نگاهی به حقوق حیوانات در اخلاق محیط زیست اسلام از منظر نهجالبلاغه
برخي از متفكران معاصر غرب بر اين عقيدهاند كه اديان، از جمله اسلام، عامل اساسي تخريب و ايجاد بحران محيط زيستاند. اين مقاله با ردّ اين ادعا، اثبات ميكند اخلاق زيستمحيطي كه غربيها در دورة معاصر در انديشة رعايت آن برآمدهاند، پيشتر در منابع و آموزههاي ديني و اسلامي بدان توجه شده است. در اين ميان، ريزترين نكتههاي اخلاق زيستمحيطي مانند توجه و اهتمام به آباداني زمين و طبيعت، سفارش به حفظ حقوق كشاورزي و دامپروري، رعايت عدالت در رفتار با حيوانات و بچههاي آنها، پرهيز از استفادهاي بيحدّوحصر و اجتناب از اذيت و آزار موجودات در سيرة علوي، به ويژه كتاب نهج البلاغه بازتاب گستردهاي داشته، و افزون بر آن، امامعلي(ع) راهكارهاي عيني حفاظت از محيط زيست را ارائه كرده است. امامعلي(ع)، در نهجالبلاغه به تنظيم رفتار كارگزارنش، در بهرهبرداري از حيوانات به گونهاي دقيق و قابل توجه پرداخته است. اين مقاله به بررسي موارد مذكور در نهجالبلاغه ميپردازد.
كليدواژهها: نهجالبلاغه، اخلاق، زيستمحيط، حقوق حيوانات
دنياي معاصر به دنبال تحولات همهجانبه در زمينههاي علمي، فناوري، اجتماعي، فرهنگي و...، شاهد پيدايش علوم و فنون نوين و بين رشتهاي متعددي است. بشر افزون بر توجه به موضوعهاي انساني، به محيط و پديدههاي پيراموني كه در خدمت و تسخير انسان قرار دارد، اهتمام ويژهاي ورزيده است. اخلاق زيستمحيطي در دورة معاصر، ذهن بسياري از انديشمندان را به خود جلب كرده است. متفكران معاصر، با گرايشهاي انسانمحور نشئت گرفته از فلسفة مدرن، اديان الهي و آموزههاي ديني را از عوامل اساسي تخريب محيط زيست و تهديد آن ميدانند. لين وايت در سال 1967 م در مقالهاي با عنوان «ريشههاي تاريخي بحرانهاي اكولوژي»، سنت مسيحي و يهودي را عامل بحرانهاي زيستمحيطي معاصر دانست كه در آگاهي زيست بومي در جامعة ديني نقش مهمي ايفا كردند. وايت در آن مقاله بيان كرد كه مسيحيت در بحران زيستمحيطي نقش عمدهاي دارد. به عقيدة او، جهاننگري مسيحي و امر كتاب مقدس به حاكميت بر طبيعت، زمينة رويكرد ابزاري و نه احترامآميز به طبيعت و انگيزة تكوين علم و فناوري را كه از لحاظ زيستمحيطي مخرب باشد، فراهم آورده است.
آرنولد توين بي نيز در گفتوگو با داي ساتو ايكه دا، دانشمند ژاپني به اين نتيجه رسيد كه دين مورد نياز بشر كنوني، خداييگرايي است كه احترام به منزلت و قداست كل طبيعت را تعليم ميدهد و يكتاپرستي يهودي توجيهگر بهرهبرداري حريصانه بشر از طبيعت است؛ چيزي كه بشر كنوني به آن نياز ندارد. لكن بسياري ديگر از متفكران عرفي زيست، دانشمندان و فعالان حوزة محيط زيست، به دليل اشتراك هدف و تعهد، به جامعة ديني روي آوردند. براي مثال، در سال 1992، يكصد و پنجاه دانشمند و رهبر ديني، در همايشي بيانيهاي صادر كردند كه تصوري عميق از هدف و تعهد مشترك براي اقداماتي جسورانه به منظور حمايت از محيط زيست ارائه ميداد و خواهان همكاري مشترك دين و علم براي حمايت از محيط زيست شدند. بر همين اساس، بسياري از متفكران براي ردّ ادعاي وايت، سنت مسيحي را مجدداً بررسي كردند تا منابعي براي تفكر و اشتغال كلامي معطوف به محيط زيست بيابند. تاكنون، براي عملياتي كردن يا به كاربردن اخلاق يا بينش جديد دربارة مسائل گوناگوني كه بحران محيط زيست را پديد ميآورند، تلاش اندكي انجام شده است؛ اما آنچه اهميت دارد اين است كه متفكران زيست بومي غرب، خواهان گفتوگوي بيشتر ميان علم و دين در جهت پديد آوردن اخلاق زيستمحيطي مجهز به علم هستند.
