امامت پژوهی در نهج البلاغه
1- امامت(1)
303. مقام امامت
فرض الله... الامانات نظاما للامة، و الطاعة تعظيما للامامة
خداوند،امانت پيشوايى را براى نظام امت، و اطاعت را براى بزرگداشت مقام امامت واجب كرد. (2)
304. گنج هاى خداوندى
فيهم كرائم القرآن الايمان، و هم كنوز الرحمن. اءن نطقوا صدقوا، و اءن صمتوا لم يسبقوا
آيات كريمه قرآن در شاءن و منزلت اهل بيت عليه السلام نازل شده است و آن ها گنج هاى علوم خداوند رحمان هستند، اگر سخن بگويند راست اس و اگر سكوت كردند از آن ها سفت گرفته نشود. (3)
305. همراه با ائمه
اءنظروا اءهل بيت نبيكم فالزموا سمتهم، و اتبعوا اءثرهم، فلن يخرجوكم من هدى، و لن يعيدو كم فى ردى، فان لبدوا فالبدوا و اءن نهضوا فانضوا. و لا تسبقو هم فتضلوا، و لا تتاءخروا عنهم فتهلكوا
به خاندان پيامبرتان بنگريد و همراه آنان باشيد به هر سمتى كه گام بر مى دارند، شما هم به همان سمت گام برداريد؛ زيرا آن ها هرگز شما را از راه راست خارج نمى كنند و به سستى باز نمى گردانند. پس اگر سكوت كردند شما هم سكوت كنيد و اگر قيام كردند شما هم قيام كنيد و از آن ها پيشى نگيريد كه گمراه خواهيد شد و از آنان عقب نمانيد كه هلاك خواهيد شد. (4)
306. قياس امت با آل محمد (ص)
لا يقاس باءل محمد صلى الله عليه و آله من هذه الامة احد، و لا يسوى بهم من جرت نعمتهم عليه اءبدا: هم اساس الدين، و عماد اليقين. اءليهم يفى ء الغالى، و بهم يلحق التالى و لهم خصائص حق الولايُة، و فيهم الوصية و الوراثة؛ الان اذ رجع الحق اءلى اءهله و نقل اءلى منتقله!
كسى كه از اين امت را با آل محمد صلى الله عليه و آله مقايسه نتوان كرد و كسانى كه ريزه خوار نعمت آل محمدند، با آن ها برابر نخواهند بود، آنان اساس دينند و اركان يقين، غلو كننده به سوى آنان باز گردد و عقب مانده بايد به آنان ملحق شود. ويژگى هاى ولايت از آنان است و وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و وراثت او در ميان آنان است، هم اكنون حق به اهلش على عليه السلام بازگشت و دوباره به جايى كه از آنجا منتقل شده بود باز گرديده است. (5)
307. كوه هاى استوار دين
هم اهل البيت موضع سره، و لجاء اءمره، و عيبةُ علمه، و موئل حكمه، و كهوف كتبه، و جبال دينه، بهم اءقام انحناء ظهرة، و اءذهب ارتعاد فرائصه
آنان (خاندان نبوت) نگهدارنده اسرار خدا و ملجا و پناه دستورات اويند، آنان خزينه علم و مرجع احكام و پناهگاه كتاب ها و كوه هاى استوار دينند، به وسيله آنان خميدگى كمر دين راست و لرزش هاى اندام اسلام زايل مى گردد. (6)
308. توصيف خاندان محمد (ص)
عقلوا الدين عقل و عاية و رعايُة، لا عقل سماع و رواية
خاندان محمد صلى الله عليه و آله دين را شناختند؛ شناختى تواءم با دانايى و عمل، نه آن كه فقط بشنوند و بازگو كنند. (7)
309. دزد واقعى
فى خطبة له يذكر فيها فضائل اءهل البيت عليه السلام: نحن اشعار و الاصحاب، و الخزنُة و الابواب؛ و لا تؤ تى البيوت الا من اءبوابها، فمن اءتاها من غير اءبوابها سمى سارقا
