1. ثروت
مال و ثروت
745. مایه شهوت
المال ماده الشهوات.
مال مایه شهوت هاست. ( حکمت 58)
746. وصی خویش در اموال باش!
یابن آدم! کن وصی نفسک فی مالک، و اعمل فیه ما توثر ان یعمل فیه من بعدک.
ای فرزند آدم! تو خود در اموال و دارایی وصی خویش باش و امروز بدان گونه در آن عمل کن که می خواهی بعد از تو عمل کنند. ( حکمت 254)
747. سرور نابکاران
انا یعسوب المؤمنین، و المال یعسوب الفجار.
من امیر مؤمنانم و مال دنیا پیشوای بدکاران. ( حکمت 316)
748. مال پند دهنده!
لم یذهب من مالک ما وعظک.
از دستت نرفته است هر مالی که به تو پندی داده است. ( حکمت 196)
749. دو شریک مال انسان
لکل امری فی مله شریکان الوارث و الحوادث.
هر انسانی در مال خود دو شریک دارد: وارث و حوادث. ( حکم 335)
750. بهتر از مال به جای مانده
ان اللسان الصالح یجعله الله تعالی للمرء فی الناس، خیر له من المال یورثه من لا یحمده.
زبان صالحی که خداوند برای یک انسان عنایت فرماید تا انسان آن زبان صالح را در ایجاد سعادت برای مردم به کار ببرد، برای او بهتر است از مالی که ان را برای کسی به ارث بگذارد که سپاسش را به جای نیاورد. ( خطبه 120)
751. بذل در راه خدا
لا اموال بذلتموها للذی رزقها.
اموال خویش را در راه آن کس که به شما داده، بذل نمی کنید. (خطبه 117)
752. بدترین فقر، بهترین ثروت
لا غنی کالعقل؛ و لا فقر کالجهل.
هیچ ثروتی مانند عقل نیست و هیچ فقری مانند جهل نیست. ( حکمت 54)
753. بزرگ ترین بی نیازی
الغنی الاکبر الیاس عما فی ایدی الناس.
بزرگ ترین بی نیازی ان است که به آن چه در دست مردم است بی اعتنا باشی. ( حکمت 342)
754. سودمندترین مال
لا مال اعود من العقل.
هیچ مال سودمندتر از خرد نیست. ( حکمت 113)
755. رضا به روزی مقدر
لا مال اذهب للفاقه، من الرضا بالقوب.
هیچ مالی از رضامندی به قوت مقدر، حاجت برآورتر نیست. ( حکمت 371)
وظیفه توانگران
756. کفالت فقیر
… لا یعول غنیهم فقی هم.
ثروتمندان امروز زندگی مستمندان را تکفل نمی نمایند. ( خطبه 233)
757. بهتر از فروتنی اغنیاء
ما احسن تواضع لا غنیاء للفقراء طلبا لما عند الله! و احسن منه تیه الفقرء علی الاغنیاء اتکالا علی الله.
چه نیکو است فروتنی توانگران در برابر تنگدستان، مشروط بر این که این فروتنی برای طلب چیزی یا پاداشی بوده باشد که در نزد خداست و بهتر از این از تواضع اغنیاء در برابر فقرا) عزت نفس و بی اعتنایی تهیدستان در برابر توانگران است، مشروط بر این که کار برای اعتماد و اتکال بر خداوند باشد. ( حکمت 6)
758. وای بر خصم فقر!!
بوسا لمن خصمه - عند الله - الفقراء و المساکین و السائلون و المدفوعون، و الغارمون و ابن السبیل!
وای به حال کسی که - دشمنش در نزد خدا - فقرا، بیچارگان، درماندگان، غلامان، ورشکستگان و در راه ماندگان باشند. ( نامه 26)
759. رد سفره ثروتمندان
من کتابه الی عامله بالبصره عثمان بنی حنیف: ما ظننت انک تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفو، و غنیهم مدعو.
امام علی علیه السلام در نامه خود به عثمان بن حنیف، کارگزار خویش در بصره نوشت: گمان نمی کردم دعوت کسانی را بپذیری که فقیران را کنار می زنند و ثروتمندان را دعوت می نمایند. ( نامه 45)
760. تساوی عرض حاجت نزد مؤمن و خدا
من شکا الحاجه الی مؤمن، فکانه شکاها الی الله، و من شکاها الی کافی، فکانما شکا الله.
هر که نیاز خود را نزد مؤمن ببرد، گویا نزد خدا برده است و کسی که نیازش را نزد کافری ببرد، گویا از خدا شکایت کرده است. ( حکمت 427)
761. خوراک تهیدستان در اموال توانگران
ان الله سبحانه فرض فی اموال الاغنیاء اقوات الفقراء؛ فما جاع فقیر الا بما متع به غنی، و الله تعالی سائلهم عن ذلک.
خداوند سبحان خوراک تهیدستان را در اموال توانگران قرار داده است، پس هیچ تهیدستی گرسنه نماند، مگر به سبب این که ثروتمند از حق او بهره مند شده است و خدای بزرگ در این باره از آنان باز خواست می کند. ( حکمت 328)
762. همدرد واقعی
الله الله! ان تشکوا الی من لا یشکی شجو کم و لا ینقض برایه ما قد ابرم لکم.
زنهار! زنهار! از این که پیش کسی درد دل کنید که اندوه و مشکل شما را بر طرف نمی کند و با اندیشه خود گره از کار شما نمی گشاید. ( خطبه 105)
763. رعایت مردم مستمند
من کتابه للاشتر لما ولاه مصر: … الله الله فی الطبقه السفلی من الذین لا حیله لهم من المساکین و المحتاجین و اهل البوسی و الزمنی، فان فی هذه الطبقه قانعا و معترا، و احفظ لله ما استحفظک من حقه فیهم، و اجعل لهم قسما من بیت مالک و قسما من غلات صوافی الاسلام فی کل بلد، فان للاقصی منهم مثل الذی للادنی، و کل قد استرعیت حقه، فلا یشغلنک عنهم بطر، فانک لا تعذر بتضییعک التافه لا حکامک الکثیر المهم. فلا تشخص همک عنهم، و لا تصعر خدک لهم، و تفقد امور من لا یصل الیک منهم ممن تقتحمه العیون، و تحقره الرجال. ففرغ لاولئک ثقتک من اهل الخشیه و التواضع، فلیرفع الیک امور هم، ثم اعمل فیهم بالاعذار الی الله یوم تلقاه، فان هولاء من بین الرعیه احوج الی الانصاف من غیر هم، و کل فاعذر الی الله فی تادیه حقه الیه.
خدا را خدا را، در نظر بگیرید درباره طبقه پایین از مردمی که چاره ای ندارند از بینوایان و نیازمندان و مشقت زدگان و زمین گیر شدگان، زیرا در این طبقه مردمی قانع و حاجت خواه وجود دارد، حق خدا را که از تو مراعات آن را درباره آنان خواسته است حفظ کن و برای آنان قسمتی از بیت المال را در نظر بگیر و امور کسانی از این طبقه را که نمی توانند به حضور تو برسند و مردم ره ان ان با تحقیر می نگرند و مردان چشمگیر آنان را پست می شمارند تحت نظر بگیر و برای رسیدگی به امور آنان مردمی را معین کن که در نزد تو مورد اطمینان و اهل ترس از خدا و فروتن می باشند تا نیازها و مسائل آنان را به تو اطلاع دهند، سپس درباره این طبقه مستمند چنان رفتار کن که روز دیدار با خداوند سبحان معذور و سر بلند باشی؛ زیرا این طبقه از دیگر مردم جامعه به انصاف و عدل و محبت نیازمندترند و حقوق همه مردم و طبقات جامعه را چنان ادا کن که در نزد خدا معذور و سر بلند باشی. ( نامه 53)
764. سفارشات به فرزند خود امام حسن (علیه السلام)
اعلم ان امامک طریقا ذا مسافه بعیده و مشقد شدیده و انه لا غنی بک فیه عن حسن الارتیاد، و قدر بلاغک من الزاد مع خفه الظهر، فلا تحملن علی ظهرک فوق طاقتک، فیکون ثقل ذلک و بالا علیک، و اذا وجدت من اهل الفاقه من یحمل لک زادک الی یوم القیامه، فیوافیک به غدا حیث تحتاج الیه فاغتنمه و حمله آیاه و اکثر من تزویده و انت قادر علیه، فلعلک تطلبه فلا تجده، و اغتنم من استقرضک فی حال غناک لیجعل قضاه لک فی یوم عسرتک.
