تربیت سیاسی كارگزاران در مدرسه امام علی علیه السلام
نهج البلاغه پس از قرآن كریم، سرچشمه زلال معارف الهی است. گذشته از معارف الهی، بسیاری از مسائل سیاسی، اجتماعی و حوادث تاریخی نیز در آن بیان شده و معیارهای اخلاقی و راه كارهای عملی فراوانی برای حل مشكلات اجتماعی و رفع بحران های سیاسی در این كتاب شریف ارائه گردیده است. این مجموعه همچنین با گفته های آن حضرت، تصویری از حكومت جائر مخالفان نظام علوی می نمایاند كه اشراف شهوتران و طغیانگر در آن ایفای نقش می كردند. علاوه بر این، نهج البلاغه، اصول و روش های تربیتی را نیز به تصویر می كشد. عهدنامه امام علیه السلام به مالك اشتر نخعی برنامه مدونی است از یك نظام اسلامی در همه ابعاد آن; سیاست را هم گام با اخلاق، دیانت و ارزش های دینی ارائه كرده و این در اصلاح رفتارهای سیاسی مدیران و فرمانروایان نقشی بسزا دارد.
این نبشتار به نوبه خود، تلاشی است درباره نمایاندن جلوه هایی از تربیت سیاسی كارگزاران و زمامداران اسلامی كه بر اساس اندیشه های سیاسی حضرت علی علیه السلام تدوین یافته است.
گرچه ارائه تعریف جامع و مانعی از «تربیت » و «سیاست » و نیز «تربیت سیاسی » دشوار است، ولی با مراجعه به معانی لغوی این واژه ها و تعاریف گوناگونی كه برای آن ها ذكر شده، می توان تا حدی مفهوم «تربیت سیاسی » را به دست آورد. «تربیت » در لغت، به معنای پرورانیدن یا پرورش دادن و بارآوردن; (1) یعنی به فعلیت رساندن نیروهای بالقوه متربی است. در اصطلاح، تعاریف متعددی از آن ارائه شده كه در عین تعدد، همگی در این زمینه توافق دارند كه تربیت فرایندی است كه نتیجه اش تغییر رفتار فرد - اعم از فردی و اجتماعی - و كسب هنجارهای مورد قبول می باشد.
«سیاست » نیز در لغت به معنای اصلاح امور خلق، اداره كارهای مملكت، حكم راندن بر رعیت و ریاست كردن (2) آمده،
اما در اصطلاح، تعریف های مختلفی از آن شده است كه این موضوع به اختلاف فكری و نظری صاحب نظران سیاسی بازمی گردد. با این وجود، تقریبا همه اندیشمندان سیاسی بر این نكته اتفاق نظر دارند كه منظور از «سیاست » مدیریت و تدبیر امور جامعه در مسیر زندگی معقول همراه با عزت و رفاه عمومی است.
با توجه به آنچه گفته شد، می توان گفت: «تربیت سیاسی » فرایندی است فراگیر و تدریجی كه در جهت تربیت شهروندان مسؤول و وظیفه شناس و نیز پرورش كارگزاران كاردان و شایسته برای اداره امور جامعه صورت می گیرد.
این مفهوم از «تربیت سیاسی » از مجموع فرمان ها و دستورالعمل های سیاسی - اخلاقی مندرج در خطبه ها، نامه ها و حكمت های نهج البلاغه به دست می آید. بدین روی چنین تربیتی در این مقال، دارای ویژگی های ذیل است:
1. فرایندی است فراگیر و دایمی; بدین معنا كه برای عموم افراد بوده و در هر زمانی قابل اجراست و اختصاص به زمان خاصی ندارد.
2. تحقق چنین چیزی تدریجی است و نیاز به زمان دارد; به صورت دفعی قابل حصول نیست.
3. ارتباط عمیقی با باورها و ارزش های دینی دارد.
4. به تامین نیازهای مادی و معنوی جامعه - هر دو - توجه دارد.
تربیت سیاسی مهم ترین نوع تربیت است كه در تحقق هدف های مادی و معنوی جامعه نقش اساسی دارد. هر ملتی بر اساس اصول و معیارهای مورد قبول خود، از زندگی، یك سلسله هدف هایی در نظر می گیرد و در تحقق آن ها می كوشد. اما دست یابی به این اهداف، تامین نیازها و پیشرفت جامعه در همه ابعاد، مستلزم وجود فرهنگ سیاسی قدرتمندی است كه متناسب با اوضاع و احوال سیاسی - اجتماعی روز باشد. وجود چنین فرهنگی مبتنی بر اندیشه های دینی، در میان نسل جوان جامعه از اهمیت خاصی برخوردار است. از این روست كه تربیت سیاسی برای آگاه ساختن مردم، به ویژه جوانان و نوجوانان، از مسائل سیاسی، اجتماعی و اندیشه های اساسی نظام حاكم ضرورت دارد; زیرا تربیت سیاسی فرایندی است كه طبقات گوناگون جامعه را با معیارها و اصول بنیادین حكومت آشنا ساخته، فعالیت های سیاسی و اجتماعی را چنان به هم نزدیك می سازد كه هیچ گونه اصطكاك و برخوردی بحران زا روی ندهد. (3)
تربیت سیاسی در جامعه اسلامی ما، با توجه به قشر عظیم جوان آن از اهمیت بیش تری برخوردار است.
اما متاسفانه نظام آموزش كنونی كشور جوابگوی این مهم نیست و برنامه های آموزشی - تربیتی متناسب با سطح نیازهای فرهنگی و اجتماعی جامعه نمی باشد. بنابراین، بر تمام دست اندركاران نظام آموزشی كشور لازم است كه به ربیت سیاسی نسل جوان توجه نموده، شرایط لازم را برای تربیت نیروهای شایسته و كاردان برای اداره هرچه بهتر جامعه فراهم سازند. بی توجهی به این موضوع، دست كم دو پیامد منفی در پی خواهد داشت:
1. بی اعتنایی جوانان نسبت به سرنوشت كشور.
2. آسیب پذیری آنان كه ممكن است فریب دشمنان را بخورند و آلت دست بیگانگان قرار گیرند. (4)
هدف از تربیت سیاسی متناسب با هر مكتبی متفاوت است; هر مكتب سیاسی بر معیار اصول و مبانی نظری خود، هدف های خاصی را در تربیت سیاسی دنبال می كند. مكتب اسلام كه به همه ابعاد زندگی - دنیا و آخرت، فرد و اجتماع، حكومت و سیاست، اقتصاد و فرهنگ - توجه دارد، از منظر خاصی به سیاست و حكومت می نگرد; چون حكومت به عنوان اساسی ترین نهاد اجتماعی مورد عنایت اسلام بوده و از این رو، قوانین عادلانه ای برای اداره جامعه و اجرای حدود الهی تشریع كرده است. (5)
ازآن جا كه هدف از برقراری حكومت دراسلام، اجرای احكام الهی و تامین نیازهای مادی و معنوی جامعه است، تربیت سیاسی نیز دقیقا در همین زمینه انجام می گیرد. در نظام اسلامی، باید افرادی را برای اداره امور سیاسی - اجتماعی كشورتربیت كرد كه هنگام تصدی منصب، اولا، خوددیندار وپایبند ارزش های دینی و اخلاقی باشند و ثانیا، بتوانند دستورات اسلام را در جامعه اجرا كنند.
بنابراین، هدف از تربیت سیاسی در اسلام، نخست تربیت شهروندانی آگاه، متعهد و مسؤول است، به گونه ای كه در قبال مسائل سیاسی -اجتماعی جامعه بی تفاوت نبوده، احساس وظیفه كنند، در مرحله بعد، پرورش كارگزارن در دو بعد علم و عمل مورد نظر است; زیرازمامدار كارآمد از یك سو، به علم و دانش - دینی و فنی - نیازمند است. ازسوی دیگر، به رفتار و برخورد مناسب با مردم، اگر این دو جنبه باهم تلفیق گردد، امورجامعه اصلاح می شود.
در اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام، دانش و تقوا و تلفیق این دو در عمل، از شروط لازم برای مدیریت و زمام داری است; چرا كه مدیر و حاكم ناآگاه و بی تقوا جامعه را به گم راهی و فسادمی كشاند. حضرت علی علیه السلام در این زمینه می فرماید: «نباید نادان بر ناموس و جان مسلمانان حاكم شود، وگرنه آن هارابه گم راهی می برد» (6) باز می فرماید: «حكومت و اداره جامعه بر اساس تقوا و پرهیزگاری نه به كسی آسیب می رساند و نه كشتزار قومی را از بین می برد» ; (7) زیرا تقوا خانه ای است چون دژ استوار (8) كه انسان را از هر گناه و سركشی نگه می دارد.
بر این اساس، می توان گفت: هدف از تربیت سیاسی در اسلام تربیت عموم مردم، به خصوص سیاستمداران و زمامداران اندیشمند و متقی، بر اساس اصول و اخلاق اسلامی است; زیرا هرگاه زمامدار جامعه كاردان و متقی باشد، تقوای او مانع استبداد و انحراف وی از ارزش های اسلامی می شود. دراین صورت، علاوه بر رعایت احكام و حقوق اسلامی، عدالت اجتماعی نیز برقرار و مردم هدایت و سعادتمند خواهند شد.
تعیین قلمرو تربیت سیاسی بسیار مشكل است و نمی توان حد و مرز دقیق آن را به آسانی مشخص كرد; چون هیچ جنبه ای اززندگی فردی و اجتماعی انسان نیست كه با تربیت و سیاست در ارتباط نباشد و دراین دو قلمرو قرار نگیرد. با این وجود، شناخت مرزهای تربیت سیاسی به شناخت حوزه های تربیت و سیاست بستگی دارد كه وجه اشتراك آن دو، قلمرو تربیت سیاسی را معین می كند.
از یك سو، تربیت دارای حوزه های وسیعی است كه سراسر زندگی انسان را در برمی گیرد. از سوی دیگر، زندگی بشر با سیاست عجین است. پس تربیت و سیاست به نحوی همه افراد، گروه ها و طبقات گوناگون را فرا می گیرد و مردم چه بخواهند و چه نخواهند، تحت تاثیر آن قرار می گیرند. (9) اما از دیگر سو، سیاست به هر مفهومی كه باشد، یكی از حوزه های مهم آن مدیریت جامعه و راهبرد امور عمومی در جهت خیر و صلاح مردم است. تربیت سیاسی - به مفهومی كه ذكر شد - در همین قلمرو قابل تطبیق و اجراست.
بنابراین، تربیت سیاسی در حوزه سیاست قرار می گیرد و قلمرو آن محدود به دامنه رفتار سیاسی است. اگر رفتار سیاسی را با هرگونه فعالیت سیاسی برابر بدانیم، قلمرو تربیت سیاسی توسعه می یابد; (10) چون شامل همه حركت های سیاسی در سطح جامعه می شود. ولی اگر دامنه رفتار سیاسی را به رفتار سیاستمداران حاكم در جامعه محدود كنیم; قلمرو تربیت سیاسی نیز به همان اندازه محدود می گردد.