دنياي معاصر غرب، در حالي به دنبال ايجاد نگرشها و آرا و تفسيرهاي جديد ديني دربارة حمايت مسيحيت از اخلاق محيط زيست است كه اخلاق زيستمحيطي، در كتاب جاودانه و مقدس قرآن و روايات نوراني معصومان و آموزههاي ديني به شكلي شفاف و گسترده، بيان شده است. در قرآن كريم، بارها به احياي طبيعت و عناصر طبيعت از قبيل دريا، كوه، درخت، باد، آب، خاك، آسمان، زمين، چارپايان و پرندگان و ...اشاره، و به منزلة آيات و نشانههاي خالق جهان هستي بدانها توجه ويژه شده است. در اين ميان، اخلاق محيط زيست در كتاب نهجالبلاغه كه كتابي بالاتر از كلام مخلوق و پايينتر از كلام خالق و مبتني بر كلام وحي و انديشههاي اسلام ناب محمدي(ص) و بيانگر سيرة علوي و رهنمونهاي روشنگر حضرت علي(ع) استـ به روشني و فراوان بازتاب يافته است. مقالة حاضر، ميكوشد به تبيين اخلاق محيط زيست در نهجالبلاغه بپردازد و نشان دهد كه اولاً توجه به محيط زيست، دستاورد دنياي معاصر غرب نيست، بلكه خاستگاه آن آموزههاي ديني و اسلامي است؛ ثانياً بطلان تفكر انديشمندان معاصري مانند وايت و ديگران را مبني بر اينكه دين عامل اساسي تخريب محيط زيست است، اثبات كند.
محيط زيست و اخلاق
محيط زيست در حقوق ايران، عبارت است از: «فضايي با تمامي شرايط فيزيكي و بيولوژيكي، اجتماعي و سياسي و غيره كه همه موجودات زيستكننده در آن را شامل ميشود و مجموعة روابط آنها را دربرميگيرد». بنا بر اين تعريف، ميتوان عناصر و اركان محيط زيست را شامل اين موارد دانست: مكان و فضا، شرايط فيزيكي و زيستي، حضور زيستكنندگان، تنظيم روابط ميان زيستكنندگان. اخلاق كاربردي نيز كه در حقيقت زيرمجموعة اخلاق هنجاري يا به تعبير ديگر همان اخلاق هنجاري مي باشد، درصدد است در حوزههاي خاصي از زندگي فردي و اجتماعي، كاربرد و اعمال منظم و منطقي نظرية اخلاقي را در زمينة مسائل اخلاقي خاصي نشان دهد. اخلاق زيستمحيطي از جمله مباحثي است كه زيرمجموعة اخلاق كاربردي به شمار ميرود. به عبارت ديگر، اخلاق محيط زيست شاخهاي از اخلاق كاربردي است كه به برخورد انسانها با عالم غيرانساني و عناصر غيرانساني ميپردازد. از اينروي، آنچه به طور مستقيم مورد توجه اخلاق محيط زيست قرار دارد، بررسي چگونگي رابطة عوامل انساني آگاه و خود مختار با چيزهاي موجود در محيط زيست است. بنابراين، اخلاق زيستمحيطي به موضوعهاي عام دربارة زواياي متعدد رابطة افراد انساني با محيط پيراموني و زيستياش ميپردازد.
