« 224»
(89) (و من خطبة له ( عليه السلام ))
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَيْرِ رُؤْيَةٍ وَ الْخَالِقِ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّةٍ الَّذِي لَمْ يَزَلْ قَائِماً دَائِماً إِذْ لَا سَمَاءٌ ذَاتُ أَبْرَاجٍ وَ لَا حُجُبٌ ذَاتُ أَرْتَاجٍ وَ لَا لَيْلٌ دَاجٍ وَ لَا بَحْرٌ سَاجٍ وَ لَا جَبَلٌ ذُو فِجَاجٍ وَ لَا فَجٌّ ذُو اعْوِجَاجٍ وَ لَا أَرْضٌ ذَاتُ مِهَادٍ وَ لَا خَلْقٌ ذُو اعْتِمَادٍ ذَلِكَ مُبْتَدِعُ الْخَلْقِ وَ وَارِثُهُ وَ إِلَهُ الْخَلْقِ وَ رَازِقُهُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ دَائِبَانِ فِي مَرْضَاتِهِ يُبْلِيَانِ كُلَّ جَدِيدٍ وَ يُقَرِّبَانِ كُلَّ بَعِيدٍ قَسَمَ أَرْزَاقَهُمْ وَ أَحْصَى آثَارَهُمْ وَ أَعْمَالَهُمْ وَ عَدَدَ أَنْفَاسِهِمْ وَ خَائِنَةَ أَعْيُنِهِمْ وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ مِنَ الضَّمِيرِ وَ مُسْتَقَرَّهُمْ وَ مُسْتَوْدَعَهُمْ مِنَ الْأَرْحَامِ وَ الظُّهُورِ إِلَى أَنْ تَتَنَاهَى بِهِمُ الْغَايَاتُ هُوَ الَّذِي اشْتَدَّتْ نِقْمَتُهُ عَلَى أَعْدَائِهِ فِي سَعَةِ
« 225»
رَحْمَتِهِ وَ اتَّسَعَتْ رَحْمَتُهُ لِأَوْلِيَائِهِ فِي شِدَّةِ نِقْمَتِهِ قَاهِرُ مَنْ عَازَّهُ وَ مُدَمِّرُ مَنْ شَاقَّهُ وَ مُذِلُّ مَنْ نَاوَاهُ وَ غَالِبُ مَنْ عَادَاهُ مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ كَفَاهُ وَ مَنْ سَأَلَهُ أَعْطَاهُ وَ مَنْ أَقْرَضَهُ قَضَاهُ وَ مَنْ شَكَرَهُ جَزَاهُ عِبَادَ اللَّهِ زِنُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِيقِ الْخِنَاقِ وَ انْقَادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّيَاقِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ يُعَنْ عَلَى نَفْسِهِ حَتَّى يَكُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنْ غَيْرِهَا زَاجِرٌ وَ لَا وَاعِظٌ .
ص225
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است
(در ذكر پاره از صفات حقّ تعالى و پند دادن بمردم براى بر داشتن توشه سفر آخرت): (1) سپاس خداوندى را سزاست كه بدون ديده شدن بچشم (بوسيله عقول و آثار و صنائع) شناخته شده است (زيرا ممكن را بچشم مى توان ديد و واجب را كه محدود بحدّى نيست نمى توان) و بدون فكر و انديشه ايجاد كننده (عوالم) است (زيرا فكر و انديشه در نا معلوم بكار آيد و جهل و نادانى بر ذات واجب محال است، پس چيزى بر او نا معلوم نيست كه براى دانستن آن انديشه بكار آرد) خداوندى كه باقى و برقرار است و هميشه بوده زمانيكه آسمان داراى برجها و منازل و حجابهاى داراى درهاى بزرگ (كرات معلّقه در جوّ كه بوسيله قوّه جاذبه و دافعه مجذوب يكديگر نمىشوند) نبوده و نه شب تاريك و نه درياى آرام و نه كوه داراى راههاى گشاده (درّه هاى بزرگ واقع بين دو كوه) و نه راه فراخ داراى اعوجاج و كجى (كه بهر طرف راه دارد) و نه زمين گسترده شده و نه مخلوق داراى توانائى و توانگرى وجود داشته، (2)
ص226