آنچه از خطبه ها، نامه ها و كلمات نهج البلاغه برمی آید معنای اول را تایید می كند. این گفته ها معمولا در مجامع عمومی ایراد شده وطرف خطاب امام علیه السلام عموم مردم بوده است. به همین دلیل، در بسیاری از سخنان آن حضرت، عباراتی همچون «ایها الناس » و «عبادالله » وجود دارد كه همه انسان ها را دربرمی گیرد. برای مثال، درباره تقوا و دوری از دنیا می فرماید: «بندگان خدا، شما را به تقوا و پرهیز از دنیا سفارش می كنم. » (11) «ای مردم، زهد یعنی كوتاهی آرزو و شكر در برابر نعمت و پارسایی در برابر گناهان. » (12)
با این حال، دستورالعمل های سیاسی نهج البلاغه مثل نامه ها، بیش تر متوجه كارگزاران و مدیران جامعه است; چون فرمان ها غالبا به مدیران ارشد نظام اسلامی كه منصوبان حضرت بوده اند و برای اجرای هر چه بهتر برنامه ها صادر شده است. از این رو، قلمرو تربیت سیاسی از منظر نهج البلاغه در قالب رفتار سیاسی موجود در جامعه، اعم از شهروندان و كارگزاران، تعیین می گردد. بدین روی، ربیت سیاسی همه افراد جامعه را در بر می گیرد و باید برای بالا بردن سطح فكری آنان به صورت فراگیر در اجتماع اجرا شود، به خصوص در مورد كارگزاران و سیاستمداران كه به دلیل موقعیت اجتماعی آن ها، اجرای تربیت سیاسی از همیت خاصی برخوردار است. از این رو، سفارش ها و دستورات گوناگون آن حضرت به كارگزاران نشان دهنده اهتمام ایشان به اجرای عدالت اجتماعی است كه درحقیقت، محصول تربیت زمامداران می باشد.
تربیت سیاسی یكی از شاخه های تربیت و تحت تاثیر عواملی است كه بر تربیت مؤثر واقع می شود. منظور از «عوامل تربیت سیاسی » عناصری است كه به نحوی در نگرش، اندیشه و رفتار سیاسی فرد تاثیر می گذارد و خط مشی سیاسی او را شكل می دهد. عوامل ربیت سیاسی در نهج البلاغه متعدد است و این از فرازهای گوناگون كلمات امام علی علیه السلام برمی آید. هر چند بررسی همه این عوامل در این مختصر نمی گنجد، ولی به عنوان نمونه به برخی از آن ها اشاره می شود:
مهم ترین عامل تربیت در كلام امام علی علیه السلام، به خصوص نهج البلاغه، دین و ایمان به محتوای دینی است. دین و برنامه های عملی آن از جهات گوناگون بر شكل گیری شخصیت، افكار و رفتار انسان تاثیر می گذارد; به گونه ای كه فرد تمامی برنامه های زندگی اش را از دین و الگوهای دینی فرا می گیرد; همان گونه كه بینش های دینی رفتار فردی و خانوادگی را تحت تاثیر قرار می دهد و گرایش های سیاسی - اجتماعی را نیز هدایت می نماید. امروزه بسیاری از كشورهای جهان در شرق و غرب بیش تر برنامه ها و سیاست های كلی شان برخاسته از سوابق دینی آن هاست. اگر دین حق باشد و از قواعد فطری و الهی تبعیت نماید، بر خط مشی انسان تاثیر ثبت خواهد گذاشت، وگرنه تاثیرات منفی از خود بر جای می گذارد.
دین عامل بسیار مهم مهار قدرت و جلوگیری از فساد سیاسی - اجتماعی است. در بیانات و فرمان های حضرت علی علیه السلام، بر رعایت احكام و دستورات خداوند و پیروی از دین مقدس اسلام مكرر تاكید شده است. آن حضرت در خطبه 189 نهج البلاغه، ضمن ارائه توصیف جامع از دین اسلام، همگان را به پیروی از آن دعوت می كنند: «پس آن (دین اسلام) را محترم و بزرگ داشته، از آن پیروی نمایید و حق آن را ادا كنید. » (13) این از آن روست كه عمل به احكام اسلام موجب سعادت دنیا و آخرت انسان است. اگر زمامدار و رئیس كشور، مؤمن و متدین به آیین اسلام باشد، ایمان و تدین او مانع استبدادش می گردد. اسلام بر تربیت اخلاقی، تقوا و خودسازی زمامداران و مدیران جامعه تاكید بسیار دارد; چون ابزارهای قدرت و فرمان روایی بیش تر در اختیار حاكمان قرار دارد و از این رو، نیاز آن ها به تربیت اخلاقی و سیاسی نیز افزون تر است.
همچنین حضرت علی علیه السلام در نامه ای خطاب به عمرو عاص، او را از استفاده نامناسب از دین و پیامدهای زیان بار آن آگاه نموده، می فرمایند: «پس تو (ای عمروعاص) ، دین خود را تابع دنیای كسی (معاویه) قرار دادی كه گم راهی او آشكار و پرده اش دریده است. تو دنبال چنین كسی رفتی و بخشش او را خواستی. پس دنیا و آخرت خود را به باد دادی و اگر به حق چنگ می زدی، آنچه (از دنیا و آخرت) می خواستی به آن می رسیدی. » (14)
الف - فردی:
ایمان به خدا، كه یكی از اركان مهم دین است، در تقویت اراده و اعتماد به نفس انسان، به خصوص حاكمان و مدیران جامعه، تاثیر فراوان دارد. یاد خدا و اعتقاد به او موجب آرامش روحی و اطمینان خاطر فرد شده، او را در برابر حوادث و گرفتاری ها قوی می سازد: «آگاه باشید كه تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابد. » (رعد: 28) از این جاست كه افراد مؤمن در انجام وظیفه و خدمت به مردم، هرگز احساس خستگی نمی كنند، بلكه با جدیت تمام، به كارهای سودمند خود برای اجتماع ادامه می دهند و با سرمایه ایمان است كه آن ها می توانند كارهای شایسته انجام دهند. حضرت علی علیه السلام درباره ایمان و نقش آن در انجام كار خیر و نیل بشر به سعادت می فرماید: «راه ایمان روشن ترین راه است و درخشنده تر از چراغ. پس به وسیله ایمان و اعتقاد به خدا، می توان بر انجام كارهای نیك هدایت شد. » (15) بنابراین، دین و ایمان عامل قوی در تقویت اراده زمامداران است، به نحوی كه آنان می توانند در اثر تبعیت از دین و تقویت ایمان بر خواسته های نفسانی خویش غالب آیند و در راه خدا و خدمت به خلق خدا گام بردارند. رهبران دینی و سیاستمداران واقعی در طول تاریخ چنین بوده اند.
ب - اجتماعی:
دین از نظر اجتماعی، وحدت آفرین و مهم ترین عاملی است كه می تواند گروه های پراكنده را گرد هم آورد. در بسیاری از آیات قرآن به این مساله اشاره شده و دین اسلام به عنوان «صراط مستقیم » و یگانه محور اجتماع مردم معرفی گردیده است. خداوند می فرماید: «و این [دین] راه مستقیم من است، از آن پیروی كنید و از راه های پراكنده (و انحرافی) پیروی ننمایید كه شما را از طریق حق دور می سازد» (انعام: 153) حضرت علی علیه السلام نیز در موارد متعددی از نهج البلاغه، با توصیفی جامع از دین اسلام، آن را عامل وحدت و موجب نجات جامعه از بدبختی می دانند و در این زمینه می فرمایند: دین نور و روشنی است برای كسانی كه بخواهند در راه راست قدم بردارند و از ضلالت و گمراهی نجات یابند; عامل نجات و رهایی از عذاب برای كسانی است كه به آن تصدیق و اعتراف كنند. » (16)
ج - اخلاقی:
مهم ترین نقش تربیتی دین و ایمان، اصلاح اخلاق و رفتار مردم است; زیرا اصلاح رفتارهای فردی و اجتماعی تنها در سایه گرویدن به دین و تبعیت از دستورات آن امكان پذیر است. انبیا و اولیای الهی، كه همگان مبلغان دینی و فرستادگان خدا بودند، هر یك به نوبه خود مردم را به رفتار نیكو و اخلاق حسنة دعوت می كردند; به خصوص پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله كه در این زمینه، بسیار تلاش كردند تا توانستند عرب های دوره جاهلیت را با دین توحید و اخلاق اسلامی آشنا سازند. در روایت معروفی از آن حضرت نقل شده است كه فرمودند: «من مبعوث شده ام تا مكارم اخلاق را به حد كمال برسانم. » (17) قرآن درباره اخلاق پیامبرصلی الله علیه وآله می فرماید: «تو ملكات اخلاقی بس بزرگی داری. » (قلم: 40) و با همین اخلاق بود كه ایشان توانست بر مشكلات فایق آید و مردم را هدایت كند. بنابراین، یكی از نقش های مهم دین نقش تربیتی آن است و با پیروی از ارزش های دینی، می توان به كمالات اصیل انسانی نایل گردید.
كانون خانواده در نظام تعلیم و تربیت، از جایگاه خاصی برخوردار است و كارشناسان امور تربیتی همواره بر اهمیت آن تاكید كرده اند; زیرا خانواده نخستین محیطی است كه كودك در آن قدم می گذارد و تحت تاثیر كنش ها، نگرش ها و عملكرد اعضای خانواده، به خصوص پدر و مادر قرار می گیرد. زیربنای شخصیت انسان در دامان پدر و مادر پی ریزی شده، به مرور زمان شكل می گیرد. كودك در محیط خانه، از چگونگی روابط انسانی آگاه می شود و می آموزد كه چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار كند. اندیشه های سیاسی - اجتماعی فرد بیش از همه برایند نگرش ها و گفتارهایی است كه در محیط خانه به او تلقین می شود.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به تاثیر مثبت و منفی خانواده بر رفتار سیاسی فرد اشاره دارند. ایشان در نامه ای به معاویه، بی لیاقتی او را در زمامداری به دلیل سوابق بد خانوادگی اش یادآور شده، می فرمایند:
«ای معاویه، شما (بنی امیه) كی لیاقت حكم رانی بر رعیت و زمام داری مسلمانان را داشته اید; بدون سابقه خیر و نیكو و دارا بودن بزرگواری و ارجمندی در میان مردم؟» (18)
یعنی پیش از این، هیچ گونه برتری و امیتاز خانوداگی نداشته ای كه موجب شود ادعای خلافت و زمام داری نمایی. همچنین حضرت در نامه دیگری خطاب به منذر ابن جارود عبدی، كه بر بعضی از شهرهای فارس از جانب آن حضرت حكم رانی داشت و مرتكب خیانت و فساد مالی شد، به تاثیر خانواده بر رفتار سیاسی فرد اشاره می كنند و می فرمایند: «نیكی پدرت مرا فریب داد و گمان كردم كه توهم از روش او پیروی می نمایی و به راه او حركت می كنی. پس ناگاه به من خبر رسید كه خیانت كرده از سیره پدر و خانواده ات عدول نموده ای. » (19)
روشن است كه نقش خانواده در تربیت و رفتار سیاسی فرد از نظر امام علی علیه السلام مسلم بوده و حضرت به این موضوع اذعان داشته اند، وگرنه اشاره به عدم شایستگی معاویه در تصدی خلافت مسلمانان به لحاظ سوابق بد خانوادگی و فامیلی و اشاره به حسن رفتار پدر منذر ابن جارود و تاثیر آن در انتخاب منذر به عنوان والی و حكمران یكی از شهرهای فارس از جانب آن حضرت، معنا ندارد. بنابراین، می توان گفت: خانواده یكی از عوامل مهم در تربیت سیاسی است و اندیشه های سیاسی فرد بیش تر تحت تاثیر جهت گیری ها، نگرش ها و رفتارهای سیاسی - اجتماعی خانوادگی وی قرار دارد.