پس از بيان مطالب مقدماتي، لازم است مروري كوتاه به اخلاق محيط زيست اسلام، ماهيت و محور اين اخلاق داشته باشيم. در مكتب توحيدي اسلام، اخلاق زيستمحيطي، اخلاقي خدامحور است؛ زيرا برگرفته ازجهانبيني توحيدي است كه در آن، خدا محور جهان، خالق و نگهدارندة آن ميباشد. بنابراين، مراقبت از محيط زيست، مراقبت از چيزهايي است كه متعلق به خداوند است. برخي به اين ديدگاه، ايراد انسانمحور را گرفتهاند؛ زيرا معتقدند انسان را در مقايسه با ساير موجودات در مرتبهاي متفاوت ميبيند. در پاسخ بايد گفت انسان در اديان ابراهيمي متفاوت از ديگر مخلوقات است، ولي به دليل مسئوليتي كه در برابر خداوند دارد، نسبت به محيط زيست نيز مسئوليتي ويژه دارد. اينچنين مسئوليتي مستلزم آن است كه در هنگام تصميمگيري دربارة محيط زيست، پيامدهاي ممكن بر ساير موجودات زنده ناديده گرفته نشود. بنابراين، پاسخ اخلاق زيستمحيطي اسلام به دو پرسش اساسي اخلاق اينگونه است: 1. چه چيزي به طور ذاتي داراي ارزش است؟ تمامي مخلوقات زنده و غيرزنده (كل هستي) مخلوق خداوندند و به همين دليل، داراي ارزش و شايستة توجه اخلاقي ميباشند؛ 2. چه چيزي باعث ميشود يك عمل، درست يا نادرست محسوب شود؟ انجام دستورهاي الهي براي ارتباط با زيست بوم. بنابراين، اخلاق محيط زيست اسلامي مبتني بر عدالت در رفتار و تعامل با محيط پيراموني است و گسترة رفتار عادلانه، نه تنها به انسان محدود نشده است، بلكه به تمام اركان جهان هستي ـ جاندار و بيجان ـ تسري پيدا كرده است. در نظام هستي، همة موجودات در تسخير خداوند قرار دارند و از آنِ خداوند هستند و بسوي او در حركت و جنبوجوشاند. بر اين اساس، اخلاق زيستمحيطي بر تبيين رفتار، نوع نگاه و نيز تحديد و تعيين وظايف انسان در برابر عناصر تشكيلدهندة محيط (طبيعت و پديدههاي پيراموني مانند گياهان، پرندگان و حيوانات و ...) مبتني است. اينجاست كه ميتوان ادعاي لين وايت و كساني كه اديان توحيدي را عامل اساسي تخريب محيط زيست معرفي ميكنند، ادعايي پوچ و باطل دانست؛ زيرا انساني كه خداوند، آسمان و زمين و هرچه درآنهاست را مسخر او گردانيده، انساني است كه در درجة اول، خدا را خالق و مالك كل هستي و صاحب اختيارخود و آنها ميداند. و در درجة دوم، خود را در مقابل خداوند و مخلوقات او مسئول ميداند؛ نه انسان مورد نظر مكتبهاي اومانيستي كه انسان را محور عالم ميدانند و آزاديهاي بيحدوحصر براي او قائلاند.
حقوق حيوانات در نهجالبلاغه
حيوانات از مهمترين زيستبومهايياند كه حقوق آنها بيش از هر موجود ديگري توجه مدافعان زيستمحيطي را به خود جلب كرده است. در دهههاي اخير، توجه جوامع به اين مطلب جلب شده است كه فقط انسانها از حقوق مختلف برخوردار نسيتند؛ بلكه تمام آنچه روي زمين وجود دارد، مانند كوهها، درياها و حيوانات و گياهان نيز داراي حقوق ميباشند. چند سالي بيش نيست كه انجمنهاي حمايت از حقوق حيوانات سراسر دنيا متوجه حيوانات و حق و حقوق آنها شدهاند و به اين مسئله پرداختهاند. بيانية جهاني حقوق حيوانات به طور رسمي در تاريخ 15 اكتبر 1978 در شوراي مركزي يونسكو اعلان شد. مفاد اين بيانيه توسط اتحاديه بينالمللي حقوق حيوانات در سال 1989 مورد تجديد نظر قرار گرفت و از 1990 به رئيس مجمع عمومي يونسكو تسليم، و در همان سال منتشر شد. اين بيانية دهمادهاي بيانگر حقّ و حقوق حيوانات بر انسان و نحوة رفتار و نگهداري از آنهاست. طرفداران حقوق حيوانات معتقدند حيوانات حقوق قانوني و اخلاقي معينياند كه شامل حقّ مورد صدمه و آزار قراردادهنشدن آنها نيز ميشود؛ در حاليكه اسلام قرنها پيش با لطافت و دقت تمام به اين مسئله مهم در قرآن كريم و ساير متون ديني توجه كرده است. در اين ميان، حضرت علي(ع) در نهجالبلاغه به شكل تقريباً برجسته و مبسوط در خطبهها و نامهها به موضوع موردبحث پرداخته است.
