میگویند نهجالبلاغه چشم و گوش مردم را باز میکند
1401/02/04
در ایام شهادت امیرالمومنین(علیه السلام) و برای آشنایی بیشتر با رهنمودهای آن امام همام به سراغ حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا مهدوی ارفع، استاد حوزه و پژوهشگر نهجالبلاغه رفتیم تا با او درباره وضعیت کارگزاران در حکومت علوی گفتوگو کنیم.
مهدوی ارفع در گفتوگو با ایکنا به توضیح درباره کارنامه کارگزاران حکومت امیرالمومنین(علیه السلام) پرداخت و گفت: ما برای تحلیل و فهم درست وقایع حکومت امام علی(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که به وحی متصل بوده است باید یکسری اصول را در نظر داشته باشیم که یکی از آنها اصل اختیار است. درست است که یک نفر کارگزار حکومت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است ولی نباید او را از سنت الهی خارج کنیم و اختیارش را از او بگیریم که خلاف نکند. او هم انسان است و میتواند با مسئولیت خودش به بهشت برود یا با مسئولیت خودش به جهنم برود. قرار نیست چون مسئول است اختیارش از او گرفته شود. آن چیزی که میتواند محل نقد واقع شود این است که حکومت در انتخاب افراد و در نظارت بر افراد دقیق عمل کرده است یا نه. در این رابطه لازم نیست من به عنوان یک مسلمان و شیعه سخن بگویم، حتی غیر مسلمانها به این مسئله تصریح دارند.
به عنوان مثال، سازمان ملل متحد سالهای پیش عهدنامه مالک اشتر در نهج البلاغه را به عنوان مترقیترین منشور حکومتداری تاریخ ملل سند کرد و همه ماندند آن مرد که بوده که هزار و چهارصد سال قبل، الگوی اداره جامعه را با جزئیاتش برای مالک اشتر نوشته است.
شاخصهای کارگزاران اصلح
وی با طرح این پرسش که رهبری مثل امیرالمومنین(علیه السلام) چه وظیفهای دارد، گفت: یک، شاخصهایی برای کارگزاران اصلح داشته باشد که حضرت همه را تعیین کرده است. دوم، فرآیند انتخابش هم درست باشد. سوم، در عین حال ایشان به مالک توصیه میکند که با خبرگان و خواص مشورت کن و با رای خودت آدمی را سر کار نگذار. چهارم، وقتی کسی را منصوب کرد، شرح وظایفش را دقیق تعیین کند و جلوجلو خط و نشان بکشد که اگر تخلف کنی مجازاتت این است. در دوره امیرالمومنین(علیه السلام)، ایشان هم نظارت آشکار بر مسئولان داشت و هم رسما برای هر کدام از مسئولان ارشد چندین عیون داشتند که از چشم مردم پنهان بودند ولی گزارش مسئولین را به حضرت منتقل میکردند. جالب اینکه افرادی که یک وزیر را میپاییدند با هم آشنا نبودند که با هم تبانی کنند. وظیفه دیگر حاکم این است که وقتی تخلف احراز شد، متخلف را توبیخ کند. آیا خارج از این میتواند کاری کند؟ حضرت علم دارد، قدرت هم دارد که اختیار شخص را از او بگیرد ولی این کار را نمیکند چون در دستگاه نظام احسن هر کس باید اختیار داشته باشد تا فردا نگوید اگر من اختیار داشتم اینطور نمیشدم. پس یک اصل، اصل اختیار است.
مسئولیت کمیل در حکومت امیرالمومنین(علیه السلام)
پژوهشگر و مدرس نهجالبلاغه ادامه داد: اصل دیگر اصل اضطرار است. یک وقت شما در فضا حرف میزنید میگویید خب حضرت بهترینها را میگذاشت. حکومت امیرالمومنین(علیه السلام) چیزی نزدیک سه قاره را تحت پوشش داشت که یک تکه آن ایران امروز است. شما تصور میکنید حضرت به اندازه کافی مالک اشتر داشته که سر کار بگذارد و خیالش راحت باشد؟ خیر، نداشته لذا مجبور بود سیستم کنترل را دقیق کند و به افراد درجه دو و سه و چهار هم کار بدهد. آیا میشود برای یک استان مسئول نگذاری و بگویی تا به بهترین نرسم استان همینطور رها باشد؟ طبیعتا هرج و مرج میشود. حتی کار به جایی میرسد که حضرت آدم خیلی خوب را سر کار نمیگذارد چون مدیریت بلد نبود. کمیل از اصحاب سرّ بود ولی به درد مدیریت نمیخورد. یکبار کمیل گفت مردم به من طعنه میزنند میگویند تو جزء اصحاب راز علی(علیه السلام) هستی چرا حضرت به تو مسئولیت نمیدهد. کمیل اصرار میکند تا حضرت یک مسئولیت به او میدهند ولی او خراب میکند. آنجا را رها میکند و یک جای دیگر میرود باز هم درگیر میشود. حضرت به او نامه مینویسند میفرمایند تو هر دو جا را خراب کردی، رها بکن برگرد و به جای آن یک انسان درجه پایینتر را منصوب میکنند. مگر الآن در جمهوری اسلامی دست ما باز است؟ اینطور نیست که همه قاسم سلیمانی باشند.
