نهج البلاغه و نقد دیکتاتوری
سوال
در دنیای مدرن حکومت های فرد سالار ( فردی که فرامینش فوق قانون قرار گیرد) را حکومت های دیکتاتوری می نامند.
مطابق تجربه بشر بدترین نوع حکومت حکومت دیکتاتوریست.
امام متقین علی(علیه السلام) در هزارو اندی سال پیش تبعات و زیانهای حاکمیت یک دیکتاتور را چنین بر می شمارد:
.......ا- « اخْتَلَفَتْ هُنالِک الْکلِمَةُ / وحدت کلمه در جامعه از بین میرود و اختلاف میان مردم بوجودمی آید»
2-« وَ ظَهَرَتْ مَعالِمُ الْجَوْرِ / و نشانه های ستم آشکار گردد»
3-« وَ کثُرَ الاْدْغالُ فِی الدّینِ / و افساد و اختلال در دین زیاد شود »
4- « وَ تُرِکتْ مَحاجُّ السُّنَنِ / و راههای روشن سنّت ها رها گردد »
5- « فَعُمِلَ بِالْهَوی / و از روی هوای نفس عمل شود »
6- « وَ عُطِّلَتِ الاَْحْکامُ / و اجرای احکام رو به تعطیلی رود »
7- « وَ کثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ / و بیماری روانها زیاد شود—یاس و افسردگی بر جامعه حاکم شود »
8- « فَلایسْتَوْحَشُ لِعَظیمِ حَقٍّ عُطِّلَ / در آن وقت مردم از تعطیل حقّ عظیم نترسند »
9- « وَ لا لِعَظیمِ باطِل فُعِلَ / و بر انجام گرفتن باطل بزرگ وحشت نکنند »
10- « فَهُنالِک تَذِلُّ الاَْبْرارُ، وَ تَعِزُّ الاَْشْرارُ/به آن هنگام است که نیکوکاران خوار، و بدکاران عزیز شوند »نهج البلاغه - خطبه: 207
پاسخ
در پاسخ به این شبهه باید نکاتی را مد نظر داشت:
1- برخلاف آن چه که این خطبه مطرح می کند خطبه ی 216 (و نه 207) نهج البلاغه با موضوع "حقوق متقابل رهبری جامعه ی اسلامی و مردم" ایراد شده است و برخلاف آنچه که در متن حاضر و در چند بند با عنوان "تبعات و زیان های حاکمیت یک دیکتاتور" مطرح شده است، مربوط به آثار و پیامدهایی است که این حقوق متقابل رعایت نشده و بر مردم ستم شود. برای توضیح بیشتر به بخشهایی از این خطبه اشاره می شود:
پس، خدای سبحان برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد، و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند، و حقّی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد.
و در میان حقوق الهی، بزرگ ترین حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبی که خدای سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرد، و آن را عامل پایداری پیوند ملّت و رهبر، و عزّت دین قرار داد.
پس رعیّت اصلاح نمی شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمی شوند جز با درستکاری رعیّت.
و آنگاه که مردم حق رهبری را اداء کنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت یابد، و راه های دین پدیدار و نشانه های عدالت بر قرار، و سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پایدار گردد، پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مأیوس می گردد.
امّا اگر مردم بر حکومت چیره شوند، یا زمامدار بر رعیّت ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود، نشانه های ستم آشکار، و نیرنگ بازی در دین فراوان می گردد، و راه گسترده سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم متروک، هوا پرستی فراوان، احکام دین تعطیل، و بیماری های دل فراوان شود. مردم از اینکه حقّ بزرگی فراموش می شود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج می یابد، احساس نگرانی نمی کنند پس در آن زمان نیکان خوار، و بدان قدرتمند می شوند،و کیفر الهی بر بندگان بزرگ و دردناک خواهد بود.
پس بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید، و نیکو همکاری نمایید. درست است که هیچ کس نمی تواند حق اطاعت خداوندی را چنانکه باید بگزارد، هر چند در به دست آوردن رضای خدا حریص باشد، و در کار بندگی تلاش فراوان نماید، لکن باید به مقدار توان، حقوق الهی را رعایت کند که یکی از واجبات الهی، یکدیگر را به اندازه توان نصیحت کردن، و بر پا داشتن حق، و یاری دادن به یکدیگر است.
هیچ کس هر چند قدر او در حق بزرگ، و ارزش او در دین بیشتر باشد، بی نیاز نیست که او را در انجام حق یاری رسانند، و هیچ کس گرچه مردم او را خوار شمارند، و در دیده ها بی ارزش باشد، کوچک تر از آن نیست که کسی را در انجام حق یاری کند، یا دیگری به یاری او برخیزد...
2- برخلاف آن چه که متن در صدد تلقین آن است نظام سیاسی کشور ما دیکتاتوری نیست. و تمامی ارکان آن به طور مستقیم یا غیر مستقیم توسط مردم انتخاب می شوند. و همه باید طبق قانون اساسی عمل کنند. در حالی که در نظام استبدادی (دیکتاتوری) آن چه که بر همه قوانین و نهادها برتری دارد نظر پادشاه است. و پادشاه در نظام تصمیم گیری خود، خود را تابع و پیرو هیچ اصول و قانونی نمی داند. در حالی که در نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه، فقیه ولایتش مبتنی بر عدالت و مبانی فقهی و دینی است نه هوای نفس و منافع شخصی.و همواره خبرگان منتخب مردم بر عملکرد رهبری نظارت دارند.
کلمات کليدي:نهج البلاغه؛دیکتاتور؛مردم سالاری
Links
[1] https://farsi.balaghah.net/taxonomy/term/1497