1-3.رعايت حقوق حيوانات توسط كارگزاران
حضرت علي(ع) در نامهاي به يكي از كارگزارانِ مسئول گرفتن زكات، ضمن تأكيد بر رعايت حقوق انسانها، به چگونگي رعايت حقوق حيوانات ميپردازد:
الف) تنظيم شيوة ورود به ميان حيوانات: حضرت در اين باره تأكيد ميكند مانند كسي كه بر رمه و حيوانات چيرگي و تسلط و قصد آزار و اذيت آنها را دارد بر آنها وارد نشو:«فَإنْ كَانَتْ لَهُ مَاشِيَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلاَ تَدْخُلْهَا إِلاَّ بِإِذْنِهِ، فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ، فَإِذَا أَتَيْتَهَا فَلاَ تَدْخُلْها دُخُولَ مُتَسَلِّط عَلَيْهِ وَلاَ عَنِيف بِهِ، وَلاَ تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَلاَ تُفْزِعَنَّهَا...»
ب) پرهيز از جداييافكندن ميان حيوانات و نوزادنشان: امام در همين نامه به كارگزار خود سفارش ميفرمايد چنانچه مؤديان زكات تمايل داشتند زكات شتر و گوسفندان را بپردازند، اينگونه عمل كنيد: «ميان ماده شتر و بچة شيرخوارش جدايي بيفكن، و ماده را چندان ندوشان كه شيرش اندك مانَد و به بچهاش زيان رساند».
ج) عدالت در رفتار با حيوانات: حضرت در اين خصوص ميفرمايد چنانچه از حيوان به عنوان مركب استفاده شد، نبايد آن را خسته كرد. امام(ع) در ادامه بر رعايت عدالت ميان حيوانات نيز تأكيد ميكند: «ميان آن شتر مركوب و ساير شتران عدالت را برقرار ساز و شتر خسته را آسوده گردان و آن را كه كمتر آسيب ديده يا از رفتن ناتوان گرديده آرام ران». همچنين بر تغذيه حيوانات و سيراب كردن و استراحت دادن به آنها نيز سفارش اكيد ميكند: «وَلْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ، وَلاَ يَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الاَْرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ، وَلْيُرَوِّحْهَا فِي السَّاعَاتِ، وَلْـيُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَالاَْعْشَابِ، حَتَّى تَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اللهِ بُدَّناً مُنْقِيَات، غَيْرَ مُتْعَبَات وَلاَ مَجْهُودَات، لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِعليه السلام».
به نظر ميرسد امام بر رعايت حقوق حيواناتي كه به منزلة زكات در دست كارگزارش قرار دارند، تأكيد و اهتمام بيشتري دارند؛ زيرا اين نوع حيوانات، اسير آن كارگزارند و مال ديگران هستند، نه مال آن كارگزار، بنابراين، امام بيم آن داشته است چهبسا كه كارگزار به سيري و گرسنگي و چاقي و لاغري آنها توجه نداشته باشد و به آن اهميت ندهد. از اينروي، امام(ع) بر رعايت حقوق حيواناتي كه در دست غيرمالكان آنها هستند و سود مستقيمي براي نگهداريكنندگان ندارد، حساسيت بيشتري نشان ميدهد. نكتة قابل توجه اينكه حضرت، حفظ و رعايت حقوق حيوانات را به نظام ديني و الهي نسبت ميدهد و براي اين كار اجر و مزد اخروي و معنوي قائل ميشوند: «فَإِنَّ ذلِكَ أَعْظَمُ لاَِجْرِكَ، وَأَقْرَبُ لِرُشْدِكَ، إِنْ شَاءَ اللهُ».