بدان پیش روی تو راهی است بس دور و دارای مشقت شدید و تو از جستجوی شایسته در چگونگی این راه و مقدار توشه کافی و پشتی سبکبار بی نیاز نیستی، پس بار بیش از طاقت بر پشت خود حمل مکن که سنگینی آن وبال گردنت باشد و اگر از مستمندان کسی را پیدا کردی که از طرف تو توشه ای به قیامت ببرد و در ان روز در موقع احتیاج آن را به تو برساند، وجود او را غنیمت بشمار و بار را به او بسپار و هر چه بتوانی در فراوان کردن زاد و توشه او بکوش، شاید روزی جستجویش کنی و او را نیابی و هر کس که از تو وامی بخواهد و تو توانایی آن را نداشته باشی، وجود او را غنیمت بشمار و نیازش را برطرف کن تا در روز دشواری آن را به تو اداء کند. ( نامه 31)
765. دو خصلت غیر قابل اعتماد
لا ینبغی للعبد ان یثق بخصلتین: العافیه، و الغنی. بینا تراه معافی اذ سقم، و بینا تراه غنیا اذ افتقر.
بنده را نشاید که به دو خصلت اعتماد کند: تندرستی و توانگری؛ زیرا در حالی که او را تندرست می بینی، ناگهان بیمار می شود و در حالی که توانگرش می بینی، ناگهان تهیدست می گردد. ( حکمت 426)
766. توانگری و فقر حقیقی
الغنی و الفقر بعد العرض علی الله.
توانگری و تهیدستی بعد از عرضه شدن اعمال انسان در پیشگاه خدا معلوم می شود. ( حکمت 452)
767. آثار توانگری و مال
الغنی فی الغربه وطن، و الفقر فی الوطن غربهُ.
توانگری غیر آقا را آقایی می بخشد، مال، ناتوان را نیرومند می سازد. ( حکمت 56)
768. وظیفه ثروتمندان
من آتاه الله مالا فلیصل به القرابه ولیحسن منه الضیافه
هر که را خداوند به او مال و ثروتی بخشیده، باید به خویشاوندانش کمک کند و مهمانی بدهد. ( خطبه 142)
769. بخشنده خجل
الا و ان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف، و هو یرفع صاحبه فی الدنیا و یضعفه فی الاخره.
آگاه باشید که بخشش مال نابجا، تبذیر و اسراف است. این کار ممکن است در دنیا باعث سربلندی بخشنده باشد؛ اما در آخرت موجب سرافکندگیش می گردد. ( خطبه 126)
770. نکوهش ثروت اندوزی
الحرفه مع العفه، خیر من الغنی مع الفجور
کسب با عفت و پاکدامنی از توانگری با گناه بهتر است. ( نامه 31)
771. زیانکارترین مردم
ان اخسر الناس صفقه و اخیبهم سعیا، رجل اخلق بدنه فی طلب ماله، لم تساعده المقادیر علی ارادته، فخرج من الدنیا بحسرته، و قدم علی الاخره بتبعته.
زیانکارترین مردم در معامله و نومیدترین آنها در سعی و تلاش، کسی است که برای کسب مال دنیا تن خود را فرسوده کرده و مقدارت هم او را بر خواسته اش یار نگشته که با حسرت از دنیا رفته و زر مالش را به آخرت برده است. ( حکمت 430)
772. نابود شدن ثروت اندوزان
یا کمیل! هلک خزان الاموال و هم احیاء و العماء باقون ما بقی الدهر؛ اعیانهم مفقوده، و امثالهم فی القلوب موجوده.
ای کمیل! ثروت اندوزان نابود شدند در حالی که در صف زندگان اند؛ ولی دانشمندان زنده اند تا روزگار باقی است و بدن های شان از میان مردم بیرون رفته، ولی نمونه های عالی آنان در دل ها موجود است. ( حکمت 147)
773. نتیجه دریغ از کار نیک
اذا بخل الغنی بمعروفه باع الفقیر آخرته بدنیاه.
هرگاه توانگر از کار نیک دریغ کرد و به مصرف شایسته صرف نکرد، فقیر هم آخرتش را به دنیا بفروشد. ( حکمت 372)
774. زندگی پیشوای عادل
ان الله تعالی فرض علی ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس، کیلا یتبیغ بالفقیر فقره!
همانا خداوند بر پیشوایان عدالت گستر واجب کرده که زندگانی خویشتن را با توده مردم هم اندازه کنند تا برای فقیران تنگدستی و نداری زشت نباشد. ( خطبه 209)
توانگری و پیروزی
775. شکست حقیقی
ما ظفر من ظفر الاثم به، و الغالب بالشر مغلوب
کسی که با گناه به پیروزی دست یابد پیروز نیست و کسی که با (توسل به) بدی چیره گردد (در حقیقت) شکست خورده است. ( حکمت 327)
776. رستگاران
ایها الناس! شقوا امواج الفتن بسفن النجاه، و عرجوا عن طریق المنافره، و ضعوا تیجان المفاخره. افلح من نهض بجناح، او استسلم فاراح.
ای مردم! شما امواج آشوب را از طریق کشتی های نجات بشکافید، از راه ایجاد و اختلاف منحرف گردید. تاج های افتخار را کنار بگذارید. کسی که به وسیله بال پرواز کند و یا سکوت کند و گوشه ای بنشیند پیروز می شود. ( خطبه 5)
777. شنیدن زنگ خطر
رحم الله امراء سمع حکما فوعی، ودعی الی رشاد فدنا، و اخذ بحجزه هاد فنجا.
رحمت خدا بر آن کس که حکمی را شنید و آن را حفظ و رعایت کرد و به راه راست فراخوانده شد و به آن نزدیک گشت و کمربند راهنما را گرفت و نجات یافت. ( خطبه 76)
778. بزرگ ترین توانگری
الغنی الاکبر الیاس عما فی ایدی الناس.
بزرگ ترین توانگری، چشم نداشتن به دستم مردم است. ( حکمت 342)
779. مرگ بهتر از ذلت
المنیه و لا الدنیه! و التقلل و لا التوسل.
مرگ آری، ذلت و پستی هرگز، کم خواهی آری، دست سوی این و آن دراز کردن هرگز! ( حکمت 396)
780. رمز پیروزی
الظفر بالحزم، و الحزم باجاله الرای، و الرای بتحصین الاسرار.
پیروزی در سایه دوراندیشی و احتیاط است، احتیاط به تفکر، و تفکر به حفظ اسرار است. ( حکمت 48)
2. عمر
781. عمر مقدر شده!
اعلم یقینا انک لن تبلغ املک، و لن تعدو اجلک و انک فی سبیل من کان قبلک.
یقین بدان که هرگز به آرزویت نمی رسی و هرگز بیش از اجلت عمر نمی کنی و تو همان راهی را می پویی که پیشینیانت پیمودند. (نامه31)
782. غنیمت شمردن عمر
قرنت الهیبه بالخیبه، والحیاء بالحرمان، والفرضه تمر مر السحاب، فانتهزوا فرص الخیر.
هیبت، قرین نومیدی است و کم رویی قرین محرومیت و بی نصیبی، و فرصت به شتاب ابر می گذرد، پس فرصت های شایسته را مغتنم شمارید. ( حکمت 21)
783. گذشت عمر
ما اسرع الساعات فی الیوم، و اسرع الایام فی الشهر، و اسرع الشهور فی السنه، و اسرع السنین فی العمر!
چه زود می گذرد ساعات روز و روزهای ماه و ماه های سال و سال های عمر! ( خطبه 188)
784. کوتاه شدن عمر
لا یعمر معمر منکم، یوما من عمره، الا بهدم آخر من اجله.
