«870»
(20) (و من كتاب له ( عليه السلام )) إلى زياد ابن أبيه و هو خليفة عامله عبد الله بن عباس على البصرة و عبد الله عامل أمير المؤمنين ( عليه السلام ) يومئذ عليها و على كور الأهواز و فارس و كرمان .
وَ إِنِّي أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِي أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيْ ءِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً لَأَشُدَّنَّ عَلَيْكَ شَدَّةً تَدَعُكَ قَلِيلَ الْوَفْرِ ثَقِيلَ الظَّهْرِ ضَئِيلَ الْأَمْرِ وَ السَّلَامُ .
ص871
از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است بزياد ابن ابيه
هنگامي كه در حكومت بصره قائم مقام و جانشين عبد اللَّه ابن عبّاس بود، و عبد اللَّه آن هنگام از جانب امير المؤمنين عليه السّلام بر بصره و شهرهاى اهواز و فارس و كرمان حكمفرما بود (كه در آن او را از خيانت ببيت المال مسلمانان منع كرده مى ترساند، و اينكه او را زياد ابن ابيه يعنى زياد پسر پدرش ناميده اند براى آنست كه پدرش معلوم نيست، او ادّعاء ميكرد كه ابو سفيان پدرش بوده و ابو سفيان هم او را در مجلس عمر ابن خطّاب پسر خود خواند، چنانچه در شرح نامه چهل و چهارم بيان ميشود، مادرش سميّه كه مادر ابى بكرة هم بود بزناء دادن شهرت داشت، گفته اند: عائشه اوّل كسى است كه او را ابن ابيه خواند): 1 و من سوگند بخدا ياد مي كنم سوگند از روى راستى و درستى اگر بمن برسد كه تو در بيت المال مسلمانان بچيزى اندك يا بزرگ خيانت كرده و بر خلاف دستور صرف نموده اى بر تو سخت خواهم گرفت چنان سختگيرى كه ترا كم مايه و گران پشت و ذليل و خوار گرداند (ترا از مقام و منزلت بر كنار نموده آنچه از بيت المال اندوخته اى مى ستانم بطوري كه درويش گرديده و توانائى كشيدن بار مئونه و روزى عيال نداشته در پيش مردم خوار و پست گردى) و درود بر آنكه شايسته درود است.
Links
[1] https://farsi.balaghah.net/node/488
[2] https://farsi.balaghah.net/node/490