متن عربی
« 620»
(185) (و من خطبة له (عليه السلام) ) يصف فيها المنافقين
نَحْمَدُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ وَ ذَادَ عَنْهُ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ نَسْأَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَمَاماً وَ بِحَبْلِهِ اعْتِصَاماً وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ كُلَّ غَمْرَةٍ وَ
« 621»
تَجَرَّعَ فِيهِ كُلَّ غُصَّةٍ وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْأَدْنَوْنَ وَ تَأَلَّبَ عَلَيْهِ الْأَقْصَوْنَ وَ خَلَعَتْ إِلَيْهِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ ضَرَبَتْ إِلَى مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا حَتَّى أَنْزَلَتْ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ وَ أَسْحَقِ الْمَزَارِ أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً وَ يَعْمِدُونَكُمْ بِكُلِّ عِمَادٍ وَ يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصَادٍ قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ يَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ يَدِبُّونَ الضَّرَّاءَ وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَيَاءُ حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَكِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقَنِّطُوا الرَّجَاءِ لَهُمْ بِكُلِّ طَرِيقٍ صَرِيعٌ وَ إِلَى كُلِّ قَلْبٍ شَفِيعٌ وَ لِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ يَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ إِنْ سَأَلُوا أَلْحَفُوا وَ إِنْ عَذَلُوا كَشَفُوا وَ إِنْ حَكَمُوا أَسْرَفُوا قَدْ أَعَدُّوا لِكُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَ لِكُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِكُلِّ حَيٍّ قَاتِلًا وَ لِكُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِكُلِّ لَيْلٍ مِصْبَاحاً يَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ لِيُقِيمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ يُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ
« 622»
يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِيقَ فَهُمْ لُمَّةُ الشَّيْطَانِ وَ حُمَةُ النِّيرَانِ ( أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ).
متن فارسی
ص622
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است كه منافقين و مردم دو رو را در آن وصف مى فرمايد:
(1) خدا را سپاسگزاريم كه توفيق طاعت و فرمانبردارى بما داده، و از معصيت و نافرمانى باز داشته، و از او درخواست مى نماييم كه نعمتش را تمام گرداند، و دست ما را به ريسمانش (قرآن كريم) متّصل سازد، (2) و گواهى مى دهيم كه محمّد بنده و فرستاده او است كه براى بدست آوردن رضاء و خوشنودى خدا هر سختى را بخود هموار نمود، و در راه (تبليغ احكام) او هر غمّ و اندوهى را جرعه جرعه نوشيد (در مدّت رسالت هر رنج كه ديد شكيبائى نمود) و نزديكان و خويشانش چند جور بودند (گروهى فداكار و دوستدار كه جان و مال در راهش مى دادند، و بعضى دشمن و منافق كه در صدد تباه كردنش بر آمدند) و دوران و بيگانگان براى دشمنى با آن حضرت گرد آمدند، و عرب مهار را گسيخته متوجّه آن بزرگوار گشتند، و براى جنگ با او به شكم شترهاى بار كش خويش زدند (كه زودتر برسند) تا آنكه از دورترين محلّ و جاى آمد و رفتشان بمأوى و محلّ اقامت آن حضرت با دشمنى وارد شدند (خلاصه براى دشمنى با او از راه هاى دور بجنگ آمدند). (3) بندگان خدا شما را بتقوى و ترس از خدا سفارش مى نمايم، و از (مكر و فريب) مردم دو رو (كه در ظاهر مسلمان و در باطن كافر هستند) برحذر مى دارم (مبادا فريفته گفتار و كردارشان شده از آنها پيروى نمائيد) زيرا آنها گمراه و گمراه كننده مى باشند (خودشان براه ضلالت و گمراهى رفته و ديگران را از راه راست باز داشته با خود يار مى سازند) و (از دين خدا) لغزيده و لغزاننده اند (خطاء كار بوده ديگران را باشتباه مى اندازند) (4) خود را به رنگ هاى گوناگون و حالات مختلفه در آورند (هر زمان و در هر مجلسى در گفتار و كردار با اغراض فاسده و انديشه هاى نادرست به رنگى در آيند تا مردم ساده لوح را بفريبند) و شما را بهر وسيله اى در نظر گرفته و در هر كمين گاهى به كمين نشسته اند (اگر به انديشه هاى آنان پى بريد و كناره گيريد
ص623
