نگاهی به آموزه های اخلاقی در نهج البلاغه
اسراف از گناهان کبیره است و شگفتا که این حرکت ناشایست، میان انسان ها و حتی مؤمنان نیز کم نیست. یکی از نمونه های اسراف، زیاده روی در خوردن و آشامیدن است، چنان که در قرآن کریم می خوانیم:
کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ. (اعراف: 31)
بخورید و بیاشامید، ولی زیاده روی نکنید که خدا اسراف کاران را دوست ندارد.
خداوند، اسراف را از اخلاق فرعونی می داند و در آیه ای یادآور می شود:
وَ اِنّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی اْلأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ. (یونس: 83)
فرعون در آن سرزمین برتری جوی و از اسراف کاران بود.
جاده اسراف جز به دوزخ پایان نمی یابد و عاقبتی جز عقاب ندارد. در قرآن آمده است: «وَ أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النّارِ؛ و اهل اسراف، اصحاب آتشند.» (غافر: 43) ناپسندی اسراف تا آن جاست که حتی در بخشش و کمک مالی به دیگران نیز چنین عملی جایز نیست. پیشوای بزرگواری چون علی بن ابی طالب علیه السلام که خود، مظهر کامل انفاق بود، می فرماید:
بخشنده باش، نه با تبذیر و اندازه نگه دار و برخود سخت مگیر.
کُن سَمْحاً ولا تَکُنْ مُبَذِّراً وَ کُنْ مُقْتَصِداً ولاتَکُن مُقَتِّراً.
آن حضرت همچنین فرمود:
فَدَعِ الاْءسْرافَ مُقْتَصِداً وَاذْکُرْ فی الیوم غَدَاً وَ أَمسِکْ مِنَ المالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الفَضلَ لِیَومِ حاجَتِکَ.
میانه رو باش و از زیاده روی دست بدار! و امروز و فردا را به خاطرآر. از مال نگاه دار، چندان که تو را کارساز است و زیادت را پیشاپیش فرست، برای روزی که تو را بدان نیاز است.
استفاده درست و بجا از مال و پرهیز از اسراف، سفارش بسیار مهم امامان معصوم علیهم السلام و حضرت علی علیه السلام است.
هیچ گاه برای اصلاح و تهذیب نفس دیر نیست، ولی تأخیر کردن در این امر و به فردا انداختن آن هرگز جایز نیست. چگونه آدمی کار امروزش را به فردا وامی گذارد، حال آنکه هیچ خبری از فردای خود ندارد. از سوی دیگر، ویژگی های ناپسند تا زمانی که در نهاد آدمی ریشه نکرده اند، آسان تر اصلاح می پذیرند، همان گونه که اصلاح شدن در عنفوان جوانی، آسان تر از زمان پیری است. سخن عارف فرزانه، امام خمینی رحمه الله نیز در این باره شنیدنی است که:
تا جوانی در دست توست، در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حجب کوشش کن؛ زیرا هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیک ترند، موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود. قید و بندها و اقفال شیطانی، اگر در جوانی غفلت از آنها شود، هر روز که از عمر بگذرد، ریشه دارتر و قوی تر شوند!
درختی که اکنون گرفته است پای | به نیروی شخصی برآید ز جای |
گرش هم چنان روزگاری هِلی | به گردونش از بیخ برنگسلی |
حضرت علی علیه السلام با مهم شمردن تربیت و تهذیب نفس در دوره جوانی، در پند نامه ای به فرزندش و همه جوانان می فرماید:
وَ اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کَالاْءرْضِ الخالِیَةِ ما اُلِقَی فیها مِنْ شَی ءٍ قَبِلَتْهُ فَبادَرْتُکَ بِالْأَدبِ قَبلَ أنْ یَقْسُوَ قَلبُکَ و یَشْتَغِلَ لُبُّکَ.
و دل جوان همچون زمین ناکِشته است؛ هرچه در آن افکنند، بپذیرد. پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خِرَدت هوایی دیگر گیرد.
تا جوانی و تندرستی هست | آید اسباب هر مراد به دست |
تو که سرسبزی جهان داری | ره کنون رو که پای آن داری |
در انجام دادن کار خیر، سازندگی باطن و اصلاح کردار، لحظه ای درنگ شایسته نیست و همواره باید در فکر اقدام بود.