حضرت علی علیه السلام در یكی از خطبه های نهج البلاغه از سوابق خانوادگی، مقام و منزلتش نزد رسول خداصلی الله علیه وآله و چگونگی ارتباطش با آن حضرت سخن می گوید. ایشان در این بخش از سخنان خود، به بیان نحوه زندگی خویش با رسول خدا صلی الله علیه وآله و آموزه های اخلاقی و رفتاری، كه از آن حضرت فراگرفته است، می پردازد و در این زمینه می فرماید:
«شما مقام و منزلتم را نزد رسول الله صلی الله علیه وآله به سبب خویشی نزدیك و مقام بلند و احترام خاصی كه نزد آن حضرت داشتم، می دانید. زمان كودكی مرا در كنارش پرورش داد و تربیت كرد و به سینه اش می چسبانید، در آغوش می گرفت و تنش را به من می مالید و بوی خوشش را به من می بویانید و خوراكی جویده در دهان من می نهاد، و من به دنبال او می رفتم; مانند رفتن بچه شتر دنبال مادرش و در هر روز از اخلاق خود برایم ظاهر می كرد و مرا به پیروی از آن امر می نمود. من در حراء نزد او بودم; جز من كسی آن حضرت را نمی دید. نور وحی و رسالت رامی دیدم وبوی نبوت و پیغمبری را می بوییدم. » (20)
همان گونه كه از این كلمات حضرت به روشنی برمی آید، شخصیت آن حضرت از دوره كودكی كاملا تحت تاثیر رفتار و گفتار پیامبرصلی الله علیه وآله قرار داشته و در حقیقت، او محصول تربیت های مؤثررسول اكرم صلی الله علیه وآله است. افكار و اندیشه های سیاسی - اجتماعی امام علی علیه السلام برخاسته از همان اندیشه های الهی رسول الله صلی الله علیه وآله می باشد كه در دوران كودكی به اوآموخت و براساس آن تربیت كرد.
امروزه نیز آثار تربیت خانوادگی و فضای حاكم بر آن در جهت گیری ها، نگرش ها و برخوردهای سیاسی زمامداران و سیاستمداران به خوبی نمایان است. فرمانروایانی كه خانواده های شان تحت تاثیر فرهنگ غرب قرار گرفته اند و فضای حاكم بر آن ها فضای غیردینی است به شدت گرایش ضددینی دارند و طرفدار برقراری رابطه نزدیك با امریكا هستند. این عده، كه فریفته ظواهر تمدن غرب شده اند، در واقع، از سیاست های معاویه گونه سردمداران استكبار غرب پیروی می كنند و از حكومت عادلانه علی علیه السلام كه نمونه آن در جهان امروز، نظام جمهوری اسلامی و حاكمیت ولایت فقیه است، دوری می جویند. در مقابل، سیاستمدارانی نیز هستند كه در اثر تربیت درست خانوادگی و فضای دینی حاكم بر آن، با تمام توان پشتیبان اسلام می باشند و از ارزش های دینی كاملا حمایت می كنند. به هر حال، خانواده یكی از عوامل بسیار مهم و تاثیرگذار در تربیت سیاسی است. از این رو، لازم است تربیت سیاسی به صورت برنامه ای فراگیر به محیطهای خانوادگی نیز راه یابد و سیاست های كلی نظام اسلامی به افراد آموزش داده شود.
عامل دیگری كه خواه ناخواه بر نگرش ها و گرایش های سیاسی افراد تاثیر می گذارد، ارزش ها و سنت های مورد قبول جامعه است. تجربه نشان داده است كه انسان تحت تاثیر محیط و فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاكم بر آن قراردارد، به گونه ای كه نمی توان شخصیت علمی و سیاسی افراد را جدا از شرایط زیست - محیطی آن ها تجزیه و تحلیل كرد. از این رو، ارزش ها و سنت های رایج در اجتماع به عنوان عاملی مؤثر در تربیت سیاسی حاكمان شناخته می شود. رهبران سیاسی جهان نمی توانند بدون در نظر گرفتن هنجارهای اجتماعی و ارزش های موجود در جامعه برنامه ریزی كنند و یا طرحی را اجرا نمایند. بر این اساس، تربیت سیاسی در هر جامعه، باید هماهنگ با ارزش های دینی و فرهنگی آن جامعه انجام گیرد. به عنوان نمونه، ارزش های حاكم در نظام اسلامی ایران، ارزش های دینی و اسلامی است. بدین روی، تربیت سیاسی فرمانروایان و سیاستمداران این نظام باید بر اساس اصول و معارف اسلامی باشد.
امام علی علیه السلام در عهدنامه مالك اشتر در این زمینه می فرماید: «هرگز سنت نیكی را كه پیشتازان این امت به آن عمل نموده اند، مشكن; سنتی كه موجب انس و لفت بین مردم گردیده و ملت بر اساس آن به زندگی شایسته ای دست یافته اند. » (21)
از این دستور امام علیه السلام برمی آید كه سنت ها و ارزش های مورد پذیرش جامعه در صورتی كه هماهنگ با ارزش های دینی باشد، باید حفظ گردد; چون این گونه ارزش ها، به خصوص ارزش های دینی، محور وحدت ملت و مانع تفرقه و جدایی آن هاست. امروزه به روشنی مشاهده می شود در جامعه ای كه ارزش های اسلامی حاكم است مردم آن آزاد و مستقل وبه صورت متحدزندگی می كنند. به عكس، جوامعی كه به ارزش های دینی چندان اهمیت نمی دهند و تعهدی نسبت به انجام احكام الهی ندارند، دچار تفرقه و پراكندگی شده، از وضعیت مناسبی برخوردار نیستند. بنابراین، هر مدیر و سیاستمداری كه در راس قدرت قرار می گیرد، حق ندارد نسبت به ارزش های دینی بی اعتنایی نشان دهد، بلكه موظف است مردم را به التزام و تعهد نسبت به ارزش ها دعوت نماید و خود نیز عامل بدان باشد.
آنچه در مباحث تربیتی به ویژه تربیت سیاسی، اهمیت دارد و لازم است مورد بررسی قرار گیرد روش های تربیت است تا مربی بتواند با استفاده از آن ها افراد شایسته ای پرورش دهد.
امروزه، روش های گوناگونی در فرایند تربیت به وجود آمده و مورد استفاده مربیان قرار می گیرد كه عمده ترین آن ها عبارت است از: روش الگودهی، پند و اندرز، عبادت و انجام فرایض، مراقبت، و تحسین وتشویق. اگرچه در سخنان امام علی علیه السلام به این روش ها تصریح نشده است، ولی با دقت در سیره و كلام ایشان، می توان این روش ها را استنباط كرد. در این جا، به برخی از روش های تربیت سیاسی در كلام امام علی علیه السلام از نهج البلاغه اشاره می شود:
به نظر صاحب نظران تربیتی، مؤثرترین و عملی ترین روش در تربیت فرد با تمام ابعاد - دینی، اخلاقی، سیاسی - آن ارائه الگو می باشد. بی تردید، ارائه الگوی مناسب و سرمشق زنده به افراد، بر تربیت آن ها از جنبه های گوناگون تاثیر می گذارد. از این رو، خداوند همه انبیاعلیهم السلام به خصوص رسول اكرم صلی الله علیه وآله را به عنوان «اسوة حسنه » و سرمشق نیكو برای مردم معرفی كرده است; می فرماید: «به راستی شما را در (خصلت ها و روش) پیامبر خدا نمونه و سرمشق نیكو و پسندیده ای است. » (احزاب: 21) پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در تمام ویژگی های انسانی و در همه زمینه ها، اعم از اخلاق، سیاست و امثال آن الگوست. در سیاست چنان بود كه از اقوام و طوایف پراكنده ملتی واحد ساخت و نخستین حكومت اسلامی را در مدینه بنیان نهاد. در واقع، خداوند پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله را برانگیخت تا سرمشقی برای تمام بشریت باشد تا روز قیامت.
علی علیه السلام نیز با پیروی كامل از رسول خداصلی الله علیه وآله، ایشان را به عنوان بهترین الگو برای عموم مردم، به خصوص اصحاب و یارانش معرفی كردند. بدین روی، هنگام ملاقات با طلحه و زبیر و رد پیشنهادهای آنان فرمودند: «پس از رسیدن خلافت به من، بدانچه در قرآن كریم آمده است عمل می كنم و از هرچه پیامبر سنت نهاده است پیروی می نمایم و به نظرات شما احتیاجی ندارم. » (22) همچنین آن حضرت خطاب به عموم مردم فرمودند: «به راه و رسم پیامبرتان اقتدا كنید كه بهترین راه و رسم هاست. رفتارتان رابا روش پیامبر تطبیق دهید كه هدایت كننده ترین روش هاست. » (23)
از این سفارش های حضرت علی علیه السلام به مسلمانان، به ویژه اصحاب آن حضرت، به خوبی معلوم می شود كه ایشان در تربیت دینی، سیاسی و اخلاقی مردم از شیوه الگودهی استفاده كرده و رسول اكرم صلی الله علیه وآله را به عنوان بهترین سرمشق زندگی به آنان معرفی نموده است. زندگی پیامبرصلی الله علیه وآله در همه شؤون آن، مناسب ترین روش برای الگوگیری است; به گونه ای كه پیروی از آن موجب سعادت دنیا و آخرت انسان می باشد. امام علی علیه السلام در نامه ها و دستورات خود به كارگزاران و احیانا توبیخ آنان در برخی موارد، خود را به عنوان الگوی رفتاری آنان معرفی كرده اند. در همین زمینه، به عثمان بن حنیف، استاندار بصره، می فرماید: «آگاه باش! هر ماموم و پیروی امام و پیشوایی دارد كه باید به او اقتدا كند و از نور دانشش بهره گیرد. بدان كه امام و رهبر شما از دنیایش به همین دو جامه كهنه و از غذاها به دو قرص نان اكتفا كرده است. آگاه باش! شما توانایی آن را ندارید كه چنین باشید، اما مرا با ورع، تلاش، عفت، پاكی و پیمودن راه صحیح یاری دهید. » (24)
بنابراین، یكی از كارامدترین روش های تربیت، به ویژه تربیت سیاسی، روش «الگودهی » است.
