(عبدالله بن عباس در مسئله اى نظر داد كه امام آن را قبول نداشت و فرمود) بر تو است كه رأى خود را به من بگويى، و من باى پيرامون آن بينديشم ، آنگاه اگر خلاقى نظر تو فرمان دادم بايد اطاعت كني!
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( عمران علیزاده)  >  نصیحت اصحاب و ارشاد آنها در جنگ صفین ( خطبه شماره 207 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به نامه مورد نظر، شماره نامه را وارد کنید
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

207.و من خطبة له (علیه السلام):خطبها بصفين‏

(1)أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ

(2)وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ

(3)[وَ الْحَقُ‏] فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي‏ التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ

(4)لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ

(5)وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ

(6)لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ

(7)وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ

(8)وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ

(9)تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ‏

حق الوالي و حق الرعية

(10)ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ

(11)فَجَعَلَهَا تَتَكَافَأُ فِي وُجُوهِهَا وَ يُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً

(12)وَ لَا يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ.

(13)وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي

(14)فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ

(15)فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ

(16)فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ

(17)فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا

 (18)عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ

(19)وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ

(20)فَصَلَحَ بِذَلِكَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ.

(21)وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ وَالِيَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ

(22)اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ‏ الْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ

(23)وَ كَثُرَ الْإِدْغَالُ فِي الدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ

(24)فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ الْأَحْكَامُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ

(25)فَلَا يُسْتَوْحَشُ لِعَظِيمِ حَقٍّ عُطِّلَ وَ لَا لِعَظِيمِ بَاطِلٍ فُعِلَ

(26)فَهُنَالِكَ تَذِلُّ الْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ الْأَشْرَارُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ.

(27)فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَيْهِ

(28)فَلَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ

(29)وَ طَالَ فِي الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ

(30)وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ [سُبْحَانَهُ‏] عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ

(31)وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ

(32)وَ لَيْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ

(33)وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُيُونُ بِدُونِ أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ أَوْ يُعَانَ عَلَيْهِ‏

(34)فَأَجَابَهُ (علیه السلام)رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ بِكَلَامٍ طَوِيلٍ يُكْثِرُ فِيهِ الثَّنَاءَ عَلَيْهِ وَ يَذْكُرُ سَمْعَهُ وَ طَاعَتَهُ لَهُ

(35)فَقَالَ ‏ (علیه السلام):

(36)إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلَالُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فِي نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنْ يَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِكَ كُلُّ مَا سِوَاهُ

(37)وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَيْهِ

(38)فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا ازْدَادَ حَقُّ اللَّهِ عَلَيْهِ عِظَماً

 (39) وَ  إِنَّ مِنْ‏ أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ

(40)وَ يُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْكِبْرِ

(41)وَ قَدْ كَرِهْتُ أَنْ يَكُونَ جَالَ فِي ظَنِّكُمْ أَنِّي أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ

(42)وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ كَذَلِكَ

(43)وَ لَوْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يُقَالَ ذَلِكَ لَتَرَكْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْكِبْرِيَاءِ

(44)وَ رُبَّمَا اسْتَحْلَى النَّاسُ الثَّنَاءَ بَعْدَ الْبَلَاءِ

(45)فَلَا تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِي نَفْسِي إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِلَيْكُمْ مِنَ التَّقِيَّةِ [الْبَقِيَّةِ] فِي حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا

(46)وَ فَرَائِضَ لَا بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا

(47)فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ

(48)وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ

(49)وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ

(50)وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي

(51)فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ

(52) فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ

(53)فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي

(54) إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي

(55)فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيْرُهُ

(56)يَمْلِكُ مِنَّا مَا لَا نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنَا

(57)وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا كُنَّا فِيهِ إِلَى مَا صَلَحْنَا عَلَيْهِ

(58)فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلَالَةِ بِالْهُدَى وَ أَعْطَانَا الْبَصِيرَةَ بَعْدَ الْعَمَى‏.


متن فارسی

از خطبه های آن حضرت است که آنرا در صفین ایراد نموده درباره نصیحت اصحابش و ارشاد آنها.

