي ديگر، با اكتشاف نفت و گسيل سرمايههاي فراوان به اين كشور، كوششهاي عمراني بسيار براي گسترش حرمين شريفين و افزايش امكانات رفاهي حاجيان صورت گرفت. گسترش و تعمير مسجدالحرام و ساختمان كعبه در دو مرحله[121]، گسترش مسجد نبوي[122]، پاكسازي زمزم[123]، ساخت كارگاه پردهبافي در مكه[124]، تغيير ساختار برگزاري نماز جماعت[125]، تأسيس دو اداره ويژه براي سرپرستي امور حاجيان[126]، و گسترش بندر جده مهمترين كارهاي دوره سعودي در مكه هستند. (← آل سعود)
پس از جنگ جهاني اول، شبه جزيره تقسيمات اداري جديد يافت و به تدريج كشورهاي عربستان سعودي، يمن، عمان، قطر، بحرين،كويت و امارات متحده عربي در اين قلمرو شكل گرفتند.[127]
منابع
الاخبار الطوال:ابن داود الدينوري (م.282ق.)، به كوشش عبدالمنعم، قم، الرضي، 1412ق؛اخبار مكه:الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛الازمنة و تلبية الجاهليه:محمد قطرب (م.206ق.)، به كوشش الضامن، مؤسسة الرساله، 1405ق؛اسواق العرب في الجاهلية و الاسلام:سعيد بن محمد الافغاني؛الاصنام (تنكيس الاصنام):هشام بن محمد كلبي (م.204ق.)، به كوشش احمد زكي، تهران، تابان، 1348ش؛اطلس المملكة العربية السعوديه:وزارة التعليم العالي، رياض، مكتبة العبيكان، 1419ق؛اطلس تاريخ اسلام:گروه نويسندگان زير نظر عزيز خوشوقت، تهران، تكا، 1389ش؛انساب الاشراف:البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛باستانشناسي و جغرافياي تاريخي قصص قرآن:بيآزار شيرازي، تهران، فرهنگ اسلامي، 1380ش؛البداية و النهايه:ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛البلدان:اليعقوبي (م.292ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛تاريخ آل سعود:ناصر سعيد، دار مكة المكرمه، 1404ق؛تاريخ ابن خلدون:ابن خلدون (م.808ق.)، به كوشش خليل شحاده، بيروت، دار الفكر، 1408ق؛تاريخ العرب القديم:توفيق ابرو، دار الفكر، 1422ق؛تاريخ التمدن الاسلامي:جرجي زيدان، مصر، مطبعة الهلال، 1922م؛تاريخ خليفه:خليفة بن خياط (م.240ق.)، به كوشش فواز، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛تاريخ شبه الجزيرة العربية في عصورها القديمه: عبدالعزيز صالح، مصر، مكتبة الانجلو المصريه؛تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك):الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛تاريخ العرب في عصر الجاهليه:سيد عبدالعزيز سالم، بيروت، دار النهضة العربيه؛تاريخ العرب:فيليپ خوري حتي، ترجمه: پاينده، تهران، علمي و فرهنگي، 1380ش؛تاريخ عمارة المسجدالحرام:فوزيه حسين مطر، به كوشش عبدالرحمن، مكه، جامعة ام القري، 1406ق؛تاريخ المدينة المنوره:ابن شبّه (م.262ق.)، به كوشش شلتوت، قم، دار الفكر، 1410ق؛تاريخ اليعقوبي:احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛التعريف بطبقات الامم:قاضي صاعد الاندلسي (م.462ق.)، به كوشش جمشيدنژاد، تهران، هجرت، 1376ق؛تفسير القمي:القمي (م.307ق.)، به كوشش الجزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق؛تقويم البلدان:اسماعيل ابوالفداء (م.732ق.)، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، 2007م؛جزيرة العرب في القرن العشرين:حافظ وهبه، قاهره، مكتبة النهضة المصريه، 1340ق؛جزيرة العرب قبل الاسلام:برهان الدين دلو، بيروت، دار الفارابي، 2004م؛جغرافية المملكة العربية السعوديه:عبدالرحمن صادق الشريف، رياض، دار المريخ، 1425ق؛جغرافية شبه جزيرة العرب:عمر رضا كحاله، به كوشش احمد علي، قاهره، مكتبة النهضة الحديثه، 1384ق؛خلاصة الكلام في بيان امراء البلد الحرام:احمد بن زيني دحلان (م.1304ق.)