حديث، در طول حيات خويش، از بدو ظهور تا كنون، فراز و نشيبهاى بسيارى به خود ديده است. شناخت اين مسير و ويژگىهاى آن را «تاريخ حديث» بر عهده دارد- كه رشتهاى واسطه ميان دو دانش حديثشناسى و تاريخ است-.
چگونگى ظهور حديث، برخورد صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم با آن و نيز شيوههاى برخورد عالمان بزرگ با اين منبع مهم و اصلى شريعت، از مباحث مهم تاريخ حديث به شمار مىآيد.
مطالعه تاريخ حديث، شرط لازم براى تحقيق صحيح در حوزههاى مختلف علوم حديث است؛ چرا كه به هر حال، حديث، يك پديده تاريخى است كه نمىتوان بدون در نظر گرفتن مسير تاريخىاش، در زواياى آن، بحث دقيقى ارائه كرد. قطعاً مطالعه در سند حديث يا متن آن و يا هر موضوع ديگرِ مرتبط با آن، به صورت موردى و بدون توجه به همه يا بخشهايى از تاريخ حديث، تنها مطالعهاى ذهنى و انتزاعى خواهد بود و در موارد بسيارى، بيم آن وجود دارد كه نتيجه اين گونه مطالعات، به دور از واقعيت باشد.
از سوى ديگر، حديث، به عنوان پديدهاى تاريخى، مورد هجوم شبهات تاريخى هم قرار گرفته است؛ شبهاتى كه نمىتوان آنها را بدون مطالعه تاريخ حديث، پاسخ گفت.
به علاوه، اتصال حديث به عصر معصوم و در امان ماندن آن از دستان تحريفگر پيدا و پنهان را بايد با مطالعات تاريخى به اثبات رساند و بِدين گونه، پشتوانه علمى حديث را شناخت و شناساند.
با توجه به اين مجموعه ضرورتها، گروه تاريخ حديثِ «پژوهشكده علوم و معارف حديث» بر آن شد تا مطالعه جامعى را در اين موضوع، به انجام رسانَد. بر اين اساس، مجموعه «تاريخ حديث شيعه (از قرن اوّل تا عصر حاضر)» پىريزى گرديد.
در اين مجموعه، به ترتيب تاريخى، اطلاعات مربوط به حديث شيعه را گرد آوردهايم. مباحثى كه در هر دوره موردبحث (يا در هر يك از مقالات) موردتوجه بودهاند، عبارتاند از: شرايط اجتماعى- فرهنگى، حوزههاى علمى- جغرافيايى، عالمان حديث پژوه، زمينههاى فعاليتهاى حديثى، گونههاى نگارشهاى حديثى، علوم حديث، اجازات و مشايخ اجازه. معرّفى مهمترين فعاليتهاى حديثى هر عصر نيز از ديگر اطلاعات موجود در اين مجموعه است.
عناوين مجلّدات اين مجموعه، به قرار زير است:
جلد اوّل. تاريخ حديث شيعه از شكلگيرى تا پايان سده سوم هجرى
جلد دوم. تاريخ حديث شيعه در سدههاى چهارم تا هفتم هجرى
جلد سوم. تاريخ حديث شيعه در سدههاى هشتم تا يازدهم هجرى
جلد چهارم. تاريخ حديث شيعه در سدههاى دوازدهم و سيزدهم هجرى
جلد پنجم. تاريخ حديث شيعه از آغاز سده چهاردهم هجرى تا امروز.
كتاب حاضر- كه به صورت تفصيلى، تاريخ حديث شيعه را در قرنهاى دوازدهم و سيزدهم هجرى بررسى كرده است- در واقع، چهارمين مجلّد از مجموعه پنج جلدى تاريخ حديث شيعه است كه به يارى خدا، بهتدريج، به دست نشر سپرده خواهد شد.
در اين جا بر خود، لازم مىدانيم كه از زحمات آقاى حسين صفره- كه نگارش اين جلد را به عهده داشتهاند- كمال تشكّر را به عمل آوريم.
اميدواريم كه با يارى خداوند بزرگ، ساير مجلّدات اين مجموعه و فهرستها و نمايههاى آن نيز به زودى آماده نشر گردد.
گروه تاريخ حديث
پژوهشكده علوم و معارف حديث
پيشگفتار
نگارنده، در اين نوشتار با بررسى تاريخ حديث شيعه در دو قرن دوازدهم و سيزدهم هجرى، بر آن است تا وضعيت حديث شيعه را در اين دو قرن، از جهاتى چند، بررسى نمايد و از جمله معلوم كند كه در اين مقطع زمانى چه كارهايى درباره حديث و كتابهاى حديثى شيعه انجام گرفته است و از ميان دانشمندان شيعه، چه كسانى در عرصه حديث و علوم مربوط به آن، قلم به دست گرفتهاند و چه خدماتى انجام دادهاند.
