تأثیر دو باور اعتقادی توحید و معاد بر اخلاق در نهجالبلاغه(2)
3. حسن فاعلی در عمل اخلاقی
هدف نهایی اخلاق در اکثر مکاتب اخلاقی، سعادت بشر است و تنها تفاوت این مکاتب در تعیین مصداق این سعادت و شخص سعادتمند میباشد. ممکن نیست همه اهدافی که مصادیق سعادت انسان شمرده شدهاند، همگی درست باشند. هدف نهایی اخلاق، کمال انسان است که در سایه قرب الهی به ظهور میرسد. (مصباحیزدی، 1370: 205)
در اخلاق اسلامی به این نکته توجه شده است و به همین دلیل، تنها خوب بودن فعل باعث اخلاقی شدن آن نمیشود. علاوه بر حسن فعلی باید حسن فاعلیِ عمل هم فراهم گردد و از روی اخلاص انجام شود. اخلاص به معنای انجام کار برای رضای خداست تا اینکه هدف در تمام مراحل، تقرب به او باشد. در این صورت، هدف نهایی انجام کار، از ابتدا بر روی آن اثرگذار است. بنابراین هدف نهایی اخلاق در ارتباط آنان با توحید تعریف میشود.
در فرهنگ دینی، عملی بدون داشتن اخلاص مقبول نمیافتد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در اینباره میفرماید: اگر انسان یکى از صفات ناپسند را داشته باشد و بدون توبه خدا را ملاقات کند، هرچند خود را به زحمت اندازد یا عملش را خالص گرداند، فایدهاى نخواهد داشت و آن صفات ناپسند این است که: شریکى براى خداوند در عبادات واجب برگزیند ... . (سیدرضی، 1379: خ 152)
نیت خالصانه به اندازهای اهمیت دارد که حتی گاهی با خود عمل برابری میکند. آن حضرت ثواب عمل را حتی بدون انجام آن منوط به داشتن شناخت و نیت صحیح میداند: هر کس از شما که در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر(ص) و اهل بیت پیامبر(علیه السلام) بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست و ثواب اعمال نیکویى که قصد انجام آن را داشته خواهد برد و نیت او ثواب شمشیر کشیدن را دارد. (سیدرضی، 1379: خ 190)
همچنین نقل شده که پس از پیروزى در جنگ بصره در سال 36 هجرى یکى از یاران امام(علیه السلام) گفت: دوست داشتم برادرم با ما بود و مىدید چگونه خدا شما را بر دشمنان پیروز کرد. امام(علیه السلام) پرسید: آیا فکر و دل برادرت با ما بود.
گفت: آرى. حضرت فرمود: او هم در این جنگ با ما بود؛ حتی آنهایى که حضور ندارند و در صلب پدران و رحم مادران مىباشند، ولى با ما هم عقیده و آرمان هستند و به زودى متولد مىشوند و دین و ایمان به وسیله آنان تقویت مىگردد، با ما در این نبرد شریک خواهند بود. (ابن ابیالحدید، 1337: 1 / 247)
آن حضرت همچنین در نامه به مالکاشتر خدمت به خلق برای رضای خداوند را نوعی عبادت دانستهاند: نیکوترین وقتها و بهترین ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب کن، اگرچه همه وقت براى خداست، اگر نیت درست و رعیت در آسایش قرار داشته باشد. (سیدرضی، 1379: ن 53)
نیت الهی همانند عمل میتواند انسان را بهشتی کند: همانا پاداش در گفتار به زبان و کردار با دستها و قدمهاست و خداى سبحان به سبب نیت راست و درون پاک، هرکس از بندگانش را که بخواهد وارد بهشت خواهد کرد. (همان: ح 42؛ آمدیتمیمی، 1360: 1 / 233)
پس عمل اخلاقى هنگامى ارزشمند است که فاعل در انجام آن، سوداى کسب رضایت معبود را در سر داشته باشد؛ اعم از اینکه تحصیل رضایت خداوند مطلوب بالذّات او باشد یا اینکه خشنودى پروردگار از آن جهت که مقتضى ثواب و مانع عقاب است، انگیزه او گردد.
