اى اسيران آرزوها ، بس كنيد! زيرا صاحبان مقامات دنيا را تنها دندان حوادث روزگار به هراس افكند، اى مردم كار تربيت خود را خود بر عهده گيريد، و نفس را از عادت هايى كه به آن حرص دارد باز گردانيد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

بحث و تدریس کتاب«تمام نهج البلاغه» بر همه ما لازم است

تاریخ  درج خبر۱۰ بهمن ۱۴۰۰ 
 

حضرت آیت الله جوادی آملی: بحث و تدریس کتاب«تمام نهج البلاغه» بر همه ما لازم است/ امام علی (ع) با تمام نهج البلاغه معرفی می شود

شفقنا- حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی تاکید کردند: بر همه ما لازم است که برای احیای علوم اهل بیت این کتاب شریف تمام نهج البلاغه را بحث کنیم و درس بدهیم.

به گزارش شفقنا، مرجع تقلید شیعیان در پایان درس فقه خود (۱۴۰۰/۱۱/۰۶) در روز چهارشنبه که به مباحث اخلاقی اختصاص می دهند، بیان داشتند: کتاب شریف تمام نهج البلاغه می ارزد که انسان بگوید کلمات حضرت امیر است. آنچه الان در نهج البلاغه ای که سید رضی نوشته، هست، خطابه است نه خطبه. حضرت وقتی می خواهد خطبه ای بخواند اول سه چهار جمله دارد که آن حرف های فلسفی عمیق آنجاست و آنها در نهج البلاغه نیامده ولی در کتاب تمام نهج البلاغه آمده است.

ایشان ادامه دادند: بر همه ما لازم است که برای احیای علوم اهل بیت این کتاب شریف تمام نهج البلاغه را بحث کنیم و درس بدهیم چون با آن می تواند علی بن ابیطالب علیه السلام، معرفی شود.

آیت الله جوادی آملی بیان داشتند: در این کتاب شریف تمام نهج البلاغه از حضرت سؤالاتی دارند، خواص از ایشان سؤالات خصوصی می کردند که این همه دعاها و ناله های شما، نشانه این است که دوست خدایید، شما چرا این قدر خدا را دوست دارید؟ فرمود من خدا را دوست دارم برای اینکه بهترین دین جهان که دین ملائکه است همان برنامه را برای من گذاشت، چون دینی که برای انسانهاست دین جدایی نیست، گفت همان دستورهای دینی که برای ملائکه داد، همانها را برای ما داد[تمام نهج البلاغه، ص ۵۳۳.]، وقتی مرا می خواهد در حد ملائکه قرار بدهد چرا من دوستش نداشته باشم؟ او می خواهد مرا فرشته کند چرا او را دوست نداشته باشم؟ من از این جهت او را دوست دارم که مرا در ردیف ملائکه حساب کرده است، برنامه ای که برای ملائکه قرار داده برای من هم قرار داد.

خواص سؤال می کردند که آیا خدا دیدی و شناختی؟ گفت بله، من اینطور نیستم که بدون اینکه ببینم عبادت بکنم و به دنبال همان سؤالها این سؤالات است که چرا اینقدر او را دوست داری؟ بعد کمکم سؤال کردند که چقدر پیغمبر را دوست داری؟  گفت تمام هستی من است همه چیز ما اوست.

جامعه را با لطف و مهر باید اداره کرد

 آن وقت سؤال کردند که این ﴿أَکَّالُونَ‏ لِلسُّحْتِ چیست؟ فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ یَقْضِی لِأَخِیهِ حاجَتَه ثُمَّ یَقْبَلُ هَدِیَّتَه» کسی مشکل مردم را حل کرد کار مردم را حل کرد آن یکی رشوه نداد، مال طیب و طاهر را به عنوان هدیه داد که محبتی کرد نسبت به آنها، گفت این هدیه، سحت است، کار کردی برای رضای خدا بگذار جامعه راحت باشد هیچ توقعی نداشته باشد، این می شود فرشته خویی. مگر فرشته چه کار می کند؟

شما تلاش کردید، کوشش کردید، مشکلی از این آقا را حل کردید، او هم باغبان بود یک سبد میوه احسان کرد این طیب و طاهر است فرمود این ﴿أَکَّالُونَ‏ لِلسُّحْتِ‏ است، جامعه را با لطف و مِهر باید اداره کرد. این ﴿أَکَّالُونَ‏ لِلسُّحْتِ‏ است «یَقْبَلُ هَدِیَّتَه» بعد از کاری. این رشوه که نیست.

