آدمى در اين دنيا همانند هدفى است كه تيرهاى مرگ به سوى آن روان است، يا چون متاعى است كه رنجها و محنتها براى ربودنش، پيشدستى كنند هر جرعه آبش، گلوگير شود و هر لقمه اش در حلق بماند.
هيچ بنده اى نعمتى را فراچنگ نياورد، مگر آنكه، نعمت ديگرى را از دست بدهد و به استقبال هيچ روزى از روزهاى عمرش نرود، مگر آنكه، يك روز از عمرش را سپرى سازد.
پس ما ياران مرگ هستيم و جانهاى ما هدف تباه شدنها. چگونه به جاويد زيستن اميد بنديم و، حال آنكه، اين شب و روز بنايى برنياورند، مگر آنكه، بشتاب ويرانش كنند و هر جمع را پريشان سازند.