دعوت كنندة بى عمل، چون تير انداز بدون كمان است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

تاريخ نگاري ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه (4)

نويسنده:دكتر حسين مفتخري*
فاطمه سرخيل**

ابن ابي الحديد و نقد روايت

مرحله ي نقد روايت براي نگارش و ارائه پژوهشي مطلوب و علمي، از مهم ترين مراحل كار مورخ است. در اينجا با استفاده از نقد علمي و ابتكار و درايت، بايد بكوشد به حقيقت مطلب برسد و بر اساس روشي كه قابل دفاع باشد، اثرش را خلق نمايد. ابن ابي الحديد با اين مرحله آشنا بوده و پس از گردآوري اسناد و منابع، در مواجهه با متن روايت، به نقد مي پردازد. او در اين مرحله مي كوشد داده هاي ضعيف و مخدوش را از داده هاي اصيل جدا نمايد؛ ضمن آنكه روش هايي كه براي تحليل داده ها به كار مي گيرد، از مهم ترين و اساسي ترين بخش هاي نقد متن است.

الف. فهم معاني با توجه به سير تحول زبان
 

زبان سهم بارزي در درك و شناخت تاريخ ايفا مي كند. زبان در طول زمان متحول مي شود و معناي بسياري از واژه ها در منابع قديمي، با معناي زمان ما تفاوت دارد. اگر معناي واقعي كلمات در هر زماني به درستي روشن نشود، ممكن است آنچه از متن فهميده مي شود با معناي واقعي اش بسيار متفاوت باشد. ويكو معتقد است:«صورت هاي زباني و ابزار بياني كه انسان ها به كار مي برند، نشانه هاي ارزشمندي از ديدگاه ها و فرايندهاي ذهني شان است و اين نشانه ها در بستر زمان متحول شده اند. آنچه ا مروزه با عنوان استعاره به كار مي رود، در اعصار گذشته معناي كاملا متفاوتي داشته است» (ادواردز، 1375، ص251). درك بار معنايي كلمات و معناي واقعي الفاظ و اصطلاحات در هر متن، اهميت بسياري دارد. در نقد روايت بايد معاني لفظي و آشكار متن با توجه به سير تحول و تطور زبان در بستر زمان مورد بررسي قرار گيرند و براي اين كار بايد ابزار و روش هاي زبان شناسي به كار گرفته شوند. ابن ابي الحديد اديب و زبان شناس، به موضوع فهم معاني لفظي و آشكار متن توجه نموده، اين امر را يكي از نقاط قوت نوشتارش برشمرده است. او درباره شيوه كارش مي نويسد: «نخست به شرح مشكلات لغوي و بيان معاني آن قناعت كرد، ولي چون در آن باره نيكو انديشيد، ديد كه اين جرعه ي اندك، تشنگي را فرو نمي نشاند كه بر عطش مي افزايد و كافي نيست؛ بدين سبب از آن روش برگشت و آن طريق را رها كرد و سخن را در شرح آن گسترش داد؛ گسترشي كه شامل مباحث لغوي و نكات معاني و بيان و توضيح مشكلات صرفي و نحوي بود.» (ابن ابي الحديد، همان، ص 29)
او در ابتداي كار قصد داشت تنها معاني لغات را تشريح كند، اما بعد به نظرش رسيد توضيح معاني كافي نيست و خواننده براي درك معناي واقعي كلمات بايد با قواعد و نكات دستور زبان نيز آشنا شود تا هر كلمه در متن، جايگاه واقعي اش را بيابد.
بي شك اگر منتقد گزارش هاي تاريخي، بر ساختار زباني متن و دگرگوني و تحول زباني و ادبي هر عصر اشراف داشته باشد، بهتر مي تواند از متن مورد نظر خود بهره علمي برده، شواهد مورد نظر را استخراج كند(استنفورد، 1384، ص 63).
ابن ابي الحديد در تمامي بيست جلد شرح نهج البلاغه به مسئله زبان و علم صرف و نحو توجه نموده است؛ به ويژه در ابتداي هر خطبه پس از نقل كلام حضرت علي (عليه السلام)، ابتدا الفاظ مهم و مؤثر در متن را معني كرده، با كمك آراي اهل لغت ، به شرح و تفسير الفاظ مي پردازد. او با معني كردن دقيق كلمات، سعي مي كند متن را روشن و واضح نمايد. او اين كار را چنان با دقت انجام مي دهد كه در گزارش هاي تاريخي، حتي به املاي كلمات در لهجه هاي قديم و جديد توجه نموده است.

