(از امام پرسيدند: اگر دُرِ خانة مردى را به رويش بندند، روزى او از كجا خواهد آمد ؟ فرمود) از آن جايى كه مرگ او مى آيد!.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  مقالات (اخلاقی)  >  اخلاق سياسي در نامه هاي نهج البلاغه(4)

اخلاق سياسي در نامه هاي نهج البلاغه(4)

آيت الله احمد بهشتي (1) و پيام صدريه (2)
 وفاي به عهد.

سياست علوي که همراه با ساير برنامه هاي حکومتي طريق حق و عدل را پيش مي گيرد، اقتضا مي کند که هم جانب اسلام و مسلمانان و هم احترام تعهدات و معاهدات را حفظ کند. بنابراين وفا بر تعهدات غير مسلماناني که عهد بسته اند امري واجب تلقي مي شود. دستور اميرالمؤمنين در ارتباط با آنان در قالب مدارا مي گنجد، اما به گونه اي که بين آن ها و مسلمانان از يک سو، و آن ها و کفار محارب از سوي ديگر تفاوت وجود داشته باشد(نک: نهج البلاغه، ن19). سيره ي اميرالمؤمنين(عليه السلام) به گونه اي است که حتي در مواجهه با فتنه هاي قومي و قبيله اي حساب معاهدان پاي بند به عهد را از ديگران جدا مي کند و گمان آنان را از در امان بودن آسوده مي گرداند. فرمود:
غير متجاوز متهما الي بري و لا ناکثا الي وفي؛ هرگز بي گناهي را به جاي متهمي و وفادار به بيعت و پيمان را به جاي پيمان شکني نخواهم گرفت (نهج البلاغه، ن29).
از متن نامه بر مي آيد که اگر قومي دچار فتنه و براندازي شدند، در پيکار با آنان، آنان که پاي بند در عهد و پيمان خويش اند، مصون خواهند ماند.
- اخلاق اجتماعي. اميرالمؤمنين(عليه السلام) به افکار عمومي توجه و حساسيت نشان مي دهد و داوري مردم را درباره ي کارگزار داراي اهميت مي داند. بنابراين در منظر امام(عليه السلام) مردم به عنوان ناظري بر اعمال حاکم مطرح اند (نک: ن53). بنابراين، کارگزار بايد زماني را براي ملاقات با مردم اختصاص دهد، و هيچگاه خود را براي مدت طولاني از چشم مردم دور نکند (نک: ن53). از ديدگاه امام(عليه السلام) ايجاد شکاف بين مردم و مسئولين داراي مفاسدي است: نشانه ي کم حوصلگي و عدم آگاهي مسئول از امور، عدم اشراف برکارها و کوچک شمردن کارهاي بزرگ يا بزرگ شمردن کارهاي کوچک، استهاله ي امور به گونه اي که حق با باطل در آميخته؛ امر نيکو، زشت و امر زشت، نيکو نشان داده مي شود؛ بنابراين مسئول از اجراي حق غافل مي ماند (نک: ن53). مسئول، بايد در شرايطي با مردم روبرو شود که اطرافيان و پاسبانانش از گفتگو مطلع نشوند تا مردم به راحتي بتوانند موضوع خود را مطرح کنند (همان).
امام(عليه السلام) در نهج البلاغه مواردي را در ارتباط با اخلاق اجتماعي کارگزار مورد توجه قرار داده است که عبارت اند از مساوات و مواسات، در عين برخورداري از رأفت و گشاده رويي و فروتني، فرمود:
فاحفض لهم جناحک و الن لهم جانبک و ابسط لهم وجهک و اس بينهم في اللحظه و النظره؛
براي آن ها بال محبت بگستران و پهلوي خود را براي آنان نرم گردان و براي آن ها گشاده رو باش و در نيم نگاه و خيره شدن، ميان آنها به مساوات رفتار کن (نهج البلاغه، ن27).
برخوردي اين گونه با مردم به دور از تبعيض و همراه با قاطعيت، موجب اميدواري مستضعفان و يأس مستکبران مي شود، در اين صورت افزون بر موارد فردي، امکانات عمومي نيز به طور يکسان توزيع شده و همه مي توانند در برخورداري از منابع ملي سهمي يکسان داشته باشند، فرمود:
حتي لا يطمع العظماء في حيفک لهم و لا يياس الضعفاء من عدلک عليهم...؛
تا بزرگان کشور در ستم کاري تو طمع نورزند و ضعيفان از عدالت تو نوميد نشوند (همان، ن27).
از ديگر موارد مورد توجه امام(عليه السلام)، نماز اول وقت و جماعت است. بديهي است اگر کارگزار نسبت به نماز توجه نشان ندهد، رعيت نيز، به پيروي از او، اقبالي نشان نمي دهند. امام(عليه السلام) به کارگزار خود سفارش مي کند که هنگام فرا رسيدن وقت نماز به هيچ کاري نپردازد و هيچ کاري را بر نماز مقدم ندارد (نک: نهج البلاغه، ن52، 27).
