آبروى تو چون يخى جامد است كه در خواست آن را قطره قطره آب مى كند، پس بنگر كه آن را نزد چه كسى فرو مى ريزي؟.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  کتاب شناسی  >  سيرى در فرهنگ لغات نهج البلاغه

مولف: 
زمانی، کریم
محل نشر: 
تهران
ناشر: 
کيهان
تاریخ نشر: 
1367
تعداد صفحات: 
592
قطع و اندازه: 
وزیری
نوع جلد: 
گالینگور
نوع مدرک: 
کتاب
زبان : 
فارسی
موضوع اصلی: 
فرهنگ واژگان نهج البلاغه
کلید واژگان: 
فرهنگ واژگان نهج البلاغه-کریم زمانی
توضیحات: 

سيرى در فرهنگ لغات نهج البلاغه
معرفى اجمالى
كتاب «سيرى در فرهنگ لغات نهج البلاغه»، تاليف كريم زمانى به زبان عربى و فارسى، فرهنگ نامه لغات نهج البلاغه مى باشد. كتاب از اين جهت كه حالت فرهنگ نامه ى لغات در باب كتاب شريف نهج البلاغه را دارد، كار با اهميتى است كه بر اساس حروف الفبا، لغات و جملات كتاب نهج البلاغه را تا حرف حاء در خود جاى داده است.
ساختار كتاب
كتاب در شش فصل و از حرف الف تا حاء مى باشد كه هر حرف در يك فصل ارائه شده است. مطالب بر اساس فرهنگ نامه و حروف الفباى فارسى چينش شده است كه در هر مبحث هم كلمه عربى و هم معناى فارسى لغت مورد نظر ذكر شده است.
 گزارش محتوا
فصل اول با حرف الف و (آ) شروع مى شود. اولين بحثى كه در اين فصل به آن پرداخته شده، (آباء) است. مولف هنگام تشريح هر كلمه، به ريشه لغت نيز اشاره كرده و آن را شرح داده است و بعد شاهد مثال هاى خود را از نهج البلاغه آورده است؛ همانند: «آباء م. اب، ابو: پدر. ر. ا ب و آباء در اصل، آباو بود. و او را به همزه بدل كردند.

اب، جزو اسماء ستّه است. رفعشان به واو، نصبشان به الف و جرّشان به (ى) است. و سلفت الآباء. خ ١ ص ٣۵ س ١ و لقد كنا مع رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) نقتل آباءنا. خ ۵۵ ص ١۴۴ س ١ ا و لستم أبناء القوم و الآباء خ ٨٢ ص ١٩٠ س ۴ و اذكروا تيك التى آباؤكم خ ٨٨ ص ٢٢١ س ٩ و فى آبائكم الماضين تبصرهء خ ١٠۵ ص ٢٩٢ س ١٢ ص ٣١٧ س ٧ للّه آباؤكم خ ١٩۴ ص ۶۵۴ س ١ و خ ٢١٢ ص ۶٩۴ س ۵ آباؤك و لا احد من بيتك. خ ٢٣۴ ص ٨١۵ س ٣ من آبائك و الصالحون من اهل بيتك ن ٣١ ص ٩١۵ س ٣ ا بمصارع آبائك من البلى. ك ١٢۶ ص ١١۴٨ س ۴ موده الاباء قرابه بين الابناء ك ٣٠٠ ص ١٢٣٣ س ٢ من فاته حسب نفسه لم ينفعه حسب آبائه. ك ٣٧٨ ص ١٢۶٩ س ٧ ».

چنانكه ملاحظه مى شود، در بيان مطالب از علائم اختصارى نيز استفاده شده است. فصل دوم اختصاص به حرف باء دارد همانند: «بائن: جدا شونده. ر. ب ى ن- بائن، اسم فاعل مفرد مذكر از فعل اجوف يائى بان يبين است. هونها بائن. خ ۶۴ ص ١۵۶ س ٢ و البائن لا بتراخى مسافهء. خ ١۵٢ ص ۴۶٨ س ۵ و قاطنها بائن. خ ١٨٧ ص ۶٣١ س ۴». فصل سوم، حرف التاء را در خود جاى داده است؛ همانند: «تاجروا تجارت كنيد، بازرگانى كنيد، داد و ستد كنيد. مص. متاجره ر. ت ج ر- تاجروا، فعل امر جمع مذكر حاضر باب مفاعله است. فتاجروا اللّه. ك ٢۵٠ ص ١٢٠٠ س ٧». در فصل چهارم، حرف الثاء قرار گرفته، مانند: «ثَرى ترى و نمى، خاك نمناك و زير زمين و يا خاكى كه اگر تر گردانند، نچسبد. ر. ث ر ى و يطول فى الثرى حلولها. مص. اثراء خ ٢١۵ ص ٧١٣ س ۶ و اكلتهم الجنادل و الثرى. خ ٢١٧ ص ٧١٨ س ١ و دفنت تحت الثرى. ن ۴١ ص ٩۵٧ س ١۴ امهاتك تحت الثرى. ك ١٢۶ ص ١١۴٨ س ۵». فصل پنجم، مربوط به حرف جيم مى باشد. «جائر آن كه از راه حقّ ميل كند، به راه باطل، ستمكار، جور كننده. ر. ج و ر جائر عن قصد السبيل. خ ١٧ ص ٧١ س ۴ جائرا عن قصد السبيل. خ ١٠٢ ص ٣٠۴ س ۴ يؤتى يوم القيامه بالامام. خ ١۶٣ ص ۵٢۶ س ٧ امام جائر ضل. خ ١۶٣ ص ۵٢۶ س ۴ عند امام جائر. ك ٣۶۶ ص ١٢۶٣ س ١٠». فصل ششم، حرف الحاء است؛ همانند: «حارِث كشاورز، برزگر، زارع. ج. حرّاث ر. ح ر ث- حارث، نعت فاعلى از حرث. معانى ديگر آن، جمع كننده، كاسب، شير، اسد. كل حارث مبتلى فى حرثه. خ ١٧۵ ص ۵۶٧ س ١١».