ب. اصالت روايت از نظر نوع زبان و ادبيات متداول
 

توجه به نوع زبان، ادبيات و تركيب واژگان هر سند، يكي از راه هاي پي بردن به اصالت و صحت آن مي باشد. طريقه گويش و نگارش افراد با يكديگر متفاوت است و معمولا هر كسي سبك و شيوه خاص خويش را دارد. با شناخت نوع ادبيات به كار گرفته شده توسط افراد، مي توان از انتساب گفتاري به ايشان مطمئن شد و يا در آن ترديد نمود.
ابن ابي الحديدـ كه اديب و زبان شناسي برجسته بوده است ـ به خوبي توان استفاده از روش بررسي اصالت روايت از نظر نوع زبان و ادبيات متداول را داشته است. او نوع كلام حضرت علي (عليه السلام) را منحصر به فرد مي داند؛ به گونه اي كه كسي توانايي جعل آن را ندارد و معتقد است: كسي كه با دستور زبان و ادبيات به طور كامل آشنا باشد، مي تواند كلام آن حضرت را از كلام سايرين تشخيص دهد و صحت و درستي روايت را تأييد يا تكذيب نمايد(ابن ابي الحديد،همان، ص 128-130)
ابن ابي الحديد در بررسي هاي سندي خويش، نوع كلام حضرت علي (عليه السلام)را شناخته، در برخي موارد، براي اطمينان دادن به خواننده ـ از صحت انتسابي كلامي به آن حضرت ـ از اين شيوه استفاده مي نمايد؛ براي نمونه ابن ابي الحديد در شرح خطبه 32 يادآور مي شود؛ برخي اين خطبه را به معاويه نسبت داده اند ،ا ما او با استناد به نوع بيان و ادبيات كلام حضرت علي(عليه السلام) اين خطبه را متعلق به آن حضرت مي داندو با استناد به نظر سيد رضي و جاحظ در اين باره، ديدگاه خويش را اثبات مي كند(همان، ج2 ، ص175-176).

ج. بررسي تطبيقي روايات و مقايسه با برداشت هاي خود
 

در پژوهش هاي تاريخي، ارائه ي صرف اخباري كه به نظر مورخ درست مي باشد، راهي مناسب براي اثبات حقيقت نيست. گاه لازم است مورخ برخي از آنچه را هم كه نادرست مي داند، اما شهرت يافته، ذكر كند و به بررسي و مقايسه ميان روايات مختلف بپردازد. در نقد تطبيقي، مورخ در صدد است كه با مطالعه ي تطبيقي روايت مورد نظر در چندين منبع، رخداد واقعي و حقيقت را كشف كرده، گزارش ها را به درجه ي وثوق برساند.
يكي از روش هاي ابن ابي الحديد در نقد اخبار و روايات، تطبيق انواع روايات و چگونگي برخورد ساير مورخان و نقادان با اخبار و روايات مذكور و تطبيق آنها با هم است. او پس از آن، در اكثر مواقع نتيجه به دست آمده را با برداشت هايش مقايسه كرده، نتيجه گيري خويش را در تأييد يا رد نظر ديگران بيان مي كند كه نمونه هاي فراواني از اين مقايسه ها در شرح نهج البلاغه به چشم مي خورد.
در شرح نهج البلاغه بارها ديدگاه هاي مورخان و محدثان با هم مقايسه شده اند و جملاتي كه نشان دهندة اين مقايسه است، به چشم مي خورد؛ جملاتي نظير:«نصر بن مزاحم و ابراهيم بن ديزيل هر دو مي گويند» (همان، ج2، ص225)، «واقدي و مدائني و ابن كلبي و ديگران روايت كرده اند و اين روايت را ابوجعفر طبري در كتاب تاريخ خود و مورخان ديگر آورده اند» (همان، ص 150)، «محمدبن اسماعيل بخاري و مسلم بن حجاج قشيري هر دو در كتاب هاي صحيح خود آورده اند و عموم محدثان هم در مورد روايت آن منتقد»(همان، ج6، ص51)، «بيهقي اين موضوع را در كتاب دلايل النبوه آورده است و محمدبن اسحاق بن يسار در كتاب سيره و مغازي به صورت ديگري نقل كرده است» (همان، ج13، ص 214).
در ذيل به نمونه هايي از به كارگيري روش تطبيق و مقايسه در شرح نهج البلاغه اشاره مي كنيم:
1. در جنگ احد چهار برادر از خاندان عبد مناف بن كنايه از سپاه مكه كشته مي شوند. ابن ابي الحديد براي رسيدن به نام كسي كه اين چهار تن را كشته است، روايات مختلف را بررسي كرده، نتيجه را گزارش مي كند(همان، ج13، ص 214).
2. دربارة مكان دفن حضرت علي (عليه السلام) اخبار متفاوتي بيان شده است. ابن ابي الحديد اين موضوع را بررسي كرده، نظر خويش را چنين اعلام مي نمايد: «آرامگاه او در غري (نجف ) است و آنچه برخي از اصحاب حديث در مورد اختلاف در محل دفن او گفته اند كه پيكر علي (عليه السلام) به مدينه حمل شده است يا آنكه كنار مسجد بزرگ كوفه يا كنار در دارالحكومه دفن شده است يا آنكه شتري كه پيكر او را حمل مي كرده، گم شده و اعراب آن را گرفته اند، جملگي باطل و نادرست است و حقيقتي ندارد و فرزندان او داناتر به محل قبر اويند. بديهي است فرزندان مردم از بيگانگان، به گورهاي پدران خود آگاه ترند و قبر اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) همين قبري است كه فرزندان او از جمله جعفربن محمد (ص)، هر گاه به عراق مي آمده اند، به زيارت آن مي رفته اند و كسان ديگري هم از بزرگان و سران آن خاندان همين گونه رفتار كرده اند»(همان، ج1، ص16).
3. ابن ابي الحديد در تفسير و شرح كلام حضرت علي (عليه السلام) در تعبير خير دار و شر جيران، سه ديدگاه را مطرح مي سازد؛ بر اين اساس راوندي «خير دار» را كوفه و «شر جيران» را اصحاب علي (عليه السلام) مي داند. برخي از مفسران «خير دار» را شام و «شر جيران» را اصحاب معاويه دانسته اند؛ اما خودش اين ديدگاه ها را رد كرده و «خير دار» را مكه و«شر جيران» را قريش معرفي مي كند(همان، ص 137).

