بني اميه
علی محمودی
لغت "بني اميه" از دو بخش تشكيل شده است:
1- بني (بنين): جمع ابن كه در لغت عربي به معني پسر است[1] و از ريشۀ بُنَيَ به معني ساختن عمارت و بناست، ناميدن فرزند به ابن از اين جهت است كه پدرش او را ساخته است.[2]
2- امَيّه: مُصَّغر اَمَه[3] و در لغت به معني كنيز ميباشد.[4] (اُموي و اَمَوي هر دو صحيح است)[5]
"بني اميه" در اصطلاح شاخهاي از خاندان قريش است كه در سال 41 هـ . ق تا 132 هـ .ق بر سراسر جهان اسلام و از سال 138 هـ .ق تا 422 هـ . ق بر اسپانيا حكومت كردند.
جد بزرگ اين خاندان "امية بن عبد شمس"، جد مشترك عثمان بن عفان و معاوية بن ابي سفيان است،[6] وي همان اميۀ اكبر است و دربارۀ وي بيش از چند روايت مختصر چيزي در دست نيست.[7]
فرزندان اميه به دو گروه "اَعياص" و "عنابِس" تقسيم ميشوند:
عاص، ابوالعاص، عيص و ابوالعيص از اين رو كه در نامشان شباهت وجود دارد به «اعياص» شهرت يافتهاند، مروان بن حكم و فرزندانش از نسل اعياص هستند.
دستۀ ديگر به جهت مقاومت در نبرد عكاظ به «عَنْسَبه» يعني شير، مشهورند و به ايشان "عنابس" گويند، پدر ابوسفيان (حرب)، ابوسفيان و فرزندش معاويه از نسل عنابس هستند.[8]
بني اميه در عصر جاهليت:
آنها در اطراف كعبه، مركز مكه سكونت داشتند (كه با فتح مكه برخي از آنان به مدينه مهاجرت كردند)[9] حرب پدر ابوسفيان ، از بزرگان مكه به شمار ميرفت و به خاطر مقام و منزلت عبدالمطلب (بزرگ خاندان بني هاشم) به وي حسادت ميورزيد، در نبردهاي اعراب فرماندۀ سپاه قريش بود و پس از وي به فرزندش ابوسفيان رسيد.[10]
امويان در عصر جاهلي از توانگران قريش به شمار ميآمدند و تجارت پيشه بودند و با قبائل ديگر براي كسب تصدي منصبهاي كعبه و به رخ كشيدن برتري شان، درگيري داشتند.[11]
بني اميه در عصر بعثت حضرت رسول (ص):
ظهور پيامبري از بني هاشم باعث حسادت بني اميه گرديد، از اين رو امويان همچون ديگر قبائل قريش، مواضع سختي در برابر رسول خدا (ص) اتخاذ كردند، تنها تعداد انگشتشماري به پيامبر ايمان آوردند و براي حفظ ايمانشان به حبشه مهاجرت كردند.[12]
بني اميه بعد از پيامبر (ص):
ابوسفيان در عهد عمر بن خطاب محترم بود و معاويه را از مخالفت با عمر بر حذر ميداشت با انتخاب عثمان بن عفان، به مقام خلافت، ( كه خود از خاندان بني اميه بود)، امويان توانستند قدرت و نفوذ خود را پيش از گذشته گسترش دهند، افرادي از بني اميه به ولايت شهرهاي مهم گماشته شدند و به برخي، اموال هنگفتي رسيد.[13]
نخستين كسي كه در بني اميه حكومت تشكيل داد و دولت اموي را پايه گذاري كرد، "معاويه" پسر ابوسفيان بود.[14] وي يك دولت عربي محض در شام پي افكند كه 90 سال دوام يافت و پس از او 13 تن از اعضاي خاندان او بر جهان اسلام حكومت كردند.[15]
چهرههاي مشهور بني اميه در زمان حضرت امير (ع) از بيعت با ايشان سرباز زدند و به بهانۀ خونخواهي عثمان، با عايشه همراه شدند و جنگ جمل را به راه انداختند و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و بسياري از بني هاشم و شيعيان را به شهادت رساندند.[16]
از خلفاي اموي چهار تن سر آمد ديگران بودند: معاويه، عبدالملك، هشام و عمر بن عبد العزيز، به جز عمر بن عبدالعزيز همۀ آنها مرداني دنياجوي و خوشگذران بودند اما عمر بن عبدالعزيز كوشيد بار ديگر سنت رسول اكرم (ص) را احياء كند و فساد رايج در دستگاه بني اميه را براندازد وي فدك را بازگردانيد، ناسزاگويي به حضرت امير (ع) بر سر منبرها را برداشت و...[17]