تحقق این امر به طور منطقى در صورتى ممکن است که فاعل، هستى خداوند و حقانیت معاد و روز پاداش و کیفر و بعثت انبیا و تعالیم آنها را باور داشته باشد. البته ایمان به خداوند، باور به معاد و نبوّت را نیز درپى خواهد داشت. (دیلمی و آذربایجانی، 1382: 39) از همین رو در متون دینى ما بر ایمان به عنوان شرط ضرورى براى ارزشمندى اخلاقى تأکید فراوانی شده است.
4. زمینهسازی ملکات اخلاقی
اعتقاد به توحید باعث میشود روابط موجود بین افراد جامعه توحیدی، رنگ و بوی الهی بگیرد: اگر دو انسان در درجه عالى رشد و کمال الهى رابطه با یکدیگر برقرار کنند، این رابطه بر مبناى احساس برین هماهنگى و وحدت میان ارواح آنان خواهد بود. (جعفری، 1376: 17 / 288)
انسانى که با معرفت و تکاپوى علمى به مقام معنا رسیده باشد، مىتواند با انسانى دیگر که به همان معنا رسیده است، به وحدت عالى نائل گردد و فقط این دو انسان معنوى هستند که مىتوانند حقیقت وحدت عالى و ضرورت و ارزش آن را احساس نمایند. پیامبر اسلام اینگونه مأمور دعوت اهل کتاب به وحدت با مسلمانان بود:
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بهِ شَیئًا وَلَا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بأَنَّا مُسْلِمُونَ. (آلعمران / 64)
بگو ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما].
تردیدى نیست که هر سه اصل مشترک (اعتقاد به خداوند یگانه و منزّه دانستن او از شریک، عبادت حقیقى آن ذات اقدس و آزادى همه مردم از زنجیر بردگى یکدیگر) نیاز به تحصیل معرفت و کوششهاى اختیارى دارد تا شخصیّت آدمى اعتلا پیدا کند و به درجه معنادار بودن بر مبناى اعتقادات مزبور برسد و با انسان معنادار دیگر به همگرایی برسد.
همچنین در آیه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آلعمران / 103) کلمه حبلالله به معناى دستاویز الهى است، نه طبیعى و نژادى یا حقوقى و فرهنگى و احساساتى و ... . به نظر مىرسد معناى حبلالله در این آیه شریفه همان عقائد و دستورات الهى باشد که با داشتن و عمل کردن به آنها تکاملى اختیارى به وجود مىآید و احساس وحدت عالى میان انسانها به دنبال آن گردیدن به جریان مىافتد؛ چنانکه نتیجه به دنبال مقدمات خود مىافتد. (همان: 319 و 320)
در حقیقت «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات / 10) قانونى را در بین مسلمانان تشریع مىکند و نسبتى را برقرار مىسازد که قبلاً نبوده و آن رابطه برادرى است که آثار شرعى، حقوقى و قانونى نیز درپی دارد. «اخوت» معنایى است که هم مىتواند طبیعى باشد و هم اعتبارى؛ اخوت طبیعى در شرایع و هیچ اثرى ندارد و قوانین به صرف اینکه دو انسان داراى یک پدر و یک مادر و یا یک پدر و مادر باشند، ارتباطى قانونی و اعتباری بین این دو وجود نخواهد داشت؛ ولى اخوت اعتبارى در اسلام آثارى اعتبارى دارد. (طباطبایی، 1374: 17 / 471 ـ 473)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این زمینه میفرمایند: فَضَّلَ حُرْمَةَ الْمُسْلِم ِ عَلَى الْحُرَم ِ کُلِّهَا وَ شَدَّ بالْإِخْلَاصِ وَ التَّوْحِیدِ حُقُوقَ الْمُسْلِمِینَ فِی مَعَاقِدِهَا فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ إِلَّا بالْحَقِّ وَ لَا یَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِم ِ إِلَّا بمَا یَجبُ. (سیدرضی، 1379: خ 167)
خداوند حرمت مسلمان را بر هر حرمتى برترى بخشید و حفظ حقوق مسلمانان را به وسیله اخلاص و توحید استوار کرد. پس مسلمان کسى است که مسلمانان از زبان و دست او آزارى نبینند، مگر آنجا که حق باشد، و آزار مسلمان روا نیست جز در آنچه واجب باشد.