د. بررسي نوع خبر
 

در جهان اسلام براي جلوگيري از تحريف و دگرگون سازي روايت ها، قواعد و روش هايي براي بهره گيري بهتر از روايت ها ابداع شد، و روايات در اشكال و انواع مختلفي دسته بندي شدند. بسياري از مورخان در ابتداي نقل رواياتي كه به عنوان سند مورد مطالعه قرار مي دهند، انواع و مراتب آنها را مشخص مي كنند و سپس از ميان اسناد، موثق ترين خبر را انتخاب مي نمايند. انواع و اشكال مختلف اخبار و روايات تاريخي ـ كه به شكل هاي گوناگوني ديده مي شوند ـ عبارتند از:
ـ خبري كه تنها يك راوي دارد؛
ـ اخباري كه راويان معتدد دارند؛
ـ اخبار شاذ و نادري كه تنها در برخي منابع ذكر شده اند؛
ـ اخبار متضاد و متعارض؛
ـ اخبار مشابه يا متشابه
ـ خلأ و گسست در قسمت هاي مختلف يك خبر (ملائي تواني، 1386، ص 132).
ابن ابي الحديد در انتخاب احاديث، شيوه هاي گوناگوني در پيش گرفته است؛ احاديث و اخبار بر اساس جايگاهي كه در علم الحديث دارند، نزد او معتبر شمرده مي شوند. وي در ارزيابي متون و در بررسي نوع خبر، به جايگاه و چگونگي سند هر خبر توجه مي كند و بر اساس سنت پژوهش هاي مسلمين براي تعيين ميزان اعتبار هر خبر، از اصطلاحات علم الحديث استفاده مي كند. او به انواع اخبار و احاديث استناد مي كند؛ و به نوع و اهميت آنها توجه مي نمايد و در نهايت، اخبار را مي پذيرد و يا نقد كرده، رد مي نمايد.
ابن ابي الحديد بارها از عناويني چون: خبر واحد، خبر صحيح، متواتر، مشهور، مستفيض، ثقه و ضعيف بهره گرفته است. اين تعابير كه از جمله مهم ترين اصطلاحات رايج در علم الحديث مي باشند ، تعاريف ويژه اي دارند و ابن ابي الحديد در بررسي نوع خبر به اين نوع تعابير اشاره مي كند كه در جاي جاي شرح نهج البلاغه به چشم مي خورند. در ادامه به تعريف اين اصطلاحات مي پردازيم:
خبر واحد: خبري كه در حد تواتر نقل نشده باشد؛ خواه تعداد راويان آن اندك باشد، خواه زياد (افتخارزاده، 1363، ص 234).
در شرح نهج البلاغه در مواردي به خبر واحد اشاره شده است كه نمونه هايي از آن را مي توان در جلد 8، صفحه 227، جلد14، صفحه 194 و جلد 20، صفحه 34 مشاهده كرد.
خبر مستفيض: آن گاه كه راوي خبر واحد در تمام طبقات روات از سه نفر بيشتر و در بعضي از طبقات از دو نفر بيشتر باشد، اين روايت را مستفيض مي خوانند(همان ).
در شرح نهج البلاغه در مواردي به مستفيض بودن خبر اشاره شده است كه نمونه هاي آن را مي توان در جلد 6، صفحه هاي 12 و 320، جلد 7، صفحه هاي 57 و 63، جلد 9، صفحه هاي 162 و 200 و جلد 12، صفحه 241 مشاهده كرد.
