وقتى يكى از كارگزارانِ امام، خانة با شكوهى ساخت به او فرمود) سكه هاى طلا و نقره سر بر آورده خود را آشكار ساختند، همانا ساختن مجلل بى نيازى و ثروتمندى تو را مى رساند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  شناخت شناسی (سید رضی علیه الرحمه)  >  نگاهی به زندگانی پر افتخار شریف رضی (1)

نگاهی به زندگانی پر افتخار شریف رضی (1)

سید رضی، در سال 359، یعنی اوائل نیمه دوم سده چهارم هجری، در بغداد مرکز خلافت بنی عباس و مقر حکومت تیره ای از آل بویه که در فضای باز آن، پیروان مذاهب مختلف اسلامی در کنار هم با آزادی و آسایش به تحصیل و تدریس و تألیف و تصنیف و مذاکره و مبادله علوم عقلی و نقلی و فنون اسلامی و معارف بشری، اشتغال داشتند، دیده به دنیا گشود.

بغداد در سده چهارم هجری مرکز تلاقی تمدن اسلامی، و محل تجمع انبوه دانشمندان، فقهاء، محدثین، متکلمین، ادبا و شعرای نامی بود. به طوری که در سراسر دنیای پهناور اسلام، مرکز علمی دیگری به پای آن نمی رسید.
به مصداق آیه شریفه:
«و مثل کلمه طیبهٍ کشجره طیبهٍ، اصلها ثابت و فرعها فی السماء»
خانواده سید رضی که او از میان آنها برخاسته، یکی از اصیل ترین خاندان علمی و دینی شیعه امامیه، از دودمان پاک نبوت، و سلاله برگزیده ولایت و امامت بود، و افراد آن از شهرت و محبوبیت خاصی برخوردار بودند.
پدرش حسین بن موسی موسوی ملقب به «طاهر ذوالمناقب» شخصیت نامدار عصر، و مورد احترام و تکریم خاص و عام و رجال دین و دولت بود.
مادرش «فاطمه» بانوی فاضله علوی، نواده «ناصر کبیر» و «ناصر حق» فاتح مازندران و گیلان، مرد علم و جهاد، و شمشیر و قلم بوده است.
سید رضی خود درباره نیاکان مادریش و افتخاراتی که داشته اند می گوید:

آباوک الغر الذین تفجرت
بهم ینابیع من النعماء

من ناصر للحق او داع الی
سبل الهدی او فارج الغماء

و چون در سال 391 ق دائیش وفات یافت، در افتخار به نسب او می گوید:

من القوم حلوا المکارم و العلی
بملتف اعیاص الفروع الاطائب

و هنگامی که پدرش طاهر ذوالمناقب در سال 400 ه از دنیا رفت، افتخارات خانوادگی و ظرافت نسبش را بدین گونه یادآور شد:

الطاهر بن الطاهرین و من یکن
لاب الی جذع النبوه یعظم

من معشر تخذوا المکارم طعمه
و رووامن الشرف الاعز الاقدم

سید رضی، از جانب پدر با پنج واسطه به پیشوای هفتم امام موسی بن جعفر (ع) و از سوی مادر با شش واسطه به امام زین العابدین علی بن الحسین سید الشهداء نسبت می رساند.
بنابراین او از جانب پدر و مادر حسینی، و فرزند برومند پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین (ع) است.
به همین جهت نیز در مقدمه نهج البلاغه، با این نسب عالی به خود می بالد، و به شعر مشهور فرزدق تمثل جسته و می نویسد:

