(53) (و من كلام له (عليه السلام)) (في ذكر البيعة)
فَتَدَاكُّوا عَلَيَّ تَدَاكَّ الْإِبِلِ الْهِيمِ يَوْمَ وِرْدِهَا قَدْ أَرْسَلَهَا رَاعِيهَا وَ خُلِعَتْ مَثَانِيهَا حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُمْ قَاتِلِيَّ أَوْ بَعْضَهُمْ قَاتِلُ بَعْضٍ لَدَيَّ وَ قَدْ قَلَّبْتُ هَذَا الْأَمْرَ بَطْنَهُ وَ ظَهْرَهُ حَتَّى مَنَعَنِي النَّوْمَ فَمَا وَجَدْتُنِي يَسَعُنِي إِلَّا قِتَالُهُمْ أَوِ الْجُحُودُ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ (صلى الله عليه و آله) فَكَانَتْ مُعَالَجَةُ الْقِتَالِ أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مُعَالَجَةِ الْعِقَابِ وَ مَوْتَاتُ الدُّنْيَا أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مَوْتَاتِ الْآخِرَةِ .
ص143
از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در بيان بيعت كردن (مردم با آن بزرگوار):
(1) پس (از كشته شدن عثمان) مردم نزد من خود را بيكديگر زده (براى بيعت نمودن) ازدحام نمودند، مانند ازدحام شتر تشنه، هنگام آشاميدن آب كه عقال و ريسمانش باز شده و ساربان رهايش نموده باشد (و بطورى بر من هجوم آورند) كه گمان كردم مى خواهند مرا بقتل رسانند، يا بعضى از ايشان قصد دارند در حضور من بعض ديگر را بكشند (پس بيعت ايشان را قبول كردم) (2) و (چون بعد از آن دستهاى مانند طلحه و زبير نقض عهد كرده پيمان شكستند) من ظاهر و باطن اين امر را زير و رو نمودم به حدّى كه (انديشه در اين باب) مرا از خواب باز داشت، پس طاقت نياوردم مگر به جنگيدن با ايشان (كه پيمان شكستند) يا انكار آنچه كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله آورده است (زيرا پيكار با ياغي ها بر امام واجب است و در صورت قدرت و توانائى اگر با آنان جنگ نكند ترك واجب كرده و آن براى امام مانند آن بود كه احكام حضرت رسول را انكار نموده باشد، و چون انكار احكام رسول خدا سبب عذاب الهىّ است) (3) پس علاج جنگيدن بر من آسانتر بود از علاج عذاب الهىّ، و مرگهاى دنيا (مشقّتها و سختيها) بر من آسانتر است از مرگها (و عذابها) ى قيامت.
Links
[1] https://farsi.balaghah.net/node/263
[2] https://farsi.balaghah.net/node/265