او است آفريننده و اختراع كننده خلائق بى سابقه و مانند (يا از عدم و نيستى بوجود و هستى آورنده) و (پس از فناء و نابودى آنها) وارث ايشان و باقى و برقرار، او است معبود خلائق و روزى دهنده آنها، خورشيد و ماه در طلب رضاى او (بر طبق اراده و حكمتش) سير ميكنند و هر تازه اى را كهنه و هر دورى را نزديك مىگردانند (با سير آنها مدّت عمر هر چيز بسر آمده زائل و نابود گردد) (3) روزى خلائق را قسمت كرده و آثار و كردار و عدد نفسها و خيانت چشمها (از روى پنهانى يا برمز و اشاره نگاه كردن) و آنچه در سينههاى آنان پنهان است (فكر و انديشه مى نمايند) و جاى استقرار و محلّ آنها را در رحم مادران و ظاهر شدنشان (بدنيا آمدن) تا آخر كار ايشان را دانسته (بجزئى و كلّى حالات آنها از ابتداء تا انتهاء دانا (4) او است خداوندى كه در عين وسعت و رحمت خود عذابش بر دشمنان سخت است و در عين سختى عذاب، رحمتش دوستداران را فرا گرفته (هيچ امرى او را از امر ديگرى باز نمىدارد) مسلّط است بر هر كه بخواهد بر او غلبه جويد و هلاك مي كند كسى را كه با او مخالفت كند، و خوار مي كند كسى را كه از او دورى كند، و غالب است بر كسيكه با او دشمنى ورزد، (5) كفايت ميكند هر كه را كه بر او توكّل نمايد (هر كه كار خود را باو واگذارد امر دنيا و آخرت او را انجام مىدهد) و بهر كه از او (چيزى) در خواست كند، عطاء مىفرمايد، و هر كه باو قرض دهد (از مال خود در راه او انفاق نمايد) قرض خويش را اداء خواهد فرمود (در دنيا و آخرت باو عوض مى دهد، و اينكه از انفاق در راه او بقرض تعبير شده براى آنست كه بدانيم انفاق در راه خدا عوض دارد، چنانكه قرض مستلزم اداء پرداخت است) و پاداش كسيكه او را شاكر و سپاسگزار باشد خواهد داد. (6) بندگان خدا، خودتان را (در دنيا بميزان عدل) بسنجيد (در راه راست قدم نهاده از خدا و رسول پيروى كنيد) پيش از آنكه (در آخرت بميزان عمل) سنجيده شويد، و بحساب خويش رسيدگى كنيد (از كارهاى زشت پشيمان شده توبه نمائيد) پيش از آنكه حساب شما را وارسى نمايند (كه چاره نداشته باشيد) و نفس بكشيد (تا زنده هستيد فرصت را از دست ندهيد) پيش از تنگ شدن و گرفتن راه گلو (رسيدن مرگ) و فرمان ببريد پيش از آنكه شما را به خشونت و زور (به آخرت) ببرند، (7) و بدانيد كسيكه از خويشتن كمك و يارى نشود (خداوند او را مساعدت و همراهى ننمايد و قوّه عاقله او را بر نفس امّارهاش غلبه و توانائى ندهد) تا اينكه از جانب خود پند دهنده و جلو گيرنده (از
ص227
معاصى) برايش باشد، منع كننده و پند دهندهاى از غير براى او نمى باشد (هر گاه خود شخص خويشتن را پند نداده براى هدايت و رستگارى آماده نباشد، گفتار ديگران در او سودى نخواهد بخشيد، و اين جمله اشاره بآن است كه استعانت و يارى خواستن از خداوند متعال در هر حال براى اصلاح نفس و دفع شيطان واجب و لازم است، نه آنكه كسى در طاعت و عصيان مجبور باشد تا سخن به مسئله جبر بكشد).
بيارى خداوند متعال تمام شد جزء اوّل از ترجمه و شرح كتاب) النهج البلاغه (در عصر سه شنبه بيست و ششم جمادى الاخرة سال هزار و سيصد و شصت و پنج هجرى) خداوند متعال را سپاسگزارم و از توجّهات حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) منّت مىپذيرم كه توفيق نوشتن جزء اوّل ترجمه و شرح كتاب نهج البلاغه را ب باين بنده طاهر خوشنويس (تبريزى) ابن حاجّ عبد الرّحمن (غفر اللّه له) عنايت فرموده و آرزو دارم كه به نوشتن پنج جزء ديگر آن موفّق گردم، شايد صاحبدلى طلب رحمت كند و نتيجه اخروىّ عائدم گردد. اوّل شوّال (عيد فطر) 1365 ه.
Links
[1] https://farsi.balaghah.net/node/288
[2] https://farsi.balaghah.net/node/310