اولئک آبائی فجئنی بمثلهم
اذا جمتنا یا جریر المجامع

سید رضی از ولادت تا وفات
از آنچه گفته شده دانستیم که سید رضی از چه تباری است و دارای چه خاندانی است که هر کدام در جای خود کم نظیر بوده اند، و هر یک نیز چه پایگاه ویژه ای داشته اند.
اینک به طور اختصار می پردازیم به شناختی از خود وی از ولادت تا وفات، آن هم فهرست وار، به طوری که دورنمائی از زندگانی پرافتخار و درخشان او را نمایان سازد.
با این که خاندان او از بزرگ و کوچک و زن و مرد، افرادی با استعداد و خوش فهم و بسیار باهوش و نوعاً از علمای نامی بودند، مع الوصف موقعیت سید رضی مؤلف نهج البلاغه در بین همه آنان امتیازی دیگر داشت.
هنوز چند سالی را پشت سر نگذاشته بود که آوازه هوش سرشار و استعداد کم نظیرش به همه جا رسید و زبانزد عام و خاص گردید. از همان زمان یعنی در حدود ده سالگی شهره شهر شد، و همه آینده درخشانی را برایش پیش بینی می کردند.
سید رضی در خردسالی همراه برادر بزرگش علی که بعدها معروف به سید مرتضی شد، به استفاده علوم و فنون متداول عصر پرداخت. شرح «اصول خمسه» و کتاب «العمده» را نزد قاضی عبدالجبار معتزلی، و علم نحو و دستور زبان عرب را از محضر «سیرافی» و علم فقه و احکام دینی را در محضر شیخ مفید آموخت.
همچنین علم حدیث را از محمد بن عمران مرزبانی، و ابوموسوی تلعکبری، و ابوابی از فقه را از محمد بن خوارزمی، و علم قرائت قرآن مجید را با همه روایاتش از ابوحفص عمر بن ابراهیم کنانی فرا گرفت و هم «مختصر طحاوی» را نزد خوارزمی نامبرده خواند.
و نیز «مختصر» ابوالحسن کرخی را نزد ابومحمد اسدی اکفانی و علوم عربیت را از علی بن عیسی رمانی فرا گرفت، و هم پاره ای از علوم عربیت را نزد ابوالفتح ابن جنی، نحوی معروف و قسمتی از فنون بلاغت و ادبیات را از ابن نباته خطیب نامی آموخت.
نکته قابل توجه اینجاست که سید رضی علوم یاد شده را پیش از بلوغ نزد نامبردگان که همه از اساتید مسلم فن و مبتکرین علوم عربیت بودند، تحصیل نمود! در هفده سالگی اقدام به تدریس و تألیف و تصنیف علوم و فنونی که اندوخته بود، نمود و در بیست سالگی از تحصیل تمامی علوم متداول عصر بی نیاز گشت.
سید رضی در فراگرفتن علوم و فنون بسیار حریص بود. از هر کس که می توانست بهره مند گردد خودداری نمی کرد، و در این خصوص میان شیعه و سنی و مسلمان و کافر فرق نمی گذاشت.(1)
علوم و فنونی که در آن عصر معمول و متداول بود و سید رضی آنها را تحصیل نمود، و در بیشتر آنها هم کتاب نوشته است. صرف، نحو، قرائت، انساب، تفسیر، حدیث، کلام، فقه، اصول، عروض و قوافی و... بود.
در سال 401 یعنی یکسال پس از تألیف نهج البلاغه که سید رضی 42 ساله بوده است، ملاقاتی میان او و بهاء الدوله دیلمی پسر عضدالدوله روی داد، و چنان مهابتی از وی در دل پادشاه مقتدر دیلمی که در بغداد بر سراسر قلمرو بنی عباس حکم می راند نشست که وی را «سید اجل» خواند، و این تعبیر در آن روزگاران از پادشاهی یا خلیفه ای نسبت به کسی دیده نشده بود.
سید رضی در عزت نفس، وفاداری، سخاوت و بلندنظری، رفاقت و دوستی، عشق به علم و کتاب و شعر و نویسندگی در عصر خود مانند نداشت. این معنی را اغلب کسانی که از وی سخن گفته اند یادآور شده اند.
نسبت به مبادی دینی و جهات شرعی سخت پای بند بود، و از تملق و چاپلوسی به طور خارق العاده ای احتراز می جست.
