با مردم آن گونه معاشرت كنيد ، كه اگر مْرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد ، با اشتياق سوى شما آيند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  نهج البلاغه موضوعی  >  فضایل اخلاقی  >  شک و یقین

شک و یقین

1515. مظلوم شدن عیب نیست مادامی که …

ما علی المسلم من غضاضه من ان یکون مظلما ما لم یکن شاکا فی دینه، و لامرتابا بیقینه!

برای یک مسلمان، مظلوم واقع شدن عیب و نقص نیست، مادامی که در دین خود شک نیاورد و به یقین خود تردید نکند. ( نامه 28)


1516. بازدارنده شبهات

من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات، حجزته التقوی عن تقحم الشبهات.

هر کس از کیفرهایی که بر سر پیشینیانش آمده است عبرت گیرد، تقوا و پرهیزگاری او را از فروافتادن در ورطه شبهات باز دارد. ( خطبه 16)


1517. شک در حق

بعد قتل طلحه و الزبیر: الْیَوْمَ أُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَیَانِ عَزَبَ فَهْمُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّی مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُنْذُ رَأَیْتُه.

بعد از کشته شدن طلحه و زبیر فرمود: امروز آشکار و رسا با شما سخن می گویم؛ دور باد اندیشه کسی که از من سرپیچید! از زمانی که حق به من نمایانده شده در آن شک نکرده ام. ( خطبه 4)


1518. حال اولیای خدا هنگام شک

انما سمیت الشبهه شبهه لانها تشبه الحق، فاما اولیاالله فصیاؤ هم فیها الیقین، و دلیلهم سمت الهدی، و اما اعداالله فدعاؤ هم فیها الضلال، و دلیلهم العمی.

شبهه به این دلیل شبهه نامیده شده که شبیه حق است، اما اولیای خدا در هنگام شبهه روشنایی راهشان یقین است و راهنمایشان راه راست، ولی دشمنان خدا به گاه شبهه دعوتشان گمراهی است و راهنمایشان کوری. ( خطبه 38)


 

1519. خطر بدعت های شبهه ناک

ان المبتدعات المشتبهات هن المهلکات الا ما حفظ الله منها.

همانا بدعت های شبهه ناک نابود کننده اند، مگر این که خداوند (انسان را) از آن ها حفظ کند. ( خطبه 169)


1520. نتیجه شک

والله لقد اعترض الشک و دخل الیقین، حتی کان الذی ضمن لکم قد فرض علیکم، و کان الذی قد فرض علیکم قد وضع عنکم.

به خدا سوگند، که شک عارض گشته و یقین تباه شده است، به طوری که آن چه برای شما تضمین گشته (یعنی روزی) گویا (تلاش در راه کسب آن) بر شما واجب است و آن چه بر شما واجب گشته، گویی از دوش شما برداشته شده است. ( خطبه 114)


1521. آثار مخرب شبهه

احذر الشبهه و اشتمالها علی لبستها؛ فان الفتنه طالما اغدفت جلابیها، و اغشت الابصار ظلمتها.

در نامه خود به معاویه می فرماید: از شبهه و اشتباه افکنی های آن بپرهیز؛ زیرا دیرزمانی است که فتنه پرده های سیاه خود را گسترده و تاریکی آن دیدگان را فرو پوشانده است. ( نامه 65)


1522. اقدام به گاه یقین

لا تجعلوا علمکم جهلا، و یقینکم شکا. اذا عملتم فاعملوا، و اذا تیقنتم فاقدموا.

دانش خود را به نادانی و یقین خود را به دودلی تبدیل نکنید، هرگاه دانستید، به کار بندید و هرگاه به کاری یقین پیدا کردید، اقدام کنید. ( حکمت 274)


 

1523. عاملین به شبهات

(اهل الضلال) یعملون فی الشبهات، و یسیرون فی الشهوات.

(گمراهان) به شبهه ها عمل می کنند و در گرداب شهوت ها غوطه ورند. ( خطبه 88)


1524. همراه با جماعتی و شبیه به آنان

ان لم تکن حلیما فتحلم؛ فانه قل من تشبه بقوم، الا اوشک ان یکون منهم.

اگر خویشتن دار نیستی، پس خود را به صورت آن درآور؛ زیرا کم است که کسی خود را شبیه جمعیتی بکند و از آنان به شمار نیاید. ( حکمت 207)


1525. شک به خداوند.

عجبت لمن شک فی الله، و هو یری خلق الله.

در شگفتم از کسی که درباره خدا شک کند، در حالی که آفریده های خدا را می بیند. ( حکمت 126)


1526. تقویت قلب

احی قلبک بالموعظه، و امته بالزهاده، و قوه بالیقین.