در خطبه اى پيرامون فضايل اهل بيت عليه السلام مى فرمايد: ماييم خاصان و اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و خزانه داران و درها. به هر خانه اى جز از در آن نشايد وارد شد و هر كه جز از آن درها وارد گردد دزد ناميده شود. (8)
310. ستون هاى استوار
هم دعائم الاسلام، و لائج الاعتصام
خاندان محمد صلى الله عليه و آله تكيه گاه هاى اسلام و پناهگاه هاى آن هستند. (9)
311. سخاوتمندانى اهل بيت
قد سئل: كيف دفعكم قومكم عن هذا المقام و اءنتم اءحق به؟فقال: اءما الاستبداد علينا بهذا المقام و نحن الاعلون نسبا، و الاشدون برسول الله صلى الله عليه و آله نوطا، فانها كانت اءثرة شحت عليها نفوس قوم، و سخت عنها نفوس آخرين و الحكم الله
سئوال شد: با ين كه شما از قوم خود به اين مقام خلافت سزاوار تريد، چگونه شد كه آن ها شما را از آن باز پس زدند؟حضرت فرمود: به زور گرفتن اين مقام از دست ما، با آن كه ما از نظر نسب بالاتر و پيوند خويشى ما به رسول خدا صلى الله عليه و آله بيشتر و استوارتر است، به اين سبب است كه خلافت امتيازى بود كه عده اى به آن آزمندى و زفتى نشان دادند و گروهى اهل بيت سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند و داور خداست. (10)
312. تمجيد از اهل بيت
نحن اءفصح و اءنصح و اءصبح
ما فصيح تر و خيرخواه تر و خوشروتريم. (11)
313. فرمان بردن از اولياى امر
اءن اءطعتمونى فانى حاملكم اءن شاء الله على سبيل الجنة، و اءن كان ذا مشقُة شديدة و مذاقُة مريرة
اگر شما مرا اطاعت كنيد من شما را به خواست خداوند به بهشت رهنمون مى كردم، اگر چه اين تلاش داراى مشقت سخت و طعم تلخى است. (12)
314. وزير پيامبر (ص)
اءنك تسمع ما اءسمع، وترى ما اءرى، الا اءنك لست بنبى، و لكنك لوزير و اءنك لعلى خير
خطاب پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام: تو مى شنوى آنچه را كه من مى شنوم و مى بينى آنچه را من مى بينم؛ ولى تو پيامبر نيستى، بلكه تو وزير من هستى و تو در مسير خير قرار گرفته اى. (13)
315. خاموشى ستوده
هم عيش العلم، و موت الجهل. يخبركم حلمهم عن علمهم، و ظاهر هم عن باطنهم، و صمتهم عن حكم منطقهم
آل محمد صلى الله عليه و آله حيات علم اند و مرگ جهل و نادانى، بردبارى آنان خبر از علم آنان مى دهد و ظاهرشان از باطنشان و سكوت (پر معناى آنان) از حكمت هاى سخن آنان. (14)
316. فضيلت خاندان رسول
فى صفة اءهل بيت عليه السلام: هم الذين يخبر كم حكمهم عن علمهم، و صمتهم عن منطقهم، و ظاهر هم عن باطنهم؛ لا يخالفون الدين و لا يختلفون فيه؛ فشهو بينهم شاهد صادق، و صامت ناطق
آل محمد صلى الله عليه و آله هستند كه حكمشان (درباره واقعيات) خبر از علمشان مى دهد و سكوتشان از گفتارشان و آشكارشان از نهنشان. نه با دين مخالفت مى ورزند و نه در دين اختلافى با يكديگر دارند، پس دين در ميان آنان شاهدى است راستگو و ساكتى است گويا. (15)
317. چراغى در تاريكى
مثلى بينكم كمثل السراج فى الظلمة، يستضى ء به من ولجها
مثل من ميان شما مانند چراغ در تاريكى است آن كس كه به حيطه روشنايى آن داخل شود از نور آن برخوردار گردد. (16)
318. امر اهل بيت
اءن اءمرنا صعب مستصعب، لا يحمله اءلا عبد مومن امتحن الله قلبه للايمان
