مردم ستمكار را سه نشان است: با سركشى به مافوق خود ستم روا دارد، و به زير دستان خود با زور و چيرگى ستم مى كند، و ستمكاران را يارى مى دهد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   چهره ها (محققین)  >   علامه حسن حسن‌زاده آملی

علامه حسن حسن‌زاده آملی

ولادت
 
علامه حسن زاده آملي در اسفند 1307در روستاي لاريجان آمل به دنيا آمد. از پدري الهي و مادري پارسا. پدر کاسب بود و مادر خانه دار.علامه خود برکت زندگي اش را حاصل طهارت و نجابت مادر و روزي حلال پدر مي داند. در ده سالگي مادر را از دست مي دهد و شش سال بعد پدر هم به رحمت حق مي پيوندد، در شش سالگي به مکتب فرستاده شد تا الفبا و قرآن را نزد ملا فرا گيرد. تحصيلات ابتدايي را در روستاي خود مي گذراند . از همان ابتدا شاگردي درسخوان و زبانزد بود و نبوغ و پشتکار خود را از همان سنين نشان مي دهد.
بعد از ششم ابتدايي به اصرار پدر در حدود يکسال و نيم در کنار پدر به حساب مغازه مي پردازد ولي شوق تحصيل معارف قرآن در قلبش شعله ور مي شود و از اين رو اجازه ورود به مدرسه علوم ديني را از پدر مي گيرد و وي نيز از سر شوق اجازه مي دهد. در مهرماه 1323در مسجد جامع آمل مشغول تحصيل شده و در نزد استاد آيت الله ميرزا ابوالقاسم فرسيو به تلمذ مي پردازد. ايشان از علماي بنام آمل بودند که علامه از سلوک رباني او زياد سخن گفته است.
شش سال تمام در آمل با جديت و عشق وطن به فراگيري علوم حوزوي پرداخت و بنا به علاقه زياد به حفظ اشعار شعراي بنام از جمله: مولوي، سعدي، حافظ، باباطاهر، خيام و ...همت گماشت.
در سال 1369ق. به تهران مهاجرت کرد و در نزد علماي بنام آن زمان مشغول تحصيل علوم مختلف شد. ايشان خارج فقه و اصول را نزد علامه شعراني و حمت منظومه را نزد مرحوم الهي قمشه اي مي آموزد. در مدتي که ايشان در تهران بسر مي برند علوم مختلفي را فرا مي گيرند که عبارتند از :حکمت منظومه، خارج فقه، اسطرلاب، مجسطي، زيج بهادري، فصوص، طب، زبان فرانسه، تفسير، هيأت، رياضيات. که اين علوم را نزد علماي بزرگي چون علامه شعراني، علامه فاضل توني، آيت الله رفيعي قزويني، محمد تقي آملي، آقا ميرزا احمد آشتياني و ميرزا مهدي الهي قمشه اي فرا گرفت.
ايشان به مدت نه سال به استخراج تقويم و محاسبات فلکي مشغول مي شود.
در سال 1342به شهر قم مهاجرت نمود، از اين پس علاه وي بيشتر بر روي عرفان و سير و سلوک معطوف گشته و از محضر اساتيدي چون سيد محمد حسين طباطبايي قدس سره و از برادرش سيد محمد حسن الهي و نيز آقاي سيد مهدي قاضي و سيد علي قاضي طباطبايي خوشه چيني کرد.
در اين حين به فراگيري علوم غريبه روي مي آورد. از جمله علومي که در اين شهر و در اين مدت فرا گرفت عبارتند از :علم اوفاق، اعداد، حروف، رمل، جفر و مانند اينها.
ايشان صاحب (179)کتاب، رساله، شرح تعليقه و حاشيه و تصحيح و اعراب و ...است که نام هر يک از اينها در کتاب نجم الدين(گردآورنده: محسن برزگر)آمده است.
ايشان ضمن فراگيري علوم مذکور ساليان متمادي به تدريس کتابهاي مختلف حوزوي و غير آن همت گماشت، هم اکنون نيز با کهولت سن و خستگي جسماني به تحقيق و تأليف مشغول است.
براين ايشان از خداوند متعال عمر طويل و موفقيتي فراوان آرزومنديم.

