بهره گيري مثنوي از اصول اخلاقي نهج البلاغه (2)
مولوي ومثنوي
جلال الدين محمد بن سلطان العلما بهاء الدين محمد بن حسين بن احمد خطيبي بکري ( 672- 604ق) يکي از تواناترين شاعران و گويندگان ونام آورترين عارف ومتفکر بزرگ جهان اسلام است که به نامهاي مولاناي روم، مولوي، وملاي روم هم معروف است.
مولوي درميان بزرگان ادب پارسي از پرکارترين ادبا محسوب مي شود. مثنوي معنوي، کليات شمس، رباعيات، فيه ما فيه، مکاتيب، ومجالس سبعه از آثار اوست که مثنوي معنوي دراين ميان از شهرت خاصي برخوردار است.
پرداختن الوهيت عظيم ترين هدف مولوي درمثنوي است که در آن از زواياي گوناگون درباره معارف الهي ودريافت ذوقي بحث کرده است. او کوشيده طرقي را بيابد تا انسانها را در هماهنگ ساختن طبيعت وماوراي طبيعت تربيت وياري کند. او، همچنين ، در مثنوي راههايي را نشان داده که همگان بتوانند از طريق آنها با استعدادهاي گوناگون فروغ خداوندي را در همين جهان تاريک ومحدود دريابند (جعفري تبريزي، 1379 ، ص 30). مولوي با بهر گيري از قياسات تمثيلي وتشبيهات شاعران به مانند يک متکلم به تأييد واثبات معاني قرآن وشريعت پرداخته است (همان).
درمثنوي به انبيا، حشر ونشر، ولايت، عدالت، مسائل اخلاقي، وآداب و رسوم اجتماعي هم پرداخته شده است. مطالب لطيف عرفاني وفلسفي با تشبيهاتي بديع به گونه اي بيان شده که اين کتاب را از منظومه هاي اخلاقي وعرفاني ديگر متفاوت ساخته است.
مولوي به انسان ياد آوري مي کند که از خداست وبه سوي او باز خواهد گشت ...انا لله وانا اليه راجعون (بقره ، آيه 156). گستره فراخ اطلاعات ومعلومات مولوي در انسان شناسي وجهان بيني او را در معرفي راههاي تصفيه و تزکيه روح بشر براي رهسپار شدن به سوي خداوند متعال موفق کرده است. پايگاه و خاستگاه اعتقادي مولوي فرهنگ اسلامي و آموزه هاي ديني است و از منبع لايزال وحي وروايات واحاديث نبوي وائمه اطهار (علیه السلام) - به خصوص امام علي (علیه السلام) - بهره گرفته است. به همين سبب، تعبير «نردبان آسمان» براي اشعار مولوي مصداق درستي مي يابد.
علي (علیه السلام) در مثنوي
استفاده بسيار زياد از کلام مولي الموحدين وال علي (سلام الله عليهم) بعد از قرآن کريم واحاديث نبوي بيانگر محبت آشکار او به خاندان پيامبر (ص) وآل علي (علیه السلام) است وتأثر مستقيم وغير مستقيم مولوي از کلام معصومان وبه خصوص امام علي (عليهم السلام) در مثنوي رخ مي نماياند. و جاي هيچ انکاري را باقي نمي گذارد. او هرگاه از علي (علیه السلام) ياد مي کند ، گويي با نوري ملکوتي روبه رو شده وعاشقانه از آن سخن به ميان مي آورد. يا او را وصف مي کند و زيباترين توصيف وشايد نقطه اوج محبت مولوي به حضرت امير (علیه السلام) دراين چند بيت است:
از علي آموز اخلاص عمل
شير حق را دان مطهر از دغل
درغزا برپهلواني دست يافت
زود شمشيري بر آورد وشتافت
او خدو انداخت در روي علي
افتخار هر نبي و هر ولي
او خدو زد بر رخي که روي ماه
سجده آرد پيش او در سجده گاه
در زمان انداخت شمشير آن علي
کرد او اندر غزايش کاهلي
(د اول ، ب 3732- 3728)
مولوي در ادامه حکايت ، علي(علیه السلام) را چنين زيبا از زبان دشمن او مي ستايد.
آن چه ديدي بهتر از پيکار من
تا شدي تو سست در اشکار من؟
آن چه ديدي که چنين خشمت نشست؟
تا چنان برقي نمود وباز جست؟
آن چه ديدي که مرا زان عکس ديد
در دل وجان شعله اي آمد پديد؟
آن چه ديدي برتر از کون ومکان
که به از جان بود وبخشيديم جان؟
درشجاعت شير رباني ستي
درمروت خود که داند کيستي؟
درمروت ابر موسيي به تيه
کامد از وي خوان ونان بي شبيه
(د اول ، ب 3740- 3735)
مولوي دراين ابيات، افزون بر پيش نهادن الگويي کامل براي اخلاص درعمل، امام علي (علیه السلام) را نه تنها افتخار رسول خاتم (ص) مي داند، بلکه اين افتخار را از هر برهه زماني ديگر هم خارج مي کند او علي (علیه السلام) را سبب فخر هر نبي و ولي درهر زمان مي داند. مولوي پا را فراتر ازاين نهاده وحتي آسمان را در پيشگاه او کوچک مي شمارد. حلم و علم علي (علیه السلام) وآگاهي او از اسرار الهي حيرت و مولوي را بر مي انگيزد. مولوي بين علي (علیه السلام) و پروردگار پرده اي نمي بيند، زيرا او دانا براسرار غيب مي داند:
راز بگشا اي علي مرتضي
اي پس از سوءالقضا حسن القضا
يا تو واگو آنچه عقلت يافته است
يا بگويم آنچه برمن تافته است.