بوسائل ديگرى در صدد فريب شما بر مى آيند تا بالأخره شما را با خود همراه سازند) دلهاشان (از رشك و دوروئى و دشمنى و بخل و شكّ) بيمار است (چنانكه در قرآن كريم س 2 ى 10 مى فرمايد: فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ يعنى در دلهاى منافقين بيمارى است، و خداوند هم بآن بيمارى مى افزايد، و براى آنها بر اثر آنچه كه تكذيب مى نمايند عذابى است دردناك) و ظاهرشان آراسته و پاك (بطورى كه گمان كنند آنها دوست و خواهان حقيقت هستند) در پنهانى راه مى روند (انديشه هاى خويش را به قسمى كه كسى بآنها پى نبرد بكار انداخته و فتنه و فساد ميكنند) و در بين درختهاى انبوه جنگل مى جنبند (مانند شكارچى كه براى بدست آوردن شكار آهسته مى جنبد) وصفشان به درمان ماند و گفتارشان بهبودى آرد، ولى كردارشان دردى است درمان ناپذير (با سخنان پسنديده مردم را بدور خويش گرد آورده منظور نادرست شان را انجام مى دهند، چنانكه در قرآن كريم س 2 ى 204 مى فرمايد: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ يعنى از مردم كسى است كه گفتار او در تدبير زندگى دنيا ترا به شگفت مى آورد و خدا را گواه مى آورد كه دل و زبان او يكى است در صورتيكه سختترين دشمنان است) به خوشى (مردم) رشك مى برند (به دوستى آسايش شان را از دستشان مى گيرند) و به افتادن در سختى و گرفتارى (آنها) كوشش دارند (بين آنها سخن چينى مى نمايند تا جمعشان را بپراكنند و بيچاره شان سازند) و اميد (شان) را نوميد ميكنند (آنها را از كارهاى خدا پسند باز مى دارند) (5) در هر راهى براى ايشان بخاك افتادهاى است (براى تباه كردن راهها در نظر گرفته اند) و نزد هر دلى وسيله اى دارند (مى توانند با هر كسى بميل و خواست او سخن گويند) و در هر غمّ و اندوهى اشكها ريزند (تا بوسيله آن مقصود خود را انجام دهند) ستودن يكديگر را بهم وام داده و پاداش آنرا انتظار مى برند (يكى از خود را مى ستايند تا او هم تلافى كند) چون سؤآل و درخواستى دارند در آن اصرار كنند (تا شخص را وادار بقبول درخواستشان نمايند) و هنگام ملامت (كه بخواهند كسى را
ص624
متنبّه سازند) پرده درى كنند (عيوب را آشكار كرده رسوايش نمايند) و اگر آنان را (در كارى) حكم قرار دهند اسراف ميكنند (بر خلاف حقّ حكم دهند) (6) برابر هر حقّى باطلى و برابر هر راستى كج و برابر هر زنده اى كشنده و براى هر درى كليد و براى هر شبى چراغى آماده ساختهاند (انواع مكر و حيله بكار برند تا بمقصود برسند) (7) نوميدى و بى نيازى (بمال مردم) را براى طمع و آز خود وسيله قرار مى دهند تا بازارشان را نگاه داشته و كالاهاى كاسدشان را كه نفيس و پاكيزه مى پندارند رواج دهند (از راه تزوير خود را بى علاقه بدنيا نشان داده اظهار بى نيازى مى نمايند تا به منظورشان برسند، سخن نادرست) مى گويند، و (آنرا بحقّ) مشتبه و مانند جلوه مى دهند، و (مقاصدشان را) بيان ميكنند و آنرا آرايش مى نمايند (بصورت حقّ در مى آورند) راه باطل را آسان نشان دهند (تا همه در آن قدم نهند) و راه تنگ (ضلالت و گمراهى) را كج ميكنند (تا از گمراهى رهائى ميسّر نباشد) (8) پس ايشان پيرو شيطان و شعله آتشها هستند (در قرآن كريم س 58 ى 19 مى فرمايد:) أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ، أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ يعنى آن جماعت ياران و پيروان شيطانند، آگاه باشيد پيروان شيطان زيانكارانند. سپاس خدائى را سزا است كه توفيق اتمام جزء سوّم ترجمه و شرح
ص625
نهج البلاغة را در نيمه شب يكشنبه ششم ربيع الأوّل سال هزار و سيصد و شصت و هفت هجرىّ در تهران عنايت فرمود باين بنده: (علىّ النّقى (فيض الإسلام) ال محمّد الدّيباج.
جلد دوم
جزء چهارم تتمه خطبه ها
نهج البلاغه را هر كه از روى تأمّل و انديشه مطالعه نمايد به سعادت جاويد راه يابد، و هر كه بآن عمل كند رضاء و خوشنودى خدا و رسول را بدست آورد و بر اثر آن در زندگانى دنيا بزرگوار و دل زنده و در قبر و قيامت آسوده و در بهشت كامروا باشد، اين كتاب مقدّس خلاصه اى است از علوم و حكم اسلامى كه هادى و راهنماى بشر است، و كسى را كه به منظور رسيدن به سعادت و نيكبختى از تعصّب جاهلانه دست بردارد و اين كتاب را سر مشق قرار دهد بمقصود خواهد رسانيد، زيرا در آن پرده از روى ناداني ها برداشته شده و حقائق آشكار گرديده و خواننده از هر پيش آمدى آگاه مي شود، بنا بر اين آشنا و عامل بآن در راه ضلالت قدم نمى نهد و حيران و سرگردان نمى ماند، و هر منصفى با مطالعه و دقّت در فصلى از آن راستى و درستى گفتار ما را باور خواهد داشت، و سپاس خدائى را كه باين بنده كه از سالهاى دراز بمزايا و خصوصيّات آن آشنا بوده همگان را در هر مجلسى و محفلى به مطالعه و پيروى از گفتار و كردار مولا امير المؤمنين «عليه السّلام» سفارش مى نمودم توفيق عنايت فرمود تا به ترجمه و شرح آن براى كسانى كه به زبان عربى آشنا نيستند بپردازم، و اينك كه شروع به تنظيم و ترجمه و شرح جزء چهارم مى نمايم از ايزد توانا خواستارم كه بانجام آن و دو جزء بعد موفّقم گرداند. اللّهمّ أغننى بمسئلتك عن مسألة خلقك، و ارحمنى برحمتك، يا أرحم الرّاحمين.