دست نيافتن به گناه نوعى عصمت است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  دانستنی های نهج البلاغه (اصحاب)  >  مالک بن حارث بن عبدِ یَغوث نَخَعى کوفى

مالک بن حارث بن عبدِ یَغوث نَخَعى کوفى

مالک اشتر

مالک بن حارث بن عبدِ یَغوث نَخَعى کوفى (مشهور به «اَشتر»)، چهره درخشان، قهرمان شکست ناپذیر، شیر بیشه نبرد و استوارگام ترین یاور على(علیه السلام) بود.
على(علیه السلام) به او اطمینان و اعتماد داشت و همواره درایت، کاردانى، دلاورى، آگاهى و بزرگوارى هاى مالک را مى ستود و بدان مى بالید.
اطلاع چندانى از آغازین سال هاى رشد او در اختیار نیست. اوّلین حضور جدّى مالک در جریانات سیاسى ـ اجتماعىِ آن روزگار، در فتح دمشق و یَرموک است.(1) او در این نبرد از ناحیه چشم، آسیب دید(2) و به «اَشتر» مشهور شد.(3)
مالک در کوفه زندگى مى کرد. قامتى بلند، سینه اى ستبر و زبانى گویا داشت(4) و سوارکارى بى نظیر بود(5). خوش خویى، جوان مردى، بلند نگرى، ابّهت و حشمت او، در چشم کوفیان، تأثیرى شگفت داشت. بدین سبب، سخن او را مى شنیدند و بر دیدگاه هایش حرمت مى نهادند.
مالک، به روزگار خلافت عثمان، بر اثر درگیرى با سعید بن عاص (فرماندار کوفه)، با تنى چند از یارانش به حِمص(6)تبعید شد(7). چون زمزمه هاى مخالفت با عثمان بالا گرفت، مالک به کوفه بازگشت و فرماندار عثمان را که در آن زمان به مدینه رفته بود، از ورود به کوفه باز داشت.(8)
او در برانگیختن امّت اسلامى علیه عثمان، شرکت جست(9) و فرماندهى گروه کوفیانى را که به مدینه رفته بودند، به عهده گرفت و در پایان بخشیدن به حکومت عثمان، نقش تعیین کننده اى داشت.(10)
او که از شناختى عمیق برخوردار بود و چهره هاى مؤثّر روزگارش را به درستى مى شناخت و از عمق جریان ها آگاه بود، بر خلافت امیرالمؤمنین على(علیه السلام) اصرار می ورزید(11). بدین سان ، پس از به خلافت رسیدن على(علیه السلام)، یار، همکار و بازوى پرتوان آن حضرت بود و پیروى از امام(علیه السلام) و اخلاص در برابر او، سیره و روش او بود. على (علیه السلام) نیز براى مالک، احترام ویژه اى قائل بود و دیدگاه هایش را در مسائل، محترم مى شمرد.
مالک بر ابقاى ابو موسى در حکومت کوفه نظر داشت. على(علیه السلام) نیز با آن که از اعماق اندیشه ابو موسى آگاهى داشت و به ابقاى او نظر نداشت، نظر مالک را پذیرفت(12).
مالک، قبل از آغاز جنگ جمل و در هنگامى که ابو موسى، مردم را از همراهى با على(علیه السلام) باز مى داشت، به کوفه رفت و ابو موسى را ـ که على(علیه السلام) او را عزل کرده بود ـ از کوفه بیرون کرد و مردم را براى حمایت از على(علیه السلام) و همراهى در نبرد علیه عایشه و پیروانش، بسیج کرد(13). نقش وى در جنگ جمل، تعیین کننده بود و فرماندهى جناح راست سپاه را به عهده داشت (14). درگیرى او با عبد الله بن زبیر در این جنگ، مشهور است.(15)
مالک، پس از جنگ جمل، فرماندار «جزیره» (منطقه اى میان دجله و فرات) شد(16). این منطقه به سرزمین شام، نزدیک بود(17). على (علیه السلام) قبل از آغاز جنگ صِفّین، براى شرکت کردن مالک در جنگ، او را فرا خواند.
مالک در جنگ صِفّین، در آغاز، فرماندهى طلایه سپاه را به عهده داشت که طلایه سپاه معاویه را درهم شکست . همچنین، آن هنگام که سپاهیان معاویه مسیر آب را بر روى سپاهیان امام(علیه السلام) بستند، مالک، نقش تعیین کننده اى در آزاد سازى آب راه داشت.(18)
مالک، در نبردهاى تن به تن و گشودن گِرِه هاى جنگ و حلّ مشکلات سپاه و به پیش بردن سپاهیان به فرمان امام(علیه السلام)، جلوه اى شگفت داشت؛ امّا جلوه خیره کننده و جاودانه مالک، در آخرین روزهاى جنگ، بویژه در «روز پنج شنبه» و «لیلة الهَریر»؛ (شب زوزه)(19) است.
روز پنج شنبه و شب جمعه مشهور به «لیلة الهریر»، میدان نمایش شگرف شجاعت، شهامت، رزم آورى و نبرد بى امان مالک بود که آرایش لشکر معاویه را در هم ریخت و صبح جمعه تا نزدیکى خیمه معاویه به پیش تاخت.(20)
اما به دلیل توطئه عمرو عاص و تبعیت خوارج از این توطئه، مالک اشتر بدون دستیابى به پیروزى نهایى و به فرمان امام على(علیه السلام) از میدان جنگ باز گشت. مالک به دلیل لیاقت و توانایى هاى بى شمار، از جانب امیرالمؤمنین(علیه السلام) در اواخر عمرش به امارت مصر گماشته شد، که متأسفانه در مسیر رفتن به مصر به دست عمال معاویه مسموم و به شهادت رسید.(21)