معرفي يکي از کتابهاي ايشان
 
«انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه»عنوان کتابي است که آيت الله علامه حسن زاده آملي(حفظه الله)آن را به رشته تحرير در آورده است. اين کتاب که در 176صفحه تدوين شده است توسط بنياد نهج البلاغه تهران در سال 1380به چاپ رسيده است. آنچه تقديم شما مي شود خلاصه اي است از مطالب اين کتاب ارزنده تا خواننده محترم به موضوعات کلي اين کتاب گرانسنگ آگاهي يابد .
مؤلف محترم در ابتدا به عنوان مقدمه، بحث را از معجزات قولي و فعلي سفراي الهي آغاز مي کند و اثبات مي نمايد که معجزات قولي سفيران الهي خود بزرگترين حجت است بروجود آنها به عنوان وارثان علم الهي و حجت بر روي زمين. سپس مؤلف گزارشي ارائه مي دهد از کساني که جامع خطبه ها و کلمات حضرت امير عليه السلام پيش از سيد رضي بوده اند و صاحب کتاب مي باشند و نام آنان در کتب متقدمين آورده شده است. وي «زيد بن وهب»معروف به «جهني کوفي مخضوم»نيز «عبدالله بن ابي رافع»را اولين کساني مي داند که قضايا و خطب حضرت را جمع کردند. چنانچه شيخ طوسي در فهرست خود از آنها نام مي برد و خود نيز کتابهاي اين دو را ديده است. اين دو نفر از کبار تابعين محسوب مي شوند که در قرن اول هجري مي زيسته اند.
مرلف به ترتيب زمان يک به يک از کساني که جامع سخنان حضرت بوده اند نام مي برد تا به گردآورنده نهج البلاغه مي رسد و درباره آن بحث مختصري مي کند و نهج البلاغه را به عنوان يکي از مآخذ و مصادر مهم روايي کلمات حضرت امير عليه السلام برمي شمرد، و در ادامه به معرفي کتابهايي مي پردازد که پيرامون کتاب نهج البلاغه سيد رضي به نگارش درآمده است.
بعد از نگارش اين مقدمه، مؤلف محترم وارد بحث اصلي يعني «انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه»و حدود يکصد و چهل مورد از نهج البلاغه که دلالت برموضوع مذکور مي کند، آورده شده است. آنگاه موضوعات اين کتاب را به پنج بخش اصلي تقسيم مي کند که عنوان اين بخشها عبارتند از:
1ـ اوصاف انسان کامل و لزوم وجود او در زمين به عنوان حجت
2ـ بيان اوصاف نبي مکرم اسلام
3ـ بيان ويژگي هاي اهل بيت عليهم السلام
4ـ بيان اوصاف شخص حضرت امير عليه السلام
5ـ برداشت هايي از نکات لطيفي که در اين بيانات وجود دارد
مؤلف پس از شرح مختصري درباره بخشهاي مذکور به اثبات وجود امام زمان عليه السلام از نظر براهين عقلي و نيز تواتر احادي و روايات با استناد به بيانات گرانقدر نهج البلاغه مي پردازد و سخن از ولايت تکويني و تشريعي به ميان مي آورد و با استفاده از آيات و روايات به اين نتيجه مي رسد که جز حق تعالي حق تشريع و تعيين خليفه را ندارد و فرق ميان ولي و نبي به زيبايي ترسيم مي شود واين گفتار ظريف و دقيق ارائه مي گردد که :«رسول و نبي از اسماء الله نيستند ولي «ولي»از اسماء الله است لذا ولايت منقطع نمي شود و اولياي خدا هميشه در عالم هستند ولي رسالت و نوبت قطع مي شود».