امير المؤمنين(ع) به حيوانات بيمار و شكستهپا و پير و فرسوده نيز توجه دارد و از گرفتن آنها بجاي زكات نهي ميكند: زيرا اين كار مستلزم حركت دادن و طي راههاي طولاني است و بيترديد چنين حيواناتي در راه اذيت خواهند شد: «وَلاَ تَأْخُذَنَّ عَوْداً، وَلاَ هَرِمَةً، وَلاَ مَكْسُورَةً، وَلاَ مَهْلُوسَةً، وَلاَ ذَاتَ عَوَار». امام علي(ع) به كارگزارش تأكيد ميكند كه حيوانات را به فردي خيرخواه و مهربان و درستكار و امين بسپارد تا آنها را آزار ندهد: «و بر آن مگمار جز خيرخواهي مهربان، و درستكاري نگاهبان كه نه بر آنان درشتي كند و زيانشان رساند ونه ماندهشان سازد و نه خستهشان گرداند». حقوق حيوانات و عدالت نسبت به آنها در سيرة علوي تا آنجا مورد تأكيد و سفارش است و اهميت دارد كه حضرت در مقابل تمام هستي و اقليم هفتگانه، حاضر به گرفتن پوست جويي از دهان مورچهاي به ظلم و ناروا نيست: «وَاللهِ لَوْ أُعْطِيتُ الاَْقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَكِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللهَ فِي نَمْلَة أَسْلُبُهَا جِلْبَ شَعِيرَة مَا فَعَلْتُهُ...». حضرت امير(ع) در هنگام ضربت خوردنش توسط ابنملجملعنةاللهعليه، به امام حسن(ع) و امام حسين(ع) سفارش ميكند كه پس از شهادت ايشان، بيشتر از يك ضربه را بر ابنملجم نزنيد و او را مُثله نكنيد و سپس با اشاره به سخن پيامبر(ص)، مثله كردن را حتي نسبت به سگ هم نهي ميكند: «انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَة، وَلاَ يُمَثَّلُ بِالرَّجُلِ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(ص) يَقُولُ: «إِيَّاكُمْ وَالْمُثْلَةَ وَلَوْ بَالْكَلْبِ الْعَقُورِ». در حديثي از حضرت امير دربارة ذبح گوسفند چنين آمده است: «گوسفند را نزد گوسفند و شتر را نزد شتر ذبح مكن؛ در حاليكه آن ديگري به او مينگرد»؛ يعني احساسات حيوانات را نيز بايد در نظر گرفت. در جاي ديگر نيز بر نگهداري از حيوانات، به ويژه گوسفند تأكيد ميفرمايد: «بهترين چيزي كه انسان در خانه براي خانوادة خود تهيه ميكند، گوسفند است. هركس در منزل خود گوسفندي داشته باشد، در هر روز فرشتگان خدا دو بار او را تقديس ميكنند».
2-3. سيرة علوي و اهتمام به پرندگان، شگفتيهاي آفرينش
پرندگان به منزلة مخلوقات خداوند و نشانههاي خلقت بيبديل خالق هستي، مورد توجه قرآن و نهجالبلاغه قرار گرفته است. در قرآن كريم، به داستان پرندگان از قبيل هدهد، غراب (كلاغ)، طير ابابيل و... از زواياي مختلف اشاره، و گاهي به عنوان الگوي رفتاري و پندآموز انسان معرفي شده است. در سوره مائده، پس از اينكه يكي از دو فرزندان آدم، برادر خود را به قتل ميرساند، خداوند كلاغي را ميفرستد تا به قاتل، روش پوشيدن و دفن جسد برادر را نشان دهد. و در نتيجه، برادر قاتل پند ميگيرد و همانگونه عمل ميكند و پشيمان ميشود: «سپس خداوند زاغي را فرستاد كه در زمين، جستجو(كندوكاو) ميكرد؛ تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند. او گفت: «واي بر من! آيا من ناتوانتر از آن هستم كه مانند اين زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم؟!» و سرانجام (از ترس رسوايي، و بر اثر فشار وجدان) از نادمان شد».(مائده: 31)
در نهجالبلاغه نيز در موارد متعددي به توصيف پرندگان و نوع زندگي و پرواز آنها پرداخته شده است؛ از جمله، در خطبه 165، حضرت به وصف پرندگان، به ويژه طاووس ميپردازد و در حقيقت با اين خطبه ميخواهد بشر را به شگفتيهاي جهان خلقت و قدرت لايزالي خالق متوجه و متنبه كند و به تفكر در ملكوت مالك هستي وادارد.