قطعى است كه امرها (اهل بيت) سخت است و بس دشوار، آن را تحمل نمى كند مگر مؤ منى كه خداوند قلب او را براى ايمان آزمايش نموده است. (17)
319. خواسته حضرت على (ع)
نساءل الله منازل الشهداء، و معايشة السعداء، و مرافقُة الانبياء
از خداوند، منزلت شهيدان و همزيستى با نيك بختان و همراهى با پيامبران را مساءلت داريم. (18)
320. خصايص اولياى خدا
اءن اءولياء الله هم الذين نظروا اءلى باطن الدنيا اذا نظر الناس اءلى ظاهرها، و اشتغوا باجلها اءذا اشتعل الناس بعاجلها، فاءماتوا منها ما خشوا اءن يميتهم، و تركوا منها ما علموا اءنه سيتر كهم، و راءوا استكثار غير هم منها استقلالا، و در كهم لها فوتا، اءعداء ما سالم الناس و سلم ما عادى الناس! بهم علم الكتاب و به علموا، و بهم قام الكتاب و به قاموا، لا يرون مرجوا فوق ما يرجون، و لا مخوفا فوق ما يخافون
قطعى است كه دوستان خداوند كسانى هستند كه به باطن دنيا نگريستند، در حالى كه مردم معمولى به ظاهر آن نگاه مى كنند، اولياء الله به آخر دنيا (پس از مرگ) مى نگرند، در آن هنگام كه مردم به آنچه كه در دنيا به سرعت مى گذرد مى نگرند.
پس اولياء الله از اين دنيا ميراندند آنچه را كه ترسيدند، آنان را بميراند و رها كردند از دنيا آنچه را كه مى دانستند كه به زودى آنان را رها خواهد كرد و آنچه را كه ديگران افزون گرايى (تكاثر) مى ديدند، اينان آن را تمايل به ناچيز گرايى تلقى نمودند و آنچه را كه ديگران دريافت كردند اولياء الله آن را از دست دادن تلقى كردند و دشمن چيزى بودند كه مردم با آن سر آشتى داشتند و با چيزى آشتى بودند كه مردم آن را دشمن مى دانستند. به وسيله اولياء الله بود كه قرآن شناخته شد و با همين قرآن بود كه به علم دست يافتند و قرآن با آن برپا شد و خود آنان با قرآن قيام كردند آنان به فوق آنچه اميدوارند آمدى ندارند و از فوق آنچه از آن مى ترسند بيمى ندارند. (19)
321. فضيلت على جهت قبول سخن و امر رسول الله
لقد علم المتحفظون من اءصحاب محمد صلى الله عليه و آله اءنى لم اءرد على الله و لا على رسوله ساعُة قط. و لقد واسته بنفس فى المواطن اليتى تنكص فيها الابطال، و تتاءخر فيها الاقدام، نجدةُ اءكرمنى الله بها
ياران امانتدار و نگهداران اسرار محمد صلى الله عليه و آله به طور قطع مى دانند كه من حتى ساعتى فرمان خدا و فرمان رسول خدا را رد نكرده ام. من در مواردى با جانم به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله يارى جدى نمودم كه دلاوران در آن موارد به عقب بر مى گشتند و گام ها پس مى گرديدند. اين شجاعت و دليرى همان است كه خداوند به من عنايت فرمود و به وسيله آن مرا تكريم نموده است. (20)
322. مثل آل محمد (ص)
اءلا اءن مثل اءل محمد صلى الله عليه و آله كمثل نجوم السماء؛ اذا خوى نجم طلعت نجم فكانكم قد تكاملت من الله فيكم الصنائع، و اءراكم ما كنتم تاءملون
آگاه باشد و بدانيد كه مثل آل محمد صلى الله عليه و آله مانند مثل ستارگان آسمان است كه هرگاه ستاره اى نهان گردد، ستاره اى ديگر طلوع مى كند. پس گويى كه نعمت هاى خدا درباره شما كامل گرديده و آنچه را آرزو داشته ايد خداوند به شما نشان داده است. (21)