حیات طیبه، همان قناعت است

بعد از حضرت سؤال کردند این آیه دارد که ﴿فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً﴾ حیاة طیبة چیست؟ فرمود «هِیَ القَناعَةُ». درست است داشتن خوب است، سخاوت خوب است ولی وقتی قناعت باشد آدم در برابر دشمن می ایستد. اگر خدای ناکرده جیب خودش را پر کند و گرانی کند و احتکار کند و نجومی باشد، این مشروع نیست. جامعه اگر بخواهد حیات طیبه بشود به مال حلال خودش قانع است، آن وقت در شرایط گرانی هم، در شرایط تحریم هم، کشور از پا در نمی آید اما خدای ناکرده طور دیگری باشد حوادث دیگری دارد  بالاخره این دنیای آدم را تأمین می کند، آخرت آدم را هم تأمین می کند.

در زمان خودت، وصی خودت باش

بعد وصیت دیگری که فرمود، حضرت فرمود: «کُنْ وَصِیَّ نَفْسِکَ» این ثلث را زمان حیات خودت، به دست خودت در راه کار خیر صرف بکن، راحت هستی. وصیت بکنی بعد، غالباً مشکل پیش می آید «یابْنَ آدَمَ، کُنْ وَصِیَّ نَفْسِکَ فِی مَالِکَ، وَاعْمَلْ فِیهِ مَا تُؤْثِرُ اَنْ یُعْمَلَ فِیهِ مِنْ بَعْدِک» تو ایثار بکن. ایثار در برابر استئثار است، استئثار این است که خودش را مقدم می دارد، ایثار این است که دیگری را مقدم می دارد، فرمود اگر علاقه مند هستید که مالتان درست صرف شود زمان خودت وصی خودت باشد؛ «یابْنَ آدَمَ، کُنْ وَصِیَّ نَفْسِکَ».

امیرالمومنین خود را عنوان عبد معرفی می کند

مطلب دیگر اینکه خودش را به عنوان عبد معرفی می کند همانطور که پیغمبر(ص) عبد است، در تشهدها به عنوان عبد است. اینها ارتباطی نسبت به الله دارند که بهترین مقام عبودیت است اما جامعه را بخواهند اداره کنند چه؟ اول می گوید «مِن» عبد خدا «علی بن ابی طالب» بعد می گوید که «من ولی الله و خلیفته» این بخشنامه ای که رسمی می خواستند بنویسند سربرگ دارد مال یکی دو تا نیست، در نهج البلاغه این نامه هایی که هست چند قسم است: یک وقت است که می بینند این نامه را برای فلان کس نوشت «من فلان الی فلان»، یک نامه است که سربرگش آماده است این را به هر کسی که مأمور است به او می دهند، این سر برگش عنوانش این است که «من ولی الله و خلیفته».  [تمام نهج البلاغه، ص ۷۴۷.]

مردان الهی، خلفای خدا در زمین اند

بعد در حکمت هم دارد که این مردان الهی «خلفاء الله فی ارضه» هستند اگر شما قبول کردید که فرشته ها مدبرات امر هستند اگر ذات اقدس الهی آنطوری که فرشته را تربیت می کند اینها را تربیت کرده اینها می شوند مدبرات امر. بله، اگر اینها آدمهای عادی باشند در حد مدبرات نیستند اما حالا دین، دین فرشته هاست و فرشته ها هم مأمور شدند در برابر اینها سجده کنند، چطور فرشته ها مدبرات عالماند اینها مدبرات عالم نیستند؟

ایشان در پایان ابراز داشتند: اینها خلاصه بعضی از فرمایشات نورانی آن حضرت است که ما امیدواریم روزی بشود که این کتاب شریف تمام نهج البلاغه به نحو رسمی مثل خود قرآن درسی بشود.

منبع:خبرگزاری شفقنا