در پرتوی همین برادری است که بسیاری از فضایل برای مسلمانان در قبال یکدیگر لازمالاجرا میشود. توحید مانند ریسمانی است که صفات پسندیده را حول خود متمرکز میکند و آنها را حول محور اعتقاد به خداوند استوار مینماید. او (حضرت علی(علیه السلام) ) رفاه و آسایش و پیشرفت اجتماع را از دیدگاه عالیترى مىنگرد و مىگوید:
و من شما را براى خدا مىخواهم». ( سیدرضی، 1379: خ 136) یعنى رفاه و آسایش شما پلههایى براى صعود به تکامل است و آماده ساختن مردم براى چنین حرکتى، وظیفهای است که على(علیه السلام) در اعماق روحش یک ضرورت حیات هدفدار براى خود مىداند. پس در حقیقت على(علیه السلام) با انجام وظیفه اجتماعى در آن حیات هدفدارش تنفس مىکند و تنفس براى حیات سپاسگذارى ندارد. دلیل این مطلب جمله زیر است: «آزاد ساختن شخصیت از چنگال تمایلات و روانه کردن آن به سوى خداوند و به سوى شما سپاسگذارى ندارد. (جعفری، 1376: 1 / 253)
معاد و اخلاق عملی
مسئولیت اخلاقی در برابر خداوند، اعتقاد به معاد را درپی دارد؛ چراکه حکمت خداوند ایجاب میکند جهان آخرتی باشد و از عدالت خداوند به دور است که با نیکوکار و بدکار یکسان برخورد کند. معاد از بازیافتن حیات براى مشاهده نتایج کردار، گفتار و هدفگیرىهای انسانها در این دنیا است؛ آن هنگام که ابدیت شروع مىشود و مسئله تقسیم انسانها به سعدا و اشقیا و متوسط به میان مىآید. (همان: 4 / 150)
اعتقاد به معاد بر اخلاق عملی تأثیرگذار است که برخی از آن آثار عبارتند از:
1. زهد و توجه به فانی بودن دنیا
از دیدگاه امیرالمؤمنین(علیه السلام) وقتی آخرت دارالقرار شد، دنیای فانی از ارزش میافتد؛ چراکه این سرا محل ماندن نیست؛ بلکه وسیلهای برای رسیدن به نعمتهای پایدار خواهد بود. با این دید، تلاش برای آخرت اهمیت ویژهای مییابد. آن حضرت تمثیل زیبایی را در این زمینه مطرح کردهاند:
همانا داستان آن کس که دنیا را آزمود، چونان مسافرانى است که در سر منزلى بىآب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد کوچ کردن به سرزمینى را دارند که در آنجا آسایش و رفاه فراهم است. پس مشکلات راه را تحمّل مىکنند و جدایى دوستان را مىپذیرند و سختى سفر و ناگوارى غذا را با جان و دل قبول مىکنند، تا به جایگاه وسیع و منزلگاه أمن، با آرامش قدم بگذارند. (سیدرضی، 1379: ن 31)
ایشان زهد را نیز چنین تبیین مینماید:الزّهادة قصر الامل و الشّکر عند النّعم و الورع عند المحارم. (همان: خ 81) زهد یعنى کوتاه کردن آرزو و شکرگزارى برابر نعمتها و پرهیز در برابر محرمات. برخی عالمان علم اخلاق نیز در راستای این کلام نورانی، زهد را اینگونه تعریف کردهاند:
زهد عبارت است از ضد محبت دنیا و رغبت به آن و اکتفا کردن به قدر ضرورت ... مرتبه زهد وقتی حاصل میشود که باعث ترک دنیا و پستی و حقارت آن باشد در جنب آنچه میطلبد از آخرت و یا قرب به خدا. (نراقی، 1383: 355)
نظر داشتن به سرای جاوید و ملاحظة ناپایداری دنیا باعث میشود انسان به دنیا حرص و طمع بیش از حد نداشته باشد و سختیها برای او آسان شود و در پرتوی آن به کمالات و ملکات اخلاقی برسد: مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بالْمُصیبَات. (موسوی، 1376: 180) کسی که در دنیا زهد بورزد مصیبتها برای او آسان میشود.