عمر هیچ کس از شما اضافه نشود مگر با نابودی روزی از مدت زندگی اش. ( خطبه 145)
785. مغتنم شمردن فرصت عمر
اضاعة الفرصه غصه.
از دست دادن فرصت، غصه (و گلوگیری) است. ( حکمت 118)
786. مدت عمر
العمر الذی اعذر الله فیه الی ابن آدم ستون سنه.
مدت عمری که خداوند در آن عذر آدمی را می پذیرد، شصت سال است. ( حکمت 326)
787. هدر دادن عمر
این الذین عمروا فنعموا، و علموا ففهموا، انظروا فلهوا، و سلموا فنسوا! امهوا طویلا، و منحوا جمیلا!؟
کجایند کسانی که خداوند عمرشان داد و در ناز و نعمت زیستند و علم آموخته شدند و فهم و دانایی یافتند و مهلت داده شدند و به غفلت گذراندند و سلامتی داده شدند و فراموش کردن! مهلت زیادی به آنها داده شد و احسان و نیکویی دیدند؟ ( خطبه 83)
788. عمر هر چیز
ان لکل شیء مده و اجلا.
هر چیزی را مدتی است و پایانی. ( خطبه 190)
789. حجت عمر
فیالها حسره علی کل ذی غفله ان یکون عمره علیه حجه، و ان تودیه ایامه الی الشقوه!
دریغا بر غافلی که عمرش بر او حجت باشد و دوران زندگانی اش اورا به سوی بدبختی براند. ( خطبه 64)
3. عافیت
790. طلب خیر و خوبی از خدا
فی وصیته لا بنه علیه السلام: و اکثر الاستخاره.
در وصیت خود به فرزندش می فرماید: از خدا بسیار طلب خیر کن. ( نامه 31)
791. سازش با بیماری
امش بدائک ما مشی بک.
تا زمانی که بیماری با تو می سازد تو نیز با آن بساز. ( حکمت 27)
792. درشتی و نرمی به هم در به است
اذا کان الرفق خرقا کان الخرق رفقا. ربما کان الدواء داء، و الداء دواء.
هرگاه به جای نرمی، خشونت لازم باشد، خشونت (عین) نرمی است، بسا دارو که (مایه) درد و بیماری باشد و بسا درد و بیماری، که خود دارو می باشد. ( نامه 31)
793. سخن علی علیه السلام در پایان عهدنامه
فی ختام کتابه للاشتر لما ولاه مصر: انا اسال الله بسعه رحمته، و عظیم قدرته علی اعطاء کل رغبه … ان یختم لی و لک بالسعاده و الشهاده.
امام علی علیه السلام، در پایان عهدنامه خود، به مالک اشتر می فرماید: من از خداوند، به رحمت گسترده و قدرت عظیمش بر برآوردن هر خواهش و مطلوبی، مسألت دارم که … عاقبت من و تو را به سعادت و شهادت ختم فرماید. ( نامه 53)
794. امان از تیرهای روزگار
ان الدهر موتر قوسه، لا تخطی سهامه، و لا توسی جراحه. یرمی الحی بالموت، و الصحیح بالسقهم، و الناجی بالعطب.
روزگار زه کمان خود را بسته است، تیرهایش خطا نرود و زخم هایش درمان نشود، زنده را هدف تیر مرگ قرار می دهد و تندرست را آماج تیر بیماری و نجات یافته را هدف تیر هلاکت. ( خطبه 114)
795. طلب عافیت
نحمده علی ما کان، و نستعینه من امرنا علی ما یکون، و نساله المعافاه فی الادیان، کما نساله المعافاه فی الابدان.
خدا را برای آن چه عطا فرموده ستایش می کنیم و در کارهای خود از او یاری می جوییم و عافیت و سلامت در دین و عقیده را زا او می طلبیم، همچنان که سلامت بدن ها را از او خواستاریم. ( خطبه 99)
796. نعمت و بلای حقیقی
ما خیر بخیر بعده النار، و ما شر بشر بعده الجنه، و کل نعیم دون الجنه فهو محقور، و کل بلاء دون النار عافیه.
خیری که در پی آن آتش بود خیر نتوان شمرد و شری که در پس آن بهشت باشد شر نیست. هر نعمتی جز بهشت ناچیز است و هر بلایی جز آتش عافیت. ( حکمت 387)
797. دو نعمت زایل
لا ینبغی للعبد ان یثق بخصلتین: العافیه، و الغنی، بینا تراه معافی، اذ سقم، و بینا تراه غنیا، اذ افتقر.
بنده را نسزد که به دو چیز اعتماد کند: عافیت و توانگری، زیرا در حالی که او را سالم می بینی ناگهان بیمار می شود و در حالی که توانگرش می بینی ناگهان به فقر دچار می گردد. ( حکمت 426)
798. فرجام کار
ان اتاکم الله بعافیه فاقبلوا، و ان ابتلیتم فاصبروا، فان العاقبه للمتقین.
اگر خداوند به شما عافیتی داد، بپذیرید و اگر مبتلا شدید، شکیبایی ورزید، زیرا فرجام از آن پرهیزگاران است. ( خطبه 98)
799. محاسن بیماری
لبعض اصحابه فی عله اعتلها: جعل الله ماکان من شکواک حطا لسیئاتک، فان المرض لا اجر فیه، و لکنه یحط السیئات، و یحتها حت الاوراق. و انما الاجر فی القول باللسان، و العمل بالایدی و الاقدام، و ان الله سبحانه یدخل بصدق النیه و السریره الصالحه من یشاء من عباده الجنه.
امیرالمومنین امام علی علیه السلام به یکی از اصحاب خود که به مرضی مبتلا شده بود، چنین فرمود: خداوند آن چه را که از این بیماری عارض تو گردانیده موجبی برای فرور ریختن گناهانت قرار داده است که همانا بیماری برای انسان اجر و مزدی در بر ندارد، لیکن گناهان را پایین می آورد و آن ها را به مانند فرو ریختن برگ از درختان فرو می ریزد.جز این نیست که مزد در برابر گفتار با زبان و عمل با دست ها و گام ها است.
همانا خدای سبحان هر یک از بندگانش را که اراده کند به واسطه درستی نیت و اندیشه صالح و پسندیده ای که دارا بوده به بهشت داخل می کند. ( حکمت 42)
4. خرد و تفکر
وصف خرد و عقل
800. سودمندترین دارایی
لا مال اعود من العقل.
هیچ دارایی سودمندتر از خرد نیست. ( حکمت 113)
801. بهترین دانش
لا علم کالتفکر.
هیچ دانشی همانند تفکر (و اندیشه برای کسب حقایق) نیست. ( حکمت 113)
802. چونان آیینه ای صاف
الفکر مراه صافیه.
اندیشه، آیینه ای است صاف و شفاف. ( حکمت 365)
803. شمشیر برنده
العقل حسام قاطع.
خرد، شمشیری برنده است. ( حکمت 424)
804. سرشارترین توانگری
ان اغنی العقل، و اکبر الفقر الحمق.
سرشارترین توانگری، خردمندی است و بزرگ ترین تهیدستی نابخردی است. ( حکمت 38)
805. نیک اندیشی
افق ایها السامع من سکرتک و استیقظ من غفلتک و اختصر من عجلتک، و انعم الفکر فیما جاک علی لسان النبی الامی صلی الله علیه و آله ما لا بد منه و لا محیص عنه.
پس بیدار شو ای شنونده! و به خود آی از آن مستی که تو را از تو ربوده و از غفلتی که تو را در خود فرو برده است و از شتاب و حرص و آز در امور دنیوی (بیش از نیازهای ضروری) کم کن و خوب بیاندیش در آنچه که به زبان پیامبر امی صلی الله علیه و آله به تو رسیده است، اموری که چاره و گریز از آن ها امکان پذیر نیست. ( خطبه 153)
806. بالاترین دوراندیشی
لا عقل کالتدبیر.
هیچ عقل و دارتی مانند دوراندیشی نیست. ( حکمت 113)
807. میزان خرد
رسولک ترجمان عقلک، و کتابک ابغل ما ینطق عنک!
فرستاده تو بازگو کننده خرد توست و نامه ات رساترین سخنگوی توست. ( حکمت 301)
808. نگهداری خرد
فرض الله … ترک شرب الخمر تحصینا للعقل.