در لابه لاي بحث مربوط به ولايت تکويني از فرمايشات حضرت در نهج البلاغه براي اثبات موضوع مذکور استفاده مي شود و بحث بدانجا مي رسد که حضرت مهدي عليه السلام به عنوان صاحب مقام ولايت تکويني افضل برحضرت عيسي عليه السالم صاحب مقام ولايت تشريعي مي تواند باشد و اين موضوع را با استناد آيات قرآن و روايت نهج البلاغه مي توان اثبات کرد.
در ادامه مباحث مؤلف محترم موضوع جديدي را تحت عنوان «تعريف اسم و اقسام آن»مطرح مي کند و پيرامون اين مطلب بحثهاي مفصل فلسفي-هرفاني ارائه مي دهد تا آنجا که بحث درباره تعليم اسمائ به آدم عليه السلام که در قرآن هم مطرح شده است -مي رسد و خليفة الله را جامع جميع اسماء الهي بايد دانست و انسان کامل از ديدگاه قرآن و روايات اسم اعظم الهي است و خلافت انسان کامل مرتبه اي است که تمام مراتب عالم را در خود جمع کرده است.
بحث درباره خصوصيات انسان کامل پيش مي رود و از مقامات و صفات انسان کامل يک به يک سخن به ميان مي آيد تا آنجا که در زمان غيبت همه موجودات از حجت بهره مي برند همانند بهره بردن از خورشيد زماني که در پشت ابرها واقع مي شود.
در اين قسمت مؤلف برهان برامکان دوام بدن عنصري حجت زمان اقامه مي کند و با دلايل قرآني و روايي و نيز استدلالهاي عقلي به اثبات اين امکان مي پردازد و از نمونه هاي تاريخي اين مسأله و تمثيلهايي نظير تاريخ اهرام مصر و دوام دانه گندم براي قوت بحث خود استفاده مي کند.
از اينجا موضوع بحث بر روي ذکر خصوصيا ت انسان کامل از جهات گوناگون متمرکز مي شود و بحثها اکثراً صبغه فلسفي مي گيرد و در ميان بحث، صحبت از انسان کامل مي شود که مؤيد به «روح القدس»و «روح» است و به لزوم بحثهايي پيرامون اثبات روح القدس، مفهوم روح و اينکه در نبي و وحي پنج روح است و نيز نفوس کامله يعني همان انسان کامل که مي تواند با مشيت الهي تصرف در موجودات ديگر کند به ميان مي آيد.
لازم به ذکر است مباحث مربوط به «روح القدس» و«روح من امره» داراي نکات نغز و جالب خواندني است .
در بيان خصوصيات انسان کامل صحبت از «انسان کامل صاحب مرتبه قلب است» مي شود. از اينرو به تعريف قلب و وجه تسميه آن با استناد به نهج البلاغه و ديگر روايات پرداخته مي شود؛ بعد از اثبات اينکه ظرف قلب مادي نيست به استنتاجي مي رسيم که قلب عالم امکان و قلب قرآن و ليلة القدر را از آن انسان کامل دانسته است که صاحب مرتبه «کن» مي باشد.
مؤلف در پايان کتاب بعد از بيان مطالب فوق ضمن اشاره به فرمايشات حضرت درباره قرآن و عترت در خطبه(152)که کلامي در خور توجه و داراي معاني عالي و والا درباره جايگاه و شأن عترت عليهم السلام دارد ضمن بيان سخن «ابن ابي الحديد» ذيل فرمايش حضرت و پذيرفتن اين نظر، ديدگاه جديدي از اين فرمايش حضرت در خطبه مذکور ارائه مي دهد به طوري که انسان کامل را قرآن ناطق و صورت کتيبه قرآن را صورت انسان کامل برداشت مي کند.
مؤلف گرانقدر با حسن ختام «ذکر حلقه در بهشت يا علي است» به بحثهاي خويش در اين کتاب پايان مي دهد. باشد که براي خوانندگان اين سطور معرفتي عميقتر و محبتي .نزديکتر به ساحت ولايت حاصل گردد.
منبع: سالنامه النهج ؛شماره 10 - 9