(1)پس از حمد خدا و درود به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بتحقیق که خدای سبحان مرا بر عهده شما حقی قرار داده از جهت متولی نمودن امر شما.

(2)و شما را در عهده من مانند همان حق است که مرا در عهده شما است.

(3)حق وسیعترین چیزها است در مقام تعریف و توصیف، و تنگترین چیزها است در مقام عمل و اجرا.

(4)به نفع کسی جاری نمیشود مگر بر علیه او نیز جاری میشود، و ر علیه و ضرر او جاری نمیشود مگر به نفع او جاری میگردد.

(5)اگر روا بود برای کسی که حق بر نفع او جاری شود و بر ضرر او جاری نشود این مخصوص خدای سبحان بود نه مخلوق.

(6)به جهت قدرت او بر بندگانش ، وعادل بودنش در هرآنچه جریان یافته از انواع قضاء او.

(7)و لیکن خدای متعال حق خود را بر بندگانش این را قرار داده که او را اطاعت کنند.

(8)-و پاداش آنها را در مقابل اطاعت ثواب چند برابر قرار داده است.

(9)به عنوان تفضل و احسان از جانب خود، و وسعت زیاد دادن بر آنکه اهل و شایسته آنست.

(10)سپس خدای سبحان از جمله حقوق مقرر خود حقوقی را قرار داده که بعش مردم بر بعضی دارند.

(11)پس آن حقوق را در محلهایش مقابل هم قرار داد که بعض آنها دیگر را ایجاب میکند.

(12)و بعض آنها ثابت نمیگردد مگر با بعضی.

(13)و بزرگترین حقی از این حقوق که خدای سبحان واجب نموده است حق والی است بر رعیت، و حق رعیت بر والی.

(14)این دو حق واجبی است که خدای سبحان آنرا برای هر کی از والی و رعیت بر دیگری واجب نموده است.

(15)پس خدا این حقوق را رشته الفت و محبت آنها، و باعث عزت دینشان قرار داده است.

(16)پس رعیت و کار آنها درست نمیشود مگر با صالح والیان، و والیان صالح و موفق نمیشوند مگر با درستکاری و استقامت رعیّت.

(17)پس زمانیکه رعیت حق  والی را بجا آورد، و والی حق رعیت را مراعات کرد.

(18)حق درمیان آنها عزیز میشود، و راههای دین برپا میگردد، و نشانه های عدالت معتدل میشود.

(19)و در راههای آرام آن سنتهای دینی جریان می­یابد.

(20)پس بدین وسیله زمان برای زندگی صالح میشود، و امید بربقاء و پایداری دولت حاصل میگردد، و طمعهای دشمنا تبدیل به ناامیدی میشود.

(21)و زمانیکه رعیت بر والی و حاکم غلبه کند، و یا والی به رعیت خود ظلم و اجحاف کند.

(22)در آنجا است که اختلاف کلمه پیدا شده، و نشانه های ظلم و ستم آشکار میگردد.

(23)و فساد و تباهی در دین زیاد میشود،و راههای روشن سنتها متروک میگردد.

(24)پس به خواسته­های نفس عمل میشود، و احکام دین تعطیل میگردد، و بهانه­ها و امراض نفسها زیاد میشود.

(25)پس مردم وحضت و هراس نمیکنند به جهت تعطیل شدن حق زرگ و متروک شدن آن و نه بخاطر عملی شدن باطل بزرگ.

(26)پس در آن زمان نیکان خوار و ذلیل میشوند، و اشرار و بدان عزیز میگردند، و تعقیب و دادخواستهای خدا نزد بندگانش بزرگ میشود.

(27)پس بر شما باد خیرخواهی نمودندر ادای آن حق، و بهتر یاری نمودن بر آن.

(28)پس کسی نمیتواند و لو اینکه حرص شدید به تحصیل خشنودی خدا داشته باشد.

(29)و در عمل نمودن تلاش وطلانی داشته باشد-نمیتواند- برسد به حقیقت اطات و عبادتی که خدا اهل آنست.

(30)ولی یکی از حقوق واجب خدا بر بندگان خیرخواهی نمودن است به اندازه توانشان.

(31)و یاری نمودن یکدیگر است به برپاداشتن حق در میان خودشان.