پند و اندرز یا موعظه حسنه، كه از روش های مؤثر در تربیت است، امروزه نیز بر استفاده از آن در تربیت افراد توصیه می شود; چون در نفس انسان، گرایش هایی فطری وجود دارد كه احتیاج به ارشاد و تهذیب دارد و این كار با پند و اندرز قابل تحقق است. موعظه ای كه از دل و جان پاك برخیزد، جان های ره گم كرده را هدایت می كند و دل های سخت را نرم نموده، تسلیم حق می نماید. امام علی علیه السلام به فرزندش، امام حسن مجتبی علیه السلام، وصیت می كند: «دلت را با موعظه زنده كن » ; (25) زیرا موعظه حسنه دل های غافل را بیدار نموده، به حركت می آورد.
موعظه حسنه از روش های قرآنی است كه خداوند برای تربیت آدمیان بدان سفارش نموده و همه انبیاعلیهم السلام نیز آن را به كار برده اند; چنان كه خداوند به پیامبر فرمان می دهد: «با شیوه حكیمانه و موعظه حسنه مردم را به راه پروردگارت بخوان. » (نحل: 125) حضرت لقمان علیه السلام نیز از این روش در تربیت فرزندش استفاده كرده است: «آن گاه كه لقمان پسر خویش را موعظه كرد و گفت: ای پسرك من، به خدا شرك نورز; به راستی كه شرك ستمی بزرگ است. » (لقمان: 13) بدین روی، پند و اندرز به عنوان یك روش قرآنی همواره مورد استفاده پیامبران علیهم السلام بوده و آن ها در طول تاریخ، برای تربیت انسان ها از آن بهره گرفته اند. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله نیز به عنوان مربی نمونه، بارها در تربیت و پرورش افراد، این روش را به كار بردند. آن حضرت در برخورد با مشركان و یا اهل كتاب با زبان بسیار نرم و محبت آمیز، آن ها را به اسلام دعوت می كردند و همین روش موجب جذب افراد مختلف می گردید تا این كه به زودی قلمرو كشور اسلامی گسترش یافت. خداوند نیز در این باره می فرماید: «به بركت رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگ دل بودی، مردم از اطراف تو پراكنده می شدند. » (آل عمران: 159)
حضرت علی علیه السلام نیز از روش پند و اندرز در هدایت مردم، به خصوص تربیت كارگزاران، استفاده كرده، آن را به عنوان «حق ملت برحاكم » معرفی نموده اند: «ای مردم، برای من و شما حقوق متقابلی است: از من بر شما و از شما بر من. اما حق شما بر من نصیحت، خیرخواهی و موعظه شماست. » (26) باز می فرماید: «برامام و زمامدار اسلامی نیست جز آنچه از ناحیه پروردگار به عهده او واگذار شده است: كوتاهی نكردن در موعظه و كوشیدن در نصیحت. » (27)
بنابراین، از منظر امام علی علیه السلام، نصیحت، حق مردم بر حاكم و زمامدار است كه باید در مسیر تربیت و هدایت انان به كار گرفته شود;همان گونه كه خود آن حضرت در تربیت كارگزاران و مدیران، بلكه در تربیت عموم مردم از این روش به خوبی بهره می گرفتند.
تربیت به كمك نظارت و مراقبت از رفتار و بازپرسی و حساب رسی شیوه رایج در تعلیم و تربیت و به ویژه در قلمرو سیاست و اداره امور اجتماعی است. این شیوه در تربیت افراد، اعم از كارگزاران حكومتی و غیر آن ها، بسیار مؤثر است و نقش اساسی در اصلاح رفتار فرد دارد. از آن جا كه نوع آدمی نیازمند مراقبت و نظارت است و انسان باید احساس كند كه ناظران و مراقبانی از بیرون بر اعمال و رفتار و عملكرد او نظارت دارند و نسبت به كارهای گذشته باید مورد بازپرسی قرار گیرد، از این رو، روش مراقبت در تربیت فرد اهمیت بسزایی دارد. خدای متعال توجه انسان را به مراقبان بیرونی جلب می كند و می فرماید: «ای پیامبر، به مردم بگو: هرگونه عمل كنید خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را می بینند و به زودی به سوی دانای نهان و آشكار بازگردانده می شوید و شما را به آنچه عمل می كردید، خبر می دهد. » (توبه: 105)
امام علی علیه السلام در تربیت سیاسی كارگزاران، از روش نظارت و مراقبت به خوبی استفاده می كردند. ایشان در نامه عتاب آمیزی به عثمان بن حنیف می فرماید: «ای پسر حنیف، به من گزارش رسیده كه یكی از جوانان اهل بصره تو را به خوان مهمانی اش دعوت كرده و تو نیز بدان جا شتافته ای، خوردنی های نیكو برایت آورده و پی در پی كاسه ها پیشت نهاده اند. گمان نمی كردم چنین مهمانی ای را بپذیری. » (28) هر چند كاری كه عثمان بن حنیف مرتكب شد فقطشركت دریك مهمانی - به اصطلاح - اشرافی بود، نه چیزی بیش از آن، اما در عین حال، امام علی علیه السلام او را توبیخ كردند; زیرا این كار را در شان كارگزار خود نمی دیدند. حاكم منصوب از جانب علی علیه السلام باید اوراالگوی خویش قرار دهد و مثل وی رفتار كند و در مجالسی كه فقرا بدان راه ندارند شركت ننماید.
در موارد متعدد دیگری نیز امیرمؤمنان علیه السلام هر جا تعدی و انحرافی می یافتند، فورا خطاكار را بدون هیچ ملاحظه ای تنبیه می كردند; چنان كه وقتی به امام علیه السلام خبر رسید كه یكی از پسرعموهایش - عبدالله بن عباس - دست به تعدی در اموال مردم گشوده است، در نامه ای، سخت او را تهدید و سرزنش كردند: «پس از خدا بیم دار و مال های این مردم را برگردان و اگر چنین نكنی و خدا مرا یاری دهد تا بر تو دست یابم، كیفرت می دهم و با شمشیری تو را بزنم كه كسی را بدان نزدم جز آن كه به آتش جهنم وارد شد. » (29)
نمونه هایی از این دست حاكی از آن است كه امام علی علیه السلام سخت مراقب كارگزاران خودبودند و بركارهای ایشان كاملا نظارت داشتند و به صورت پنهان و آشكار، عملكرد كارمندان را ارزیابی می كردند. در همین زمینه، امام علیه السلام به مالك اشتر چنین فرمان می دهند: «كارهای كارگزارانت را وارسی كن و افراد شایسته دارای صداقت و وفا را بر رفتار آنان مراقب ساز; زیرا بازرسی پنهان در كار آنان، آن ها را به امانت داری و نرمی با مردمان وادار می سازد. » (30)
به هر حال، به كارگیری شیوه مراقبت روش معمول در نظام حكومتی امام علی علیه السلام برای تربیت سیاسی - اجتماعی كارگزاران بوده است و بر اساس نامه های ایشان به حاكمان، این روش بهترین راه در حفظ امانت و رعایت حقوق مردم می باشد.
یكی از روش های تربیتی موجود در نهج البلاغه، كه در تربیت دینی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی نقش بسزا دارد، روش عبادت و انجام واجبات الهی است. این روش را می توان از سیره عملی امام علی علیه السلام به زمامداران استنباط كرد. همان گونه كه علی علیه السلام نمونه كاملی از یك انسان وارسته و الهی بوده و در تمام فضایل و كمالات معنوی سرامد و ممتاز است، در عبادت و بندگی خدا نیز از همگان پیشی گرفته; عبادت های شبانه و راز و نیازهای عاشقانه او چنان بود كه حتی دشمنان را به شگفتی واداشت تا آن جا كه به این موضوع اعتراف می نمودند و از وی ستایش می كردند.
علی علیه السلام گذشته از این كه خود دلباخته عبادت بود و در بحران های زندگی از آن كمك می گرفت، زمامداران و كاركنانش را نیز بدان دستور می داد. در نخستین فرمانش به مالك فرمود:
«اطاعت و عبادت خدا را بر همه چیز مقدم بدار و آنچه را در قرآن كریم آمده است از فرایض و مستحبات الهی بدان عمل كن; چون هیچ كس به سعادت نمی رسد جز با پیروی از دستورات خداوند. » (31) همچنین به مالك سفارش می كنند: «برای اصلاح نفست، ما بین خود وخدایت بهترین و با عظمت ترین اوقات را قرار بده » ; (32) یعنی وقتی را برای حضور در بارگاه خداوندی انتخاب كن كه بتوانی همه توجهت را به خدا جلب كنی و در آن اوقات خاص از او مددگیری.
علی علیه السلام به همه كارگزارانش به انجام هرچه بهتر فرایض، به خصوص نماز، دستور می دادند و اهمیت نماز را برای آنان بیان می داشتند. به محمد ابن ابی بكر فرمودند: «نماز را در وقتی كه برای آن تعیین شده است به جای آر و بدان هر یك از اعمالت پیرو نماز تواست » ; (33) یعنی اگر نماز را نیكو به جا آوری، كارهای دیگر تو نیز نیكو خواهد بود و اگر نماز را ضایع كنی، اعمال دیگرت نیز ضایع خواهد بود. به دیگر سخن، نماز اساس دین است; اگر نماز نزد خدا قبول شد، اعمال دیگر نیز قبول است، وگرنه هیچ یك ازعبادات پذیرفته نمی شود. به طور كلی، ایشان می فرماید: «هر كه ارتباط خود با خدا را درست كند و از غیرخدا چشم بپوشد، خداوند رابطه او را با مردم درست می كند و مردم را نسبت به او مهربان می سازد. » (34)
بسیاری از مشكلات و بحران های موجود در جوامع اسلامی در اثر غفلت و دوری از خدا پدید آمده اند كه اگر همه رهبران مسلمان به قرآن و سیره رسول الله صلی الله علیه وآله عمل كنند، همه بحران ها اعم از دینی، اخلاقی وسیاسی - اجتماعی برطرف خواهند شد. امید است كه زمامداران روزگاری همه به خدا برگردند و استقلال كشورهای اسلامی را به ارمغان آورند.
یكی از شیوه های رایج و كارساز در فرایند تربیت، شیوه تشویق از رفتار و عملكرد مثبت متربیان است; زیرا ساختار روانی و عاطفی انسان به گونه ای است كه اگر در برابر كاری كه انجام می دهد مورد تحسین قرارگیرد، به آن كار علاقه مند شده، آن را تكرار می كند. از این رو، تشویق و پاداش در اصلاح یا تثبیت رفتار بسیار مؤثر است و شاید بهترین راه در تقویت عملكرد مثبت فرد باشد. كارشناسان امور تربیتی و مربیان پرورشی نیز در طول تاریخ، در تربیت افراد از این روش استفاده كرده اند.