البته این بدان معنا نیست که از نعمتهای دنیوی هیچ بهرهای نبرد چراکه اهل زهد بیشترین لذت را از دنیا میبرند؛ چون لذت ترک لذت را با لذایذ دنیوی همراه کردهاند. اعتقاد به معاد و ملاحظه ناپایداری دنیا زمینهساز زهد ورزیدن و مصروف شدن هم و غم آدمی در جهت رسیدن به کمال و قرب الهی میشود و این یکی از تفاوتهای اخلاق سکولار با اخلاق دینی است.
غایت اخلاق سکولار، سعادت دنیوی بشر و رفاه اجتماعی اوست؛ در حالی که اخلاق دینی افزون برتوجه به سعادت دنیوی، آخرت را نیز در نظر دارد و اصالت را به آن میدهد. (سربخشی، 1388: 51) به همین دلیل، مفهوم زهد به این صورت در اخلاق سکولار وجود ندارد؛ بلکه حداکثر بهرهمندی از مواهب دنیوی، آرمان آن رویکرد است؛ زیرا همه چیز با تمام شدن زندگی دنیوی به پایان میرسد و با این دید، غیرمنطقی است که انسان به خود سختی بدهد و از دنیا حداکثر لذت را نبرد.
امام علی(علیه السلام) رابطه زاهدان و پرهیزکاران با دنیا را چنین میفرماید: پرهیزکاران در بهترین خانههاى دنیا سکونت کردند و بهترین خوراکهاى دنیا را خوردند و همان لذتهایى را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند و از دنیا بهره گرفتند آنگونه که سرکشان و متکبّران دنیا بهرهمند بودند. سپس از این جهان با زاد و توشه فراوان و تجارتى پرسود، به سوى آخرت شتافتند. لذت پارسایى در ترک حرام دنیا را چشیدند و یقین داشتند در روز قیامت از همسایگان خدایند؛ جایگاهى که هر چه درخواست کنند، داده مىشود و هرگونه لذتى در اختیارشان قرار دارد. (سیدرضی، 1379: ن 27)
در نگاه دینی، دنیا مقدمه آخرت است و باید خود را برای فرجام کار آماده کرد. زهد ورزیدن، امکان استفاده بهتر از دنیا را فراهم میکند و دلشورههای تعلق خاطر به آن را از بین میبرد و مهمتر از آن، فراغت بالی حاصل میکند تا به هدف اصلی که همان رسیدن به مکارم اخلاق و تخلق به اخلاق الهی است، به دست بیاید.
2. ضمانت اجرا
برای آنکه هر قانونی بخواهد به درستی اجرا شود، باید در مقام عمل، تضمین و پشتوانهای داشته باشد. اخلاق هم از این قاعده مستثنا نیست: دین میتواند بنیاد اخلاق باشد و از این طریق میتواند آن را ضمانت کند. اساساً اگر قرار است اخلاق بهطور کامل تحقق یابد، باید براساس دین و با تکیه بر دین (معرفة الله) باشد.
قدر مسلم این است که دین حداقل بهعنوان پشتوانه برای اخلاق بشر ضروری است؛ چراکه اولاً تاریخ و تجربه نشان داده آنجا که دین از اخلاق جدا شده، اخلاق خیلی عقب مانده است. ثانیاً دین به راحتی میتواند انضباطهای اخلاقی محکم و پولادین را بهوجود آورد. (مطهری، 1373: 135 و 136)
بنابراین در مقام تضمین عملی، اخلاق به دین وابسته است. اعتقاد به معاد و ثواب و عقاب، نوعی کنترل درونی ایجاد میکند؛ چراکه در قیامت، اعمال حسابرسی خواهند شد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این زمینه میفرماید: بندگان خدا از روزى بترسید که اعمال و رفتار انسان وارسى مىشود. ... در قیامت با نیکوکار و بدکار یکسان رفتار نمیشود و به تناسب رفتارشان به نعمت یا عذاب دچار میشوند. (سیدرضی، 1379: خ 157)
اما در نظامهای اخلاقی سکولار به دلیل عدم وجود ضمانت لازم برای اجرای اخلاق، این مهم با مشکل روبرو شده است. امام(علیه السلام) در جایجای نهجالبلاغه به نقش تربیتی معاد و ضمانت اجرایی آن اشاره کردهاست. گویی معاد و اندیشة روز بازپسین، عنصری جدانشدنی در خطبهها و سخنان اخلاقی ایشان است؛ برای نمونه، میفرماید:
لَا یَغْدِرُمَنْ عَلِمَ کَیْفَ الْمَرْجعُ. (همان: خ 41) آن کس که از بازگشت خود به قیامت آگاه باشد، خیانت و نیرنگ ندارد. مَنْ أَیْقَنَ بالْخَلَفِ جَادَ بالْعَطِیَّةِ. (همان: ح 138) آن که پاداش الهى را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است.
