(1)فقال (علیه السلام):إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً
(2)وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ [وَهَماً] وَهْماً
(3)وَ [قَدْ] لَقَدْ كُذِبَ عَلَى رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ
(4)مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ
(5)وَ إِنَّمَا أَتَاكَ بِالْحَدِيثِ أَرْبَعَةُ رِجَالٍ لَيْسَ لَهُمْ خَامِسٌ
المنافقون
(6)رَجُلٌ مُنَافِقٌ مُظْهِرٌ لِلْإِيمَانِ مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلَامِ
(7)لَا يَتَأَثَّمُ وَ لَا يَتَحَرَّجُ يَكْذِبُ عَلَى رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)مُتَعَمِّداً
(8)فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ كَاذِبٌ لَمْ يَقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ يُصَدِّقُوا قَوْلَهُ
(9)وَ لَكِنَّهُمْ قَالُوا صَاحِبُ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ لَقِفَ عَنْهُ
(10)فَيَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِ وَ قَدْ أَخْبَرَكَ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِينَ بِمَا أَخْبَرَكَ وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ بِهِ لَكَ
(11)ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ
(12)فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ وَ جَعَلُوهُمْ حُكَّاماً عَلَى رِقَابِ النَّاسِ فَأَكَلُوا بِهِمُ الدُّنْيَا
(13)وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوكِ وَ الدُّنْيَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ فَهَذَا أَحَدُ الْأَرْبَعَةِ
الخاطئون
(14)وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَيْئاً لَمْ يَحْفَظْهُ عَلَى وَجْهِهِ
(15)فَوَهِمَ فِيهِ وَ لَمْ يَتَعَمَّدْ 39 كَذِباً فَهُوَ فِي يَدَيْهِ وَ يَرْوِيهِ وَ يَعْمَلُ بِهِ
(16)وَ يَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)
(17)فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ وَهِمَ فِيهِ لَمْ يَقْبَلُوهُ مِنْهُ
(18)وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ أَنَّهُ كَذَلِكَ لَرَفَضَهُ
اهل الشبهة
(19)وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)شَيْئاً يَأْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ
(20)أَوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ
(21) فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ يَحْفَظِ النَّاسِخَ
(22) فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ
(23)وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ
الصادقون الحافظون
(24)وَ آخَرُ رَابِعٌ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى رَسُولِهِ مُبْغِضٌ لِلْكَذِبِ
(25)خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ تَعْظِيماً لِرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)وَ لَمْ يَهِمْ
(26)بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ فَجَاءَ بِهِ عَلَى مَا سَمِعَهُ [سَمْعِهِ] لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ
(27)فَهُوَ حَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْهُ
(28)وَ عَرَفَ الْخَاصَّ وَ الْعَامَّ وَ الْمُحْكَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ فَوَضَعَ كُلَّ شَيْءٍ مَوْضِعَهُ
(29)وَ قَدْ كَانَ يَكُونُ مِنْ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)الْكَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ فَكَلَامٌ خَاصٌّ وَ كَلَامٌ عَامٌّ
(30)فَيَسْمَعُهُ مَنْ لَا يَعْرِفُ مَا عَنَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ وَ لَا مَا عَنَى رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)فَيَحْمِلُهُ السَّامِعُ
(31)وَ يُوَجِّهُهُ عَلَى غَيْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ وَ مَا [قَصَدَ] قُصِدَ بِهِ وَ مَا خَرَجَ مِنْ أَجْلِهِ
(32)وَ لَيْسَ كُلُّ أَصْحَابِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)مَنْ كَانَ يَسْأَلُهُ وَ يَسْتَفْهِمُهُ
(33)حَتَّى إِنْ كَانُوا لَيُحِبُّونَ أَنْ يَجِيءَ الْأَعْرَابِيُّ وَ الطَّارِئُ فَيَسْأَلَهُ (علیه السلام)حَتَّى يَسْمَعُوا
(34)وَ كَانَ لَا يَمُرُّ بِي مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ
(35) فَهَذِهِ وُجُوهُ مَا عَلَيْهِ النَّاسُ فِي اخْتِلَافِهِمْ وَ عِلَلِهِمْ فِي رِوَايَاتِهِمْ.
(1)امام فرمود:در دست مردم حق و باطل و راست ودروغ است.
(2)ناسخ و منسوخ، عام ، خاصّ محکم (آیات و احادیثی که معنای بخودی روشن است) و متشابه(آیات و احادیثی که معنای آنها روشن نیست) و محفوظ- از غلط و اشتباه- و موهو(که یقنی نیست)هست.
(3)و بتحقیق در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آن حضرت درغها بستند تا آنکه آن بزرگوار بپاخاست وایراد خطبه نموده فرمود:
(4)«هرکس از روی مد و دانسته بر من دروغ بندد باید جایگاه و نشیمنگاه خود را در آتش آماده ببیند».