خداوند واجب فرمود … ترک شرابخواری را به منظور نگهداری خرد. ( حکمت 252)
809. خفتن عقل
نعوذ باللله من سبات العقل، و قبح الزلل.
پناه می بریم به خدا، از خفتن عقل و زشتی لغزش. ( خطبه 224)
810. حسود خرد
عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِه.
خود پسندی انسان یکی از حسودان خرد اوست. ( حکمت 212)
811. کشتارگاه های خرد
اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع.
بیش ترین کشتارگاه های خرد، در پرتو درخشندگی طمع هاست. ( حکمت 219)
812. علت غفلت از خرد
اعلموا ان الامل یسهی العقل، و ینسی الذکر.
بدانید که آرزو، خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ( خطبه 86)
813. نیمی از خردمندی
قله العیال احد الیسارین، التوادد نصف العقل، الهم نصف الهرم.
کمی عیال یکی ار دو راحتی است، واظهار مودت و دوستی با همگان نیمی از خردمندی است و اندوهباری نیمی از (شکست) پیری است. ( حکمت 143-142)
814. هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!
لا خیر فی الصمت عن الحکم، کما انه لا خیر فی القول بالجهل.
لب فرو بستن از گفتار حکیمانه خوب نیست، چنان که سخن گفتن از روی نادانی خوبی ندارد. ( حکمت 182)
اوصاف خردمندان
815. پند پذیری خردمند
ان العاقل یتعظ بالاداب، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب!
خردمند با آداب پند می پذیرد؛ اما چهار پایان پند نپذیرند جز با کتک! ( نامه 31)
816. نشانه خردمند
اذا تم العقل نقص الکلام.
چون خرد کامل شود، سخن کم گردد. ( حکمت 71)
817. انسان با بصیرت
انما البصیر من سمع فتفکر، و نظرش فابصر، و انتقع بالعبر، ثم سلک جددا واضحا یتجنب فیه الصرعه فی المهاوی.
جز این نیست که انسان بینا کسی است که بشنوند و در آن بیندیشد و نظر کند و بینا شود و از تجارب دنیا بهره گیرد، سپس در راه راست و روشن حرکت کند و از سقوط در سیه چال ها، و از گمراهی در گژ راهه ها بپرهیزد. ( خطبه 153)
818. سیراب شدن از دریای دانش
من فهم علم غور العلم؛ و من علم غور العلم صدر عن شرائع الحکم.
کسی که فهم دارد، از عمق حقایق علمی آگاه می شود و کسی که از عمق حقایق آگاه شود، از دریایی احکام سیراب می گردد. ( حکمت 31)
819. خردمندان عبرت پذیرند!
رحم الله امرا تفکر فاعتبر، و اعتبر فابصر، فکان ما هو کائن من الدنیا عن قلیل لم یکن، و کانما هو کائن من الاخره عما قلیل لم یزل.
خدا رحمت کند مردی را که اندیشید و عبرت اندوخت و از عبرت اندوخته بینایی یافت، آنچه که از دنیا وجود دارد پس از اندک زمانی گویی وجود نداشته است و گویی آنچه را که از آخرت وجود دارد، پس از اندک زمانی، پس از مرگ) ابدی است. ( خطبه 103)
820. توصیف خردمند و جاهل
قد سئل عن العاقل فقال علیه السلام: هو الذی یضع الشیء مواضعه. فقیل: فصف لنا الجاهل، فقال: قد فعلت.
علی علیه السلام در پاسخ به این پرسش که خردمند کیست؟فرمود: خردمند کسی است که هر چیزی را در جای خود به کار برد.عرض شد: نادان را برای ما توصیف فرما! فرمود: توصیف کردم. ( حکمت 235)
821. سفر خردمندان
لیس للعاقل ان یکون شاخصا الا فی ثلاث: مرمه لمعاش، او خطوه فی معاد، او لذه فی غیر محرم.
خردمند را شایسته نیست که سفر کند مگر برای یکی از سه مقصد: اصلاح امور زندگی، تحصیل توشه آخرت و لذت بردن بر وجه حلال. ( حکمت 390)
822. خبرنگاران زیاد، خردمندان اندک
اعقلوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعایه لا عقل روایه، فان رواه العلم کثیر، و رعاته قلیل.
هرگاه خبری شنیدید با عقل بسنجید و به روایت آن بسنده نکنید، زیرا راویان دانش بسیارند؛ اما نظر کنندگان در آن اندک. ( حکمت 98)
823. صندوق راز خردمند
صدر العاقل صندوق سره.
سینه خردمند، صندوق راز اوست. (حکمت 6)
824. برابر پیوند با دانایان
قطیعه الجاهل تعدل صله العاقل.
بریدن از نادان، برابر پیوند با داناست. (نامه 31)
توصیف نادان
825. صرف نیکی در موردش
لیس لواضع المعروف فی غیر حقه، و عند غیر اهله، من الحظ فیما اتی الا محمده اللئام، و ثناء الاشرار، و مقاله الجهال، مادام منعما علیهم.
برای ان که نیکی ها را در غیر موردش و در اختیار غیر اهلش قرار دهد، بهره ای جز ستایش انسان های پست و درود گفتن ناکسان و گفتار نادانان نیست، و این ها نیز تا وقتی که به آن ها بخشش می کند، می باشد. ( خطبه 142)
826. دل احمق در زبانش است!
قلب الاحمق فی فیه، و لسان العاقل فی قلبه.
دل احمق در دهان اوست و زبان خردمند در دل اوست. ( حکمت 41)
827. مردم بی خرد
الناس منقوصون مدخولون الا من عصم الله: سائلهم متعنت، و مجیبهم متکلف، یکاد افضلهم رایا یرده عن فضل رایه الرضا و السخط.
مردم کوته اندیش و کم خردند مگر آن کس که خداوند مصونش بدارد، پرسش کننده شان آزار دهنده است و پاسخ دهنده شان از علم بی بهر اگر در میانشان صاحب رای و اندیشه ای هم باش، خشم و خشنودی (و حب و بغضش) او را از اظهار رای درست باز می دارد. (حکمت 343)
828. مزاح و کاستی عقل
ما مزح امرو مزحه الا مج من عقله مجه.
هیچ کس مزاحی نکرد، مگر این که اندکی از عقل او کاسته شد. ( حکمت 450)
829. سستی خرد
فی ذم اهل الصره بعد وقعه الجمل: ارضکم قریبه من الماء، بعیده من السماء. خفت عقولکم، و سفهت حلومکم، فانتم غرض لنابل، و اکله لاکل، و فریسته لصائل.
در نکوهش بصریان بعد از جنگ جمل فرمود: سرزمین شما به آب دریا نزدیک و، آسمان دور است، مردمانی سبک سر و سست خردید؛ از این رو، آماج هر تیرانداز و لقمه هر خورنده و طعمه هر درنده ای قرار بگیرید. ( خطبه 14)
830. اسیر هوسرانی
کم من عقل اسیر تحت هوی امیر.
چه بسیار خردی که اسیر هوسرانی امیری است. (حکمت 211)
831. کم خردترین مردم
ایتها النفوس المختلفه! و القلوب المتشتته! الشاهده ابدانهم، و الغائبه عنهم عقولهم، انتم تنفرون عنه نفور المعزی من و عوعه الاسد!
ای جان های گونه گون و دل های پراکنده! همانان که پیکرهایشان حاضر و پیداست و خردهایشان از آنان غایب است! شما را با مهر و محبت به سوی حق می برم؛ اما شما از آن می رمید؛ همچون رمیده بره از نعره شیر. ( خطبه 131)
832. بدبخت حقیقی
… فان الشقی من حرم نفع ما اوتی: العقل و التجربه.
همانا بدبخت کسی است، که از منافع خرد و تجربه محروم باشد. ( نامه 78)
833. نشانه کم عقلی
من الخرق المعاجله قبل الامکان، و لاناه بعد الفرصه.