(32)نیست هیچ مردی- ولو اینکه منزلت او در حق بزرگ باشد، و فضیلت او در دین با سابقه و قدیمی باشد- بالاتر و بی­نیازتر از اینکه به او کمک شود بر ادای حقی که خدا از او خواسته است.

(33)و نیست هیچ مردی- ولو اینکه اشخاص او را کوچک شمارند، و چشمها او را به حقارت ببیند- کوچکتر و کمتر از اینکه بر ادای حق کمک و یاری کند و یا به او یاری شود.

(34)پس مردی از اصحاب آن حضرت با سخن طولانی آن حضرت را جواب داد که در آن ازحضرت ثنا و ستایش زیاد نموده و اظهار شنوایی و فرمانبرداری از آن بزرگوری میکرد.

(35)پس امام علیه السلام فرمود:

(36)کسی که جلالت خدا در نفس او بزرگ باشد، و موقعیت او در قلبش با جلالت باشد حقش این است که به خاطر عظمت او هرچه غیر از خداست در نظر او کوچک و حقیر باشد.

(37)و سزاوارترین کسی که باید چنین کند کسی است که نعمت خدا بر او بزرگ و بسیار و احسان خدا در حق او نیکو شده است.

(38)چون نعمت خدا بر هیچ کس بسیار نشد مگر اینکه عظمت و بزرگی حق خدا بر او زیاد شد.

(39)و از سخیفترین و نامرغوبترین حالات حاکمان نزد مردم صالح این است که درباره آنها احساس فخر و خودستایی شد.

(40)و کار و کردار آنها حمل بر تکبر شود.

(41)و من دوست ندارم که بخاطر شما این­طور بیاید که من ستودن بسیار و شنیدن ثنا و ستایش را دوست دارم.

(42)و خدا را شکر که من این چنین نیستم.

(43)و اگر در من محبت ثنا و ستایش بود آنرا ترک و رها میکردم برای اظهار فروتنی بر خدای سبحان از گرفتن و قبول کردن آنچه خدا به آن سزاوار است از عظمت و کبریایی.

(44)و بسا ثنا و ستایش شیرین میگردد بعد از امتحان و آزمایش.

(45)پس مرا با ستایش نیکو ثنا نگویید به جهت خارج کردنم نفس خودم را به سوی خدا و به سوی شماا از باقیمانده حقوقی که از ادای آنها فارغ نشده ام.

(46)و به جهت انجام وظایف و واجباتی که از انجام و اجرای آنها چاره ای نیست.

(47)پس با من سخن نگویید به آن­طوری که با جباران و ستمگران سخن میگویند.

(48)و احتیاط و خوددداری از من نکنید بطوری که نزد صاحبان خشم و غضب احتیاط و خودداری میشود.

(49)و با چاپلوسی و سازشکاری با من افت و خیز نکنید.

(50)و در من گمان نکنید که سنگین و دشوار میشمارم حقی را که به من گفته میشود، و یا میخواهم که خود را بزرگ کنم(حس بزرگنمایی دارم).

(51)چون کسی که برایش سنگین و ناگوار باشد که حق به او گفته شود و با عدالت به او عرضه شود(شنیدن حق و عدل برایش ناگوار باشد) عمل نمودن به آن دو برایش سنگین­تر و دشوار­تر خواهد بود.

(52)پس از گفتن حق، و مشورت و پیشنهاد نمودن عدل خودداری نکنید.

(53)چون من در نظر خودم بالاتر از این نیستم که خطا کنم، و در کارهایم خود را ایمن از خطا نمیدانم.

(54)مگر اینکه خدا کفایت کند از نفس من آنچه را که از من به آن مالکتر است.

(55)پس جز این نیست که من و شما بنده مملوک هستیم به پروردگاری که جز او پروردگاری نیست.

(56)مالک میشود ازما آنچه را که از نفس خود مالک نمی­شویم.

(57)و خارج نموده ما را از آنچه(کفری که) در آن بودیم به آنچه(اسلامی) که به آن صلاحیت یافتیم.

(58)پس به ما عوض داد بعد از گمراهی هدایت را، و عطا نمود بعد از کوری بصیرت و بینایی را.

قبلی بعدی