در قصائدی که طبق رسوم عصر خطاب به خلفای عباسی، یا سلاطین دیلمی یا وزرای آنها و دانشمندان عصر و دوستان خود می سرود، هرگز از مرز حقیقت تجاوز نمی کرد، و چنانکه خواهیم گفت همه جوانب عاطفی و دوستی یا مدارای با آنها را در نظر داشت. صله و جوائز شعر را از هیچ کس نپذیرفت. چند بار بخشش و جوائز بهاءالدوله دیلمی را مسترد داشت و حتی صله شعر را از پدرش آن هم در سن نه سالگی قبول نکرد!
ولی در عوض، خود بسیار بلندنظر و دست و دل باز و بخشنده بود. به خصوص نسبت به اهل علم و سادات خویشتن دار بود.
سید رضی هم دانشمند دینی، و هم شاعر برازنده عصر و هم نویسنده کم نظیر، و هم شاعر برازنده، عصر و هم نویسنده کم نظیر، و هم دارای مناصب مهمی بود که می باید به شخصیت بزرگی چون او تعلق گیرد مانند: نقابت، امارت حاج، و ریاست دیوان مظالم.
با این وصف باید گفت: خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود. زیرا این بزرگ مرد علم و دین و شعر و ادب و اخلاق که مجموعه فضائل و کمالات و نابغه نامی عصر بود، در سن 47 سالگی که در اوج شهرت قرار داشت، و جهان علم و ادب آن روز و خاص و عام در انتظار خدمات بیشتر و آثار فکری و قلمی تابناک تری از وی بودند، در سال 406 ه.ق چشم از جهان فانی فروبست، و روح بلندپروازش که قفس دنیا را برای بال و پر گشودن خود تنگ می دید به ملکوت اعلا پرواز نمود.
اساتید و مشایخ سید رضی:
در اینجا بطور اختصار از اساتیدی چند که شریف رضی از محضر آنها کسب فیض کرده است نام می بریم و علاقه مندان را جهت اطلاع بیشتر به کتب تراجم حوالت می دهیم.
ابوسعید قاضی حسن عبدالله بن مرزبان نحوی معروف به ابوسعید سیرافی (م: 368 ق) گویند سیرافی در علم قرآن، لغت، نحو، فقه و فرائض، تدریس می کرده است و شیخ الشیوخ و استاد ائمه نحاه بوده است و سید رضی در سنین کودکی و قبل از ده سالگی علم نحو را نزد ایشان فرا گرفته است.
ابوعلی حسن بن احمد بن عبدالغفار فارسی نحوی مؤلف کتاب ایضاح در نحو و از دانشمندان معتزله بوده است که او را در نحو و از دانشمندان معتزله بوده است که او را در نحو یگانه زمان دانسته اند و بسیاری از بزرگان از جمله ابن جنی و علی بن عیسی ربعی از شاگردان وی بودند.
سید رضی در کتاب المجازات النبویه او را استاد خود دانسته و از وی روایت می کند. (2)
ابوالفتح عثمان بن جنی نحوی موصلی بغدادی، (م: 392 ق) شاگرد و ملازم ابوعلی فارسی بوده است، ابن جنی از دانشمندان مشهور علم نحو است و صاحب آثار گرانقدری چون لمع الثاقب، الخصائص، سرالصناعه و الکافی در شرح قوافی، مذکر و مونث، مقصور و محدود، تذکره اصفهانی، شرح دیوان متنبی و.. می باشد.
ابوعبدالله محمد بن عمران مرزانی (م: 378 ق) (3 ) از محدثان و ادبای مشهور بوده است که تألیفات فراوانی داشته و از جمله تألیفات او کتب ذیل را می توان نام برد:
اخبار شعرا، مفید، ازمنه، هدایا، زهد و اخبار زهاد، تهانی، تلقیح العقول مدیح، منیر، عبادت، مغازی و...
ابو محمد هارون بن موسی تلّ عُکبری (م: 385 ق) از فقها و محدثین بزرگ شیعه بوده است. علامه حلی دانشمند بزرگ شیعه از وی بدین گونه یاد می کند:
او دانشمندی بزرگوار و دارای مقامی بس بزرگ است و روایات زادی از مشایخ شنیده و عالم بی نظیر و موثق و از سران طایفه و مورد اعتماد بود و در نقل حدیث بی نظیر بود. (4)
ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید (م: 413 ق) وی سرآمد فقها و متکلمین شیعه و مرجع مطلق عصر در نیمه دوم قرن چهارم است. (5)
سید رضی علم فقه و احکام دین را نزد این عالم ربانی تلمذ کرده است.
ابویحیی عبد الرحیم بن محمد بن اسماعیل بن نباته حذافی خطیب و ادیب زمان بود. سید رضی قسمتی از فنون بلاغت و ادبیات را از وی آموخت.
علی بن عیسی بن صالح ربعی نحوی (م: 420 ق)