امام(عليه السلام) کارگزار خود را متوجه اين نکته مي کند که امامت حق و باطل در برابر هم قرار داشته و هر کدام ياران خود را جذب کرده و پيرامون خود را به وجود مي آورند، در واقع سنخيت، عامل جذب است. بنابراين مؤمنين حول تو گرد آمده و مشرکين از تو تبري مي جويند، در اين بين هشدار امام درباره ي منافقين است:
لقد قال لي رسول الله(صلي الله عليه و آله)اني لا اخاف علي امتي مؤمنا و لا مشرکا اما المؤمن فيمنعه الله بايمانه و اما المشرک فيقمعه الله بشرکه و لکني اخاف عليکم کل منافق الجنان عالم اللسان يقول ما تعرفون و يفعل ما تنکرون؛
پيامبر خدا به من فرمود من برامت خويش از مؤمن و مشرک نمي ترسم. مؤمن را خداوند به سبب ايمانش باز مي دارد، و مشرک را به دليل شرکش از پاي در مي آورد؛ ولي از منافقي مي ترسم که به زبان داناست، چيزي مي گويد که نيکو مي شماريد و کاري مي کند که آنرا زشت مي داريد (همان).
امام(عليه السلام) هشدار مي دهد کارگزار را از منافقين و نقش آنان در اغفال جامعه آگاه مي کند.
يکي ديگر از مواردي که در سيره ي امام(عليه السلام) مطرح است دل جويي و محبت او نسبت به مردم است. اين مورد نسبت به کارگزاراني که بنابه دليلي رنجيده خاطر مي شدند نيز مصداق پيدا مي کند. چنانکه در نامه ي 34 نهج البلاغه محمد بن ابي بکر را مورد تفقد قرار مي دهد. همچنين حق نيکي، پايداري و وفاداري ياران را نيز به جاي مي گذارد. چنانکه پس از شهادت مالک در وصف او فرمود: براي ما خيرخواه و براي دشمنانمان سخت کوش و انتقام جو بود؛ خدايش رحمت کند... ما از او خشنوديم، خداوند رضوانش را بدو ارزاني کند و پاداشش را دو چندان سازد (نهج البلاغه، ن34)؛ و در رساي محمدبن ابي بکر نيز از او به عنوان فرزندي خيرخواه و کارگزاري کوشا و شمشيري بران و ستوني پا برجا و مدافع نام مي برد.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) هنگام مشاهده ي فساد در جامعه، قبل از هر اقدامي به اتمام حجت مي پردازد. چنانکه هنگام فتنه اي که در بصره به وقوع پيوست، در نامه اي به اهالي بصره فرمود: خداوند حليم و صاحب گذشت است و پيش از اتمام حجت تعجيل در عقوبت نمي کند و گنه کار را در وهله ي نخست گرفتار عقوبت نمي کند؛ بلکه توبه را قبول مي کند، بردباري را تداوم مي بخشد و انابه را مي پسندد، تا اتمام حجت بزرگ تر و معذرت رساتر باشد...(نک: مصادر نهج البلاغه 279/3؛ همچنين نک: ن10، ن30، 32، 65، 75) در عين حال حساب وظيفه شناسان را از ديگران جدا مي کند و حق آنان را به جا مي آورد، چنانکه فرمود:
مع اني عارف لذي الطاعه منکم فضله و لذي النصيحه حقه؛
من به ارزش کار فرمانبردارانتان آگاهم و حق نصيحت کنندگانتان را شناسايم (نهج البلاغه، ن 29).
اميرالمؤمنين در اين نامه بر مصونيت کساني که بر عهد و پيمان خود استوار ماندند، تأکيد مي ورزد.
يکي ديگر از مصاديق رفتار اجتماعي اميرالمؤمنين، که بيانگر توجه امام به اطلاع رساني و پاسخ گويي به مردم است، معرفي کارگزار اعزامي خود به مردم سرزمين هاي گوناگون است. امام(عليه السلام)در نامه هاي خود به بيان ويژگي ها و خصوصيات کارگزار خود پرداخته و مردم را از ويژگي هاي او آگاه مي کرد (نک: نهج البلاغه، نه38).
امام(عليه السلام) در معرفي افراد از افراط و تفريط پرهيز کرده و مطالبي که بيان مي فرمود مطابق با واقعيت وجودي آنان بود. بديهي است که امام همانگونه که حق مردم را ادا کرده و کارگزاري متناسب با ويژگي هاي بومي مناطق گسيل مي داشت، بر حق کارگزار هم تأکيد ورزيده و مردم را به وظايفشان، که اطاعت و فرمانبري از کارگزار است، متذکر شود (همان). امام(عليه السلام)اگر به دليلي، فردي شايسته و مورد اعتماد را از مسند برکنار مي کرد، اما ارائه توضيح و حفظ شخصيت و آبروي او را مورد توجه قرار مي داد. چنانکه در برکناري يکي از کارگزاران لايق او را ستوده و علت برکناري را مسئوليتي مهم تر بيان مي کند (نک: نهج البلاغه، 42). اگر برکناري به دليل سنگيني مسئوليت و ناتواني فرد در اجراي آن بود، به او نيز تفهيم مي شد که او مناسب آن مسئوليت نيست (نک، نهج البلاغه، ن34).
