74-وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ [ضَمْرَةَ الضَّابِيِ] حَمْزَةَ الضَّبَائِيِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِيَةَ وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أمير المؤمنين (علیه السلام)
و از خبر ضرار بن ابی ضمرة ضبابی است موقعی که بر معاویه وارد شد و او در باره امیرمؤمنان (علیه السلام)از وی سؤال نمود.
(1)ضرار گفت:گواهی میدهم که آن حضرت را در بعض موقفها (جایگاههای عبادت) دیدم در حالی که شب پرده های خود را افكنده بود، و او در محرابش ایستاده و محاسن خود . بدست گرفته بود، به خود می پیچید مانند پیچیدن مارگزیده، گریه میکرد مانند شخص دردمند، و می گفت:
(2)ای دنيا ای دنيا از من دور شو، و متعرض من شده خود را نشان میدهی، یا به من مشتاق گشته ای؟! موقعت فرا سیده، خیلی دور است، دیگری را فریب ده، مرا به تو نیاز نیست، ترا سه بار طلاق :ام که در آن بازگشت نیست.
(3)زندگی تو کوتاه، ارزش توکم، و آرزوی تو بی ارزش است، آه از کمی به، و طولانی بودن راه، و دوری سفر، و بزرگی و سختی محل ورود.
قبلی [1] بعدی [2]Links
[1] https://farsi.balaghah.net/node/7865
[2] https://farsi.balaghah.net/node/7867