حضرت امير در اين خطبه به آفرينش شگفت جانداران و مردگان و آرامگرفتگان و جنبندگان، اشاره ميكند و آنها را شاهدان روشن خلقت و صنع و قدرت خداوند ميداند. «ابتدعهم خلقا عجيبا من حيوان و موات، و ساكن و ذي حركات. فاقام من شواهد البيّنات علي لطيف صنعته و عظيم قدرته ما انقادت له العقول معترفة به و مسلِّمة له». سپس حضرت گونهگونه بودن پرندگان را به عنوان دلايل و نشانههاي و حدانيت خداوند معرفي ميكند: «و نعقت في اسماعنا دلائله علي وحدانيته و ما ذرأ من مختلف صور الاطيار التي أسكنها أخاديد الارض و خروق فجاجها و رواسي اعلامها من ذات اجنحة مختلفة م هيأت متبايتة...». امام(ع) در اين خطبه به انواع پرندگان اشاره ميكند: «دستهاي از اين پرندگان را كه فربه بودند، از بالا رفتن و سبك پريدن در آسمان باز داشت و به پرواز در نزديكي زمين واگذاشت و مرتّبشان فرمود با رنگي جدا كه هر يك را بود، به مهارت در قدرت و باريكي در صنعت. بر دستهاي از آنها يك رنگ ريخته است و رنگي ديگر بدان نياميخته است...». امام علي(ع) در اين خطبه به صورت جزئيتر و دقيقتر طاووس و خلقت وي را يكي از زيستكنندگان محيط پيراموني انسان مطرح ميكند: «و من اعجبها خلقا الطاووس الذي اقامه في احكم تعديل و نضّد الوانه في احسن تنضيد بجنانح اشرج قصبه و ذنب اطال مسبحه...». بدون شك توجه امام به جزئيات يك پرنده از قبيل پَر، دُم، بال، سر، رنگ، راه رفتن، ناز و كرشمه، كبر و غرور و حتي پيش ماده رفتنش، نگريستن به پر خويش، پوشش زيبا، قهقهه، اندوه و پاهاي لاغر و سيه فام، همه هزار نكتة باريكتر از مو دارد و اهميت اين پرندگان را به مثابه موجودات جهان خلقت ميرساند تا بشر هم از زيبايي و دستاوردهاي آنها سود ببرد و هم به تأمل و تفكر در آفرينش فرو رود و هم از آنها به طور معتدل و منطقي بهرهبرداري كند.
بديهي است اهتمام حضرت به طاووس و ديگر پرندگان، تنبيه، هشدار و تأكيدي است بر حمايت همهجانبة بشر از اين موجودات زيستمحيطي و پرهيز از آزار و اذيت و تخريب و هلاك آنها. ايشان بشر را به تدبر و تفكر در خلقت ريزترين موجودات دعوت ميكند و آنها را وادار ميسازد تا از ريزترين موجودات به عظمت و قدرت خالق نظام هستي پي ببرند. امام در اين ميان به مورچه و ملخ، بهمنزلة دو موجود ريز اشاره ميكند:
به مورچه و كوچكي جثة آن بنگريد كه چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درك نميشود. نگاه كنيد چگونه روي زمين راه ميرود ... و اگر خواهي در شگفتي ملخ سخن گو كه خدا براي او دو چشم سرخ با دو حدقه چنان ماه تابان آفريد و به او گوش پنهان و دهاني متناسب اندامش بخشيده است. داراي حواس نيرومند و دو دندان پيشين كه گياهان را ميچيند و دو پاي داسمانند كه اشياء را برميدارد ... ملخها نيرومندانه وارد كشتزار ميشوند و آنچه ميل دارند ميخورند؛ در حاليكه تمام اندامشان به اندازه يك انگشت باريك نيست.
بديهي است دقّت حضرت در توصيف اين موجود و تشريح ساختمان بدن ريزترين آنها، نشانگر اهميت اين موجودات در جهان هستي است. بنابراين، همانگونه كه قبلاً گفته شد، اين موجودات زيبا و با اهميت از اينروي كه مخلوق و مصنوع خداوندند و به دليل ارتباطي كه با او دارند و متعلق به اويند، بايد مورد توجه و مهرورزي انسان قرار گيرند. انسان نيز همانطور كه در برابر خداوند مسئول است، در برابر مخلوقات او نيز مسئوليت دارد. حضرت امير(ع) موجودات و حيوانان و پرندگان و به طور كلي محيط زيست را عناصري به هم پيوسته و مكمل يكديگر ميداند كه به رغم اختلافها و تفاوتها، ارزش ذاتي يكساني در نظام هستي دارند:
اگر انديشهات را بكار گيري تا به راز آفرينش پي برده باشي، دلايل روشن به تو خواهند گفت كه آفريننده مورچه كوچك همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست؛ به جهت دقّتي كه جدا جدا در آفرينش هر چيزي بكار رفته، و اختلافات و تفاوتهاي پيچدهاي كه در خلقت هر پديده حياتي نهفته است، همه موجودات سنگين و سبك، نيرومند و ضعيف، در اصول حيات و هستي يكسانند، و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يكي است.
حضرت سپس همة پديدههاي پيرامون و زيستمحيط را نشانههاي روشن پروردگار ميداند: «پس انديشه كن در آفتاب و ماه، درخت و گياه، آب و سنگ، و اختلاف شب و روز و جوشش درياها، و فراواني كوهها، بلندىقلهها، و گوناگوني لغتها، و تفاوت زبانها كه نشانههاي روشن پروردگارند. پس واي بر آن كس كه تقديركننده را نپذيرد و تدبيركننده را انكار كند».