قلبت را با موعظه زنده بدار و نفست را با اعراض از مزخرفات دنیا و با یقین تقویت نما. ( نامه 31)


1527. یقین و مقصود

بالیقین تدرک الغایه القصوی.

با یقین به بالاترین درجه مقصود می توان رسید. ( خطبه 157)


 

1528. بخش های شک

الشک علی اربع شعب: علی التماری و الهول و التردد و الاستسلام: فمن جعل المراء دیدنا لم یصبح لیله؛ و من هاله ما بین یدیه نکص علی عقبیه؛ و من تردد فی الریب وطئته سنابک الشیاطین، و من استسلم لهلکه الدنیا و الاخره هلک فیهما.

شک بر چهار چیز است: جدال و ستیزگی، ترس، تردید و خود باختگی، کسی که جدال را شیوه خود ساخت، هرگز از تاریکی جهل به روشنایی یقین نرسد و هر کس از آینده بترسد به قهقرا برگردد و از پیشروی بازماند و کسی که در تردید باشد نتواند تصمیم بگیرد، زیر سم شیطان ها پایمال خواهد شد و کسی که در برابر وسائل هلاکت دنیا و آخرت خودباخته شود، در هر دو جهان هلاک خواهد شد. ( حکمت 31)


1529. انتظار خصلت های پسندیده

اذا کان فی رجل خله رائقه، فانتظروا اخواتها.

اگر در وجود کسی خصلتی پسندیده باشد، انتظار خصلت های پسندیده دیگری را نیز در او داشته باشید. ( حکمت 445)


1530. شناخت حوادث و پندآموزی از آن

الیقین منها (من دعائم الایمان) علی اربع شعب: علی بصره الفطنه، و تاول الحکمه، و موعظه العبره؛ و سنه الاولین: فمن تبصر فی القطنه تبینت له الحکمه؛ و من تبینت له الحکمه عرف العبره؛ و من عرف العبره فکانما کان فی الاولین.

یقین (که از پایه های ایمان است) بر چهار شعبه است: بر بینایی هوش، درک حقایق، پندآموزی از حوادث عبرت آور و توجه به روش پیشینیان. کسی که هوش بینا دارد، دقایق امور برایش روشن می شود که دقایق امور برایش روشن شد، حوادث پندآور را بشناسد و کسی که حوادث پندآور را شناخت، گویا تجربه آموخته است. ( حکمت 31)


1531. حق یقین

هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره، و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استعوره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلی. اولئک خلفاالله فی ارضه، و الدعاه الی دینه. آه آه شوقا الی رؤیتهم!

علم با حقیقت بینایی به آنان روی آورد و آنان با روح یقین با آن ارتباط برقرار نمودند و آن چه که خودکامگان مشکل دیده اند برای آنان آسان بوده و با آن چه نادانان از آن وحشت کرده اند انس و الفت گرفتند و با این دنیا با بدن هایشان ارتباط برقرار کردند، در حالی که ارواح آنان از محل اعلا آویزان است. آنان هستند جانشینان خداوندی در روی زمین و دعوت کنندگان به دینش. آه آه چه اشتیاقی به دیدار آنان دارم! ( حکمت 147)


1532. راسخ در دین

انی لعلی یقین من ربی، و غیر شبهة من دینی.

من به پروردگارم یقین دارم و در دین و آیین خود گرفتار شبهه نیستم. ( خطبه 22)


1533. بالاترین پارسایی

لا ورع کالوقوف عند الشبهة.

هیچ گونه پارسایی همچون پرهیز از شبهات نیست. ( حکمت 113)


1534. گمان خوب

من ظن بک خیرا فصدق ظنه.

هرکه به تو به خوش گمان است گمانش را درست درآور. ( حکمت 248)


1535. محبوب ترین بندگان خدا

عباد الله! ان من احب عبادالله الیه عبدا اعانه الله علی نفسه، فاستشعر الحزن، و تجلبب الخوف؛ فرهر مصباح الهدی فی قلبه قد ابصر طریقه، و سلک سبیله، و عرف مناره، و قطع غماره، و استمسک من العری باوثقها، و من الحبال بامتنها، فهو من الیقین علی مثل ضوء الشمس.

ای بندگان خدا! از محبوب ترین بندگان خدا در پیشگاه ربوبی بنده ای است که خداوند (سبحان) او را در شناخت نفس خود و ساختن آن یاری فرماید. (این انسان مورد عنایت خداوندی) لباسی از اندوه بر تن نمود و پوشاکی از بیم خود پوشید بینایی را به براهین روشن شناخت و از فرورفتن در شهوات برجست و از وسایل نجات به استوارترین آن ها و از طناب های نگهدارنده به محکم ترین آن ها چنگ زد. درجه یقین او همانند نور خورشید پرفروغ گشت. ( خطبه 87)