- اطلاع رساني. امام علي(عليه السلام) در تبيين اخلاق سياسي حاکم، اطلاع رساني به مردم را امري ضروري مي داند. سياست مدار الهي هيچ رازي را از مردم پنهان نمي کند، مگر در مورد اسرار نظامي و نقشه ها و برنامه هاي جنگي که افشاي آن موجب بهره گيري و استفاده دشمنان عليه حکومت مي شود. به همين جهت امام(عليه السلام) در گزارشي به مردم کوفه در شرح فتنه ي خون خواهي عثمان مي نويسد:
فاني اخبرکم عن امر عثمان حتي يکون سمعه کعيانه؛
شما را از کار عثمان چنان آگاه کنم که شنيدن آن، چون ديدن آن باشد (نهج البلاغه، ن1).
امام(عليه السلام) سياستي شفاف در قبال مردم برگزيده و در همه ي امور، غير از احکام دين، با مردم به مشورت نشست و فرمود:
الا و ان لکم عندي الا احتجز دونکم سرا الا في حرب و لا اطوي دونکم امرا الا في حکم و لا اواخر لکم حقا عن محله و لا اقف به دون مقطعه و ان تکونوا عندي في الحق سواء؛
هان! حق من بر شما اين است که رازي را از شما پنهان نکنم، مگر در مورد جنگ؛ و کاري را بدون رأي زدن با شما انجام ندهم، مگر در مورد حکم شرع؛ و حقي از شما را از موقع خود به تأخير نياندازم، و وقفه اي را در آن روا نشمارم، و همه شما را در حق برابر دانم (همان، ن50)
- اخلاق مديريتي. افزون بر آنچه آمد، فرمان امام به مالک اشتر حاوي مطالبي است که مي تواند بنيان اخلاق مديريتي را بر پادارد. موارد عبارت اند از: مشورت در انجام کارها، سفارش امام بر مشورت با دانشمندان؛ مشورت با مردم براي آگاهي از نيازهاي آن ها و پاسخگويي به خواسته هايشان؛ امير(عليه السلام) بر انجام به موقع امور تأکيد ورزيده و از تأخير در انجام کار منع مي کند؛ توجه ويژه امير بر اجراي بي چون و چراي عدل نسبت به همگان و انذار نسبت به آثار ستم که جنگ با خدا تلقي شده و عامل تغيير نعمت و شتاب در عذاب است؛ معيار عملکرد نزد امام ميانه ترين آن در حق و فراگيرترين آن در عدالت عنوان شده است، در اين صورت رضايت توده مردم کسب خواهد شد؛ توجه به عدالت، به عنوان عامل رستگاري کارگزاران، نزد امام علي(عليه السلام)اهميت دارد. نزد اميرالمؤمنين نظر مردم درباره ي مسئولان داراي اهميت زياد است، بنابراين کارگزار را به توضيح و در صورت نياز عذرخواهي از مردم دستور مي دهد؛ سفارش امام بر مهرباني و محبت نسبت به مردم استوار است؛ نزد امام ملاک محبت به افراد، انسانيت است و گرايش هاي ديني در آن نقش ندارد؛ امام(عليه السلام) مالک را بر عفو و بخشش خطاهاي فردي مردم سفارش مي کند و او را به ياد نياز و احتياجش نزد حضرت باري اشارت مي دهد، مسئول را از منت گذاشتن بر مردم پرهيز مي دهد، در اين صورت گمان خوش مردم نسبت به حکومت حاصل مي شود. تأکيد امام بر رعايت حال محرومان و طبقه فرودست جامعه تأکيدي مضاعف است، در اين بين توجه امام بر اين نکته که آنان، که خواسته خود را ابراز مي دارند، را به گونه اي درياب که دورترين آنان نسبت به مرکز حکومت با نزديک ترين آنان بهره اي يکسان ببرند، رعايت حقوق فقرا مورد سفارش امام است و امام در اين مورد رضاي خدا را واسطه قرار مي دهد. توجه امام نسبت به افرادي که امکان درخواست ندارند، کودکان يا سالخوردگان يا آبرومندان، فزوني مي يابد و به مثابه اجراي حق بازگو مي شود که در صورت احقاق حق بشارت با رحمت الهي است. امام(عليه السلام) کارگزار را نسبت به نزديکان و بار آن ها بر حکومت هشدار مي دهد و از توده ي مردم به عنوان پشتيبان اصلي حکومت ياد مي کند. اميرالمؤمنين بر اجراي حق در هر شرايط تأکيد کرده و کارگزار را در تحمل سختي هاي اجراي حق به پايان نيک آن بشارت مي دهد. رسيدگي به امور مسئولان و نرمي و ملاطفت با آنان، لزوم رعايت مساوات بين زيردستان؛ لزوم برقراري آسايش زندگي زيردستان براي جلب احسان و نيک خواهي آنان نسبت به کارگزار (نک: ن53).
نتيجه گيري
 