از کم خردی شخص است، شتاب کردن در چیزی پیش از امکان آن، و از دست دادن چیزی پس از رسیدن فرصت آن. ( حکمت 363)
834. آفات بی توجهی به عقل
من عشق شیئا اعشی بصره و امرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحه و یسمع باذن غیر سمیعه، قد خرقت الشهوات عقله، و اماتت الدنیا قلبه، و ولهت علیها نفسه، فهو عبد لها.
هر کس که به چیزی عشق ورزد، چشمش نابینا و دلش بیمار گردد؛ یعنی با دیده نادرست به آن می نگرد و با گوش ناشنوا (ی حقایق) آن را می شنود. شهوت ها عقلش را از میان می برند و دنیا دلش را می میراند و او را شیفته خود می سازد و او بنده دنیا می گردد. ( خطبه 109)
نتایج تفکر و خردورزی
835. زیان و سود
الناظر بالقلب، العامل بالبصر یکون مبتدا عمله ان یعلم: اء عمله علیه ام له؟! فان کان له مضی فیه، وان کان علیه وقف عنه.
کسی که چشم دل را گشوده و از روی بصیرت کاری را انجام می دهد، باید پیش از انجام آن بداند که آن کار به زیان اوست یا به سودش که اگر به سود اوست ان را به جا بیاورد و اگر به زیانش باشد ترک نماید. ( خطبه 154)
836. بینایی در پناه تفکر
من تفکر ابصر.
کسی که فکر کند بیناتر خواهد بود. ( نامه 31)
837. نتیجه اندیشیدن
ثمره التفریط الندامه و ثمره الحزم السلامه.
نتیجه نیاندیشیدن و کوتاهی کردن در کار، پشیمانی و ثمره دور اندیش و احتیاط سلامتی است. ( حکمت 181)
838. نجات با عقل
ما استودع الله امراء عقلا الا استنقذه به یوما ما!
خداوند هیچ کس را عق و خرد نداد جز این که روزی با آن، وی را از هلاکت نجات داد. ( حکمت 407)
839. خرد و اندیشه
لیست الرویه کالمعاینه مع الابصار، فقد تکذب العیون اهلها، و لا یغش العقل من استنصحه.
کشف امور، دیدن با چشم نیست، چه بسا چشم ها به صاحب خود دروغ نشان می دهد؛ ولی خرد به کسی که از وی نصیحت بخواهد غش و خیانت نمی کند. ( حکمت 281)
840. فهمیدن در گروی تفکر
اخضروا اذان قلوبکم تفهموا.
گوش های دل هایتان را آماده کنید تا بفهمید. ( خطبه 187)
841. حصول پیروزی
الظفر بالحزم، و الحزم باجاله الرای، و الرای بتحصین الاسرار.
پیروزی با دور اندیش به دست می آید و دور اندیش با رایزنی و رای با راز داری. ( حکمت 48)
842. دوست صمیمی انسان
لا یغش العقل من استنصحه.
خرد، به کسی که از او راهنمایی بخواهد خیانت نمی کند. ( حکمت 281)
843. اندیشیدن در احوال ملت های پیشین
فی وصیته لابنه الحسن علیه السلام: یا بنی! انی و ان لم اکن عمرت عمر من کان قبلی، فقد نظرت فی اعمالهم، و فکرت فی اخبارهم، و سرت فی آثارهم؛ حتی عدت کاحدهم، بل کانی بما انتهی الی من امورهم قد عمرت مع اولهم الی اخرهم.
امام علی علیه السلام در وصیت اش به امام حسن علیه السلام فرمود: فرزندم! من هر چند به مقدار گذشتگان عمر نکرده ام، اما در اعمال آنان دقت کرده ام و در اخبار آنان کنجکاوی نموده ام، در آثار آنان آن قدر گردش کرده ام که در ردیف آنان شمرده شده ام، بلکه تو گویی که کارهای آن ان به من منتهی شده است، من با همه آنان زندگی کردم. ( نامه 31)
844. نمایان شدن حق و باطل
کفاک من عقلک ما اوضح لک سبل غیک من رشدک.
از خردت تو را همین بس، که راه و بیراه را بر تو روشن سازد. ( حکمت 421)
5. روزی
845. انواع روزی
الرزق رزقان: رزق تطبه، و رزق یطلبک، فان انت تاته اتاک.
روزی بر دو گونه است: یک روزی که تو در پی آنی و روزی دیگری که آن در پی تو است و اگر تو سراغش نروی او خود نزد تو آید. ( نامه 31)
846. تضمین روزی
… عیاله الخلائق، ضمن ارزاقهم، و قدر اقواتهم.
مردم نانخورهای خدایند خداوند روزی آن ها را ضمانت و خوراکشان را مقدر کرده است. ( خطبه 91)
847. حکمت کاهش و افزایش روزی
قدر الارزاق فکثرها و قللها، و قسمها علی الضیق و السعه فعدل فیها لیبتلی من اراد بمیسورها و معسورها، و لیختبر بذلک الشکر و الصبر من غنیها و فقیرها.
روزی ها را مقدر فرموده و آن گاه آن ها را زیاد و کم و به تنگی و فراخی عادلانه تقسیم کرد، تا هر که بخواهد به وسعت روزی و یا تنگی آن بیازماید و از این طریق سپاسگزاری و شکیبایی توانگر و تهیدست را به آزمایش گذارد. (خطبه91)
848. ورودی مرگ و روزی
قیل له علیه السلام: لو سد علی رجل باب بیته و ترک فیه، من این کان یایته رزقه؟ فقال علیه السلام: من حیث یاتیه اجله.
به امام علی علیه السلام عرض شد: اگر در خانه کسی را به رویش ببندند و تنها رهایش کنند، روزی اش از کجا به او می رسد؟فرمود: از همان جا که مرگش می رسد. ( حکمت 356)
849. میانه روی در طلب روزی
خذ من الدنیا ما اتاک، و تول عما تولی عنک، فان انت لم تفعل فاجمل فی الطب.
از دنیا آن چه به تو رسد برگیر و آن چه را به تو پشت کرده است رها کن، و اگر چنین نمی کنی دست کم در طلب دنیا راه اعتدال بپوی. ( حکمت 393)
850. روزی و خداشناسی
ایها المخلوق اسوی! و المنشاء المرعی فی ظلمات الارحام، و مضاعفات لاستار. بدئت من سلالد من طین تو وضعت فی قرار مکین، الی قدر معلوم، و اجل مقسوم. تمور فی بطن امک جنینا لا تحیر دعاء و لا تسمع نداء؟! ثم اخرجت من مقرک الی دار لم تشهدها، و لم تعرف سبل منافعها. فمن هداک لا جترار الغذاء من ثدی امک؟
و عرفک عند الحاجه مواضع طلبک و ارادتک؟!
ای انسانی که در کمال اعتدال و تناسب آفریده شده ای و در تاریکی های زهدان ها و پرده های تو در تو شکل گرفته و پرورده شده ای! آفرینشت از عصاره گل آغاز شد و در جایگاهی آرام و امن (زهدان مادر) تا زمانی مشخص و مهلتی تعیین شده نهاده و نه آوازی را می شنوی. آن گاه از قرارگاه خود به سرای بیرون آورده شدی که آن را ندیده ای و راه های کسب سود و منافع آن را نمی دانی. چه کسی تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت راهنمایی کرد؟و چه کسی جایگاه های طلب و خواستن را به تو آموخت!؟ ( خطبه 163)
851. راضی به روزی خدا
من رضیی برزق الله لم یحزن علی مافاته.
کسی که به آن چه خدا روزی اش قرار داده راضی شود، بر آن چه از دست داده غمناک نشود. ( حکمت 349)
852. روزی مقدر است
من لم یعط قاعدا لم یعط قائما.
آن روزی که بی کوشش به کسی عطا نشود، با کوشش هم به او داده نمی شود. ( حکمت 396)
853. بی نیازی از مردم
من و صیته لا بنه الحسن: ان استطعت الا یکون بینک و بنی الله ذو نعمه فافعل فانک مدرک قسمک و آخذ سهمک، و ان الیسیر من الله سبحانه اعظم و اکرم من الکثیر من خلقه و ان کان کل منه.
