مباني مکتب تربيتي و اخلاقي اسلام از منظر نهج البلاغه(3)
سعيد رحيميان (1)
3. ترجيح اهمّ بر مهم در اخلاق
از آن جا که زندگي بشر سرشار از تصادمها و تضادهاي بين موقعيتها و در نتيجه ارزشهاي گوناگون اخلاقي است، بنابراين يک مکتب اخلاقي کامل بايد تکليف پيروانش را هنگام بروز چنين تزاحمها و تضادهايي روشن کند. به عنوان مثال هنگام تعارض بين راستگويي و به تهديد افکندن جان بشر و نفسي محترم يا به هنگام به تهديد افتادن مال يا آبروي او، در کدام حالت راستگويي و در کدام حالت حفظ ارکان ياد شده ارجحيت پيدا مي کند؟
در اين باب مي توان به نمونه هايي از ترجيح ارزشها و افعال و احکام اخلاقي مقايسه ي آنها در بيانات اميرالمؤمنين(عليه السلام) استشهاد نمود:
3-1. ترجيح فرايض بر نوافل
اذا اضرت النوافل بالفرائض فارفضوها؛
اگر مستحب ها به واجب ها زيان رساند مستحب ها را واگذاريد (همان، حکمت 279).
همچنين فرمود:
لا قربه بالنوافل اذا اضرت بالفرائض؛
اگر مستحبات واجبات را زيان رساند- بنده را به خدا- نزديک نگرداند(همان، حکمت 39).
بنده ي مؤمن و دين دار بايد از ترجيح شرع تبعيت کند؛ نه ترجيحات خويش، بنابراين حتي اگر به نوافل علاقه دارد، اما احساس مي کند که نوافل او را از انجام واجبات دور کرده، يا فريضه اي را ازاو فوت مي کند؛ بايد آن را- هرچند در کوتاه مدت- کنار گذارد. اين معناي از عبوديت نه تنها با عبوديت عاقلانه سازگار است، بلکه ترجيح حکمي اعمال را نيز مراعات کرده، و با عبوديت عاشقانه که رضا و ترجيح محبوب را بر ميل خويش مقدم مي دارد، هم خواني دارد.
3-2. ترجيح عدل (در زمينه هاي اجتماعي) بر جود
العدل يضع الامور مواضعها، الجود يخرجها عن جهتها؛ و العدل سائس عام، و الجود عارض خاص. فالعدل اشرفهما و افضلهما؛
عدالت کارها را بدانجا مي نهد که بايد و بخشش آن را از جايش برون نمايد. عدالت تدبير کننده اي است به سود همگان، و بخشش به سود خاصگان، پس عدل شريف تر و با فضيلت تر است (همان. حکمت 429).
بينش ژرف مي خواهد که بين «عدل» و «جود» به داوري بنشيند و سهم هريک را در رفتار فردي و اجتماعي مؤمن ادا کند تا دريابد که بخشش به لحاظ فردي کاملا پسنديده و ثواب محض است. اما همين عمل در دايره ي امور اجتماعي مي تواند به عملي نکوهيده مبدل شود. چون عرصه ي اجتماعي، عرصه ي عدل و نظم و انتظام است و جزا و کيفرهاي عادلانه و هرگونه تخطي از قوانين و عدالت و مقدم داشتن بخشش و برکشيدن دوستان و رفقا و مانند آن نظام جامعه را در معرض از هم گسيختگي قرار مي دهد و مايه ي رواج بي اعتمادي مي شود.
