دست نيافتن به گناه نوعى عصمت است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( علی اصغر فقیهی)  >  فرمانرواى دلسوز ( حکمت شماره 270 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

انقضى هذا الفصل و رجعنا إلى سنن الغرض الأول في هذا الباب 
270-  لَمَّا بَلَغَهُ إِغَارَةُ أَصْحَابِ مُعَاوِيةَ عَلَى الْأَنْبَارِ فَخَرَجَ بِنَفْسِهِ مَاشِياً حَتَّى أَتَى النُّخَيلَةَ وَ أَدْرَکهُ النَّاسُ وَ قَالُوا يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَحْنُ نَکفِيکهُمْ.
فَقَالَ : مَا تَکفُونَنِي أَنْفُسَکمْ فَکيفَ تَکفُونَنِي غَيرَکمْ إِنْ کانَتِ الرَّعَايا قَبْلِي لَتَشْکو حَيفَ رُعَاتِهَا وَ إِنَّنِي الْيوْمَ لَأَشْکو حَيفَ رَعِيتِي کأَنَّنِي الْمَقُودُ وَ هُمُ الْقَادَةُ أَوِ الْمَوْزُوعُ وَ هُمُ الْوَزَعَةُ.
فلما قال (عليه السلام)هذا القول في کلام طويل قد ذکرنا مختاره في جملة الخطب ، تقدم إليه رجلان من أصحابه ، فقال أحدهما إني لا أملک إلا نفسي و أخي ، فمر بأمرک يا أمير المؤمنين ننقد له ، 


متن فارسی

شریف رضی گوید:این فصل (فصل مربوط به شرح و بیان کلمات غریب و دور از ذهن)به پایان رسید و به روش سابق خود،در مقصود خویش از این باب (باب مربوط به کلمات قصار ) بازگشتیم.

چون اميرالمومنين (عليه السلام) از غارت بردن ياران معاويه به شهر انبار، آگاهى يافت خود به تنهايى پياده از کوفه بيرون رفت تا به نخيله رسيد.
 در آنجا، مردم به او رسيدند و گفتند اى امير مومنان ما به جاى تو کفايت امر ايشان را مى کنيم.
آن حضرت (عليه السلام) (در جواب اين سخن) فرمود:  به خدا قسم شما مرا از زيانى که خود مى رسانيد کفايت نمى کنيد، پس چگونه مى خواهيد مرا از زيان غير خود کفايت نماييد.
 اگر رعيتها (مردم زير فرمان حکومت) قبل از من از ظلم و تعدى سرپرستان خود شکايت داشتند  به راستى من امروز هر آينه از ظلم رعيت خود شکايت دارم.
 که گويى من پيرو هستم و آنها فرمانروا  و من محکوم هستم و ايشان حاکم.

 شريف رضى گويد: چون اميرالمومنين (عليه السلام) اين سخن را در ضمن کلامى طولانى که ما برگزيده اى از آن را در ضمن خطبه ها، ذکر کرده ايم ايراد فرمود  دو مرد از اصحاب وى جلو آمدند، و يکى از آن دو گفت:  من جز خود و برادرم را در اختيار ندارم، پس تو ما را با فرمان خود دستور ده تا آن را به اجرا درآوريم.

 

قبلی بعدی