(1)لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَكُنْتُ قَاتِلًا
(2)أَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ لَكُنْتُ نَاصِراً
(3)غَيْرَ أَنَّ مَنْ نَصَرَهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ خَذَلَهُ مَنْ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ
(4)وَ مَنْ خَذَلَهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي
(5)وَ أَنَا جَامِعٌ لَكُمْ أَمْرَهُ
(6)اسْتَأْثَرَ فَأَسَاءَ الْأَثَرَةَ
(7)وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ
(8)وَ لِلَّهِ حُكْمٌ وَاقِعٌ فِي الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ.
(1)اگر من به کشتن او دستور می دادم قاتل بودم چون امر به قتل مقدمه و سبب قتل است.
(2)و اگر از کشتن او نهی می کردم یاور او بودم(در صورتی که کارهای او باطل بود و من یاور اشخاص باطل و ستمگر نمی شوم).
(3)الا اینکه کسی او را یاری کرده نمی توانند بگوید: او را کسانی یاری نکرد که من از آنها بهترم.
(4)و آنکه او را یاری نکرد نمی تواند بگوید: عثمان را کسانی یاری کردند که از من بهترند (لاصه اینکه یک عده اشخاص پست و غارتگر بیت المال و غیرمؤمن به اهداف اسلام دور عثمان جمع شده بودند و از او و در واقع از منافع و اهداف خود دفاع می کردند و مردم مسلمان و دلسوز به اسلام دست از حمایت و یاری عثمان برداشته بودند).
(5)من کار و جریان عثما نرا در دو جمله جمع وبیان می کنم.
(6)خود و خویشاوندان و افراد قوم خود را بر مسلمانان مقدم داشت(پستها و غنائم را میان ایشان تقسیم و مسلمانان لایق و شایسته را محروم نمود). پس کار بد انجام داد.
(7)شما مسلمانان به فریاد آمده و اظهار ناراحتی کردید ولی شما هم بد کردید: عثمان را کشتید در صورتی که کشتن او صلاح نبود بلکه راه صالح این بود که او را عزل کرده و کارداران او را از مناصب مسلمین بیرون کنید.
(8)و خدا را درباره ترجیح دهنده (عثمان) و بی تابی کننده (مسلمانان شورشی) حکمی است که انجام خواهد یافت.
قبلی [1] بعدی [2]Links
[1] https://farsi.balaghah.net/node/7580
[2] https://farsi.balaghah.net/node/7582