( د اول، ب 3765- 3764).
امام علي (علیه السلام) درمثنوي از قيد «تن» و «من» خويش رها شده وبنده مخلص حق تعالي است. او شجاعي است که بر نفس خود چيره آمده وفقط تيغ براي حق برمي کشد. آنجا که پاي نفس درميان است دست از تيغ برمي دارد تا ذره اي خدشه در اخلاص او راه نيايد:
گفت من تيغ از پي مي زنم
بنده حقم نه مأمور تنم
شير حقم، نيستم شير هوا
فعل من بر دين باشد گوا
(د اول، ب 3796- 3795).
گفت اميرالمومنين با آن جوان
که به هنگام نبرد اي پهلوان
چون خدو انداختي در روي من
نفس جنبيد وتبه شد خوي من
(د اول، ب 3984- 3983)
علي (علیه السلام) درخامه مولوي اسوه شجاعت ومردانگي وشير خدا وذوالفقار نيزنماد اين شجاعت است:
چونکه مردي نيست خنجرها چه سود؟
چون نباشد دل ندارد سود خود
از علي ميراث داري ذوالفقار
بازوي شير خدا هستت بيار
(د پنجم ، ب 2503- 2502)
بعد از ان هر صورتي را بشکني
همچو حيدر باب خيبر برکني
(د سوم، ب 3802)
مبارزه با نفس يا جهاد اکبر نزد مولوي تنها کار حيدر است وبس! زيرا جهاد اکبر قدرتي بالاتر از شمشير زني و زور بازو را مي طلبد از اين رو مولانا مي گويد:
اين جهاد اکبر ست آن اصغر ست
هردو کار رستم ست و حيدرست
(در پنجم، ب 3802)
با تبر برگيرد ومردانه بزن
تو علي وار اين در خيبر بکن
بعد از آن هر صورتي را بشکني
همچون حيدر باب خيبر برکني
( د سوم، ب 580)
مولوي از محبت پيامبر عظيم الشان (ص) به علي (علیه السلام) آگاه است وجايگاه وي را نزد رسول معظم (ص) مي شناسد:
گفت پيغامبر زغيب اين را جلي
درمقالات نوادر با علي
(د پنجم، ب 273).
مقالات نوادر بايد سخناني باشد که پيامبر(ص) به علي (علیه السلام) مي گفته و شايد هم صحابه استعداد درک آن را نداشته اند (استعلامي ، 1379،ص ؟)
علي (علیه السلام) نزد مولوي شخصيتي از خود گسسته وبه خدا پيوسته است. اوجز به حق سبحانه تعالي نمي انديشد وهر چه دراين راه بر او وارد آيد سهل و شيرين است. اگر اعتقاد مولوي مبتني بر اين انديشه نبود که آزار و آسيب در راه حق براي علي (علیه السلام) رضايت بخش است؛ درحکايت شيخ محمد سزدي عزنوي اين گونه از علي (علیه السلام) ياد نمي کرد:
خنجر وشمشير شد ريحان من
مرگ من شد بزم و نرگسدان من
(د اول، ب 3952)
سيف وخنجر چون علي ريحان او
نرگس ونسرين عدوي جان او
(د پنجم ، ب 2678)
اين بيت اشاره به بيتي منسوب به مولا علي (علیه السلام) است (استعلامي ،همان، ص ؟)
السيف والخنجر ريحاننا
اف علي النرجس والاسي
ارادت مولوي به علي (علیه السلام) درذکر واقعه غديرخم نيز جلوه اي ديگر يافته و، ضمن اشاره به حديث غدير، اعتقاد خود را در خصوص ولايت علي (علیه السلام) پس از رسول خاتم(ص)، اين گونه بيان مي کند:
زين سبب پيغامبر با اجتهاد
نام خود وان علي مولانهاد
گفت هر که او را منم مولا ودوست
ابن عم من علي مولاي اوست
(د ششم، ب 4538- 4537)
اين موارد فقط گوشه هايي از اظهار ارادت مولوي به علي (علیه السلام) است . هر گاه تشيع را، به مفهوم عام کلمه، مرادف با دوستي ومعرفت حقيقي اسلامي به مقام ومنزلت علي وآل علي (علیه السلام) واهل بيت عصمت (سلام عليهم اجمعين) بدانيم و از آنچه از يک شيعه ساده صدر اسلام که دچار افراط وتفريطها واسباب دست سياستها وتعصبهاي عاميانه نشده باشد، توقع داشته باشيم، آنگاه در عمق افکار و عقايد جلال الدين محمد وسروده هايش درمثنوي به جلوه هايي از محبت وهوا خواهي علي وآل علي وخاندان پيامبر اکرم (صلوات الله عليهم اجمعين) برمي خوريم که مي توان آن رابر اساس ومبناي تشيع به معناي عام کلمه تطبيق کرد.
پينوشتها:
1- کارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي
منبع: نشريه النهج شماره 27و 28
ادامه دارد...