امام علی علیه السلام در وصیت خود به فرزند بزرگوارش امام حسن علیه السلام فرمود: اگر توانی کاری کنی که از کسی جز خداوند نعمتی به تو نرسد، چنین کن؛ زیرا تو به قسمت خویش خواهی رسید و سهم و نصیب خود را خواهی گرفت؛ و البته روزی اندکی که از سوی پروردگار پاک رسد برتر و ارزشمندتر است از نعمت بسیاری که از آفریدگان او به تو رسد؛ گرچه همه چیز از او است. ( نامه 31)
854. ضمانت روزی هر کس و هر چیز
فهذا غراب و هذا عقاب، و هذا حمام و هذا نعام. دعا کل طائر باسمه، و کفل له برزقه.
این کلاغ است و آن عقاب است، این کبوتر است و آن شتر مرغ، هر مرغی را به نامش خوانده و روزی او را ضمانت کرده است. ( خطبه 185)
855. زیاد و کم شدن روزی
قسم ارزاقهم، و احصی آثارهم و اعمالهم، و عدد انفسهم.
خداوند روزی های آنان را تقسیم کرد و آثار و اعمال و تعدادشان را شمار کرد. ( خطبه 90)
856. ضمانت روزی مورچه
انظروا الی النمله فی صغر جثتها و لطافه هیئتها، لا تکاد تنال بلحظ البصر … مکفول برزقها، مرزوقه بوفقها، لا یغفلها المنان، و لا یحرمها الدیان، ولو فی الصفا الیابست و الحجر الجامس!
به این مورچه بنگرید که با آن همه کوچکی و ظرافت اندام که تقریبا به چشم نمی آید … روزی اش تضمین شده و به فراخور حالش روزی او می رسد؛ خداوند منان و بخشنده از او غافل نیست و پروردگار جزا دهنده او را نیز محروم نساخته است. اگر چه در دل تخته سنگی سیاه و خشک و یا در میان صخره ای سخت باشد. ( خطبه 185)
857. غم روزی مخور! یابن آدم!
لا تحمل هم یومک الذی لم یاتک علی یومک الذی قد اتاک؛ فانه ان یک من عمرک یات الله فیه برزقک.
ای پسرم آدم! غصه رزق آن روزی که نیامده بر آن روزی که آمده، اضافه نکن؛ چرا که اگر عمرت باشد روزی ات را خداوند در آن روز خواهد داد و (و اگر نباشد چرا اندوه خوری؟). ( حکمت 267)
858. روزی همانند قطرات باران است!
ان الامر ینزل من السماء الی الارض کقطرات المطر الی کل نفس بما قسم لها من زیاده او نقصان، فان رای احد کم لاخیه غفیره فی اهلا او مال او نفس تکونن له فتنه.
همانا بهره هر کسی، همچون قطره های باران که از آسمان به زمین فرود می آید، به هر کس کم و بیش آن چه سهم او است می رسد. پس، اگر یکی از شما در خانواده یا مال با وجود برادرش اندک فزونی دید، نباید مایه فتنه او شود. ( خطبه 23)
859. دو گانگی روزی
الرزق رزقان: طالب و مطلوب. فمن طلب الدنیا طلبه الموت، حتی یخرجه عنها؛ و من طلب الاخره طلبته الدنیا، حتی یستوفی رزقه منها.
روزی بر دو گونه است آن که بجوید و آن که بجویندش. پس، کسی که دنیا را بجوید مرگ در جستجوی او برآید تا او را از این جهان بیرون کند و کسی که آخرت را بجوید دنیا در طلب او برآید تا او روزی کامل خود را از او باز ستد. ( حکمت 431)
860. کاستن روزی در اثر مصرف آن
… لا تجددله زیاده فی اکله، الا بنفاد ما قبلها من رزقه.
هر کس هر بار غذایی می خورد از آن روزی که برایش مقدر شده به همان مقدار کاسته می شود. ( خطبه 145)
861. استغنای طبع
طوبی لمن لزم بیته، و اکل قوته، و اشتغل بطاعه ربه.
خوشا به حال کسی که ملازم خانه خود باشد و قوت خود را بخورد و به اطاعت پروردگارش مشغول باشد. ( خطبه 176)
862. روزی به تمام بندگان
سئل علیه السلام: کیف یحاسب الله الخلق علی کثرتهم؟
فقال علیه السلام: کما یرزقهم علی کثرتهم، فقیل: کیف یحاسبهم و لا یرونه؟
فقال علیه السلام: کمال یرزقهم و لا یرونه.
از امام علیه السلام سوال شد: چگونه خداوند از بندگانش با کثرتشان محاسبه می کند؟
فرمود: همان گونه که آنان را با کثرتشان روزی می دهد.
سپس پرسیده شد: چگونه آن ها را محاسبه می کند، در حالی که آن ها او را نمی بینند؟
فرمود: همان طور که آن ها را روزی می دهد در حالی که او را نمی بینند. ( حکمت 300)
863. شرط شریک
شارکوا الذی قد اقبل علیه الرزق؛ فانه اخلق للغنی و اجدر باقبال الحظ علیه.
با کسی شریک شوید که روزی به او روی آورده؛ زیرا او به توانگری سزاوارتر و روی آوردن بهره به او شایسته تر است.( حکمت 230)
864. روزی مقدر
یا بن آدم! الرزق رزقان: رزق تطبه. و رزق یطلبک، فان لم تاته اتاک. فلا تحمل هم سننت علی هو یومک! کفاک کل یوم علی ما فیه؛ فان تکن السنه من عمرک فان الله تعالی سیوتیک فی کل غد جدید ما قسم لک؛ و ان لم تکم السنه من عمرک فما تصنع بالهم فیما لیس لک؛ و لن یسبقک الی رزقک طالب، و لن یغلبک علیه غالب، و لن یبطی عنک ما قد قدر لک.
ای فرزند آدم! روزی دو نوع است: یکی روزی که تو در جستجوی آن هستی و دیگر آن که او در جستجوی توست که اگر به دنبال آن نروی او به سراغت خواهد آمد.بنابراین غصه سال را بر اندوه امروز اضافه مکن؛ زیرا برای تو اندوه همان روزی که در آن هستی، کافی است. پس اگر سال آینده جزء عمرت باشد، خداوند هر روز تازه، روزی تازه می دهد و اگر جزء عمرت نباشد، پس چرا غم و اندوه چیزی را بخوری که مربوط به تو نیست. (آگاه باش) که کسی پیش از تو به روزی تو نخواهد رسید و آن را از دست تو بیرون نتواند آورد، و آن چه برایت مقدر شده هرگز تاخیر نخواهد افتاد. ( حکمت 379)
865. روزی مقرر است.
انک لست بسابق اجلک، و لا مرزوق ما لیس لک.
به راستی مرگ تو ازمدت معلوم و مقرر جلو نخواهد افتاد و آن چه از روزی که برای تو مقرر نشده به تو نخواهد رسید. ( نامه 72)
866. راه زیاد شدن روزی
استنزلوا الرزق بالصدقه.
روزی را با دادن صدقه فرود آورید. ( حکمت 137)
867. رزاق زندگان
من عاش فلعیه رزقه.
هر کس که زنده باشد، خدای بزرگ روزی او را عهده دار شده است. ( خطبه 109)
868. روزی معنوی
… قلوب رائده لارزاقها، فی مجللات نعمه، و موجبات مننه، و حواجز عافیته.
دلهایی که روزی معنوی خویش را طالب اند، و از نعمت های بی پایان حق و موجبات منت ها و اسباب سلامت او بهره مندند. (خطبه 83)
869. حکمت کاهش و افزایش روزی
عنه علیه السلام فی قوله تعالی: (و اعلموا انما اموالکم و اولاد کم فتنه) و معنی ذلک انه یختبر هم لالاموال و الاولاد لیتبین الساخط لرزقه، و الراضی بقسمه.
خداوند سبحان می گوید: و بدانید این که اموال و اولاد شما فتنه هستند. معنی این آیه این است که خداوند با مال و فرزند مردم را می آزماید تا آن کسی که از روزی خود ناراضی و خشمگین است از کسی که نصیب خود راضی و خشنود می باشد معلوم و آشکار گردد. ( حکمت 93)
6. شکر نعمت و کفر نعمت
870. ستایش به پاس نعمت ها
احمده شکرا لانعامه، و استعینه علی وظائف حقوقه.