البته برخی بر اخلاق دینی خرده گرفتهاند که مصلحتجویانه و سودگرا است؛ چراکه افراد برای رسیدن به سود (ثواب) ابدیِ آخرت یا ترس از جهنم، از سود و لذت زودگذر دنیا چشمپوشی کردهاند و اخلاق نباید بر مبنای سودگرایی باشد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) با دستهبندی بندگان، ارزش عبادت آنها را چنین میسنجد:
إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ. (همان: ح 237) گروهى خدا را به امید بخشش پرستش کردند که این پرستش بازرگانان است و گروهى او را از روى ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى پرستیدند و این پرستش آزادگان است.
از منظر ایشان، عبادت و پیروی از دستورات الهی، به شیوه دو گروه اول که برای ترس یا تشویق است، دارای سطحی ابتدایی و اولیست؛ بلکه عمل اخلاقی و بندگی واقعی ازآنِ گروه سوم است که انگیزه آنها صرفاً شکرگزاری پروردگار است.
از نگاه دیگر میتوان گفت فقط ترس از جهنم و شوق به بهشت، باعث اخلاقی شدن فرد دیندار نیست و این دو در اخلاق دینی وجود دارند؛ ولی جوهره اصلی اخلاق، رسیدن انسان به تعالی است؛ زیرا معاد نقطه برتر زندگی انسان و شروعی دوباره و سرایی همیشگی است و انسان باید خود را برای آن آماده کند و از پل دنیا خود را به آن مقصد نهایی برساند. به فرموده آن حضرت:
ان رغبتم فى الفوز و کرامة الاخرة فخذوا فى الفناء للبقاء. (آمدیتمیمی، 1360: 2 / 22) اگر به رستگاری و کرامت آخرت رغبت دارید، دنیای فانی را برای آخرت باقی به کار بگیرید. از این حیث، اخلاق با درونمایه دینی فقط در ثواب و عقاب خلاصه نمیشود؛ بلکه هر عمل اخلاقی زمینه را برای رسیدن به کمال فراهم میکند و حتی اگر ثواب و عقابی در قیامت وجود نمیداشت، به دلیل ابدی بودن در آخرت و اینکه انسان به سوی خداوند بازگشت پیدا میکند، اعمال و اخلاق و صفات او اهمیت مییابد. امام علی(علیه السلام) در این زمینه میفرماید:
إنکم إلى الاخرة صائرون و على اللّه معرضون. (همان: 3 / 59) شما به سوى آخرت میروید و بر خدا عرضه میشوید. اخلاق دارای مراتبی است و یک انگیزه به دو معنا میتواند اخلاقی باشد. از منظر اخلاق حداقلی، همینکه انگیزه فاعل، هیچ معیار اخلاقی را نقض نکند، اخلاقی است و بنابراین اطاعت از دستورات خداوند به دلیل ترس از جهنم و شوق به بهشت، اگر چه مصلحتاندیشانه باشد، واجد حداقل شرایطی است که یک انگیزه برای اخلاقی بودن به آن نیاز دارد؛ اما در اخلاق حداکثری، انگیزه فاعل از درک ارزشهای اخلاقی سرچشمه میگیرد. (فنایی، 1384: 160 و 161)
نتیجه
از منظر نهجالبلاغه، اخلاق و اعتقادات به دلیل رابطه متقابل صفات نفسانی و عقاید انسانی، بر یکدیگر مؤثرند. اصل اعتقادی توحید اثبات میکند که جهان دارای شعور و حرکت به سمت کمال و خوبی است و به همین دلیل، بیاخلاقی و بدی، بر آن اثر تکوینی منفی میگذارد و نظم آن را به هم میریزد.
انسان در برابر خداوند مکلف است و گستره این تکلیف فراتر از محدوده انسانی و شامل طبیعت و محیط زیست هم میشود. بدین ترتیب اخلاق با محوریت دین، مانند اخلاق سکولار در پی منفعت حداکثری از طبیعت نیست.