3-3. رويكرد نهجالبلاغه به آباداني و بهرهوري زمين
آباداني زمين يكي از مواردي است كه در نهجالبلاغه بدان توجه شده است. امام(ع)، ميان گرفتن خراج و آبادني ارتباط تنگاتنگي را لحاظ ميكند؛ ايشان معتقد است گرفتن خراج بايد به گونهاي باشد كه به زمين و كشت و محصول آسيب نرساند: «و تفقد أمر الخراج بما يصلح اهله وفانّ في صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سواهم و لا صلاح لمن سواهم الّا بهم لانّ الناس كلّهم عِيال علي الخراج و اهله و ليكن نظرك في عِمارة الارض أبلغ من نظرك في استجلاب الخراج لأنّ ذلك لايدرك الا بالعمارة...» حضرت در اين نامه تنگدستي ساكنان زمين را باعث ويراني آن ميداند و در اين ميان، نقش واليان و كارگزاران را مهم و برجسته معرفي ميكند: «... و زمين جز با تنگدستي ساكنان آن ويران نشود. مردم شهرها هنگامي تنگدست گردند كه واليان روي به گردآوري مال آرند...». حضرت حتي در دعاي طلب باران، به آباداني و سرسبزي و گياهان و حيوانات توجه ميكند:
خدواندا كوههاي ما از بيآبي شكاف خورده و زمين ما غبارآلود و دامهاي ما در آغلهاي خود سرگردانند و چون زن بچه مرده فرياد ميكنند ... خدايا باراني ده كه بسيار ببارد تا زمينهاي بلند ما پر گياه شود و در زمينهاي پست روان گردد و نعمتهاي فراوان در اطراف ما گسترش يابد تا با آن ميوههاي ما بسيار، گلههاي ما زنده و فراوان، و سرزمينهاي دورتر از ما بهره مند گردند ... خدايا باراني ده دانهدرشت كه پياپي براي سيراب شدن گياهان ما ببارد...
حضرت امير در خطبه 91، فلسفة هبوط آدم را آباداني زمين معرفي ميكند: «هنگامى كه زمين را آمادة سكونت نمود و فرمان خويش را جارى ساخت، آدم(ع) را از ميان مخلوقاتش برگزيد ... پس از توبه او را از بهشت به زمين فرستاد تا با نسل خود زمين را آباد سازد و بدين وسيله حجت را بر بندگان تمام كرد». امام(ع) در جاي ديگر به درختكاري و حفاظت از درختان نخل توصيه ميفرمايد: «... با كسي اين اموال در دست اوست شرط ميكنم اصل مال را حفظ كرده، تنها از ميوه و درآمدش بخورند و انفاق كنند و هرگز نهالهاي درخت خرما را نفروشند تا همة اين سرزمين يكپارچه به گونهاي زير درختان خرما قرار گيرد كه راه يافتن در آن دشوار شود». در سخنان امام(ع) چند نكته اهميت دارد: 1. نگاه اقتصادي به زمين و درختان و تأكيد بر انتفاع از ميوه و ثمره و حفظ اصل آنها؛ 2. تأكيد بر يكپارچهسازي مزارع كشاورزي كه در دنياي معاصر در بخش كشاورزي به آن توصيه ميشود؛ 3. نگاه زيباشناسانه به درختان، علاوه بر استفاده از ميوه و فايدههاي مادي آنها. به عبارت ديگر، حضرت معتقد است كه افزون بر ميوهدهي و نقش اقتصادي، از درختان ميتوان براي لذتبخشي چشم و ايجاد آسايش روحي و رواني نيز بهرهمند شد.