ابو اسحاق ابراهیم بن احمد بن محمد طبری، فقیه مالکی و از مشایخ بزرگوار بوده و بر علمای بغداد تقدم داشته است. (6)
نگاهی به مقام علمی سیّد رضی
به طوری که دیدیم در شرح حال اجمالی استادان او از نظر خوانندگان گذشت، سید رضی مؤلف نهج البلاغه، از همان سنین کودکی زیر نظر پدر عالیقدرش، و پس از گرفتاری پدر تحت تکلف مادر دانشمند و بزرگوارش، به آموزش قرآن مجید و علوم ادبی و دینی پرداخت، و بیست سال از عمرش گذشته بود که از فراگیری کلیه علوم متداول عصر فراغت حاصل کرد، و از تحصیل آن ها در نزد اساتید بزرگ عصر بی نیاز گشت.
در بخش تألیفات او می بینیم که او نه تنها شاعری کم نظیر بلکه سرآمد شعرای عصر، و بزرگترین شاعر دودمان ابوطالب، و نویسنده ای توانا و پرکار و سخن سنج بوده است، بلکه دانشمند بزرگ دین نیز می باشد.
او نه تنها شاعر و نویسنده، و مؤلف کتابهایی در تفسیر و حدیث و فقه و تاریخ و کلام و غیره بوده است، بلکه از دانشمندان صاحب نظر در ادبیات عربی از صرف و نحو و معانی و عروض و لغت می باشد.
دکتر زکی مبارک نویسنده و دانشمند مصری پس از آن که سید رضی را دارنده علوم و فنون و نویسنده ای زبر دست و بی گفتگو می داند، و این معنی را طی مباحثی با قلم سحر انگیز خود چنانچه باید ترسیم می کند، می نویسد:
«چیزی که اهمیت دارد اینست که باید صریحاً گفت سید رضی اولاً و قبل از هر چیز شاعر است. زندگی شاعرانه او ثروتی است که در زمانه باقی مانده است، هر چند از بزرگان دانشمندانی است که با حیات فکری و علمی خود در عصر «اخوان الصفا» می زیسته است. مبادا ادبیات، آثار دیگر سید رضی را در میدان های فکری و تعلق کوچک انگارد. چو ن او در کتاب «مجازات النبویه» و کتاب «حقایق التأویل» در این خصوص به حد نهایی رسیده است.
اگر سید رضی در کنار ادبیات به تدریس و مسائل علمی پیش از پیش می پرداخت، شاید او مفاخر علما را تحت الشعاع قرار می داد، ولی نبوغ ادبی او را در خود فرو برده، و مقام او را در زندگی علمی نسبت به بعضی از همعصرانش - از جمله برادرش سید مرتضی که شگفتی هایی در فقه و خدا شناسی ارائه داده - نازل کرده است...
او با برادرش سید مرتضی در یک خانه پرورش یافته و در آغاز سن دانش را از یک دانشمند - یعنی شید مفید - آموخته است.
من عقیده دارم که زبان سید رضی در شعر توانسته است الفاظ زیبا را درهم آمیزد و در نثر نیز همین بهترین اصطلاحات علمی را به کار گرفته است.
به نظر می رسد که حیات علم، دانشمندی را تا آن زمان ندیده است که قلمی برازنده تر از سید رضی داشته باشد. در نظر من به ظن قوی سید رضی راه را برای عبد القاهر جرجانی (7) گشود. من عقیده دارم که عبد القادر در میدان های علم بیان، شاگرد سید رضی است، و کتا ب «دلائل الاعجاز» او نسخه دومی از کتاب «مجازات النبویه» سید رضی می باشد، هر چند جرجانی بیش از رضی افاضه و استقصاء نموده است.
باید بگویم که بویطی (8) در کتاب «الاّم» نخستین دانشمند دینی است که دقایق فقه را با اسلوب ادبی شرح داد - البته به نظر زکی مبارک - و سیبویه (9) هم اولین عالم نحو است که تکوین جمله ها را با عبارات ادبی شرح کرد. با این وصف ناچارم اعتراف کنم که سید رضی در میان مؤلفان دانشمند تنها کسی است که در شرح مقاصد قرآن و حدیث با اسلوبی مرکب از الفاظ رقیق و سنگین قلمفرسایی کرده است.
او با اخلاق شخصی و صفات برجسته اش- که دور از نفاق و ریا و حق کشی بود -، و با طبع بلند و بزرگ منش خود توانسته است که در حیات علمی مقاصد خود را در لغت و فقه و توحید با عباراتی روان و رسا، تشریح کند... (10)