خودخواهی و گمراهی، سرچشمه هر تباهی و مادر همه بدبختی هاست. غرور؛ یعنی فریب و فرد مغرور نیز، به کسی گفته می شود که فریب چیزی را خورده باشد؛ فریب دنیا، علم، عمل یا هر چیز دیگر. از جمله اسباب فریفته شدن بنی آدم، سلامت جسم و فراوانی ثروت اوست. بسیارند کسانی که از تندرستی و دارایی چنان فریب خورده اند که گویی همواره این نعمت ها در اختیارشان است. و طبیعی است که: «إِنَّ اْلإِنْسانَ لَیَطْغی، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی؛ انسان اگر خود را بی نیاز ببیند، طغیان می کند.»(علق: 7) اینان غافلند که پیش از آنها کسانی در نهایت تنومندی و توانگری بوده اند، ولی: «ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ؛ آنچه جمع کرده بودند، سودی برایشان نداشت.» (حجر: 84) به راستی آیا اینان از این آیه الهی عبرت نگرفتند که فرمود:
أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثارًا فِی اْلأَرْضِ فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ. (غافر: 82)
آیا در زمین سیر نکردند تا بنگرند عاقبت پیش از اینان چگونه بود؟ کسانی که از اینها بیشتر و نیرومندتر بودند و آثار وجودی شان بر روی زمین بیشتر بود، ولی آنچه داشتند، عذاب الهی را از آنان دور نکرد.
امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز در این باره چنین هشدار می دهد:
لا یَنبَغی لِلْعَبدِ أنَ یَثِقَ بِخَصْلَتَینِ: اَلْعافِیَةُ وَالْغِنی، بَیناتَراهُ مُعافِیً اِذْ سَقِمَ و بَینَا تَراهُ غَنِیّاً اِذ افْتَقَرَ.
بنده را نسزد که به دو خصلت اطمینان کند: تندرستی و توانگری؛ چه آن گاه که او را تندرست بینی، ناگهان بیمار شود و آن گاه که توانگرش بینی، ناگهان درویش شود.
به نعمت عمر و سرمایه نمی توان مغرور بود؛ زیرا هر دو زوال پذیرند و انسان هایی که پرعمرتر و پرمال تر بودند، رخت از این جهان بربستند و راهی جهان دیگر شدند.
چشم پوشی از اشتباه دیگران، رفتاری آگاهانه به منظور حفظ شخصیت فرد خطاکار و متوجه ساختن او به کار نادرست خویش است. انسان مدبّر، کسی است که برخی دشواری های زندگی را نادیده بگیرد و از بعضی خطاهای دیگران چشم بپوشد. البته در اموری که در دایره امر به معروف و نهی از منکر قرار می گیرد، انسان وظیفه شرعی دارد تا برخورد کند و در مورد آنها نباید چشم پوشی کرد؛ زیرا در این صورت، سامان اجتماع به هم می ریزد. از این رو، با خردمندی و دوراندیشی باید از برخی امور چشم پوشید، چنان که علی علیه السلام می فرماید: «اِنَّ العاقِلَ نِصْفُهُ اِحْتِمالٌ و نِصفُهُ تَغافُلٌ؛ نیمی از کار خردمند، توجه کردن است و نیم دیگرش، چشم پوشی».
همچنین فرمود:
مَن لا یَتَغافَلُ عَنْ کَثیرٍ مِن الاُْمورِ تَنَغَّضَتْ عَیْشُهُ.
هر کس بسیاری از چیزها را نادیده نگیرد، زندگی و آسایش خویش را تباه کرده است.
پس بهتر است هیچ گاه این پند قرآنی را از یاد نبریم که:
وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی اْلأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلامًا... وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرامًا. (فرقان: 63 و 72)
بندگان واقعی خدای رحمان، کسانی هستند که با فروتنی بر زمین راه می روند و چون نادانان (به شیوه ای ناروا) با آنها روبه رو شوند، با مسالمت و آرامش، سلام گویند و چون (گفتار یا کردار) بیهوده ببینند، بزرگوارانه از کنار آن می گذرند.
چشم پوشی به موقع، نشانه خردمندی و سبب پربار شدن زندگی انسان هاست.