ياد كرد قرآن از بني اميه:
دشمني بني اميه با بني هاشم و موضع گيري ايشان در برابر قرآن و پيامبر (ص) موجب شد آياتي از قرآن دربارۀ آنها نازل شود، اما در هيچ آيهاي به طور رسمي و صريح از ايـن طايـفه نـامي نيـامده اسـت و هيـچ
آيهاي در مدح بني اميه و يا يكي از افراد اين طايفه نازل نشده است.[18]
«...وَما جَعَلنا الرُّءيا الَّتي اَرَيناكَ اِلّا فِتنَةً لِلنّاسِ وَالشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِي القُرانِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَما يََزيدُهُم اِلّا طغياناً كَبيراً»[19]
«..و ما آن رؤيايي را كه به تو نشان داديم فقط براي آزمايش مردم بود، همچنين شجرۀ ملعونه (درخت نفرين شده) را كه در قرآن ذكر كردهايم و ما آنها را بيم داده (و انزار) ميكنيم اما جز طغيان عظيم، چيزي بر آنها نميافزايد»
اغلب مفسران اين آيه را دربارۀ بني اميه ميدانند، جمعي از مفسران شأن نزول اين آيه را اشارۀ به جريان معروفي ميدانند كه در ضمن آن پيامبر (ص) در خواب ديد ميمونهايي از منبر او بالا ميروند و پائين ميآيند، اين ميمونها را بني اميه تفسير كردهاند.[20]شجرۀ ملعونه نيز يكي از اقوام ملعونه در كلام خداست، اين شجره، دودمان بني اميه است.[21]
سرانجام بني اميه:
در سال 132 هـ . ق عباسيان با تكيه بر قواي خراساني (ابومسلم خراساني) به حكومت بني اميه پايان دادند و بسياري از ايشان را كشتند، يكي از امويان به شهر اندلس گريخت و حكومتي در آنجا تأسيس كرد كه نزديك به سه قرن دوام يافت.[22]
پی نوشتها
[1] . قرشي، علي اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375، هفتم، ج 1، ص 233
[2] . راغب اصفهاني؛ مفردات، ترجمه غلامرضا حسيني، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375، دوم، ج 2، ص 315 و 314
[3] . دهخدا، علي اكبر؛ لغت نامه،تهران، دانشگاه تهران، 1377، دوم، ج 3، ص 3414
[4] . قاموس قرآن، پيشين، ص 75
[5] . لغت نامه دهخدا، پيشين، ص 3414
[6] . خرمشاهي، بهاء الدين؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، دوستان و ناهيد، 1377، اول، ج 1، ص 392
[7] . موسوي، بجنوردي كاظم؛ دايره المعارف بزرگ اسلامي، تهران، مركز دائره المعارف بزرگ اسلامي، 1383، اول، ج 12، ص 636
[8]. مركز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قرآن، قم، بوستان كتاب، 1386، ج 3، ص 234-232
[9] . همان
[10] . دايره المعارف بزرگ اسلامي، پيشين، ص 636
[11] . اعلام قرآن، پيشين، ص 234
[12] . اعلام قرآن، همان
[13] . دايره المعارف بزرگ اسلامي، پيشين، ص 392
[14] . دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي، پيشين، ص 392
[15] . صدر حاج سيد جوادي، احمد و بهاء الدين خرمشاهي و كامران فاني؛ دايره المعارف تشيع ، تهران، مؤسسه دايره المعارف تشيع، 1371، اول، ج 3، ص 450.
[16] . اعلام قرآن، پيشين، ص 245- 244
[17] . دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي ، پيشين، ص 250
[18] . اعلام قرآن، پيشين، ص 249- 247
[19] . اسراء/ 60 (ترجمه آيه از آيت الله مكارم شيرازي ميباشد.)
[20] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374، اول، ج 12، ص 171-171
[21] . طباطبائي، محمد حسين؛ تفسير الميزان، ترجمه، محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، پنجم، ج 13، ص 188
[22] . اعلام قرآن، پيشين، ص 247
منبع :سایت پژوهه