323. عترت پيامبر
فى توصيف عترة النبى صلوات الله عليهم: - هم اءزمة الحق، و اءعلام الدين و اءلسنه الصدق، فاءنزلوهم باءحسن منازل القرآن، وردوهم ورود الهيم العطاش
در توصيف خاندان محمد صلى الله عليه و آله فرمود: آنان زمامداران حق و پيشتازان دين و زبان هاى صدق اند، آنان را در بهترين و مناسب ترين مقام قرآنى كه دارند تلقى نماييد و وارد شويد به آنان مانند ورود شتران تشنه به چشمه سارهاى گوارا. (22)
324. دعوت به خدا
ناظر قلب البيب به يبصر اءمده، و يعرف غوره و نجده داع دعا، و راع رعى، فاستجيبوا للداعى، و اتبعوا الراعى
انسان عاقل با چشم دل، غايت و هدف نهايى خود را مى بيند و فراز و نشيب و پايين و بالاى زندگى خود را مى شناسد، دعوت كننده را و پيروى كنيد از پيروى كنيد از پيشوايان. (23)
325. رابطه على (ع) با پيامبر (ص)
قد علمتم موضعى من رسول الله صلى الله عليه و آله بالقرابة القريبة و المنزلة الخصيصةُ. وضعنى فى حجره... و ما وجد لى كذبُة فى قول، و خطلة فى فعل
شما موقعيت و رابطه مرا با رسول خدا صلى الله عليه و آله از جهت خويشاوندى نزديك و مقام و منزلت اختصاصى مى دانيد، او مرا در اتاق خويش مى نشاند، آن حضرت صلى الله عليه و آله هيچ دروغى در سخن از من نشنيد و خطايى در كارى از من نيافت. (24)
326. تشبيه خاندان رسالت
نحن النمرقُة الوسطى، بها يلحق التالى، و اءليها يرجع الغالى
ما خاندان رسالت همانند بالشى هستيم در ميانه (كه از دو سوى به آن تكيه مى كنند آن كس كه وامانده سرانجام خود را به آن مى رساند و آن كس كه پيشى گرفته است عاقبت به سوى آن برمى گردد. (25)
327. يگانگى امام با رسول
اءنا من رسول الله كالضوء من الضوء، و الذراع من العضد
يگانگى من با رسول خدا همچون نورى است روشنى يافته از نورى ديگر و همچون يگانگى ساعد و بازو. (26)
--------------------------
1-خطبه 91.
2-خطبه 160.
3-خطبه 160
4-خطبه 2.
5-خطبه 108.
6-خطبه 160.
7-خطبه 89.
8-خطبه 198.
9-خطبه 1.
10-خطبه 94.
11-خطبه 72.
12-خطبه 110.
13-خطبه 127.
14-خطبه 195.
15-خطبه 160.
16-حكمت 289.
17-خطبه 116.
18-حكمت 88.
19-خطبه 72.
20-خطبه 160.
21-خطبه 144.
22-خطبه 144.
23-خطبه 161.
24-خطبه 94.
25-خطبه 160.
26-نامه 38.
27-خطبه 133.
28-خطبه 16.
29-خطبه 191.
30-خطبه 94.
31-خطبه 94.
32-خطبه 26.
33-خطبه 94.
34-خطبه 196.
35-خطبه 196.
36-خطبه 196.
37-خطبه 158.
38-خطبه 192.
39-خطبه 151.
40-خطبه 151.
41-خطبه 105.
42-خطبه 108.
43-خطبه 106.
44-خطبه 20.
45-خطبه 160.
46-خطبه 72.
47-نامه 53.
48-خطبه 95.
49-خطبه 161.
50-خطبه 213.
51-خطبه 192.
52-خطبه 192.
53-خطبه 214.
54-خطبه 94.
55-خطبه 192.
56-نامه 9.
57-خطبه 183
58-خطبه 222.
59-خطبه 1.
60-خطبه 166.
61-خطبه 192.
62-خطبه 83.
63-خطبه 192.
64-خطبه 109.
65-حكمت 96.
66-خطبه 192.
67-خطبه 72.
68-خطبه 160.
69-خطبه 1.
منبع :نهج البلاغه موضوعی (عباس عزیزی) ناشر:صلاة ؛چاپ عترت ؛محل نشر:قم سال نشر: ١٣٨٠
Links
[1] https://farsi.balaghah.net/taxonomy/term/274