عمل اخلاقی باید متصف به اخلاص و حسن فاعلی باشد تا ارزشمند شود. محوریت خداوند در اخلاق، باعث رشد فضایل و وحدت در جامعه توحیدی میشود. معاد نیز تکمیلکننده اصل توحید و زمینهساز ضمانت اجرا برای اخلاق است و توجه به فانی بودن دنیا و لزوم بازگشت به خداوند، باعث ایجاد زهد و نیز شکوفایی ملکات اخلاقی میگردد که همه اینها از مزیتهای اخلاق دینی بر اخلاق سکولار به شمار میرود. اخلاق در فضای دینی و اعتقادی، قابلیت رشد و تحقق حداکثری دارد و اعتقادات، پایه مستحکمی برای اخلاق در جنبههای مختلف انگیزشی، تعریف، هدف و ضمانت اجرایی است.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم.
2. شریف رضی، نهجالبلاغه، ترجمه دشتی.
3. آذربایجانی، مسعود و احمد دیلمی، 1382، اخلاق اسلامی، قم، دفتر نشر معارف.
4. آمدیتمیمی، عبدالواحد، 1360، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق سیدجلالالدین محدثارموی، تهران، دانشگاه تهران.
5. ابنابیالحدید، عزالدین ابوحامد، 1377، شرح نهجالبلاغه، نصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه عمومی آیتالله مرعشینجفی.
6. ابنبابویه قمی (صدوق)، علی بن محمد، 1382، الخصال، ترجمه یعقوب جعفری، قم، نسیم کوثر.
7. افلاطون، 1380، دوره آثار، ترجمه محمدحسن لطفی، و رضا کاویانی، ج 1، چ دوم، تهران، خوارزمی.
8. امید، مسعود، 1378، «درآمدی بر فلسفه اخلاق از منظر استاد مطهری»، فصلنامه قبسات، شماره 13.
9. بحرانی، ابنمیثم، شرح نهجالبلاغه، 1375، ج 2، ترجمه قربانعلی محمدیمقدم و علىاصغر نوایییحییزاده، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
10. جعفری، محمدتقی، 1376، شرح و ترجمه نهجالبلاغه، ج 1، 4، 17، 26، چ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
11. سربخشی، محمد، اخلاق سکولار، چ اول، قم، مؤسسه امام خمینی(ره) .
12. سروش، عبدالکریم، 1360، دانش و ارزش، چ هفتم، تهران، یاران.
13. طباطبایی، محمدحسین، 1374، ترجمه المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسویهمدانی، چ پنجم، قم، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
14. فرانکنا، ویلیام، 1376، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، قم، مؤسسه فرهنگی طه.
15. فناییاشکوری، ابوالقاسم، 1384، دین در ترازوی اخلاق، تهران، صراط.
16. کلینی، محمد بن یعقوب، 1413 ق، الکافی، بیروت، دارالاضواء.
17. ــــــــــــــــــــ ، بیتا، ترجمه اصول کافی، ج 1، ترجمه سیدجواد مصطفوی، تهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه.
18. مصباحیزدی، محمدتقی، 1370، درسهایی از فلسفه اخلاق، قم، اطلاعات.
19. مطهری، مرتضی، 1372، علل گرایش به مادیگری، چ سیزدهم، بیجا، صدرا.
20. ــــــــــــــــــــ ، 1372، فلسفه اخلاق، چ یازدهم، بیجا، صدرا.
21. ــــــــــــــــــــ ، 1373، تعلیم و تربیت در اسلام، چ بیست و سوم، بیجا، صدرا.
22. مغنیه، محمدجواد، 1358، فی ظلال نهجالبلاغه، ج 2، بیروت دارالعلم للملایین.
23. ملکیان، مصطفی، بیتا، جزوه تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار، بیجا، بینا.
24. موسوی، سیدصادق، 1376، تمام نهجالبلاغه، تهران، مؤسسه صاحبالزمان(عج).
25. نراقی، احمد، 1383، معراجالسعاده، قم، هجرت.
26. ویلیامز، برنارد، 1383، فلسفه اخلاق، ترجمه و تعلیق زهرا جلالی، قم، دفتر نشر معارف.
منبع: فصلنامه اخلاق - شماره 11