خبر متواتر: خبر جماعتي است كه في حد نفسه به ضميمه قرائن، اتفاق آنان بر كذب، محال و در نتيجه، موجب علم به مضمون خبر باشد (مدير شانه چي، 1381، ص 169).
در شرح نهج البلاغه در مواردي به متواتر بودن خبر اشاره شده است كه نمونه هايي از آن را مي توان در جلد 1، صفحه هاي 8 و 332، جلد 6، صفحه هاي 130 و 275، جلد 8، صفحه 64، جلد 9، صفحه 306 و جلد 10، صفحه 106 مشاهده كرد.
خبر صحيح: اهل سنت معتقدند خبري است كه سند آن متصل به پيامبر بوده، راوي آن علاوه بر عادل بودن، قدرت ضبط و حفظ حديث را داشته باشد ضمن آنكه مخالف شهور و علت دار (معلل) هم نباشد (افتخار زاده، همان، ص 238).
در شرح نهج البلاغه در مواردي به صحيح بودن خبر اشاره شده است كه نمونه هايي از آن را مي توان در جلد 2، صفحه 158، جلد 3، ص 273، جلد 7، صفحه 59، جلد 11، صفحه 214، جلد 12، صفحه 246.
خبر مشهور: به سبب آنكه گروه زيادي آن را روايت كرده اند، ميان اهل حديث و ديگران شهرت دارد و يكي از مرجحات روائي به شمار مي رود(قرباني لاهيجي، 1382، ص 116).
در شرح نهج البلاغه در مواردي به خبر مشهور اشاره شده است كه نمونه هايي از آن را مي توان در جلد 1، صفحه هاي 137، و 294، جلد 4، صفحه 64، جلد 13 ، صفحه 279، جلد 17، صفحه 245 مشاهده كرد.
خبر مرفوع: مرفوع حديثي است كه از وسط يا آخر سند، يك تن يا بيشتر افتاده باشد(همان، ص 114).
در شرح نهج البلاغه در مواردي به صحيح بودن خبر اشاره شده است كه نمونه هاي آن را مي توان در جلد 4، صفحه 108، جلد 6، صفحه223، جلد 12، صفحه 289 و جلد 15، صفحه 93 مشاهده كرد.
خبر شاذ: حديثي كه فرد مورد اعتمادي روايت كند و محتواي آن در برابر قول مشهور قرار داشته باشد (همان، ص 120).
ابن ابي الحديد نقل شاذ و نادر را در مقابل مشهور قابل توجه و استناد نمي داند(ابن ابي الحديد،‌همان، ج4، ص 125). در شرح نهج البلاغه در مواردي به شاذ بودن خبر اشاره شده است كه نمونه هاي آن را مي توان در جلد 4، صفحه 125، جلد 14 صفحه 118، جلد 18، صفحه 5 مشاهده كرد.
خبر ضعيف: حديثي كه هيچ كدام از شرايط احاديث (صحيح، حسن و موثق) را نداشته باشد و داراي نقطه ضعف هاي فسق. آلودگي هاي اخلاقي، جعل،كذب و امثال اينها باشد (قرباني لاهيجي، همان، ص 113).
ابن ابي الحديد براي رد برخي اخبار، به ضعيف بودن آنها استناد مي كند؛ از جمله در جلد 17، صفحه 155.

پی نوشت ها :
 

*دانشيار دانشگاه تربيت معلم
**كارشناسي ارشد تاريخ
 

منبع: شيعه شناسي 25
ادامه دارد...