، مصر، المطبعة الخيريه، 1305ق؛دراسات في تاريخ العرب القديم:محمد بيومي مهران، دار المعرفه؛دراسات في تاريخ العرب القديم:محمد بيومي مهران، دار المعرفه؛الرحلة السعودية الحجازية النجديه:محمد سعود الغوري، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، 1428ق؛الرده:الواقدي (م.207ق.)، به كوشش الجبوري، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 1410ق؛رعاية الحرمين الشرفين منذ صدر الاسلام:محمد بن عبدالله السبيل، مكه، مطابع الوحيد، 1422ق؛سلطان نجد و الحجاز و ملك المملكة العربية السعوديه:عبدالحسين بن صالح اليوسف، رياض، 1413ق؛السيرة النبويه:ابن هشام (م.213ق./218ق.)، به كوشش محمد محيي الدين، مصر، مكتبة محمد علي صبيح، 1383ق؛شبه جزيره عربستان در عصر حاضر:اوليويه كاره، پل بون آنفان، ترجمه: اسدالله علوي، مشهد، پژوهشهاي اسلامي، 1380ش؛صفة جزيرة العرب:حسين ابن حائك (م.334ق.)، به كوشش اكوع حوالي، صنعاء، مكتبة الارشاد، 1410ق؛صورة الارض:محمد بن حوقل النصيبي (م.367ق.)، بيروت، دار صادر، 1938م؛عمارة المسجد النبوي:محمد الهزاع الشهري، قاهره، مكتبة القاهره، 2001م؛فتوح البلدان:البلاذري (م.279ق.)، بيروت، دار الهلال، 1988م؛الكافي:الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛الكامل في التاريخ:علي ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛كشتار مكه و آينده حرمين:ظفر بنگاش؛لسان العرب:ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛محاضرات في تاريخ العرب:صالح احمد العلي، دار الكتب، 1981م؛المخصص:علي بن اسماعيل ابن سيده (م.458ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛مرافق الحج و خدماتها المدنيه:وليد بن محمد جميل، عربستان، توحيد و بناء، 1419ق؛المسالك و الممالك:ابراهيم الفارسي الاصطخري (م.346ق.)، به كوشش الحسيني، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق؛المعارف:ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، الرضي، 1373ش؛معالم المدينة المنوره:عبدالعزيز بن عبدالرحمن كعكي، بيروت، دار و مكتبة الهلال، 1419ق؛معجم البلدان:ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛معجم ما استعجم:عبدالله البكري (م.487ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛المفصل:جواد علي، دار الساقي، 1424ق؛مكة و المدينة في الجاهلية و عهد الرسول:احمد ابراهيم الشريف، دار الفكر؛موسوعة مرآة الحرمين الشريفين:ايوب صبري پاشا (م.1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛وفاء الوفاء:السمهودي (م.911ق.)، به كوشش خالد عبدالغني، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.
ابوالفضل رباني
[1]. تاريخ العرب القديم، ص19؛ دراسات في تاريخ العرب القديم، ص81.
[2]. صفة جزيرة العرب، ص84.
[3]. Britannica (Arabian Peninsula).
[4]. المفصل، ج1، ص140.
[5]. نك: صورة الارض، ج1، ص18-19؛ صفة جزيرة العرب، ص47؛ معجم البلدان، ج2، ص137.
[6]. التعريف بطبقات الامم، ص208؛ اطلس تاريخ الاسلام، ج1، ص172.
[7]. صورة الارض، ج1، ص19؛ المسالك و الممالك، ص21؛ تقويم البلدان، ص82.
[8]. صفة جزيرة العرب، ص73؛ معجم البلدان، ج2، ص137.
[9]. نك: المفصل، ج1، ص142؛ اطلس تاريخ اسلام، ج1، ص171.
[10]. تاريخ العرب، ج1، ص56-57؛ جغرافية شبه جزيرة العرب، ص39.
[11]. اطلس المملكة العربية السعوديه، ص35؛ اطلس تاريخ اسلام، ج1، ص396.
[12]. جغرافية شبه جزيرة العرب، ص12.
[13]. اطلس تاريخ اسلام، ج1، ص396.
[14]. نك: اطلس تاريخ اسلام، ج1، ص396-397؛ معجم ما استعجم، ج1، ص9؛ معجم البلدان، ج2، ص219.
[15]. المفصل، ج1، ص174-176؛ اطلس تاريخ اسلام، ج1، ص396.