نتيجهگيري
خداوند با مسخر قراردادن آسمان و زمين براي انسان ـ خليفه خدا بر روي زمين ـ به معرفي نعمتهاي دنيوي و موارد استفاده و كاربرد آنها ميپردازد، امّا اينها همه به معناي ايجاد حق ويران كردن طبيعت يا استفادههاي بيحدوحصر و نابجا از زمين و اكوسيستمها و زيستبومهاي مختلف نيست تا حق با لين وايت و ديگر مدافعان اخلاق زيستمحيط غربي باشد كه اديان آسماني را عامل اساسي تخريب محيط زيست ميدانند. در منابع ديني، به ويژه نهجالبلاغه هر جا سخن از استفاده و برخورداري از مواهب طبيعي است، به دنبال آن روش صحيح برخورد با زيستبومها و ميزان و حدومرز و چگونگي استفاده از آنها بيان شده است. حضرت علي(ع) در نهجالبلاغه، پديدههاي طبيعي را به لحاظ داشتن ويژگيهايي همچون زيبايي و خدمترساني به انسان، داراي ارزش ميداند و آنها را وسيلهاي براي تأمل و تفكر انسان براي پي بردن به قدرت و عظمت و دانايي خالق هستي ميداند. از اينروي، بر رعايت رفتار عادلانه و توجه و اهتمام به زيستبومها به طور ويژه تأكيد ميكند و راهكارهاي عيني استفادة درست از موهبتهاي الهي را پيشروي انسانهاي عادي قرار ميدهند. علي(ع)، در نهجالبلاغه به تنظيم رفتار كارگزارنش، در بهرهبرداري از حيوانات به گونهاي دقيق و قابل توجه پرداخته است. حضرت، سِيري و راحتي گوساله و نوزاد را معيار و ميزان بهرهبرداري از شير ماده گاو ميداند و سواري بر چارپايان را تا حدّي مجاز ميداند كه مركب، خسته و رنجور نشود. اقليمهاي هفتگانه را در مقابل سلب پوست جوي به ناحقّ از دهان مورچه، جايز نميداند. پرندگان را نشانهها و دلايل شگفتانگيز جهان آفرينش و قدرت لايتناهي خالق هستي ميداند و انسان را به تدبّر و تامّل در خلقت آنها، تشويق، توصيه و امر ميكند. به اعتقاد نگارنده، منشأ اشتباههاي مدافعان اخلاق زيستمحيطي در انتساب تخريب محيط زيست به آموزههاي آسماني و اديان الهي، به اين نكته برميگردد كه انسان، حيوان يا گياهان را محور اخلاق ميدانند؛ در حاليكه بر اساس آموزههاي ديني، اخلاق زيستمحيطي، اخلاقي خدامحور ميباشد. در اين ديدگاه، استفاده از پديدههاي طبيعي بر اساس نياز و ضرورت، جايز و استفاده نابجا و بيحدّوحصر ممنوع شده است.
منابع
نهجالبلاغه، گردآوري محمدبن حسين شريف الرضيّ، ترجمه سيدجعفر شهيدي، چ بيست و يكم، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1380.
پرتوي از نهج البلاغه (با نقل منابع و تطبيق با روايات مآخذ ديگر)، ويراستاري محمدمهدي جعفري، گردآوري محمدبن حسين شريف الرضيّ، ترجمه محمود طالقاني، ، چ دوم، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1374.
ابن ابيالحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالجيل، المجلد السابع، بيتا.
بحراني، ابن ميثم، شرح نهج البلاغه، بحرين، مكتبة فخراوي، بيتا.
امينزاده، بهناز، «جهان بيني ديني و محيط زيست درآمدي بر نگرش اسلام به طبيعت»، محيط شناسي، ش 30، 1381، ص 97-107.
تاريمرادي، احسان و محمد تقي فخلعي، «مباني و احكام فقهي محيط زيست»، مطالعات اسلامي، ش 71، بهار، 1385، ص 31-66.
جعفري، محمد تقيّ، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، چ ششم، ج هفتم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1385.
جمعي ازنويسندگان، اخلاق كاربردي، قم، پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامي، 1386.
چاپمن، آدري آر، و همكاران، علم و الاهيات، ترجمه ابو الفضل حقيري، تهران، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1385.
دشتي، محمد و سيّد كاظم محمدي، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، قم، مشهور، 1380.
شريفي، احمدحسين، آئين زندگي(اخلاق كاربردي)، تدوين نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، مركز برنامه ريزي و تدوين متون درسي، قم، دفتر نشر معارف، 1384.
طاهري، حبيب الله، درسهايي از اخلاق اسلامي، چ يازدهم، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1384.
طوسي، خواجه نصير الدين، اخلاق ناصري، قم، انديشه، بيتا.
طوسي، ابوجعفرمحمدبن حسن، تهذيبالاحكام، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1407ق.
عابدي سروستاني، احمد و همكاران، «ماهيت و ديدگاههاي اخلاق زيست محيطي با تأكيد بر ديدگاه اسلامي»، اخلاق و علوم و فناوري، سال دوم، ش 1و2، 1386، صص 59-68.
مجلسي، محمدباقر بن محمد تقي، بحارالانوار، بيروت، موسسة الوفاء، 1404ق.
Lynn White . jr.,"The Historical roots of our ecological crisis", Science 155, 1967, P.1203-7
منبع : معرفت اخلاقي 3/تابستان 89؛سال اول، شماره سوم، تابستان 1389، ص 145 ـ 158