روشن است كه عنوان «تاريخ» در اين جا، مباحث تاريخى صرف (مانند تاريخ انبيا، تاريخ اسلام و يا ديگر عناوين تاريخى) نيست؛ چه اين كه مطالبى كه محتواى تاريخ حديث را تشكيل مىدهند، با امثال مباحث ياد شده متفاوتاند، بخصوص با توجّه به اين كه حديث شيعه، پيچ و خم هاى اصلى و مراحل اساسى مسير خود، از قبيل مرحله صدور، مرحله نگارش، شكل گيرى اصول حديثى، تدوين جوامع چهارگانه و ... را در دورههاى پيشين، پشت سر گذاشته و سهم دوره مورد بحث در سرگذشت حديث شيعه، به اندازه دورههاى اوّليه نيست.
از اين رو، اگر در فصل اوّل به وضع فرهنگى- اجتماعى اين دو قرن اشاره مىشود، هدف، اين است كه بستر و زمينههاى فعّاليت در عرصه حديث، روشن گردد و يا احياناً پارهاى انحرافات فكرى كه ممكن است از برداشتهاى نادرست نسبت به آيات و روايات حاصل شده باشد، مورد اشاره قرار گيرد. گو اين كه ممكن است در يك زمان، هيچ رابطه مستقيمى ميان اوضاع فرهنگى و حديث، نتوان برقرار كرد.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه اين نوشتار، كارى رجالى نيست؛ چرا كه در علم رجال به احوال راويان حديث، از آن جهت كه در ردّ و قبول گفته آنان مؤثّر است، پرداخته مىشود و در اين مجال، به چنين مسئلهاى پرداخته نشده است.
همچنين، نگارنده با تنظيم فصل دوم، سوم و چهارم اين نوشتار، صرفاً درصدد نگارش فهرست آثار مربوط به حديث و علوم حديثى نيست؛ بلكه با تفكيك موضوعات و قرار دادن مدخل براى هر عنوان، قصد دارد چارچوبى از فعّاليتهاى حديثى در اين مقطع زمانى را به نمايش بگذارد. نيز با رعايت ترتيب تاريخى آثار، امكان مقايسه كمّى و احياناً كيفى آنها را براى خوانندگان، فراهم آورد.
در فصل پنجم، با ذكر شرح حال مختصر و فهرست آثار حديثى بيش از هفتاد نفر از دانشمندان شيعه كه نقش بيشترى در عرصه حديث ايفا كردهاند، آشنايى هر چند اندكى نسبت به اين دانشمندان و سهم آنان در نشر حديث، حاصل مىشود.
روشن است كه اين كار، بخشى از تاريخ حديث در اين دوره است. در عين حال، نقش اين دانشمندان در عرصه حديث، يكسان نيست. برخى داراى نقش بيشتر و مؤثّرترى بودهاند كه اين مسئله نيز در نگاه به تأليفات آنان، نمايان مىگردد.
با توجّه به اين كه تدارك شرح حال هر چند اجمالى براى تمام صاحبان اثر، ميسّر نشد، شرح حال بيش از نيمى از افرادى كه نوشتهاى در باب حديث و يا علوم مربوط به آن دارند، در اين كتاب، نيامده و شرح حال بسيار اجمالى بيش از ۱۴۰ تن از صاحبان آثار حديثى نيز در پانوشتها آمده است. اين كار، تنها براى حفظ يكدستى مطالب كتاب، صورت گرفته و ممكن است خواننده را با سؤالاتى رو به رو كند، از جمله اين كه: چرا شرح حال برخى از افراد، نيامده است؟ و اى بسا برخى را به داورىهاى شتابزده بكشاند، مانند اين كه: مگر فلان دانشمند، چه برترى اى بر فلان دانشمند ديگر دارد كه شرح حال يكى آمده و شرح حال ديگرى نيامده است؟ يا اين كه گاه آن دانشمندى كه شرح حالش ذكر نشده، از ديدگاه خواننده نسبت به ديگران، جايگاه والاترى دارد، حال آن كه نگارنده با اين كار، قصد ارزشيابى دانشمندان و تعيين رتبه براى آنان نداشته است؛ بلكه با وجود تلاش بسيار، به شرح حال برخى از صاحبان اثر، دست نيافته است، گذشته از اين كه بسيارى از اين گونه اطلاعات نيز در چارچوب اين نوشتار نمىگنجيد؛ چون در آن صورت، حجم كتاب، بيش از حدّ مورد نظر مىگرديد.
در پايان، خداى مهربان را سپاسگزارم كه توفيق مطالعه و كندوكاو در آثار دانشمندان پُر تلاش و ربّانى شيعه را نصيبم فرمود. همين قدر كه توانستم از اين بزرگان و خدمات آنان به علوم آل محمّد عليهم السلام يادى بكنم، خشنود و شادمانم.
همچنين، لازم مىدانم از راهنمايىهاى بى شائبه دوستان فاضل و محقّق در پژوهشكده علوم و معارف حديث، بويژه جناب آقاى قاسم جوادى (صفرى)، تشكّر و قدردانى كنم و از خداى منّان، توفيق روز افزون برايشان مسئلت نمايم.
حسين صفره