متن عربی
37- و من کلام له ( عليه السلام ) يجري مجرى الخطبة و فيه يذکر فضائله عليه السلام قاله بعد وقعة النهروان:
فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا وَ تَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا وَ نَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا ، وَ مَضَيْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِينَ وَقَفُوا ، وَ کنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً ، وَ أَعْلَاهُمْ فَوْتاً ، فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا ، وَ اسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا ، کالْجَبَلِ لَا تُحَرِّکهُ الْقَوَاصِفُ ، وَ لَا تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ ، لَمْ يَکنْ لِأَحَدٍ فِيَّ مَهْمَزٌ ، وَ لَا لِقَائِلٍ فِيَّ مَغْمَزٌ ، الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ ، وَ الْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ ، رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاءَهُ ، وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ ، أَ تَرَانِي أَکذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) ، وَ اللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ ، فَلَا أَکونُ أَوَّلَ مَنْ کذَبَ عَلَيْهِ ، فَنَظَرْتُ فِي أَمْرِي فَإِذَا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي ، وَ إِذَا الْمِيثَاقُ فِي عُنُقِي لِغَيْرِي.
متن فارسی
سخنى است از آن حضرت كه شبيه به خطبه است.در اين سخن فضائل خود را پس از حادثه نهروان بيان مي دارد
من قيام به وظيفه نمودم در آن هنگام كه ديگران ناتوان شدند و شكست خوردند، و از افق بالاترى نگريستم،در آن هنگام كه ديگران سر در لاك خودفرو برده بودند، و سخن با صراحت گفتم در آن هنگام كه تردد و اضطراب آنانرادر خود فرو برده بود، و راهم را با نور الهى پيش گرفتم در آن هنگام كه آنان راكد گشته و متوقف بودند، در آنموقع صداى من از صداى همه آنان پايينتربود، و در سبقت[در خير و صلاح جامعه]بالاتر از آنان بودم، من با عنان كمالات بپرواز در آمدم، و وسيله سبقت در اختيار من بود، همانند آن كوه بودم كه بادهاى تندوز از متزلزل ساختن آن ناتوان، و طوفانها از بر كندن آن عاجز است، هيچ كسى توانائى عيبجوئى در من نداشت، و هيچ گوينده اى نمي توانست طعنى بر من وارد آورد، انسان ضعيف و خوار در نزد من عزيزاست تا حق او را براى او بگيرم، و انسان قوى در نزد من ضعيف است تا حق ديگران را از او بگيرم، ما به قضاى خداوندى رضايت داده، و امر او راتسليم به او نمودهايم، آيا گمان ميكنى من به رسول خدا (صلی الله علیه و آله)دروغ ميگويم !!
سوگند بخدا،من اولين كسى هستم كه او را تصديق كرده ام، پس اولين كسى نخواهم بود كه به او دروغى ببندم، سپس من در وضع خود نگريستم، اطاعتم از تكليف الهى[كه بوسيله پيامبر براى من ابلاغ شده بود]بر بيعت با ديگران و يا جنگ با آنان سبقت گرفته بود، و پيمان ديگرى در گردنم بود.