استاد مطهري در کتاب سيري در نهج البلاغه به خوبي از عمق و دقت کلام امام(عليه السلام)پرده بر مي دارد؛ علي(عليه السلام) به دو دليل مي گويد عدل از جود بالاتر است يکي اين که ... عدل جريان ها را در مجراي طبيعي خود قرار مي دهد. اما جود جريان ها را از مجراي طبيعي خود خارج مي سازد؛ زيرا مفهوم عدالت اين است که استحقاق هاي طبيعي و واقعي در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه به حسب کار و استعداد و لياقت دارد، داده شود، اجتماع حکم ماشين را پيدا مي کند که هر جزو آن در جاي خودش قرار گرفته است. اما جود درست است که ازنظر شخصي جود کننده- که مايملک مشروع خويش را به ديگري مي بخشد - فوق العاده با ارزش است. اما بايد توجه داشت که يک جريان غير طبيعي است. مانند بدني است که عضوي از آن بدن بيمار است و ساير اعضا موقتاً براي اينکه آن عضو را نجات فعاليت خويش را متوجه وضع او مي کنند... ديگر اين که عدالت قانوني است عام و مدير و مدبري است کلي و شامل که همه ي اجتمع را در بر مي گيرد... اما جود و بخشش، يک حالت استثنايي و غيرکلي است که نمي شود رويش حساب کرد... ريشه اين ارزيابي اهميت و اصالت اجتماع است که .... بر اصول و مبادي اخلاقي تقدّم دارد؛ (مطهري، 126-128).
3-3. ترجيح مداوم بر کثرت
قليل مدوم عليه خير من کثير مملول منه؛
اندکي که دوام دارد به از بسياري که ملال آرد (همان، حکمت 444).
ترجيح کيفيت عمل خير بر کميت آن از آيه ي شريفه، «الذي خلق الموت و الحيوه ليبلو کم ايکم احسن عملا؛ ملک، آيه 2)، قابل استنباط است. بر اين اساس دو رکعت نماز مقبول، انسان را بهشتي مي کند. زيرا اين دو رکعت به مغز عبادت، يعني حضور قلب و خشوع، که باعث قبولي اعمال مي شود، دست يافته و ديگر قليل نيست (وکيف يقل ما يقبل).
4. طرح اخلاق استدلالي
هر چند مصالح و مفاسد بسياري از احکام و قضاياي اخلاقي يک مکتب، ممکن است بر بشر مخفي باشد اما يک مکتب اخلاقي کامل آنجا که راهي براي توضيح استدلالي احکام اخلاقي داشته باشد با تبيين علل و عوامل و حکمت اينگونه قضاياي ارزشي در اقناع پيروان خود مي کوشد. اين ژرف نگري و تبيين استدلالي در اقناع مخاطب و جذب او به سوي عمل اخلاقي تأثير فراوان دارد. نمونه هايي از اين نحو استدلال را در کلام امام(عليه السلام) مشاهده مي کنيم:
4-1. دليل لزوم دوري از برخي رذايل (بخل- تکبر...)
عجبت للبخيل يسعجل الفقر الذي منه هرب، ويفوته الغني الذي اياه طلب. فيعيش في الدنيا عيش الفقراء، و يحاسب في الاخره حسبا الاغنياء. وعجبت للمتکبر الذي کان بالامس نطفه و يکون غدا جيفه...؛
از بخيل در شگفتم به فقري مي شتابد که از آن گريزان است و توانگري از دستش مي رود که آن را خواهان است پس در اين جهان چون درويشان بزيد و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد و از متکبري در شگفتم که ديروز نطفه بود و فردا مردار است (همان، حکمت 121).
در اين حکت امام(عليه السلام) در استدلال نخست به حد وسط، در اصطلاح منطق، اشارت دارند که بي فايده يا مضر بودن رذيله اخلاقي مطرح در اين حکمت، يعني بخل، را به خوبي مي نماياند.(2)
بنابراين اگر بخيل از ترس فقر بخل ورزد در صورت تدبردر نوع زندگي خويش خواهد ديد که هر ميزان مال و اموال که دارد، فقيرانه زندگي مي کند. در واقع مالک مال خود نيست بلکه مملوک مال خويش است هر چند پيوسته به جمع مال مي پردازد اما نمي تواند در آن تصرف کند. بنابراين در دنيا زندگي فقيرانه خواهد داشت، يعني به نقض غرض خويش خواهد رسيد. اما بدتر از اين وصف آنکه در آخرت نيز همچون ثروتمندان محاسبه مي شود.