تشویق و اعطای پاداش یا وعده آن از روش هایی است كه ریشه قرآنی دارد. خداوند ضمن تحسین و قبول كارهای نیك بندگان، با وعده ثواب و پاداش چند برابر، آن ها را به تكرار و ادامه آن تشویق می كند و می فرماید: «هر كس نیكی كند و كار خیری انجام دهد، ده برابر آن مزد دارد. » (انعام: 108) یا می فرماید:
«هر كه به كار نیكی اقدام كند، ، برایش مزدی بهتر از آن خواهد بود، و از عذاب سخت روز قیامت نیز در امان است. » (نحل: 90)
پیامبران الهی علیهم السلام نیز هر یك ضمن دعوت از مردم، مژده و بشارت پاداش را نیز به آنان می دادند. از این رو، یكی از وظایف انبیاعلیهم السلام بشارت دادن بوده است; خداوند می فرماید:
«ما انبیا را نفرستادیم، مگر این كه بشارت دهنده و بیم رساننده باشند. » (انعام: 48)
همچنین درباره رسول اكرم صلی الله علیه وآله می فرماید:
«ای پیامبر، تو را گواه و بشارت دهنده و بیم رساننده فرستادیم » (احزاب: 44) ;
یعنی گواه بر اعمال مردم باش، آنان را به نعمت های بهشتی بشارت بده و از عذاب آخرت بترسان. امام علی علیه السلام نیز این روش را در تربیت سیاسی - اجتماعی كارگزاران به كار می گرفتند. از نامه ها و فرمان های آن حضرت در نهج البلاغه درباره كارگزاران و چگونگی برخورد آنان با افراد رده پایین، به خوبی برمی آیدكه روش تشویق مورد توجه ایشان بوده است. به مالك دستور می دهند: «مبادا نیكوكار و بدكار نزدت یكسان باشند; چون این روش نیكوكار را در نیكی كم انگیزه می كند و بدكار را به بدی وامی دارد. » (35) منظور این است كه مالك به عنوان یك حاكم اسلامی و نماینده علی علیه السلام، نباید نیكان و بدان را برابر بداند، بلكه باید نیكوكاران را تشویق و بدكاران را مجازات نماید. نیز به مالك فرمودند: آنان (كارگزاران) را در نیكی یاری كن و پیوسته تشویقشان نما و كارهای مهمی را كه انجام داده اند برشمار، زیرا یاداوری كارهای نیك آنان را به هیجان درمی آورد و افراد از كار مانده رابه خواست خداترغیب می كند» ، (36) بدین معنا كه تشویق در افراد ایجاد انگیزه می كند و آنان را به حركت و فعالیت بیش تر وامی دارد و حتی افراد بی تفاوت یا بی حال را علاقه مند می سازد.
بر اساس اندیشه و سیره علی علیه السلام، تشویق عامل مؤثری در ایجاد انگیزه است و می تواند افراد را به اصلاح یا تثبیت رفتارهای مطلوب هدایت كند. همان گونه كه خود آن حضرت در گفتار و رفتار، به تحسین و تمجید یاران و اصحاب می پرداختند. ایشان در تحریك و تشویق یاران خود از آنان چنین یاد می كنند: «شمایید یاران حق و برادران در دین و ایمان و در روز جنگ چون سپر نگهبان; پس مرا یاری كنید به نصیحتی خالی از فریب و نیرنگ و دورویی. » (37)
آنچه از سخنان علی علیه السلام بر می آید این است كه تشویق در تربیت و اصلاح رفتار فرد مؤثر است و ایشان این روش را گذشته از این كه خود به كار می گرفتند، دیگران را نیز بدان دستور می دادند.
رسیدن به اهداف بلند نظام اسلامی و تحقق برنامه های آن، تدبیری می طلبد كه بر اساس آن، بتوان افراد شایسته ای را برای تصدی امور اداری و اجتماعی كشور تربیت كرد. تربیت سیاسی و پرورش افراد كاردان در امور سیاسی، بر اساس اندیشه امام علی علیه السلام شاخصه ها و محورهایی دارد كه لازم است مورد توجه فرمانروایان و دست اندركاران این مهم قرار گیرد. علی علیه السلام برای كارگزاران حكومتی ویژگی هایی را در نظر داشتند و برای رسیدن بدان ها، شیوه هایی را به كار می گرفتند. در این جا، به برخی از ویژگی های كارگزاران مورد نظر آن حضرت اشاره می شود:
اولین ویژگی كه از فرمان های حكومتی حضرت علی علیه السلام در ارتباط با امور اداری و سیاسی به دست می آید و جنبه تربیتی نیز دارد، «خدامحوری » است. كسی كه در وادی اداره جامعه و مسائل سیاسی قدم می گذارد و می خواهد به مردم خدمت كند، باید در هر شرایطی خدا باور و خدامحور باشد; چون قدرت و ریاست به طور طبیعی، غرورآفرین است و از این رو، سیاستمداران بیش از دیگران در معرض لغزش و سقوط قرار دارند. یاد خدا و توجه به او نیرویی است كه همواره انسان را در لغزشگاه ها و خطرات حفظ می كند. حضرت علی علیه السلام بدین دلیل، در دستورالعمل خود به مالك اشتر فرمان می دهند: «خداوند سبحان را با قلب و دست و زبان یاری نما; زیرا خدای بزرگ یاری و عزت كسی را كه یاریش كند و عزیزش بدارد تضمین كرده است. » (38)
منظور از نصرت و حمایت دین خدا، یاری مسلمانان و اجرای احكام اسلامی در جامعه است. كسانی كه با قلب و زبان و دست و در یك كلام، با تمام وجود، از دین خدا حمایت كنند و در تمام كارها خدامحور باشند مورد نصرت خداوند قرار می گیرند; خداوند به این افراد وعده كمك و یاری داده و در این باره خطاب به مؤمنان فرموده است: «اگر شما دین خدا را یاری كنید، خدا یاری تان می كند. » (محمد: 7)
خدامحوری آثار متعددی همچون اخلاص در عمل، دوری از گناه و قرب الی الله دارد كه هر یك به لحاظ تربیتی بسیار مهم است; زیرا هدف عالی در تربیت اسلامی رسیدن به مقام قرب الهی می باشد و باید تمام فعالیت های مربیان در این زمینه صورت گیرد. علاوه بر این، اگر مدیران و سیاست گذاران جامعه بر اساس خداباوری و حق مداری حركت كنند و در راه خدا قدم بردارند، خداوند محبت آن ها را در دل مردم جای می دهد. علی علیه السلام نیز به این امر اشاره دارند: «هر كه آنچه را بین او و بین خداست اصلاح كند، خداوند آنچه را بین او و بین مردم است درست می كند. » (39) بدین روی، سیاستمداران نظام اسلامی باید به گونه ای تربیت شوند كه ویژگی خداباوری در قلب و روح آنان رسوخ كند تا تمام كارهایشان بر اساس خدامحوری انجام گیرد.
از دیگر خصوصیاتی كه باید در تربیت سیاسی زمامداران و مدیران بدان توجه شود، «حق مداری » است. مربیان سیاسی باید افراد را چنان برای اداره امور كشور تربیت نمایند كه روحیه حق طلبی و حق مداری از شاخصه های وجودی آنان باشد. حضرت علی علیه السلام در این زمینه، به مالك اشتر برای انتخاب همكاران نزدیكش دستور می دهند: «افراد حق گو را به خود نزدیك كن، از میان خواص خود كسی را به خود نزدیك تر كن كه در حق گویی - گرچه گفتار حق تلخ است - صراحت لهجه داشته باشد. » (40) همچنین آن حضرت درباره حق والی و رعیت می فرماید: «هرگاه رعیت حق والی و والی حق رعیت را ادا كند، حق در بین آن ها عزیز و قواعد دین استوار و روزگار اصلاح می شود» (41) درباره اجرای حق به مالك می فرمایند: «حق را برای هر كه باشد از نزدیكان و بیگانگان اجرا كن و در انجام این تكلیف بردبار و شكیبا باش، گرچه اجرای حق درباره خویشان و خواص طبق میل قرار نگیرد. » (42)
بنابراین، یكی از صفات برازنده زمامدار، حق گویی و حق مداری است كه طبق كلام رسول خداصلی الله علیه وآله، «حق را باید گفت، هر چند در ذائقه بعضی تلخ آید. » (43) یاران راستین امام علی علیه السلام - همانند مالك اشتر - در اثر تربیت های درست آن حضرت، دارای صفت حق گویی و حق معیاری بودند و تا آخرین روزهای زندگی بر آن ثابت قدم ماندند.
از شاخصه های بارز تربیت سیاسی در سیره و گفتار امام علی علیه السلام عدالت پروری و عدالت خواهی است. سراسر زندگی آن حضرت نشان دهنده اعتدال و اجرای عدالت در جامعه است. ظلم ستیزی ایشان و مبارزه با ستم وبیدادگری، چه در دوران حكومت و چه پیش از آن، از ویژگی های زندگی آن حضرت است; چنان كه دوست و دشمن بدان معترفند. حضرت علی علیه السلام در دستورالعمل های سیاسی خود به فرمانروایان، همواره بر رعایت انصاف و عدالت در بین مردم تاكید می كردند; همان گونه كه فرازهایی از عهدنامه مالك اشتر به این موضوع اختصاص یافته است: «مالكا، انصاف و عدالت رابین خدا و مردم از یك سو و خود و نزدیكانت و هر كه هوای او را در سر داری از سوی دیگر، مراعات كن. » (44)
علی علیه السلام در این فراز از گفتار خود به مالك، او را به رفتار عادلانه با مردم و پرهیز از ظلم و ستم و دوری از تبعیض در بین آنان سفارش می كنند; یعنی مدیر و فرمانروای مسلمانان نباید خود و بستگان یا طرفدارانش را در مسائل شخصی و امتیازات اجتماعی بر دیگران مقدم بدارد; زیرا در صورتی كه حاكم عدالت را رعایت نكند و افراد خاصی را بر دیگران ترجیح دهد، مرتكب ظلم شده و در حال ستیز با خداست. چنین حاكمانی به زودی محبوبیت مردمی خود را از دست داده، مورد خشم خداوند و نفرت قرار می گیرند. طبیعی است كه با رفتار ناعادلانه و تبعیض آمیز سیاستمداران، نارضایتی عمومی پدید می آید و در اثر آن، پایه های قدرت آنان به تدریج رو به ضعف می گذارد.