خدای بزرگ را به پاس بخشیدن نعمت هایش می ستایم و در انجام فرمانش از او یاری می جویم. ( خطبه 190)
871. پرهیز از مستی نعمت
اتقوا سکرات النعمه، و احذروا بوائق النقمه.
از مستی نعمت بپرهیزید و از سختی نقمت بر حذر باشید. ( خطبه 151)
872. اکمال نعمت ها
استتموا نعم الله، علیکم بالصبر علی طاعته، و المجانبه لمعصیته..
نعمت هایی که خداوند بر شما ارزانی داشته با صبر بر طاعت او و اجتناب از نافرمانی او به تمام و کمال رسانید. ( خطبه 188)
873. نعمات همراه نقمات
مع کل جرعه شرق، و فی کل اکله غصص! لا تنالون منها نعمه الا بقراق اخری.
با هر جرعه آبی، در گلویتان آب جستنی است و در هر لقمه ای گلوگیر شدنی. به هیچ نعمتی از آن نمی رسید مگر با از دست دادن نعمتی دیگر. ( خطبه 145)
874. نعمت و گردنکشی
نسال الله سبحانه ان یجعلنا و ایاکم ممن لا تبطره نعمه.
از خداوند می خواهیم که ما و شما را از کسانی قرار دهد که نعمتی، او را به گرد نکشی نکشاند. ( خطبه 64)
875. سبب فزونی روزی
قد جعل الله سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرزق و رحمه الخلق، فقال سبحانه، (استغفروا ربکم انه کان غفارا) فرحم الله امرا استقبل توبته، و استقال خطیئته، و بادر منیته!
خداوند سبحان، آمرزش خواهی را سبب فزونی روزی و رسیدن رحمت به خلق قرار داده و فرموده است: از پروردگارتان طلب آمرزش کنید که او بسی آمرزنده است … پس، رحمت خدا بر کسی که به توبه روی آورد و گناهش را جبران کند و پیش از مرگش کاری بکند. ( خطبه 143)
876. نعمت و گرفتاری
رب منعم علیه مستدرج بالنعمی.
چه بسا نعمت داده ای که نعمتش وسیله گرفتاری و هلاکش گردد. ( حکمت 273)
877. دوام نعمت های خداوندی
یا جابر! من کثرت نعم الله علیه، کقرت حوائج الناس الیه، فمن قام الله فیها بما یجب فیها عرضها للدوام و البقاء، و من لم یقم فیها بما یجب عرضها للزوال و الفناء.
ای جابر! هر کس نعمت خدا بر او فراوان شود، نیاز مردم به او زیاد خواهد شد. پس کسی که برای خدا در برابر این نعمت به وظیفه خود قیام کند، آن نعمت را در معرض دوام و بقاء قرار داده و هر کس چنین نکند آن را در معرض زوال و فنا در آورده است. ( حکمت 372)
878. نعمت مخصوص بندگان خداوند
ان لله عبادا یختصهم الله بالنعم لمنافع العباد، فیقرها فی ایدیهم ما بذلوها؛ فاذا منعوها نزعها منهم، ثم حولها الی غیر هم.
همانا برای خدا بندگانی است که آن ها را به نعمت های خود مخصوص ساخته تا همه بندگان از آن بهره برند تا وقتی آن نعمت ها را به مستحقانش ببخشند، در دستشان باقی می ماند و چون دریغ کردند خدا از آنها بگیرد و به دیگری تحویل دهد. ( حکمت 425)
879. کمترین حق خدا
اقل ما یلزمکم لله ان لا تستعینوا بنعمه علی معاصیه.
کم ترین حقی که لازم است برای خدا رعایت کنید آن است که از نعمت هایش در نافرمانی اش کمک نجویید. ( حکمت 330)
880. نعمت پیاپی خدا
یابن آدم! اذا رایت ربک سبحانه یتابع علیک نعمه و انت تعصیه فاحذره.
ای فرزند آدم! چون دیدی پروردگارت نعمت های پیاپی تو را دهد ولی تو پیاپی گناه او می کنی از او بر حذر باش. ( حکمت 25)
881. شکر نعمت
ان لله فی کل نعمه حقا، فمن اداه حفظها، و من قصر عنه خاطر بزوال نعمته.
برای خدا در هر نعمتی حقی است، پس هر کس ان را ادا کند نعمتش را افزون کند و هر کس کوتاهی نماید خود را در معرض خطر از دست دادن نعمت قرار داده است. ( حکمت 244)
882. بزرگ ترین نعمت
من اعطی الاستغفار لم یحرم المغفره.
به هر کس (نعمت) آمرزش خواهد داده شود از آمرزیده شدن محروم نشود. ( حکمت 135)
883. خصلت هایی که شایسته خدا نیست
ما کان الله لیفتح علی عبد باب الشکر و یغلق عنه باب الزیاده، و لا لیفتح علی عبد باب الدعاء و یغلق عنه باب الاجابه، و لا لیفتح لعبد باب التوبه و یغلق عنه باب المغفره.
نشاید که خداوند در سپاسگزاری را به روی بنده ای بگشاید و در افزون شدن نعمت را به رویش ببندد و در دعا را به روی بنده ای باز کند و در اجابت را به رویش ببندد و در توبه را به روی بنده ای بگشاید و در آمرزیدن را به رویش ببندد. ( حکمت 435)
884. نعمت شکر
من اعطب الشکر لم یحرم الزیاده.
به کسی که توفیق شکر گزاری داده شود، از فزونی یافتن (نعمت) محروم نگردد. ( حکمت 135)
885. دعای علی (علیه السلام) به درگاه حق
نسال الله سبحانه ان یجعلنا و ایاکم ممن لا تبطره نعمه، و لا تقصر به عن طاعه ربه غایه، و لا تحل به بعد الموت ندامه و لا کابه.
از خداوند سبحان مسألت می داریم که ما و شما را از آن گروه قرار بده که نعمتهای این دنیا او را در کام وَری های طغیانگرانه فرو نمی برد و هیچ هدفی او را در اطاعت پروردگارش مقصر نمی سازد و پس از مرگ نیز هیچ ندامت و اندوهی وجودش را فرا نگیرد. ( خطبه 64)
886. مردمان زیانکار
کم من مستدرج بالاحسان الیه، و مغرور بالستر علیه، و مفتون بحسن القول فیه! و ما ابتلی الله احدا بمثل الاملاء له.
بسا مردمی هستند که به وسیله احسان به حال خود رها شده اند (و رو به سقوط می روند) بسا انسانی که به وسیله پوشیده شدن خطاهایش فریب خورده است و بسا مردمی که با شنیدن سخنان نیک (تعریف و تمجید) درباره خود، درونشان مختل و گرفتار آشوب و اضطراب گردد و خداوند هیچ کس را مانند اشباع او با نعمت ها و امتیازات، مبتلا نفرموده است. ( حکمت 116)
887. رمز زیادتی نعمت
لا تکن ممن … یعجز عن شکر ما اوتی، و یبتغی الزیاده فیما بقی.
چونان کسی مباش که … از سپاسگزاری نعمتی که به او داده شده، ناتوان است و با این حال خواهان افزایش نعمت باقی مانده است. ( حکمت 150)
888. اثرات اندیشیدن
لو فکروا فی عظیم القدره و جسیم النعمه لرجعوا الی الطریق، و خافوا عذاب الحریق، و لکن القلوب علیله و البصائر مدخوله.
اگر انسان ها در عظمت خداوند و بزرگی نعمت او می اندیشیدند، قطعا به راه راست که از ان منحرف شده اند بر می گشتند، ولی دل ها بیمار است و دیده ها مختل . ( خطبه 185)
889. شکرانه نعمت الهی
لو لم یتوعد الله علی معصیته لکان یجب ان لا یعصی شکرا لنعمه.
اگر خداوند برای معصیت خود بیم عذاب هم نمی داد، باز لازم بود که به شکرانه نعمت هایش نافرمانی نشود. ( حکمت 290)
890. دو خصلت نیک
کفی بالقناعه ملکا، و بحسن الخلق نعیما.