پی نوشتها:
(1). تاریخ دمشق، ج 56 ص 379 .
(2). تهذیب الکمال، ج 27 ص 127 الرقم 5731؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج 3 ص 593؛ المعارف لابن قتیبة، ص 586؛ سیر أعلام النّبلاء، ج 4 ص 34 الرقم 6؛ تاریخ دمشق، ج 56 ص 380.
(3). الشَّتَر : انقلاب جَفْن العین إلى أسفل . والرجُل أشْتَر (اُنظر النهایة : ج 2 ص 443 «شتر») ،اشتر به کسى گفته مى شود که پلک چشمش به پایین برگردد (ر. ک: النهایة: ج 2 ص 443).
(4). وقعة صفّین، ص 255، تاریخ الإسلام للذهبی، ج 3 ص 594.
(5). تاریخ الإسلام للذهبی، ج 3 ص 594.
(6). حِمْص : شهرى کهن و مشهور در میانه راه دمشق به حلب است (معجم البلدان : ج 2 ص 302).
(7). أنساب الأشراف، ج 6 ص 155 و 156؛ تاریخ الطبری، ج 4 ص 318 ـ 326؛ مروج الذهب، ج 2، ص 346 و 347 .
(8). أنساب الأشراف، ج 6 ص 157؛ تاریخ الطبری، ج 4، ص 332؛ مروج الذهب، ج 2، ص 347.
(9). الجمل، ص 137؛ تهذیب الکمال، ج 27، ص 127 الرقم 5731؛ تاریخ الطبری، ج 4، ص 326؛ مروج الذهب، ج 2 ص 352؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج 3، ص 594؛ تاریخ دمشق، ج 56، ص 381؛ سیر أعلام النّبلاء، ج 4، ص 34 الرقم 6.
(10). الشافی، ج 4، ص 262؛ الطبقات الکبرى، ج 3، ص 71؛ أنساب الأشراف، ج 6، ص 219؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج 3، ص 448 .
(11). تاریخ الطبری، ج 4 ص 433؛ الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 66.
(12). الأمالی للمفید، ص 296، ح 6، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 179؛ تاریخ الطبری، ج 4 ص 499.
(13). الجمل، ص 253؛ تاریخ الطبری، ج 4 ص 487؛ الکامل فی التاریخ، ج 2 ص 329؛ البدایة والنهایة، ج 7 ص 237.
(14). الأخبار الطوال، ص 147؛ البدایة والنهایة، ج 7 ص 244 و 245 .
(15). الجمل، ص 350؛ تاریخ الطبری، ج 4 ص 525؛ تهذیب الکمال : ج 27 ص 128 الرقم 5731؛ تاریخ دمشق، ج 56 ص 382؛ الأخبار الطوال، ص 150.
(16). وقعة صفّین، ص 12؛ تاریخ خلیفة بن خیّاط، ص 151؛ الأخبار الطوال، ص 154.
(17). وقعة صفّین، ص 12 .
(18). وقعة صفّین، ص 174 ـ 179؛ المناقب للخوارزمی، ص 215 ـ 220 .
(19). سخت ترین روز جنگ صفّین ، پنج شنبه هفتم صفر سال 37 هجرى است که جنگ از سحر تا پاسى از شب ، یکسره ادامه داشت و بسیارى از سرکردگان هر دو سپاه در آن ، کشته شدند .
(20). وقعة صفّین، ص 475؛ تاریخ الطبری، ج 5 ص 47 ؛ الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 385 .
(21). گردآوری از کتاب: دانش نامه امیرالمؤمنین، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، چاپ اوّل، ج 13، ص 507.