جامعه بشری باید امیر داشته باشد
ارفع تصریح کرد: اگر کسی فکر کرد که در جمهوری اسلامی سی، چهل نفر اختلاسگر پیدا شد پس این حکومت باطل است، معلوم است مبانی فکریاش ضعیف است. مسئله مهمتر این است همان امیرالمومنین(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) الگو، روش و دستورالعمل را به ما دادند تا پیاده کنیم و تا جایی که پیاده کنیم نتیجه میگیریم. پس آن کسی که میگوید چاره نیست حکومت علی(علیه السلام) هم پر از فساد بوده حرفش درست نیست و هم کار کسی که به خاطر چهار تا اختلاسگر اصل نظام را زیر سوال میبرد غلط است. حضرت در نهجالبلاغه در جواب خوارج مبنا را گفته است. خوارج پرچمی به نام «لاحکم الا لله» بالا بردند. حضرت فرمودند اینها شعار خوبی میدهند چون آیه قرآن است ولی مقصود غلطی از آن برداشت کردند. «لاحکم الا لله» یعنی قانون حکومت از خدا باشد نه اینکه خدا روی زمین بیاید و خودش فرماندار باشد. بعد حضرت این قاعده فطری را بیان کردند «انّه لابُدَّ للنّاسِ مِن امِیرٍ بَرٍ اَو فاجِرٍ» یعنی جامعه بشری چارهای ندارد و باید امیر داشته باشد چه حاکم سالم باشد و چه فاجر، یعنی نظم بد بهتر از بینظمی است.
حقوق متقابل مردم و حکام
وی در پاسخ به این پرسش که مهمترین شاخصه حکومت علوی چیست بیان کرد: دقیقا حضرت در خطبه ۲۱۶ شاخصه را بیان فرمودند. ایشان فرمودند اگر فهرستی از مشکلات جامعه را تدوین کنید فهرست خیلی بلندبالایی است، فهرست آرزوها و آرمانهای شما هم خیلی بلندبالا است. بعد حضرت میفرمایند این دو فهرست از یک راه محقق میشود و آن عبارت است از اینکه مردم حق امام جامعه را ادا کنند، حکومت هم حق مردم را ادا کند. «حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي». وقتی مردم حق رهبر را درست ادا کردند تمام مشکلات حل میشود و همه آرزوها محقق میشود ولی اگر مردم بر حکومت چیره شدند و خواستند با اغتشاش حرفشان را به کرسی بنشانند یا کارگزاران بر مردم ظلم کردند همه چیز نابود میشود. پس حلالمسائل این است یک وحدت بین فهم رهبر و مردم ایجاد کنیم و همه یک چیز را بخواهیم.
وی درباره حقوق متقابل مردم و حکام توضیح داد: حضرت در بیان دیگری فرمودند حق من بر شما این است که مرا اطاعت کنید و در حضور و غیبت من خیرخواه من باشید. یکی از مصادیق خیرخواهی این است اگر نکته یا نقدی وجود دارد صریح به من بگویید و نترسید. حق شما بر من هم این است فرهنگتان را بالا ببرم و به شما آموزش بدهم، شما را از نظر رفاه و معیشت و اقتصاد تامین کنم و کمک کنم زندگی خوبی داشته باشید.
میگویند به مردم نهجالبلاغه یاد ندهید
وی در پایان گفت: نکته اصلی که همه این دغدغهها را تامین میکند انس با نهجالبلاغه است. ما هرچه میکشیم از دوری از نهجالبلاغه میکشیم. رهبر معظم انقلاب در سال ۵۲ در دوران طاغوت به چند دانشجو که با ایشان نهجالبلاغه کار میکردند گفتند اگر ملت ما با ظاهر نهجالبلاغه انس داشت چنین اوضاعی نداشت. همین طلبه سی و چند ساله چند سال بعد رئیس جمهور میشود و میگوید نهجالبلاغه کلید حل همه مشکلات امروز ما است ولی کو گوش شنوا؟ اگر مردم نهجالبلاغه را ساده بخوانند فهم و فرهنگ ما بالا میرود. ما مردم خوبی هستم ولی فرهنگ زندگی در حکومت دینی را نداریم. اگر این کتاب را بخوانیم، میفهمیم در حکومت دینی باید اینطوری زندگی کرد. اگر مردم را هشیار کردیم به هر کسی رای نمیدهند و وقتی به کسی رأی دادند از او مطالبه درست میکنند و به او کمک میکنند. متاسفانه برخی به ما میگویند به مردم نهجالبلاغه یاد ندهید چون چشم و گوششان باز میشود. به خود من رسما گفتند اگر مردم نهجالبلاغه بخوانند نسبت به انقلاب و نظام بدبین میشوند. خیر، نسبت به انقلاب بدبین نمیشوند نسبت به شما بدبین میشوند به خاطره همین باید زودتر مردم را آگاه کرد.
منبع:خبرگزاری ایکنا