اکنون با کمي تأمل متوجه مي شويم که سياست و اخلاق علوي چنان در هم تنيده که به هيچ وجه نمي توان آن ها را از يکديگر تفکيک کرد. حضرتش افزون بر اينکه خود در زندگي فردي و اجتماعي بهترين الگوي اخلاق سياسي و سياست اخلاقي بود، توانست در فرصت کوتاه دوران زمامداري- که از پردغدغه ترين دوران زندگي اش بود و جنگ هاي تحميلي ناکثان و قاسطان و مارقان اوقات شريفش را تقريباً پر کرده بود، عالي ترين و کامل ترين رهنمودها را ارائه دهد.
مطالعه ي بيش از هشتاد نامه ي کوتاه و بلند و متوسط هر انسان متفکري را با بهترين روش زندگي سياسي و اجتماعي و مديريتي همراه با اخلاق، آشنا مي کند.
نهج البلاغه همه اش درس است، ولي درس هايي که از نامه ها مي آموزيم بهترين آيين کشورداري و سياست مداري را در برابر ما ترسيم مي کند. باشد که کام تشنه ي خود را از اين درياي معرفت و اخلاق سياست سيراب کنيم.
منابع:

  1. - آمدي، عبدالواحد ين محمد (م: 510ق). غررالحکم و دررالکلم. قم: حوزه علميه، مکتب الاعلام الاسلامي، مرکز النشر، 1420ق.
  2. - ابن ابي الحديد، عبدالحميدبن هبه الله (586-655ق). شرح نهج البلاغه، مصر: داراحياء الکتب العربيه، 1961م.
  3. - ابن بابويه، محمد بن علي (311-382ق). معاني الاخبار. قم: ارمغان، طوبي، 1389.
  4. - ابن سينا، حسين بن عبدالله (370-428ق). الشفا: الفن الثالث عشر من کتاب شفا في الالهيات، تعليقات صدرالمتعلهين، تحقيق: حامد ناجي اصفهاني، مقدمه مهدي محقق. تهران: انجمن آثار و مفاخر ايران، 1383.
  5. - ابن ميثم، ميثم بن علي (689-636ق). شرح نهج البلاغه. مشهد: بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي، 1375.
  6. - حرعاملي، محمد بن حسين (1033-1104ق). وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه. قم: مکتبه الاسلاميه، مکتبه المحمدي، 1376ق.
  7. - حسيني، عبدالزهراء (1921-1993م). مصادر نهج البلاغه و اسانيده. بيروت: دارالاضواء، 1985م.
  8. - طباطبايي، محمد حسين (1281-1360)، الميزان في تفسير القران. تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1361.
  9. - قمي، عباس (1254-1319ق). سفينه بحارالانوار و مدينه الحکم و الاثار. تهران: فراهاني، 1363.
  10. - مجلسي، محمد باقر (1037-1111ق). بحارالانوار. بيروت: موسسه الوفاء. 1983م.
  11. - محقق حلي، جعفربن حسين (602-676ق). شرايع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام. م: ابوالقاسم احمد يزدي، به کوشش محمد تقي دانش پژوه. تهران: دانشگاه تهران، 1353.
  12. - منتسکيو، شارل لوئي دوسکوندا (1689-1755م). روح القوانين. تهران: اميرکبير، 1343.

پي نوشت ها :
 1. استاد دانشگاه تهران
2. ويراستار بنياد نهج البلاغه

 منبع: فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه(النهج) 30