(5)همانا حدیث را برای تو چهار نوع مرد میآورد و نقل میکند وبرای آنها پنجمی نیست.
(6)اول مرد منافقی که اظهار ایمان میکند، ظاهر خود را با اسلام میسازد و میآراید.
(7)احساس و باک از گناه نمیکند و مانع از آن ندارد از روی عمد ودانسته بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دروغ میبندد.
(8)اکر مردم میدانستند که او منافق و دروغگو است از او قبول نمیکردن و سخنش را تصدیق نمیکردند.
(9)ولی مردم گفتند: صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است او را دیده و از او شنیده و فراگرفته است.
(10)مردم بدان جهت سخن او را میپذیرد، در صورتی خدا ترا از منافقان خبر داده با آنچه خبر داده(که منافقان فاسقند) و آنها را توصیف کرده با آنچه برای تو توصیف کرده(که منافقان ریاکار، مذبذب، ریاکر، و در عبادات کسل میباشند).
(11)پس از پیامبر این منافقان ماندند و به رهبران ضلالت و بدعوت کنندگان به سوی آتش(خلفای ستمگر) با دروغ و بهتان تقرب جستند( با ساختن حدیث و فضایل دروغ در نزد خلفا مقرب شدند).
(12)پس خلفا ایشان را متولی کارها کردند، و آنها را حاکم بر گردن و گرده مردم نمودند در نتیجه بوسیله آنها دنیا را خوردند.
(13)و جز این نیست که مردم با پادشاهان و دنیا همراه و همنوا هستند جز آنهایی که خدا آنها را نگهداراد، پس این یکی چهار نفر و چهار نوع بود.
(14)دوم مردی است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چیزهایی شنیده است ولی درست حفظ نکرده است.
(15)در آن اشتباه نموده و عمداً دروف نگفته است پس از آن حدیث در اختیار او است آنرا نقل میکند و به آن عمل میکند.
(16)و میگوید: من آنرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیده ام.
(17)اگر مسلمانان میدانستند که او اشتباه کرده از او قبول نمیکردند.
(18)اگر خود او میدانست که آنچنانست(اشتباه است)آنرا ترک میکرد.
(19)سوم مردی است شنیده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به چیزی امر میکند، پس حضرت از آن نهی کرده ولی این مرد از آن نهی اطلاع نیافته است.
(20)یا شنیده که رسول خدا از چیزی نهی میکند سپس حضرت به آن چیز امر کرده و این مرد ندانسته است.
(21)پس حکم نسخ شده را حفظ نموده و ناسخ را یاد نگرفته و حفظ نکرده است.
(22)و اگر خود او میدانست که آن منسوخ است آنرا ترک میکرد.
(23)و اگر مسلمنان موقعی آنرا میشنیدند میدانستند آن منسوخ است ترک میکردند.
(24)و دیگر چهارمی است که بخدا و پیغمبرش روف نبسته، و دروغ را دشمن میدارد.
(25)دروغ را دشمن میدارد- به جهت ترس از خدا و احترام به رسول خدا، و اشتباه نکرده است.
(26)بلکه آنچه را که شنیده بطور صحیح حفظ کرده، و آنطور که شنیده نقل کرده ودرآن نیفزوده و کم نکرده است.
(27)پس ناسخ را شناخته و حفط کرده و به آن عمل نموده، و منسوخ را حفظ کرده واز عمل به آن دوری نموده است.
(28)و خاص و عام را شناخته و هر چیزی را در جایگاه خود نهاده، و متشابه و محکم آنرا شناخته است.
(29)و گاهی از رسول خدا کلامی صادر میشد که دو جهت داشت: سخنی در هدف خاص وسخنی در جهت عموم.
(30)پس آنرا میشنید که کسی که نمیدانست خدای سبحان از چه قصد کرده و رسول خدا از ان چه قصد داشته، شنونده آنرا حمل میکرد.
(31)و آنرا توجیه و تفسیر مکیرد بدون اینکه معنای آن چیست، و از آن چه قصد شده، و برای چه این سخن خارج و صادر شده است.
(32)و همه اصحاب رسول خدا چنان نبودند که از او بپرسند ودر فکر فهمیدن و کنجکاوی باشند(راه سؤوال مطالب را نمیدانستند).
(33)تا آنکه دوست میداشتند بادیه نشینی و رهگذری بیاید و از آن حضرت سؤال کند و ایشان بشنوند.
(34)ولی چیزی از اینها به سر من نمی آمد مگر اینکه از آن حضرت میپرسیدم و حفظ میکردم.
(35)پس این است سبب و دلیل اختلاف مردم و متفاوت و سست و غلط بودن روایتهای ایشان.
قبلی [1] بعدی [2]Links
[1] https://farsi.balaghah.net/node/7646
[2] https://farsi.balaghah.net/node/7644