براین اساس، یكی ازویژگی های تربیت سیاسی طبق فرمان های حكومتی حضرت علی علیه السلام عدالت خواهی است. زمامداران مسلمان باید از چنین خصوصیتی برخوردار باشند تا بتوانند حق و عدالت را در جامعه اجرا نمایند. امروزه بیش از هر زمان دیگری، به خصوص در نظام جمهوری اسلامی، ضرورت این موضوع احساس می شود; چرا كه این نظام برای رسیدن به اهداف بلند خود، نیاز مبرم به نیروهای متخصص و كاردان دارای ویژگی های تعهد، وفاداری و عدالتخواهی دارد. اما متاسفانه بسیاری از كارگزاران نظام اسلامی، به ویژه در رده های پایین سیاسی - اداری از ویژگی های مطلوب برخوردار نیستند. از همین روست كه گاه نظام با چالش هایی اجرایی، قانون گذاری و یا قضایی روبه رو می شود.
عنصر دیگری كه لازم است در تربیت سیاسی مورد توجه قرار گیرد تامین نیازهای ضروری مردم است. افرادی را باید برای تصدی امور سیاسی و اجرایی كشور انتخاب كرد كه انگیزه ای قوی در ارائه خدمت به مردم داشته باشند، ایجاد چنین انگیزه ای تنها در اثر تربیت درست بر اساس اندیشه های دینی برخاسته از قرآن و سنت میسر است. توجه به سیره، رفتار و گفتار امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این زمینه بسیار كارساز و راهگشاست. عملكرد آن حضرت در دوران خلافت و پیش از آن الگوی كاملی برای فقرزدایی و كمك رسانی به نیازمندان می باشد. علی علیه السلام، هم خود یار و مددكار فقرا و محرومان بود و هم افرادی را با این ویژگی پرورش داد. دستورات آن حضرت به مجریان و مدیران ارشد حكومت در آن روز، حاكی از اهتمام ایشان به فقرستیزی و تامین اجتماعی است; چنان كه خطاب به مالك می فرماید: «ای مالك، درباره طبقه پایین از مردم، كه چاره ای ندارند و در فقر و تنگ دستی زندگی می كنند، خدا را فراموش نكن. آن ها عبارتند از: بینوایان، نیازمندان، گرفتاران و زمین گیر شدگان. آنچه را كه خداوند از حق خود درباره ایشان دستور داده رعایت كن و برای آنان قسمتی از بیت المال و سهمی از غنایم خالص اسلامی هر شهر در نظر بگیر. » (45)
از این توصیه های علی علیه السلام به مالك نسبت به فقرزدایی از جامعه برمی آید كه حمایت از فقرا ونیازمندان به عنوان یك اصل در حكومت اسلامی مطرح است و برای تحقق آن، باید تلاش كرد; زیرا فقر و كمبود اقتصادی عامل بروز بسیاری از مشكلات، از جمله فساد اخلاقی و ناامنی در جامعه است. از این روست كه علی علیه السلام به مدیران و كارگزاران نظام اسلامی دستور می دهند تا از طبقه ضعیف و مستمند و به خصوص كسانی كه برای حفظ آبرویشان چیزی نمی خواهند و با فقر زندگی می كنند، پشتیبانی مالی و اقتصادی نمایند.
رهبر معظم انقلاب، حضرت آیة الله خامنه ای - مد ظله العالی - نیز بر این امر تاكید دارند و بارها مسؤولان نظام را به مبارزه با فقر، فساد و تبعیض دستور داده اند. (46) این دستور در واقع، برخاسته از فرمان هایی است كه علی علیه السلام به مالك اشتر و دیگر مدیران جامعه صادر نموده است.
در اندیشه سیاسی علی علیه السلام امانت داری یكی از ویژگی های برجسته و با اهمیت كارگزاران حكومت است. از این نظر، هر كس در هر پست و مقامی كه باشد امانتدار مردم می باشد و باید در حفظ امانت بكوشد; زیرا اموال، ناموس، حیثیت، شرف و بسیاری از مسائل حیاتی مردم نزد كارگزار دولت قرار داده شده و او مسؤول نگه داری آن هاست، حتی مقام و منصبی كه به او واگذار شده امانت است و بدین روی، باید در انجام وظیفه اش تلاش كند. حضرت علی علیه السلام گذشته از این كه خود نمونه كامل امانت داری در زمینه های گوناگون بودند، دیگران را نیز به رعایت امانت سفارش می كردند و می فرمودند: «امانت را ادا كنید، هر چند صاحبش قاتلان فرزندان انبیا باشد. » (47)
سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره فراوان است و رفتار و سیره ایشان نیز از اهمیت امانت داری حكایت دارد تا آن جا كه فرمودند: «برترین و «هر كه امانتدار نیست، ایمان ندارد» (49) بنابراین، در تربیت سیاسی كارگزاران، باید خصیصه امانت داری را در آن ها ایجاد و تقویت كرد. آنچه امروزه موجب بروز مشكلات گوناگون در جوامع اسلامی شده این است كه رهبران و كارگزاران حكومتی افرادی صالح و امانتدار نیستند. بدین دلیل، باید برنامه ریزی كرد تا بر اساس اندیشه های سیاسی امام علی علیه السلام سیاستگذاران و مدیران شایسته تربیت شوند، به گونه ای كه تمام ویژگی های تربیت سیاسی را دارا باشند. با وجود رهبران و كارگزاران تربیت یافته و با صلاحیت، بحران های موجود در كشورهای اسلامی كه غالبا ناشی از بی لیاقتی و بی كفایتی زمامداران است، برطرف خواهد شد.
علی علیه السلام نسبت به ادای امانت در همه موارد، بسیار جدی و سختگیر بودند; به خصوص در مورد امانت های مالی از قبیل بیت المال و اموال مسلمانان تاكید فراوان داشتند. آن حضرت به همه كارگزاران نظام اسلامی در این زمینه سفارش می نمودند و اگر احیانا خیانتی از آنان سر می زد، بلافاصله خاطی را مجازات می كردند; چنان كه به زیاد بن ابیه جانشین عبدالله بن عباس، كه از عوامل عثمان بود و سابقه خوبی نداشت، فرمودند: «از روی راستی و درستی به خدا سوگند یاد می كنم، اگر به من خبر برسد كه تو - زیاد ابن ابیه - در بیت المال مسلمانان به چیزی اندك یا بزرگ خیانت كرده، بر خلاف دستور صرف نموده باشی، چنان بر تو سخت گیرم كه خوار و ذلیل شوی. » (50) منظور امام علیه السلام از این هشدار شاید این بوده كه در صورت تخلف وخیانت به بیت المال، زیاد را از مقام و ریاست بركنار می كند و آنچه را از اموال مسلمانان اندوخته است مسترد می گرداند. به گونه ای كه هم آبرو و حیثیت او در بین مردم برود و هم از نظر مالی، خوار و ذلیل گردد.
همچنین امام علیه السلام به اشعث بن قیس، والی آذربایجان، می فرمایند: «مقام فرمان روایی به منزله خوراك برای تو نیست كه هر چه را از این طریق به تو می رسدمال شخصی خودت قراردهی، بلكه امانتی است در اختیار تو كه باید از آن مواظبت كنی و قدمی بر خلاف دستورات دین برنداری » (51) نیز آن حضرت به مالك دستور می دهندكه در انتخاب كارگزاران حكومت دقت كند و سوابق افراد را از مراكز باصلاحیت تحقیق نماید و هر كه را به امانت داری شهرت داردبرگزیند. فرمودند: «كارمندان را امتحان كن; هر كه نزد عموم مردم خوش سابقه و معروف به امانت داری است، برای انجام كاراداری انتخاب نما. » (52)
تربیت سیاسی هر قدر كارساز و مؤثر باشد و بتواند كارگزاران مؤمن و متعهدی را پرورش دهد، با این وجود، در مقام اجرا و عمل، خواه ناخواه با موانع و مشكلاتی مواجه خواهد شد. این مشكلات بیش تر ناشی از ویژگی های منفی كارگزاران است; زیرا سیاست وقدرت، به طورطبیعی، آفت زاست و بدین روی، سیاست مداربیش ازهركس دیگری، در معرض خطا و نافرمانی خدا قرار دارد. در این جا، به برخی ویژگی های منفی، كه ممكن است دامنگیر كارگزاران سیاسی
شود و در نتیجه آن ها نتوانند به صورت شایسته انجام وظیفه كنند، اشاره می گردد:
یكی از پیامدهای قدرت، غرور و خودخواهی است كه معمولا پس از احراز مقام فرمان روایی در برخی از سیاستمداران مشاهده می شود; چون بشر - نوعا - در اثر غفلت از حقیقت و ضعف ایمان به محض رسیدن به مقام و ریاست، دچار غرور و خودبینی می گردد. تكبر و خودپسندی بزرگ ترین آفت تربیت سیاسی است و می تواند تمام آثار تربیت را از بین ببرد. چه بسا دیده شده است زمامدارانی كه پس از استقرار در مسند قدرت، همه ارزش ها را زیر پا گذاشته و به تعهدات خود در برابر مردم عمل نكرده اند. از این جاست كه حضرت علی علیه السلام همواره كارگزاران نظام اسلامی را به دوری از تكبر و خودبینی توصیه می كنند. آن حضرت به مالك می فرمایند: «بپرهیز از خودپسندی و تكیه به چیزی كه تو را به خودخواهی وادارد و بپرهیز از این كه دوست بداری تو را مردم بستایند; زیرا حالت غرور و خودبینی مناسب ترین فرصت برای شیطان است تا نیكی نیكوكاران را از بین ببرد. » (53) آن حضرت همچنین درباره عجب و خودخواهی فرمودند: «هر كه به آراء و نظرهای خود به چشم خودپسندی نگاه كند، دشمنان براو مسلط خواهند شد. » (54)
بر اساس اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام غرور و خودخواهی بزرگ ترین آفت تربیت سیاسی است كه زمامداران را به خودكامگی و سرانجام، به ذلت و خواری می كشاند; چون غرور بدترین صفت اخلاقی است كه باعث می شود انسان دست به ظلم و ستم و نافرمانی بزند. علی علیه السلام فخر و تكبر را از ویژگی های
زمامداران بنی امیه دانسته، آن را عامل فسادشان در زمین به شمار می آورند; آن جا كه خطاب به مردم فرمودند «اگر بنی امیه بر شما مسلط شوند، تكبر و به خود بالیدن و سلطه با قهر و زور و ربودن اموال و فساد در زمین رادرمیان شما آشكار می سازند» ; (55) یعنی بنی امیه كسانی هستند كه به محض رسیدن به مقام و قدرت، در اثر غرور و خودبینی، تمام ارزش های اسلامی را كنار گذاشته، آشكارا مرتكب جنایت می شوند. بنابراین، كارگزار اسلامی نباید در اثر این صفت رذیله، گرفتار وسوسه های شیطانی شده، از راه حق خارج شود، بلكه همیشه باید مواظب باشد تا به غرور و خودبینی آلوده نگردد.
