Published on
پایگاه تخصصی نهج البلاغه
(
https://farsi.balaghah.net
)
Home
> ماجراى جنگ صفین
متن عربی
58
.
وَ مِنْ کِتابٍ لَهُ عَلیهِ السَّلامُ کَتَبَهُ الى أَهْل الْأَمْصَارِ یَقُصُّ فِیهِ مَا جَرَى بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَهْلِ صِفِّینَ
وَ کَانَ بَدْءُ أَمْرِنَا أَنَّا الْتَقَیْنَا وَ الْقَوْمُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ،
وَالظَّاهِرُ أَنَّ رَبَّنَا وَاحِدٌ، وَ نَبِیَّنَا وَاحِدٌ، وَ دَعْوَتَنَا فِی الْاِسْلَامِ وَاحِدَةٌ،
وَ لا نَسْتَزِیدُهُمْ فِی الْاِیْمَانِ بِاللّهِ وَالتَّصْدِیقِ بِرَسُولِهِ، وَ لا یَسْتَزِیدُونَنَا؛
الْاَمْرُ وَاحِدٌ إِلَّا مَا اخْتَلَفْنَا فِیهِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ، وَ نَحْنُ مِنْهُ بَرَاءٌ!
فَقُلْنَا: تَعَالَوا نُداوِ مَا لا یُدْرَکُ الْیَوْمَ بِإِطْفَاءِ النَّائِرَةِ وَ تَسْکِینِ الْعَامَّةِ،
حَتَّى یَشْتَدَّ الْاَمْرُ وَ یَسْتَجْمِعَ،
فَنَقْوَى عَلَى وَضْعِ الْحَقِّ مَوَاضِعَهُ،
فَقَالُوا: بَلْ نُدَاوِیهِ بِالْمُکَابَرَةِ!
فَأَبَوْا حَتَّى جَنَحَتِ الْحَرْبُ وَ رَکَدَتْ،
وَ وَقَدَتْ نِیرانُهَا وَ حَمِشَتْ.
فَلَمَّا ضَرَّسَتْنَا وَ إِیَّاهُمْ،
وَ وَضَعَتْ مَخَالِبَهَا فِینَا وَ فِیهِمْ،
أَجَابُوا عِنْدَ ذَلِکَ إِلَى الَّذِى دَعَوْنَاهُمْ إِلَیْهِ،
فَأَجَبْنَاهُمْ إِلَى مَا دَعَوْا،
وَ سَارَعْنَاهُمْ إِلَى مَا طَلَبُوا،
حَتَّى اسْتَبَانَتْ عَلَیْهِمُ الْحُجَّةُ،
وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمُ الْمَعْذِرَةُ.
فَمَنْ تَمَّ عَلَى ذَلِکَ مِنْهُمْ، فَهُوَ الَّذِی أَنْقَذَهُ اللّهُ مِنَ الْهَلَکَةِ،
وَ مَنْ لَجَّ وَ تَمَادَى، فَهُوَ الرَّاکِسُ
الَّذِی رَانَ اللّهُ عَلَى قَلْبِهِ،
وَ صَارَتْ دَائِرَةُ السَّوْءِ عَلَى رَأْسِهِ.
متن فارسی
58 .به اهالى (تمام) شهرها آنچه را میان آن حضرت و اهل صفین واقع شده
آغاز کار این بود که ما با اهل شام روبه رو شدیم
وظاهر (آن ها) چنین بود که پروردگار ما یکى، پیامبر ما یکى و دعوت ما به اسلام، یکى است.
ما چیزى بیش از این (ظاهر حال) در ایمان به خدا و تصدیق پیامبر از آن ها نمى خواستیم و آن ها هم چیزى بیشتر، از ما تقاضا نداشتند
و در همه چیز (به ظاهر) یکسان بودیم تنها اختلاف ما درباره خون عثمان بود در حالى که از آن برى بودیم (و دست ما هرگز به آن آلوده نشده بود)
ما به آن ها گفتیم: بیایید امروز با فرو نشاندن آتش فتنه و جنگ و آرام ساختن مردم مشکل را درمان کنیم
با چیزى که ممکن است بعد از این به دست نیاید، تا امر خلافت محکم شود
و جمعیت مسلمانان متحد گردند و قدرت پیدا کنیم که حق را در جاى خود قرار دهیم (و مجرم را به کیفر رسانیم).
آن ها گفتند: ما مى خواهیم این درد را با دشمنى و جنگ درمان کنیم،
آرى، آن ها (از پیشنهاد من درباره اقدام مسالمت آمیز) سر باززدند تا جنگ بال هاى خود را گشود و استقرار یافت،
شعله هایش بالا گرفت و شدید شد.
هنگامى که جنگ، دندانش را در بدن ما و آن ها فرو برد
و چنگال هایش را در وجود ما و آن ها وارد کرد،
به آنچه ما آن ها را به سوى آن دعوت کرده بودیم پاسخ مثبت دادند (که جنگ را رها کنیم و به گفت وگو بپردازیم)
ما نیز درخواست آن ها را پذیرفتیم
و به سوى آنچه از ما طلب کردند شتافتیم (این وضع ادامه داشت)
تا این که حجت بر آن ها روشن شد
و عذرشان (براى جنگ که همان مطالبه خون عثمان بود) قطع گردید (و پایان یافت).
کسانى که پایبند به این حقایق بودند خداوند آن ها را از هلاکت نجات داد
و کسانى که لجاجت وپافشارى کردند
پیمان شکنانى بودند که خدا پرده اى از زنگار بر قلبشان افکنده بود
و حوادث ناگوار بر سر آن ها سایه انداخت.
قبلی
[1]
بعدی
[2]
آدرس مقاله:
https://farsi.balaghah.net/node/10817
Links
[1] https://farsi.balaghah.net/node/10816
[2] https://farsi.balaghah.net/node/10818