از یک خطبه ی آن حضرت در حمد خداوند و ستایش پیامبر و وصف برخی حیوانات
حمد خداوند
سپاس خدایی را که حواس ظاهر او را در نیابند، و مکانها او را در خود نگنجند، و دیدگان او را نبینند، و پرده های جسمانی او را نپوشانند.
با پدید آوردن آفریدگان کهن بودن خود را، و با آفریدن آنان وجود خود را، و با نظیر قرار دادن آنان بی نظیری خود را آشکار نموده است.
خدایی که در وعده اش راست گفته، و برتر از آن است که به بندگانش ستم روا داشته، و در میان آفریدگانش به عدالت رفتار نموده، و در حکمش بر آنان عدل و انصاف را در نظر گرفته است.
با پدیده بودن اشیا بر ازلیت خود، و با نشان عجزی که بر آنان نهاده بر قدرت خود، و با ناچار ساختن آنها به فنا و نابودی بر همیشگی بودن خود گواه آورده است.
یگانه ی بی عدد[1]، و همیشه ی بی پایان، و برپای بی ستون است. ذهن ها بی آنکه حواس را به کار برند او را درمی یابند، و آینه ی دیدگان بی آنکه حضورش را به حس درک کنند بر وجودش گواهی می دهند.
اوهام و تصور ها بر حقیقت او احاطه نیافته، بلکه او با نمودارهای چشمگیرش بر اوهام تجلی کرده، و در عین حال به خاطر ضعف و ناتوانی اوهام از دسترس آنها دور مانده، و داوری را در این زمینه بر عهده ی خودشان نهاده است.
بزرگی او به طول و عرض بزرگ نیست که جسمش را بزرگ نماید، و به حدود و اندازه ی بزرگ نیست که پیکرش را تناور نشان دهد، بلکه شأن و مقام او بالاست، و سلطان و قدرتش والاست. رسول گرامی (صلى الله عليه و آله و سلم)
و گواهی می دهم که محمّد(صلى الله عليه و آله و سلم)بنده و فرستاده ی برگزیده، و امین پسندیده ی اوست.
خداوند او را با دلایل روشن و بایسته، و پیروزی آشکار و برنامه ی تابناک گسیل داشت. او هم رسالتش را با صدای رسا به مردم رساند، و همه را با رهنمایی خود بر راه راست - برد، و نشانه های راهنمایی و چراغهای روشنایی را در گوشه و کنار ان نهاد. رشته های اسلام را استوار ساخت، و دستاویزهای ایمان را محکم داشت. آفرینش مورچه
و اگر مردم در توانایی شایان و نعمت های فراوان خداوند می آندیشیدند هر آینه به راه راست بازمی گشتند و از آتش سوزان دوزخ می ترسیدند، ولی دلها بیمار و بینش ها عیناک است!
آیا آفریدگان کوچک را نمی نگرند که چگونه آفریدگار توانا آفرینش آنها را محکم و ترکیبشان را استوار کرده، و برایشان شکاف گوش و چشم آفریده، و استخوان و پوست سامان داده است؟!
به مورچه با آن اندام کوچک و شکل ریز و لطیفش که به آسانی از گوشه ی چشم دیده نمی شود و به ذهن هم نمی آید بنگرید که چه سان بر روی زمین میجنبد و بر خوراکش میجهد، و دانه را به لانه اش می برد و در انبار نگه می دارد! در گرمای تابستان برای سرمای زمستانش و در وقت بیرون آمدن برای زمان بازگشتش توشه می آندوزد.
روزی او هم تضمین شده و به فراخور حالش به او داده می شود. خدای بخشنده از او غافل نمی شود، و پروردگار جسزادهنده محرومش نمی گذارد گرچه در لابه لای سنگ خشک و صخره ی سخت بلند!
و اگر در پیرامون دستگاه گوارش او و در قسمت بالا و پایین بدنش و سر دنده ها که اطراف شکمش را پوشانده، و نیز در چشم و گوش آن که در سرش قرار گرفته بیندیشی هر آینه از خلقتش به شگفت می آیی، و در توصیفش و امانده می گردی!
بزرگ و والا خدایی که این جانور را روی دست و پاهای نازکش به پاداشت، و ساختمانش را بر ستونهای بدنش برافراشت!در آفرینش آن آفریننده ی دیگری شرکت نداشت، در ساختن. پرداختنش توانایی دیگری او را کمک نداد.
و اگر مسير هاى گوناگون اندیشه ات را تا پایان بپویی دلیل قاطع تو را جز به این نتیجه نمی رساند که آفرید کار مورچه ی کوچک همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست، به خاطر دقت های گوناگونی که در آفرینش هرچیز، و اختلاف های پیچیده ای که در هر زنده ای به کار رفته است.
و درشت و ریز و سنگین و سبک و نیرومند و ناتوان نیست جز آنکه در آفرینش برای او یکسان است. آفرینش آسمان و زمین همچنین است آسمان و هوا و بادها و آب.
به خورشید و ماه، گیاه و درخت، آب و سنگ گردش شب و روز، جوشش این دریاها، فراوانی این کوه ها، بلندی این قله ها، وگوناگونی این لغت ها و زبانهای گوناگون بنگر (تا به وجود آفریننده ی دانا و توانای آنها پی ببری)، و ای بر کسی که طراح این خلقت را انکار کند، و اداره کننده ی جهان را نشناسد!
برخی پندارند که مانند گیاهان خودرو هستند و کشاورزی ندارند و چهره های گوناگونشان را سازندهای نیست؛ البته در این ادعا به دلیلی استناد ندارند، و در آنچه در سرمی پرورانند تحقیقی نکرده اند. آیا شده ساختمانی بی سازنده وجود یابد، یا جرمی بدون مجرم صورت پذیرد؟! آفرینش ملخ
اگر خواستی درباره ی ملخ بگو، که آفرید کار توانا دو چشم سرخ رنک برایش آفریده، و دو دیده چون ماه تابان برایش افروخته، و برایش گوش پنهان قرار داده، و دهان صاف و یکسان گشوده؛ حش قوی به او داده، و نیز دو دندان نیش که غذا را ببرد، و دو داس که دانه را بگیرد. کشاورزان بر کشتزار خود از آنها می ترسند، و اگر همگی بر آنها بتازند باز هم نتوانند آنها را برانند، سرانجام با جستن های خود بر کشتزار در آیند و کام خود را از آن برگیرند، در حالی که همه ی جثهاش به اندازه ی یک انگشت باریک نمی رسد!
فر و شکوه خدایی را که «هر که و هر چه در آسمان ها و زمین است خواه و ناخواه در برابرش سجده می آرند»[2]، و به درگاهش گونه و چهره بر خاک می سایند، و از سر تسلیم و ناتوانی به فرمانش گردن می نهند، و از روی بیم و ترس زمام خود را به او می سپارند!
پرندگان مسخر فرمان اویند، تعداد پرها و نفس های آنها را دانسته، و پاهای آنها را بر تر و خشک استوار داشته؛ خوراک آنها را تعیین فرموده، و آمار اجناس گوناگونشان را به دست دارد. این کلاغ است و آن عقاب، این کبوتر است و آن شترمرغ. هر پرنده ای را به نامش فراخوانده، و روزی آن را به عهده گرفته .
«ابرهای سنگین را در فضا بالا برده» [3]و بارانهای پیاپی را از آنها فرو باریده، و هر قسمتی را که باید به جایی ببارد شمارکرده .زمین را پس از خشکی تر نموده ،و گیاهش را پس از خشکسالی رویانیده است.