منظور از انحصارطلبی آن است كه زمامدار و كارگزار در حوزه قدرت و اختیاراتش همه چیز را به خود و وابستگان خود اختصاص می دهد; بدین معنا كه قدرت، سیاست، امكانات و دیگر امتیازات اجتماعی را به اقوام، گروه و جناح سیاسی خود اختصاص داده، دیگران را از آن ها محروم سازد. در كلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام، از این خصوصیت به «استئثار» تعبیر گردیده و فرمانروایان را به شدت از آن بر حذر داشته اند; چنان كه به مالك می فرمایند: «از امتیازخواهی بپرهیز و از این كه چیزی را كه همه مردم نسبت به آن یكسانندبه خوداختصاص دهی، دوری كن. هر چند زمامدار نزدیكان و خویشاوندانی دارد كه توقع برتری، امتیازگیری و دخالت در قراردادها بدون رعایت انصاف را دارند، ولی تو تدبیری بیندیش كه با از بین بردن عوامل آن ها، ریشه انتظاراتشان را بركنی و به هیچ یك از اطرافیان و وابستگان چیزی اززمین و امثال آن وامگذارو مبادا در تو طمع كنندتاقراردادی به سودایشان منعقدكنی، در حالی كه این كارمایه ضرر سایر مردم می گردد. » (56)
از این گونه فرمان های امام علی علیه السلام به مدیران ارشد نظام حكومتی، به خوبی برمی آید كه انحصارطلبی و خودكامگی از دیدگاه آن حضرت بزرگ ترین آفت دولت است. تاریخ، دولت های فراوانی را سراغ دارد كه در اثر انحصارطلبی و - به اصطلاح - «تمامیت خواهی » زمامداران و مدیران، به سرعت رو به ضعف نهاده و زمینه زوالشان فراهم گردیده و نابود شده اند. علی علیه السلام انحصارطلبی را علت اصلی سقوط خلافت عثمان وقتل او معرفی نموده، می فرمایند: «من قضیه قتل عثمان و مسائل مربوط به آن را در یك بیان جامع برای شما می گویم: او خودكامگی و خودسری كرد، تا آن جا كه این خصلت در او قوی شد واز حد تجاوز كرد و تا این كه خشم مردم دامنگیر او گردید. » (57)
امروزه نیز زمامداران بسیاری از كشورهای اسلامی و غیراسلامی گرفتار خودكامگی و انحصارطلبی های گوناگون حزبی، نژادی، زبانی، مذهبی و امثال آن هستند كه همین موجب نابسامانی های سیاسی و اجتماعی فراوان شده است. بسیاری از جنگ ها، تجاوزها و جنایت های موجود در جهان معلول انحصارطلبی زمامداران است. از این رو، دست اندركاران امور سیاسی - اجتماعی باید تلاش نمایند تا با تربیت درست كارگزاران حكومتی از بروز این آفت جلوگیری كنند.
به نظر كارشناسان سیاسی، تقویت و پای داری حكومت ها تا حدی بسته به پای بندی زمامداران به عهد و پیمان است; زیرا پای بندی زمامداران به وعده هایی كه به مردم می دهند و احیانا برای تحقق آن سوگند یاد می كنند سبب نفوذ آنان در دل ها، كسب اطمینان واستواری نظام می گردد. امیرمؤمنان علی علیه السلام در این زمینه به مالك دستور می دهند: «از این كه به مردم وعده دهی و به انجام كاری متعهد شوی و سپس تخلف كنی، بپرهیز; چون خلف وعده و پیمان شكنی موجب خشم خداوخلق است. » (58)
در اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام پای بندی به عهد و پیمان بهترین وسیله پیوند و الفت میان مردم و زمامداران و موجب استواری و استحكام دولت هاست. در این باره می فرمایند: «از واجبات الهی، هیچ كدام همانند وفای به عهد و پیمان در میان مردم جهان - با تمام اختلافاتی كه دارند - مورد اتفاق نیست; حتی مشركان زمان جاهلیت نیز - علاوه بر مسلمانان - آن را مراعات می كردند; چون پیامدهای پیمان شكنی را آزموده بودند. » (59) بنابراین، می توان گفت: سنگ بنای همه امور اجتماعی پای بندی به عهد و پیمان است و باسست شدن آن، تمامی مناسبات سیاسی - اجتماعی رو به سستی می گراید. از این جاست كه پیمان شكنی آفت بزرگ تربیت سیاسی است و چون این احتمال وجود دارد كه كارگزاران دولت به وعده هایی كه می دهند عمل نكنند، برای پیشگیری از این كار، باید زمامدارانی درست كار تربیت كرد; به نحوی كه هرگز گرایش به خیانت نداشته باشند.
بی شك، پیروی از هواهای نفسانی خطری است كه همه انسان ها را تهدید می كند، اما زمامداران به دلیل شرایط خاص خود، پیش از دیگران در معرض این خطر قرار دارند; زیرا همان گونه كه گفته شد، قدرت و ریاست معمولا زمینه غفلت و بی توجهی آنان را به خدا و جهان آخرت فراهم می سازد. بدین روست كه علی علیه السلام می فرماید: «بدترین زمامدار كسی است كه هوای نفس بر او غلبه كند و امارت داشته باشد. » (60)
«در اندیشه سیاسی حضرت علی علیه السلام هواپرستی و پیروی از خواسته های نفسانی مانع اصلی تحقق عدالت است. از
این رو، آن حضرت همیشه دوری گزیدن از هوای نفس را به فرمانروایان توصیه می كردند; چون هر گاه زمامدار بر اساس خواسته خود عمل كند و هر چه را میل دارد انجام دهد، این روش او را از عدالت و دادگری باز می دارد. (61) علی علیه السلام در جایی دیگر می فرمایند: «دین اسیر دست اشرار و بدكردارانی است كه آن را وسیله رسیدن به هوای نفس و دنیای خود قرار داده اند. » (62)
بنابراین، از منظر امام علی علیه السلام هواپرستی بزرگ ترین آفت تربیت سیاسی است و اگر زمامداران گرفتار آن شوند، به حق و عدالت عمل نخواهد شد.
هر چند تربیت سیاسی زمامداران - چنان كه ذكر شد - با آفت ها و پیامدهای منفی مواجه است كه هر یك از آن ها به نوبه خود، می تواند مانع بزرگی در راه تحقق اهداف آن به حساب آید، ولی بر اساس دیدگاه سیاسی امام علی علیه السلام، راه ها و اهرم هایی وجود دارد كه می توان با استفاده از آن ها، از بروز صفت های منفی در كارگزاران جلوگیری و صفت های مثبت را در آنان تقویت كرد. علی علیه السلام در فرمان های حكومتی خود به همه زمامداران نظام اسلامی، بر استفاده از این اهرم ها تاكید می كنند. در این جا لازم است به برخی از آن ها، كه به نوعی در تقویت ویژگی های مثبت كارگزاران مؤثر است اشاره شود:
تقوای خدایی نیرویی است كه انسان را از همه آفات درونی و بیرونی نگه می دارد و او را در برابر لغزش ها محكم و استوار می سازد. تقوا در همه شؤون زندگی، به خصوص مسائل سیاسی و اداری جامعه
بسیار كارساز است; زیرا ملكه تقوا در روح انسان نیرویی پدید می آورد كه به او مصونیت روحی و اخلاقی می بخشد و او را از خطا و اشتباه باز می دارد. علی علیه السلام می فرماید: «بندگان خدا، بدانید كه تقوا خانه ای است چون دژی محكم و استوار. » (63) آن حضرت همچنین درباره «تقوا» می فرمایند: «تقوا كلید درستی و اندوخته روز قیامت است; از هر بندگی آزاد می كند و از هر بدبختی رهایی می بخشد. » (64) و نیز می فرماید: «هیچ عزتی عزت بخش تر از تقوا نیست. » (65)
تقوا از منظر امام علی علیه السلام، در تمام سختی ها، بحران ها و لغزش گاه ها، به ویژه در مسائل سیاسی - اجتماعی و اداره جامعه، حافظ انسان است. از آن جا كه زمامدار متقی برای خدا كار می كند، هیچ یك از آفت های تربیت سیاسی متوجه او نیست. از این رو حضرت علی علیه السلام پیش از همه، زمامداران حكومتی را به رعایت تقوا دستور می دهند; مالك را به پرهیزگاری و انجام فرایضی الهی سفارش می كردند. (66) دیگر كارگزاران را نیز به این مهم توصیه می نمودند تا در آشكار و نهان از خدا بترسند و نافرمانی اورا مرتكب نشوند. (67)
بنابراین، برای پیش گیری از آفت های احتمالی، لازم است كارگزاران دولت را پرهیزگار و درست كار تربیت كرد; چون زمامدار بی تقوا اسیر هوا و هوس، حرص و طمع و خشم و شهوت است و چنین كسی فقط در پی تامین نیازهای خود می باشد. پس اولین شرط مدیر شایسته این است كه دارای تقوا باشد تا خطا و اشتباهی از او سر نزند; زیرا مدیر و مسؤول وظیفه سنگینی بر عهده دارد كه در صورت ارتكاب خلاف، فساد بزرگ اجتماعی را موجب می گردد.
دنیاطلبی و دل بستن به آن یكی از آفت های مهم تربیت سیاسی است و به طور قطع، مانع تجلی آثار تربیتی می گردد; چون بر اساس تفكر امام علی علیه السلام، دل بستن به دنیا منشا همه خطاهاست. (68) علی علیه السلام در گفتار و رفتار، بی اعتنایی به دنیا را نشان می دهند و همگان را بدان توصیه می كنند. آن حضرت در این باره فرمودند: «به خدا سوگند كه این دنیای شما در نظر من از استخوان خوكی در دست شخصی جذامی كه هیچ كس میلی به آن ندارد، پست تر و كم ارزش تر است. » (69) همچنین فرمودند: «دنیای شما نزد من بی ارزش تر از برگ جویده ای است كه در دهان ملخ باشد» (70) اگر زمامدار دل بسته به دنیا بوده و به مادیات چشم دوخته باشد، قدرت و ریاست را وسیله رسیدن به آن قرار می دهد و در این راه، هر جنایتی را مرتكب می شود; همان گونه كه تجربه نشان داده است طالبان دنیا با استفاده از قدرت، در جهت تامین منافع مادی خودبرمحرومان جهان می تازند و حقوق آنان را پای مال می سازند.
بنابراین، برای جلوگیری از آفات زیان بار تربیت سیاسی، باید كارگزاران نظام اسلامی را به گونه ای تربیت كرد كه با بی اعتنایی به دنیا انجام وظیفه نمایند; همان طور كه سیره امیرالمؤمنین علی علیه السلام بر دوری از زرق و برق دنیا و بی توجهی بدان استوار بود. او مكرر همه مردم، به خصوص كارمندان نظام اسلامی، را به زهد و دل نبستن به دنیا دستور می دادند و می فرمودند: «از دنیا بپرهیزید; زیرا دنیا در حقیقت، دام شیطان است » (71) شیطان به وسیله دنیا به راحتی مردم را فریب می دهد و از صراط مستقیم دور می سازد. متاسفانه امروزه بسیاری از زمامداران جوامع مسلمان گرفتار دنیاطلبی و هواپرستی هستند و بدین روی، هیچ گونه تصمیم و اراده ای نسبت به اداره جامعه و حفظ استقلال آن ندارند. با توجه به اندیشه امام علی علیه السلام، بی اعتنایی به دنیا از اهرم های مهم در جلوگیری یا درمان آفت های تربیت سیاسی است و باید زمامداران را با این ویژگی به زمام داری گماشت.