در استدلال دوم تا چهارم به نوعي عبرت گيري و استشهاد به امور واقع پرداخته اند. اين امر آشکار با اوصاف ذکر شده منافات دارد. کافي است يک بار بشر از سر وعظ و عبرت به آنها بنگرد تا خويها را ترک کند، يعني کافي است متکبر خودبين به آغاز و انجام جسم و بدن خويش بنگرد که در آغاز نطفه و در پايان مرداري خواهد بود. زيرا روحش را پالايش نکرده و به فکر تهذيب خود واقعي اش نبوده و تنها به ظواهر زندگي اکتفا کرده است. همچنين کسي که مرگ را فراموش نموده به آخرتش نمي پردازد کافي است در اين سنت عمومي (مرگ دير يا زود هنگام) و کوتاهي عمر دنيا نسبت به آخرت انديشه نمايد؛ تا بتواند براساس فطرت امر باقي را با امر فاني ترجيح دهد.
4-2. دليل لزوم ترک حسد
خطبه ي 84 نهج البلاغه که به رذايل پرداخته و آدمي را از آنها بر حذر داشته است؛ به دنبال هر تحذير دليل و عواقب سو و پيامدهاي ناگوار آن را تشريح نموه است. از جمله درباره ي حسد مي فرمايد:
... ولا تحاسدوا فان الحسد ياکل الايمان کما تا کل النار الحطب؛
بر هم حسد مبريد که حسد ايمان را مي خورد، چنانکه آتش هيزم را .... (همان، خطبه 86).
اين کلام از بين رفتن سلامتي فرد حسود را مطرح مي کند که شبيه استدلال به نقض غرض است. يعني حسود آنچه را که طالب آنست از دست مي دهد، در کلام 225 مي فرمايد: شگفتا که حسودان از تندرستي بدنهاي خود غافل اند. و در کلام 256 مي فرمايد: تندرستي از کمي حسد است. تفسير ديگر اينکه بيشتر مردم در مورد مال و جاه بر يکديگر رشک مي برند اما غافل اند که نعمت سلامتي و صحت بدن و روان از آن دو (مال و جاه) اساسي تر و مهم تر است که با حسد خويش آن را در معرض تخريب و نابودي قرار مي دهند.(3)
4-3. دليل لزوم دوري از عيب جويي مردم
خطبه 140 نهج البلاغه به ذکر دلايلي بر لزوم ترک عيب جويي و غيبت مردم مي پردازد و منطق فرد منصف را به ترک اين رذيلت رهنمون مي کند. امام در اين خطبه از راه هاي مختلفي به ايراد دليل مي پردازد. يکي ازطرق، راه قياس به اولويت است، استدلال امام در اين مورد فرض بر اين دارد که حتياگر عيب جو، فردي معصوم از گناه بود؛ اما بايد به واسطه ي شکر اين نعمت (دوري از گناه) از عيب جويي و ذکر گناهان مردمان دوري کند. چه رسد به اينکه خود نيز، مانند ديگران، داراي عيب هايي باشد.
استدلال دوم اينکه چه بسا خداوند گناهکار را بيامرزد اما گناه (عيب جويي) او را نبخشايد و بدان مغلوب شود. در نهايت اگر عيبي باشد که گويند خود به آن منصف نباشد، بايد شکرگزاري خداوند او را از عيب جويي ديگران باز دارد.
نتيجه گيري
در مقام جمع بندي مي توان گفت تبيين و روشنگري اميرالمؤمنين(عليه السلام) - در کنار آيات الهي و احاديث نبوي- از همان آغاز زمينه ي شکل گيري مکتب اخلاقي اسلام را فراهم آورد. اين روشنگري عمدتاً در چهار زمينه ي داراي اهميت در شکل گيري يک مکتب اخلاقي در دو زمينه ي تصوري و تصديقي بدين شرح پي گيري و در ذيل هر مورد به شواهد و مصاديقي اشاره شد:
1- تعريف مفاهيم اخلاقي 2- تصحيح مفاهيم اخلاقي 3- ترجيح اهم بر مهم در اخلاق 4- طرح اخلاق استدلالي.
پي نوشت ها :
1. دانشيار دانشگاه شيراز.
2. علماي اخلاق برخي استدلالهاي اخلاقي را تنها ناظر به مقيد يا مضر بودن فعل مي دانند؛ و برخي از اثبات صحت و سقم و خوب يا بد بودن در حجت هي اخلاقي دفاع مي کنند.
3. نک: مغنيه، همان. 351/4.
منبع: فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه(النهج)شماره30؛ (پائيز1389) ، ص 69-89.