کسی که در راه کمال و پیشرفت خود می کوشد، از شنیدن نقص و عیب خویش برنمی آشوبد. اگر به مسافری بفهمانند که در راهی اشتباه حرکت می کند، راهنمای دل سوز خود را سپاس خواهد گفت. آنان که عیب ما را از خودمان می پوشانند و ما را از خطایمان آگاه نمی کنند، به ما خدمتی نمی رسانند. البته اگر از روی نیرنگ نیز تعریف و تحسین بیهوده کنند، بی شک خیانت کارند. سعدی چه زیبا گفته است:
مشو غره بر حسن گفتار خویش | به تحسین نادان و پندار خویش |
خردمند، کسی است که در اوج کمال و قدرت و هیبت نیز مشتاق نقد خویش است و با سینه ای گشاده، این فرموده مولا علی علیه السلام را الگوی خویش قرار می دهد که:
مرا به نیکی مستایید تا از عهده حقوقی که مانده است، برآیم و واجب ها که بر گردنم باقی است، ادا کنم. پس با من چنان که با سرکشان سخن گویند، سخن مگویید و چونان که با تیزخویان کنند، از من کناره مجویید و با ظاهرآرایی رفتار نکنید و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید و نخواهم که مرا بزرگ انگارید؛ که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم.
نصیحت خیرخواه را بپذیرید و هیچ گاه خود را از اشتباه ایمن ندانید.
کوته نظری، نخستین و بزرگ ترین دلیل شکست و ناتوانی آدمی است. سزاوار است همه ما در زمینه های مادی و معنوی، بلندنظر باشیم و با اراده قوی به پیش رویم، حتی اگر به مقصود نرسیم، چنان که علی علیه السلام می فرماید: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلی قَدرِ هِمَّتِهِ؛ ارزش مرد به اندازه همت اوست.» دورترین مقصدها نیز با برداشتن گام های کوتاه و هدفمند سرانجام پیموده خواهند شد، ولی آن کس که سست اراده و کوتاه همت است، از پیمودن آسان ترین راه ها برای رسیدن به کم ترین هدف ها نیز ناتوان است. همت بلند را باید از پیامبر بزرگ اسلام آموخت که برای اصلاح جهان، تنها به پاخاست؛ جهانی که در تاریکی و جهل و جنایت فرورفته بود. به تعبیر امام خمینی رحمه الله : «عزم، جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است و تفاوت درجات انسان، به تفاوت درجات عزم اوست».
وقتی عزم آدمی جزم و همت او بلند باشد، در رویارویی با سختی ها طاقت از کف نمی دهد، بلکه با بردباری و درنگ، راه برون رفت از آن را پیدا می کند. امام علی علیه السلام می فرماید:
الحِلْمُ والأَناةُ توأمان یُنتِجُهُما علوُّ الْهِمَّةِ.
بردباری و درنگ، هم زادند و هر دو از همت بلند زاده شده اند.
بلندهمتی، ویژگی انسان های وارسته است و با همت بلند، هدف های والا دست یافتنی می شود.
پرداختن به ظاهر و بی توجهی به باطن، برازنده خداباوران و معادپذیران نیست، بلکه دست کم به اندازه ظاهر، در فکر آراستن چهره باطنی خود نیز هستند. بیاییم این سخن مولای پاک طینتمان علی علیه السلام را از یاد نبریم که فرمود:
اَللّهمُ اِنّی اَعوذُبِکَ مِن اَن تَحسُنَ فی لامِعَةِ العُیونِ عَلانِیَتی و تَقبُحَ فیما اُبطِنُ لَکَ سریرتی، مُحافظاً عَلی رِئاءِ النّاسِ مِن نفسی بِجَمیع ما اَنْتَ مُطَّلِعٌ علیهِ مِنّی فَأُبْدِیَ للِنّاسِ حُسنَ ظاهری و اُفضِیَ الَیکَ بِسُوءِ عَمَلی تَقَرُّباً اِلی عبادِکَ و تَباعُداً مِن مَرضاتِکَ.
خدایا! به تو پناه می برم که برونم در دیده ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان می دارم، به زشتی گراید. سپس خود را نزد مردم به ریا و خودنمایی بیارایم که تو بهتر از من بدان دانایی. پس ظاهرِ نکویم را برای مردمان آشکار دارم و بدی کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم واز خشنودی تو برکنار مانم.
زیبایی باطن بسیار ارزش مندتر از ظاهر نیکوست. بنا براین، برای ساختن باطنی که روز قیامت برای همه آشکار خواهد شد، باید سخت کوشید.