پی‌نوشت‌ها:

1- از پیغمبر اکرم روایت شده است که: «اطلبوا العلم و او من ایدی الکافرین» یعنی: دانش بجویید هرچند در دسترس کافران باشد.
2- الغدیر، علامه امینی، ج 4، ص 183.
3- فهرست ابن ندیم، چ مصر، ص 191،؛ معالم العلماء، ص 118؛ وفیات الاعیان، ج 3، ص 475.
4- خلاصه الاقوال، ص 180.
5- رجوع شود به مجله مکتب اسلام، سال اول، شماره سوم.
6- منتظم ابن جوزی، ج 7، ص 223.
7- ابوبکر عبد القاهرین عبد الرحمن جرجانی از علمای مشهور نحو و لغت عرب است (با این که مانند سیبویه و بسیاری دیگر از علمای اسلامی، ایرانی است) عبد القاهر جرجانی را مؤسس علم بیان و از مفاخر علمای بلاغت می دانند کتابهای «اسرار البلاغه» و «دلایل العجاز» و «عوامل» از اوست.
عبد القاهر جرجانی در سال 471 هجری در گذشت.
8- ابو یعقوب یوسف بن یحیی مصری، شاگرد محمد بن ادریس شافعی و جانشین وی در درس است. در سال 231 در زندان بغداد درگذشت. بوبط بر وزن زبیر روستایی از مصر بوده است.
9- ابو الحسن عمرو بن عثمان بن قنبر در گذشته سال 180 هـ از مردم بیضاء فارس بوده و در بصره پرورش یافته است. با این که سیبویه یکنفر ایرانی بوده است سرآمد علمای ادبیات عرب، بلکه پدر دستور زبان عربی است. او در «کتاب» تمامی قواعد و دستور زبان عربی را شرح داده، و به سن سی سالگی در گذشت و در شیراز مدفون شد.
10- عبقریه الشریف الرضی، ج 1، ص 206 تا 207.

منبع:علی دوانی؛سالنمای النهج، شماره 6-8.