باب گزيده ای از نامه های مولای ما امير المؤمنين (عليه السلام) به دشمنان و کارگزارانش در شهرها و نيز گزيده ای از عهدنامه هايش به عمّالش و وصايای آن حضرت به کسان و يارانش.
نامه ای از آن حضرت (علیه السلام) به مردم کوفه هنگام حرکتش از مدينه به بصره.
از بنده خدا، علی، امير المؤمنين به مردم کوفه که بزرگواران ياران و ارجمندان عرب اند.
اما بعد. شما را از کار عثمان خبر می دهم، به گونه ای که شنيدنش چون ديدن باشد: مردم بر او خرده گرفتند و من که مردی از مهاجران بودم، همواره خشنودی او را می خواستم و کمتر سرزنش می کردم. ولی طلحه و زبير در باره او شيوه ديگر داشتند و آسانترين کارشان، تاختن بر او بود و نرمترين رفتارشان، رفتاری ناهموار بود.
بناگاه، عايشه بی تأمل بر او خشم گرفت و مردمی بر او شوريدند و کشتندش. آن گاه مردم با من بيعت کردند نه از روی اکراه يا اجبار، بل به رضا و اختيار.
بدانيد که سرای هجرت [مدينه ] مردمش را از خود راند و مردم نيز از آنجا رفتند.
ناگاه، چون ديگی که بر آتش باشد، جوشيدن گرفت و فتنه سر برداشت. پس به سوی اميرتان بشتابيد و اگر خدا خواهد، برای جهاد با دشمن، به پيش تازيد.