از دیگر عوامل مؤثر در حفظ حاكمان از لغزش ها توجه به پیامدهای دنیایی و اخروی اعمال است. هر انسانی اگر واقعا معتقد به تجسم اعمال و بازگشت نتایج آن در جهان آخرت باشد، به كارهای خلاف و گناه روی نمی آورد; زیرا هیچ عاقل و خردمندی با لذت های زودگذر دنیا زمینه عذاب سخت ابدی قیامت را فراهم نمی كند. بر اساس فرمان ها و توصیه های علی علیه السلام به زمامداران، توجه به نتایج اعمال، عامل مهمی در مهار و تنظیم رفتار فرمانروایان است. آن حضرت در این زمینه می فرمایند: «ای بندگان خدا، خداوند در روز قیامت از اعمال كوچك، بزرگ، آشكار و پنهان شما سؤال می كند» ; (72) یعنی هر كاری در دنیا انجام دهید در آخرت مورد سؤال و تحقیق قرار می گیرد. به همین دلیل، به مردم هشدار می دهند: «بپرهیزید از روزی كه همه اعمال شما در آن آشكار می گردد. » (73)
به راستی، توجه به نتیجه كارها در قیامت و پاداش و كیفر در برابر آن، قوی ترین عامل در نگه داری انسان از خطاست. كسانی هستند كه با ایمان قوی به معاد و مشاهده نتایج اعمال، هیچ گاه حاضر به نافرمانی خدا نیستند. بدین روی با قویت باورهای دینی و عقیده به معاد، می توان از بروز آفت های دینی و اجتماعی پیش گیری كرد و یا در صورت بروز، آن را درمان نمود. بنابراین، از منظر امام علی علیه السلام، فرمانروای كارامد و با صلاحیت كسی است كه اعتقاد كاملی به قیامت و تجسم اعمال داشته باشد. چنین زمامداری در اثر ترس از كیفر آخرت، می تواند خود را به معصیت و گناه آلوده نكند.
مشاوره از موضوعات مورد تاكید اسلام است. قرآن كریم بدان دستور می دهد و در این زمینه به پیامبر می فرماید: «در كارها، با مردم مشورت كن » (آل عمران: 159) ; زیرا شور و تبادل نظر موجب می شود انسان از تجارب و اندیشه های دیگران در انجام بهتر كارها استفاده كند.
علی علیه السلام در این باره می فرماید: «هر كه با افراد كاردان شور نماید، با خرد و اندیشه آنان شریك گردد. » (74) و هر كه به افكار و نظرهای دیگران مراجعه كند موارد خطا و اشتباه را می شناسد (75) و در نتیجه، كار را درست انجام می دهد.
امروزه نیز كارشناسان مسائل سیاسی و تربیتی بر اهمیت مشاوره تاكید دارند; به خصوص در زمینه اداره كشور و امور اجتماعی استفاده از تجربه ها و افكار علما و حكما را ضروری می دانند; چون انسان مصون از خطا و اشتباه نیست و زمامدار و مدیر هر قدر كاردان و آموزش دیده باشد، احتمال اشتباه در تصمیم گیری هایش وجود دارد. برای این كه او اشتباه نكند یا كم تر مرتكب خطا گردد، لازم است در جهت اصلاح نابسامانی های كشور و استحكام هر چه بیش تر آن، با اندیشمندان و كارشناسان دینی و سیاسی تبادل نظر نماید. علی علیه السلام به مالك اشتر فرمان می دهد كه برای استحكام و استوار ساختن اصول و پایه های نظام اسلامی، هر چه بیش تر با علما و دانشمندان و حكیمان گفت وگو و تبادل نظر و هماهنگی نمایند. (76) به عبدالله بن عباس، یكی دیگر از فرمانروایانش، نیز می فرماید: «این حق توست كه نظر مشورتی و كارشناسی خود را در مسائل اجرایی و اداری جامعه به من اعلام كنی و اگر نپذیرفتم از من اطاعت نمایی. » (77)
براین اساس، مشاوره و تبادل نظر زمامداران با دانشمندان وعلما از بسیاری آفت های سیاسی و خطاهای احتمالی جلوگیری می كند. لازم است مدیران و مجریان امور اجتماعی در بسیاری از تصمیم گیری های سیاسی و اجتماعی، به خصوص مسائل فرهنگی و دینی، با علما و دانشمندان اسلامی مذاكره نموده، از نظرات آن ها در بهبود كارها و برنامه های درست استفاده نمایند.
از آنچه درباره تربیت سیاسی از منظر امام علی علیه السلام و فرمان های حكومتی آن حضرت گفته شد، می توان به اهمیت و فراگیر بودن آن درهمه سطوح ومقاطع تحصیلی وحتی دركانون های خانوادگی پی برد و توجه مسؤولان و برنامه ریزان كشورها را بدان جلب نمود; زیرا با تربیت درست كارگزاران از نظر دینی و سیاسی، می توان از بروز بسیاری از بحران های اجتماعی جلوگیری كرد.
بر اساس اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام، عوامل متعددی در فرایند ربیت سیاسی نقش دارد و باید با در نظر گرفتن آن ها، به تربیت زمامداران جامعه پرداخت. نقش دین، خانواده و ارزش های مورد قبول جامعه، كه ریشه در اعماق فرهنگ و سنت اجتماع دارد، در شكل گیری نگرش های سیاسی و تاثیر آن بر گرایش های زمامداران روشن است. همچنین روش های اجرای تربیت سیاسی نیز به نوبه خود، دارای اهمیت است، این موضوع از فرمان های گوناگون حضرت علی علیه السلام به زمامداران نظام اسلامی به روشنی قابل استفاده می باشد.
تربیت سیاسی مبتنی بر اندیشه های سیاسی و حكومتی حضرت علی علیه السلام باید ویژگی هایی را در كارگزاران ایجاد كند كه به صورت گذرا به آن ها اشاره شد. حكومت چند ساله آن حضرت با این ویژگی ها همراه بود و خود نیز به مدیران و كارگزاران بر داشتن چنین خصلت هایی سفارش می كردند. اگر هر زمامداری این صفات را دارا باشد، به یقین خدماتی كه در راه خدا و خدمت به مردم انجام می دهد، در عین جلب رضایت مردم، موجب خشنودی خدای متعال نیز خواهد بود.
با این حال، تربیت سیاسی فرایندی است پیچیده و دارای ابعاد گوناگون كه در اجرا، با موانع و مشكلاتی روبه رو می گردد. ویژگی های منفی كارگزاران كه جنبه فردی دارد بیش تر به عواملی همچون غرور، هواپرستی، پیمان شكنی، و انحصارطلبی كارگزاران مربوط می شود. اگر زمامدار دارای چنین ویژگی هایی باشد، بعید است كه در راه اهداف عالی نظام اسلامی قدم بردارد. بنابراین، بر اساس اندیشه سیاسی علی علیه السلام راه های چاره ای وجود دارد كه می توان از بروز این ویژگی ها جلوگیری كرد و یا پس از بروز، آن ها را درمان نمود. از جمله راه های پیش گیری از پیدایش یا از بین بردن این صفات، آراستگی به تقوا، بی اعتنایی به دنیا، توجه به نتایج اعمال و مشورت با علماست. گذشته از این روش های تربیت سیاسی نیز در تربیت كارگزاران بسیار مؤثر است كه در ضرورت به كارگیری درست آن، از ویژگی های منفی به دور خواهند بود.
پی نوشت ها:
1- علی اكبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ماده «تربیت »
2- محمد معین، فرهنگ معین، غیاث الدین محمد رامپوری، غیاث اللغة و علی اكبر دهخدا، پیشین، واژه «سیاست »
3- دمیرچی لو، «معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش » ، مجله تربیت، سال هشتم، ش. م، ص 24
4- غلامعلی حداد عادل، همان، ش. 4، (سال 1377) ، ص 32 - 36
5- جرج جرداق، شگفتی های نهج البلاغه، ترجمه فخرالدین حجازی، قم، بعثت، ص 100
6- 7- 8- نهج البلاغه، خطبه 131/ خ 16/ خ 159
9- حسین جمالی، مبانی علم سیاست، انتشارات سپاه، 1378، ص 17
10- علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، مركز اطلاعات و مراكز علمی ایران، 1374، ص 256
11- 12- 13- 14- 15- 16- نهج البلاغه، خطبه 196/ كلام 81/ خطبه 189 /نامه 39/نامه 155/خ 105
17- سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 19، ص 631
18- 19- نهج البلاغه، نامه 10/ نامه 71
20- نهج البلاغه، ترجمه علینقی فیض الاسلام، خطبه 234
21- نهج البلاغه، نامه 53
22- 23- 24- 25- 26- 27- 28- 29- 30- 31- 32- 33- 34- 35- 36- نهج البلاغه، خطبه 205/ خ 110/نامه 45/نامه 31/ خ 34/ خ 105 / نامه 45/ نامه 41/ نامه 53/ همان/همان/ نامه 27/حكمت 415/ نامه 53/ همان
37- نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید، ج 7، ص 285
38- 39- 40- 41- نهج البلاغه، نامه 53/ حكمت 86/ نامه 53 /خ 207
42- نهج البلاغه، نامه 53
43- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص 107
44- 45- نهج البلاغه، نامه 53/ نامه 53
46- روزنامه جمهوری، 4/5/79/ش 6117
47- 48- محمدمحمدی ری شهری، میزان الحكمة، ج 1، ص 214، ماده «امانت » / ماده «الامانة »
49- 50- 51- 52- 53- نهج البلاغه، نامه 26/ نامه 20/نامه 5/ نامه 53/ نامه 53
54- 55- 56- 57- 58- 59- عبدالواحد آمدی، شرح غررالحكم و دررالكلم، ج 5، ص 240/ نامه 53/ نامه 53/ حكمت 30/ نامه 53/ همان
60- آمدی، پیشین، ج 1، ص 444
61- 62- 63- 64- 65- 66- 67- نهج البلاغه، نامه 59/ نامه 53/ خ 157/ خ 23/ حكمت 371/ نامه 53/ نامه 26/
68- بحارالانوار، ج 51، ص 258
69- 70- حكمت 236/ حكمت 224
71- آمدی، پیشین، ج 1، ص 156
72- 73- 74- 75- 76- 77- نهج البلاغه، نامه 27/ خ 157/ حكمت 152/ حكمت 164/نامه 53/ حكمت 321