[16]. صفة جزيرة العرب، ص90؛ تاريخ العرب في عصر الجاهليه، ص104؛ اطلس تاريخ اسلام، ج1، ص396.
[17]. نك: جغرافية شبه جزيرة العرب، ص39؛ تاريخ العرب في عصر الجاهليه، ص104.
[18]. نك: جغرافية شبه جزيرة العرب، ص43.
[19]. اطلس المملكة العربية السعوديه، ص35.
[20]. المفصل، ج1، ص156.
[21]. جغرافية شبه جزيرة العرب، ص49.
[22]. اطلس تاريخ اسلام، ج1، ص190.
[23]. جغرافية شبه جزيرة العرب، ص73-74.
[24]. نك: جغرافيه شبه جزيرة العرب، ص77-79.
[25]. نك: المفصل، ج1، ص145-149.
[26]. جغرافية المملكة العربية السعوديه، ص107.
[27]. جغرافية المملكة العربية السعوديه، ص76-77.
[28]. نك: تاريخ العرب في عصر الجاهليه، ص435-437.
[29]. جزيرة العرب في القرن العشرين، ص46.
[30]. المفصل، ج17، ص207-208.
[31]. نك: المفصل، ج1، ص230-239.
[32]. السيرة النبويه، ج1، ص3-5؛ نك: موسوعة مرآة الحرمين، ج5، ص11-235؛ المفصل، ج2، ص5-7.
[33]. المفصل، ج2، ص26.
[34]. موسوعة مرآة الحرمين، ج5، ص18-19.
[35]. نك: تاريخ العرب في عصر الجاهليه، ص440-445.
[36]. نك: شبه جزيره عربستان، ج1، ص89-97.
[37]. Britannica (Arabian Peninsula).
[38]. جغرافية شبة جزيرة العرب، ص85.
[39]. Britannica (Arabian Peninsula).
[40]. نك: تاريخ طبري، ج2، ص283؛ اخبار مكه، ج1، ص61؛ تفسير قمي، ج1، ص61-62؛ الكافي، ج4، ص212-213.
[41]. الاصنام، ص5-6؛ اخبار مكه، ج1، ص57-66.
[42]. نك: باستانشناسي و جغرافياي تاريخي، ص151-205، 233-299.
[43]. المفصل، ج11، ص66.
[44]. نك: تاريخ يعقوبي، ج1، ص270-271؛ المفصل، ج11، ص223.
[45]. نك: الازمنة و تلبية الجاهليه، ص38-45.
[46]. اخبار مكه، ج1، ص184-189.
[47]. نك: المفصل، ج12، ص281-282.
[48]. نك: المفصل، ج2، ص171-172.
[49]. نك: تاريخ التمدن الاسلامي، ج3، ص340 به بعد.
[50]. امتاع الاسماع، ج2، ص10.
[51]. باستانشناسي و جغرافياي تاريخي، ص324.
[52]. المفصل، ج11، ص50-51.
[53]. باستانشناسي و جغرافياي تاريخي، ص325.
[54]. نك: تاريخ العرب القديم، ص84، 175، 187؛ المفصل، ج12، ص103، 158-197.
[55]. المفصل، ج12، ص25-85؛ جزيرة العرب قبل الاسلام، ص625-633.
[56]. نك: فتوح البلدان، ص63-99.
[57]. نك: تاريخ يعقوبي، ج2، ص155؛ تاريخ المدينه، ج1، ص183-184.
[58]. شبه جزيره عربستان، ج1، ص48، 75-78.
[59]. نك: جزيرة العرب قبل الاسلام، ص71-75.
[60]. المفصل، ج13، ص202.
[61]. جزيرة العرب قبل اسلام، ص75.
[62]. صفة جزيرة العرب، ص214.
[63]. نك: صفة جزيرة العرب، ص313 به بعد.
[64]. المفصل، ج13، ص35.
[65]. معجم البلدان، ج1، ص193؛ ج4، ص60؛ لسان العرب، ج5، ص153، «كندر».
[66]. صفة جزيرة العرب، ص168.
[67]. نك: معجم البلدان، ج5، ص442؛ الاخبار الطوال، ص16-17.
[68]. مكة و المدينة في الجاهلية و عهد الرسول، ص356؛ نك: معالم المدينة المنوره، ج4، ص42.
[69]. البلدان، ص151.
[70]. دراسات في تاريخ العرب، ج1، ص339، 431-432.
[71]. اخبار مكه، ج2، ص239.
