(1)الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّمَا وَقَبَ لَيْلٌ وَ غَسَقَ
(2)وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّمَا لَاحَ نَجْمٌ وَ خَفَقَ
(3)وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَيْرَ مَفْقُودِ الْإِنْعَامِ وَ لَا مُكَافَإِ الْإِفْضَالِ
(4) أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتِي
(5)وَ أَمَرْتُهُمْ بِلُزُومِ هَذَا الْمِلْطَاطِ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرِي
(6)وَ قَدْ رَأَيْتُ أَنْ أَقْطَعَ هَذِهِ النُّطْفَةَ إِلَى شِرْذِمَةٍ مِنْكُمْ
(7)مُوَطِّنِينَ أَكْنَافَ دِجْلَةَ
(8)فَأُنْهِضَهُمْ مَعَكُمْ إِلَى عَدُوِّكُمْ
(9)وَ أَجْعَلَهُمْ مِنْ أَمْدَادِ الْقُوَّةِ لَكُمْ.
(10)قال السيد الشريف أقول يعني (علیه السلام)بالملطاط هاهنا السمت الذي أمرهم بلزومه و هو شاطئ الفرات و يقال ذلك أيضا لشاطئ البحر و أصله ما استوى من الأرض و يعني بالنطفة ماء الفرات و هو من غريب العبارات و عجيبها
(2)و ثنا و ستایش یاد خدا را هر زمانی که ستاره ای بدرخشد و پنهان شود.
(3)و ثنا و ستایش باد خدا را در حالی که احسان و انعام او پایان ندارد، و فضل و بخشش او عوض و مکافات ندارد.
(4)پس این ستایش ها، مقدمه و جلوه داران سپاه خود را بسوی دشمن فرستادم(زیاد بن نصر و شریح بن هانی را با دوازده نفر فرستاده بود).
(5)و ایشانرا دستور داده ام که ملازم این طرف و کنار فرات باشند تا رسیدن دستور بعدی من.
(6)صلاح می بینم که از این آب کم گذشته پیش جمیعت کمی بروم (نطفه: بمعنی آب کم که در اینجا منظور آب فرات است).
(7)که در اطراف دجله وطن اختیار کرده اند.
(8)تا ایشانرا همراه شما بسوی دشمن حرکت دهم.
(9)و تا آنها را مدد و کمک قوه شما قرار دهم.
(10)می گویم منظور حضرت از «ملطاط» همان سمت است که امام امر فرموده بود ملازم آن باشند و آن کنار فرات بود، و به آن شاطی ءُ البحر نیز گویند، معنی اصلی ملطاط زمین هموار است، و مراد از «نطفه» آب فرات است، و این عبارات غریب و عجیب است.
قبلی [1] بعدی [2]Links
[1] https://farsi.balaghah.net/node/7598
[2] https://farsi.balaghah.net/node/7600