قناعت برای به دست آوردن ملک، کافی است و نیز برای وصول به نعمت ها اخلاق نیکو کفایت می کند. ( حکمت 229)
891. شکر گزاری امام علی علیه السلام
احمده استتماما لنعمته، و استسلاما لعزته، و استعصاما من معصیته.
سپاس او را گویم که تتمیم نعمتش جویم و راه تسلیم به عزتش پویم و برای مصونیت از تباهی ها دست و دل از معصیتش شویم. ( خطبه 2)
892. شکر نعمت نعمتت افزون کند
اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقله الشکر.
هنگامی که مقدمات نعمت ها به شما رسید با کمی سپاسگزاری دنباله آن ها را از دست ندهید. ( حکمت 13)
893. کامل کننده نعمت
بالتواضع تتم النعمه.
با فروتنی است که نعمت تکمیل می شود. ( حکمت 224)
894. نعمت حقیر، بلای عافیت
کل نعیم دون الجنه فهو محقور، و کل بلاء دون النار عافیه.
هر نعمتی جز بهشت محقر است و هر بلایی جز آتش عافیت است. ( حکمت 378)
895. مصرف درست نعمت
من کتبه الی الحارث الهمدانی: و استصلح کل نعمه انعمها الله علیک و لا تضیعن نعمه من نعم الله عندک، و لیر علیک اثر ما انعم الله به علیک.
هر نعمتی را که خداوند به تو عنایت فرموده است آن را بشناس و در صلاح زندگی به کار ببر و هیچ نعمتی از نعمت های خداوندی را که به تو لطف فرموده است تباه مساز و همواره اثر نعمت خداوندی که به تو بخشیده است در تو مشاهده شود. ( نامه 69)
896. بسا سختی که …
رب کلمه سلبت نعمه و جلبت نقمهُ.
چه بسا سخنی که نعمتی را سلب کند و نقمتی را جلب نماید. ( حکمت 381)
897. باز گو کردن نعمت خدا
من کتابه الی معاویه: الاتری - غیر مخبر لک، و لکن بنعمه الله احدث: ان قوما استشهدوا فی سبیل الله تعالی من المهاجرین و الانصار، و لکل فضل، حتی اذا استشهد شهیدنا قیل: سید الشهداء؟!
من در صدد آن نیستم که خبری به تو بدهم، بلکه می خواهم نعمت خداوندی را بازگو کنم، گروهی از مهاجرین و انصار در راه خداوند متعال به شهادت رسیدند و برای هر یک از آن شهداء امتیازی است. تا آن گاه که شهیدی (بزرگوار) از ما شهید شد و ملقب به (سید الشهداء) گشت. ( نامه 28)
898. مؤثرترین عامل تغییر نعمت خدا
لیس شیء ادعی الی تغییر نعمه الله و تعجیل نقمته من اقامه علی ظلم؛ فان الله سمیع دعوه المضطهدین و هو للظالمین بالمرصاد.
(آگاه باشد که) هیچ چیزی بیش از حرکت بر مبنای ظلم موجب دگرگونی نعمت خداوندی و سرعت انتقام او نیست؛ زیرا خداوند شنونده دعای ستمدیگان است و در کمین ستمکاران. ( نامه 53)
899. مواظبت بر نعمت ها
احذروا نفار النعم فما کل شارد بمر دود.
از گریختن نعمت ها برحذر باشید، زیرا هر فرار کننده ای بر نمی گردد. ( حکمت 246)
900. عامل زائل شدن نعمت
ما کان قوم قط فی غض نعمه من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجتر حوها، لان الله لیس بظلام للعبید.
هیچ قومی دارای فراوانی نعمت و طراوت عیش نبوده که خداوند آن را از دست آن قوم بگیرد مگر به واسطه گناهانی که مرتکب گشتند؛ زیرا خداوند سبحان هیچ ستمی بر بندگان روا نمی دارد. ( خطبه 178)
901. سرگشتگان حیرتکده دنیا
سلکت بهم الدنیا طریق العمی، و اخذت بابصار هم عن منار الهدی، فتاهوا فی حیرتها، و غرقوا فی نعمتها، و اتخذوها ربا.
دنیا آنان را در راه تاریک و کور کننده به حرکت درآورده و چشمانشان را از کانون نور هدایت برگرفت، پس در حیرتکده گم گشتند و در نعمت آن غرق شدند و دنیا را برای خود اتخاذ کردند. ( نامه 31)
902. اثرات بزرگ جلوه کردن خدا
ان من حق من عظم جلال الله سبحانه فی نفسه، و جل موضعه من قلبه، ان یصغر عنده - لعظم ذلک - کل ماسواه و ان احق من کان کذلک لمن عظمت نعمه الله علیه، و لطف احسانه الیه فانه لم تعظم نعمه الله علی احد الا از داد حق الله علیه عظما.
قطعی است برای کسی که جلال خداوند سبحان در جان او و موقعیت آن مقام ربوبی در دلش بزرگ باشد سزاوار است که هر چه جز خداوند بزرگ است نزد وی در مقابل عظمت ربوبی کوچک باشد و سزاوارترین مردم برای چنین موصفی به طور حتم کسی است که نعمت خداوندی برای او بزرگ و احسان او برای آن کسی لطیف است. زیرا نعمت خداوندی بر هیچ کس با عظمت نشده است مگر این که بر بزرگی حق او بر آن شخص افزوده است. ( خطبه 216)
903. فزونی نعمت
لم تعظم نعمه الله علی احد الا از داد حق لله علیه عظما.
نعمت خداوند بر کسی افزایش نیافت مگر آن که حق خدا (بر او) زیادتر گردد. ( خطبه 216)
904. هراس در حال نعمت
ایها الناس! لیرکم الله من النعمه وجلین، کما یراکم من النقمه فرقین انه من وسع علیه فی ذات یده فم یر ذلک استدرا جا فقد امن مخوفا، و من ضیق علیه فی ذات یده فم یر ذلک اختبار فقد ضیع مامولا.
ای مردم! خدا شما را هنگام نعمت در حال هراس ببیند (که مبادا کفران نعمت کنید) همان گونه که شما را در حال عذاب، از تلخی آن گریزان می بیند، حقیقت این است که کسی که در کارهای او و آن چه که در اختیارش قرار گرفته گشایشی پدید آید و آن را استدراج (رها کردن به حال خویشتن) نداند، خود را از چیز وحشتناکی در امان احساس نموده است و هر کس در تنگنای زندگی قرار بگیرد و آن را آزمایش نداند، پاداشی را که امید آن می رفت ضایع نموده است. ( حکمت 358)
905. نعمت بی حد و حصر خداوندی
الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون، و لا یحصی نعماه العادون.
سپاس خدا را که حق ستایشش بالاتر از حد ستایشگران است و نعمت هایش فوق اندیشه شمارشگران. ( خطبه 1)
906. سفارش امام علی علیه السلام به مالک اشتر
امض لکل یوم عله، فان لکل یوم مافیه. ؤ اجعل لنفسک فیما بینک و بین الله افضل تلک المواقیت. و اجزل تلک الاقسام و ان کانت کلها لله اذا صلحت فیها النیه، و سلمت منها الرعیه.
فرمان امیرالمومنین به مالک اشتر: عمل ه روز را در همان روز به جا بیارو، زیرا برای هر روز موقعیت و قانون خاصی حکمفرماست (که اگر آن روز بگذرد ان موقعیت به دست نخواهد آمد) ما بین خود و خدایت قسمتی از بهترین اوقات و شایسته ترین آن ها را اختصاص بده، اگر همه اوقات عمر تو با نیت صالح بگذرد و رعیت در آن اوقات در آسایش باشند عبادتی است برای خدا. ( نامه 53)
907. ترس از نافرمانی خدا
یابن آدم! اذا رایت ربک سبحانه یتابع علیک نعمه و انت تعصیته فاحذره
ای فرزند آدم! هنگامی که می بینی پروردگار سبحان نعمت هایش را پیاپی به تو فرو می ریزد، اما تو نافرمانی او می کنی، از او بترس. ( حکمت 25)