[72]. نك: جزيرة العرب قبل الاسلام، ص89-90.
[73]. شبه جزيره عربستان، ج1، ص140-142.
[74]. المفصل، ج1، ص198؛ تاريخ شبه الجزيرة العربيه، ص24.
[75]. نك: جزيرة العرب قبل الاسلام، ص95-96؛ المخصص، ج2، ص125-134.
[76]. المفصل، ج1، ص201-203.
[77]. نك: جزيرة العرب قبل الاسلام، ص118-119.
[78]. نك: صفة جزيرة العرب، ص263، 267، 293، 320-321؛ جزيرة العرب قبل الاسلام، ص103-110.
[79]. صفة جزيرة العرب، ص320.
[80]. جزيرة العرب قبل الاسلام، ص101-129.
[81]. نك: المعارف، ص575-576.
[82]. نك: جغرافية شبه جزيرة العرب، ص26-27.
[83]. المفصل، ج13، ص262.
[84]. تاريخ العرب القديم، ص65.
[85]. محاضرات في تاريخ العرب، ج1، ص36-37؛ تاريخ العرب قبل الاسلام، ص136.
[86]. محاضرات في تاريخ العرب، ج1، ص37.
[87]. نك: تاريخ عرب، ص60.
[88]. نك: المفصل، ج13، ص228.
[89]. معجم البلدان، ج3، ص351.
[90]. جزيرة العرب قبل الاسلام، ص135-160.
[91]. نك: انساب الاشراف، ج1، ص66.
[92]. تاريخ المدينة المنوره، ج1، ص306؛ وفاء الوفاء، ج2،ص257.
[93]. اسواق العرب، ص277، 344، 347.
[94]. جزيرة العرب في القرن العشرين، ص16
[95]. جزيرة العرب في القرن العشرين، ص201-206.
[96]. Britannica (Arabian Peninsula).
[97]. نك: شبه جزيره عربستان، ج1، ص140-141.
[98]. نك: تاريخ شبه الجزيرة العربيه، ص63 به بعد؛ المفصل، ج3، ص73 به بعد.
[99]. المفصل، ج1، ص246؛ جزيرة العرب قبل الاسلام، ص138-139؛ تاريخ عرب، ص83.
[100]. تاريخ شبه الجزيرة العربيه، ص124-125.
[101]. نك: المفصل، ج3، ص244؛ تاريخ شبه الجزيرة العربيه، ص143-144.
[102]. نك: تاريخ شبه الجزيرة العربيه، ص151-152.
[103]. نك: تاريخ شبه الجزيرة العربيه، ص158-162.
[104]. السيرة النبويه، ج4، ص51، 858-859؛ فتوح البلدان، ص49.
[105]. السيرة النبويه، ج4، ص985.
[106]. الرده، ص49 به بعد.
[107]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص138.
[108]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص161.
[109]. تاريخ عرب، ص305.
[110]. نك: تاريخ طبري، ج7، ص394؛ انساب الاشراف، ج9، ص289-303؛ البداية و النهايه، ج10، ص35.
[111]. تاريخ خليفه، ص276-277؛ انساب الاشراف، ج3، ص92-109.
[112]. نك: الكامل، ج7، ص493-495؛ تاريخ ابن خلدون، ج4، ص110-118؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج5، ص104-108.
[113]. الكامل، ج7، ص493؛ نك: تاريخ طبري، ج11، ص263؛ تاريخ ابن خلدون، ج3، ص472.
[114]. نك: خلاصة الكلام، ص16.
[115]. خلاصة الكلام، ص46.
[116]. نك: تاريخ عمارة المسجد الحرام، ص58-162؛ عمارة المسجد النبوي، ص185 به بعد.
[117]. جغرافية شبه جزيرة العرب، ص141-142.
[118]. نك: تاريخ عمارة المسجد الحرام، ص168 به بعد.
[119]. نك: تاريخ آل سعود، ج1، ص34-35؛ كشتار مكه، ص57.
[120]. جزيرة العرب في القرن العشرين، ص273؛ كشتار مكه، ص57.
[121]. رعاية الحرمين، ص15، 23-43.
[122]. سلطان نجد، ص31-32.
[123]. سلطان نجد، ص72.
[124]. الرحلة السعوديه، ص218.
[125]. رعاية الحرمين، ص15.
[126]. مرافق الحج، ص46-48.
2. نك: جغرافية شبه جزيرة العرب، ص44-429.